الجمعة 11 جُمادى الآخرة 1446 - جمعه ۲۳ آذر ۱۴۰۳


اکسیر محبت فاطمی (سلام الله علیها)

بسم الله الرحمن الرحیم

اکسیر محبت فاطمی (سلام الله علیها)

لزوم محبت به اهل‌بیت‌علیهم‌السلام

در رابطۀ میان عبد و معبود، محبت پشتوانه اطاعت از مولا و عبادت معبود است و هر اندازه که این محبت عمیق‌تر باشد، عبادت و اطاعت نیز عاشقانه‌تر و بامعرفت بیشتر صورت می‌گیرد و سستی و تنبلی، جای خو د را به شور و شوق و بی‌قراری و نشاط می‌دهد. ازآنجاکه برای سعادت انسان، راهی جز عبادت و اطاعت حق وجود ندارد، لازم است هر چه محبت حضرت حق را بیشتر می‌کند در وجود انسان پیاده شود. از طرفی معرفت و محبت، در یکدیگر تأثیر مستقیم دارند و هر چه محبت و عشق الهی بیشتر شود، موجب فزونی بسترهای معرفت گردیده و تقرب عبد به معبود بیشتر خواهد شد.

ازجمله مهم‌ترین عوامل محبت به خدا، مهرورزی و محبت به محبوبان درگاه اوست که وجود مبارک پیامبر اکرم و اهل‌بیت طاهرین آن بزرگوار علیهم‌السلام در رأس آنان قرار دارند تا جایی‌که در گزارشهای دینی، کسی جز آنان حبیب واقعی برای مومن شمرده نشده است: وَ أَنَّ مُحَمَّدا عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ لا حَبِيبَ إِلا هُوَ وَ أَهْلُهُ[1]؛ و محمد بنده و فرستاده اوست، محبوبی جز او و اهل بیتش نیست.

اهمیت این محبت تا جایی است که پيشواى عارفان و زينت عابدان، در مناجات خويش با حضرت معبود، چنين عرضه می‌دارد: اللّهم اِنّى اسئَلُكَ حُبَّك و حبَّ مَن يُحِبُّك[2]؛ الهى! از تو محبت خودت و محبت آن كه را تو دوست مى‏دارى، می‌طلبم؛ و اهل‌بیت‌علیهم‌السلام چراغ هدایت، کشتى نجات، پرچم‌داران تقوا و عمل­کنندگان به قرآن و احکام الهى هستند که محبت و دوستى آنان، محبان را به پیروى از آنان سوق داده و از گمراهى حفظ می‌کند، چنان‌که از امام صادق‌علیه‌السلام نقل شده است: انّ المُحِبَّ لِمَنْ یُحِبُّ مُطیعٌ[3]؛ کسى که دیگرى را دوست می‌دارد، از فرمان او پیروى می‌کند.

البته نزد پروردگار نیز هیچ‌کس محبوب‌تر از نبى مكرّم اسلام و اهل‌بیت عصمت و طهارت‌ نيست و پيامبراكرم‌‌صلّى‏الله‏عليه‏وآله‏وسلّم خود می‌فرماید: اَحِبّونى لِحُبِّ الله‏ عزّوجلّ واَحِبّوا اهل‌بیتى لِحُبِّى[4]؛ مرا به‌خاطر محبت خدا دوست بداريد، و اهل‌بیتم را براى محبت و علاقه‏اى كه به من داريد، دوست بداريد.

هیچ نعمتى والاتر از هدايت و سعادت دنیا و آخرت نیست و روشن است که انسان هر چه بکوشد نخواهد توانست پاداش هدايت و نجات خويش از ورطۀ جهل و گمراهى را پيشكش پروردگار سازد. اهمیت این اجر و پاداش وقتی روشن می‌شود که عظمت و شكوه هدايت و نجات انسان‌ها آشكار شود. به‌تصریح قرآن شریف، مودت و محبت به چهارده كوكب آسمان فلاح و رستگارى، هم‌پایۀ‌ اجر و مزد رسالت فخر كائنات و سرور انبيای الهى‌‌ است و خداى متعال اجر و مزد رسالت و هدايت نبى مكرّم خويش را در همین محبت و مودت به اهل‌بیت‌عليهم‏السّلام قرار داده و فرموده است: قُل لاَّ أسالُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبَى؛ بگو: من هيچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمى‏كنم جز دوست‏داشتن نزديكانم [اهل‌بیتم‏].

همچنین اهميت مهرورزى و محبت به خاندان پيامبر تا بدان­جا است كه بر اساس روايات، ايمان هيچ مؤمنى جز با آن كامل نمی‌شود و ارزشی نخواهد داشت. گويى عيار زر ايمان، بسته به محبت اهل‌بیت‌ است؛ چنان‌که پیامبر رحمت‌ مى‏فرمايد:

لا يُؤمنُ عَبدٌ حَتّى اَكونَ اَحبَّ اِلَيه مِن نَفسِه و يَكونَ عِترَتى اَحبَّ اليه مِن عِترَتِه و يَكونَ اَهلِى اَحبَّ اليه من اَهلِهِ و يَكونَ ذاتى اَحبَّ اليه مِن ذاتِه[5]؛ بنده‏اى ايمان نمى‏آورد، مگر آنکه مرا از جان خويش بيشتر دوست داشته باشد و اهل‌بیت من نزد او عزيزتر از اهل‌بیتش باشند و خاندان مرا بيش از خاندان خويش دوست بدارد و ذات مرا از ذات خويش بيشتر دوست داشته باشد.

تفاوت مودت با محبت

برخی اهل لغت مانند ابن اثیر و فیروزآبادی می‌گویند: «وُدّ» به معنای محبت است.[6] اما از موارد استعمال «مودت» استفاده می‌شود که کاربرد این واژه در نوع خاصی از محبت است، چنان‌که علامۀ طباطبایی‌رحمه‌الله می‌فرماید: مودت محبتى است که اثر آن در عمل ظاهر می‌گردد، اما محبت اعم از آن است. نسبت مودت و محبت مانند نسبت خضوع و خشوع است: خشوع نوعى تأثر نفسانى است از کبریا و عظمت که اثر ظاهرى آن در مقام عمل «خضوع» است.[7] به‌عبارت‌دیگر، مودت آن محبتی است که آثار و پیامدهای آشکاری مانند الفت، مراودت (آمدوشد) و احسان به همراه داشته باشد.[8] چنان‌که دربارۀ محبت بین زوجین واژۀ «مودت» به کار برده شده است: «وجَعَلَ بَینَکُم مَوَدَّةً ورَحمَةً»[9]؛ زیرا این دوستی با الفت و احسان آنان با یکدیگر همراه است؛ بنابراین دوستی اهل‌بیت‌علیهم‌السلام نیز باید دارای اثر عملی و ظاهری باشد.

فخر رازی مفسر اهل تسنن از قول صاحب کشاف می‌نویسد: وقتی آیۀ مودت نازل شد عرض کردند: ای رسول خدا! خویشاوندان تو چه کسانی هستند که مودتشان بر ما واجب است؟ فرمود: علی و فاطمه و دو فرزندشان. پس ثابت می‌شود که این چهار تن ذی‌‌القربای پیامبرند و هنگامی‌که این معنی ثابت شد، واجب است که از احترام فوق‌العاده‌ای برخوردار باشند.[10]

جالب آن است که پیامبر اکرم کوچک‌ترین توجه و محبت و مودت به بانوی عرش را از نظر نمی‌گذرانید و مورد عنایت و تشویق خود قرار می‌داد و آن را کاری بزرگ قلمداد می‌کرد؛ شاید مردمان، این فرصت کوتاه مهرورزی با حبیبۀ ملکوت را غنیمت بشمرند و سعادت خویش را تضمین کنند. انس‌بن‌مالک می‌گوید: بلال برای نماز جماعت صبح تأخیر کرد و از آن باز ماند. پیامبر از او پرسید: چه چیز مانع آمدنت شد؟ عرض کرد: به فاطمه برخوردم که در حال آسیاب کردن بود و فرزندش حسن را که گریه می‌کرد کنار آسیاب گذاشته بود. به او گفتم: اگر بخواهی به‌جای شما عهده‌دار آسیاب کردن می‌شوم و شما عهده‌دار بچه‌داری، یا اگر بخواهی من بچه را نگه می‌دارم و شما آسیاب کن. فاطمه فرمود: أَنَا أَرْفَقُ بِابْنِي؛ من از تو به پسرم مهربان‌تر و مناسب‌ترم. کمک به فاطمه، مرا از نماز اوّل وقت بازداشت. پیامبر فرمود: فرَحِمْتَهَا رَحِمَكَ اللَّه[11]‌؛ به فاطمه مهربانی کردی! خداوند تو را رحمت کند.

فاطمه س؛ مصداق تام مودت

ضرورت مودت خاص به فاطمه ) از مباحث دقیق و قابل تحلیل است. در میان اهل‌بیت پیامبر مهر و رحمت، شخصیتی وجود دارد که در حقیقت گلی است که به‌دست مهرپرور باغبان جمیل و حکیم هستی، در بوستان عصمت پرورش یافته و به بشریت هدیه شده است. بانویی جلیل‌القدر که همسنگ لیلة‌القدر است و بسان همان شب مبارک، قدرش مجهول و درکش دست نایافتنی است[12]. خانمی که در عین کمی سن و سال، محبوب جان و بهجت قلب پیامبر، و همسر علی، و مادر اهل‌بیت‌علیهم‌السلام است و آنچه خوبان همه دارند او تنها دارد، و به همین جهت بیش از همه مورد توجه و بلکه کانون توجه رسول‌الله بوده و محبت و مودتش بیشتر از دیگران سفارش شده است. چنان‌كه خدای متعال در «حديث شریف كساء» هنگامی‌که پنج‌تن آل‌عبا در زير كسا جمع شدند، در جمع ملائکه، ابتدا محبت و مهرورزی به آنان را سبب آفرينش تمامى آسمان‌ها و زمين و هرچه در آن‏هاست معرفی فرموده و عالم هستى را طفيل وجود ايشان دانسته است و آنگاه در مقام شناساندن ایشان به فرشتگان، همۀ آن بزرگواران را به فاطمه معرفی کرده و وجود نازنین زهرا را محور آن جمع ملکوتی برشمرده است:

يا ملائِكتى و يا سُكّانَ سَماواتى! انّى ما خَلقتُ سَماءً مَبنيّةً و لا اَرْضا مَدْحِيَّةً و لا قَمَرا مُنيرا و لا شَمسا مُضِيئةً و لا فَلَكا يَدورُ و لا بَحرا يَجرِى و لا فُلْكا يَسرِى، اِلاّ فِى مَحبَّةِ هؤلاءِ الخَمسةِ الّذينَ هُم تَحتَ الكِساءِ. فقالَ الأمينُ جَبرائيلُ: يا رَبِّ! و مَن تَحتَ الكساءِ؟ فقالَ عزّوجلّ: هُم اهل‌بیت النُّبوَّةِ و مَعدِنُ الرِّسالةِ؛ هُم فاطِمَةُ، و اَبُوها و بَعْلُها و بَنوُها.[13]؛

ملائکۀ من و اى ساكنان آسمان‌های من! به‌درستی كه من آسمانِ بنايافته و زمينِ پهن‌گشته و ماه روشنی‌بخش و خورشيد رخشان و فلك دوّار و درياى جارى و كشتى سيركننده را خلق نكردم، مگر به‌جهت محبت و دوستى اين پنج نفر كه اکنون زير كساء هستند. جبرييل امين عرض كرد: اى پروردگار! ایشان چه كسانى هستند؟ خداوند فرمود: ايشان اهل‌بیت‌ پيامبر‌‌ و معدن رسالت‌اند؛ فاطمه، و پدر او و شوهر و پسران او.

پيامبر اکرم(ص) به سلمان فرمود: اى سلمان! هر كس فاطمه را دوست دارد در بهشت با من است و هر كس او را دشمن دارد او در آتش است. اى سلمان! دوستى فاطمه در صد جا فايده دارد كه آسان‌ترین آن مكان‏ها هنگام مردن، قبر، ميزان، از قبر بيرون شدن، صراط و حساب است. پس هر كس كه دخترم فاطمه از او خشنود باشد من از او خشنودم و هر كس كه من از او خشنود باشم خداوند از او خشنود است و هر كس كه فاطمه بر او خشمگين باشد من بر او خشمگينم و هر كس كه من بر او غضبناك باشم خداوند بر او غضب كند پس واى بر آن كس كه بر فاطمه و شوهرش امیرالمؤمنین على ستم كند! واى بر آن كس كه به فرزندان فاطمه ستم كند! واى بر آن كس كه به فرزندان فاطمه و شيعيانش ستم كند![14]

خود حضرت زهرا‌سلام‌الله‌علیها خطاب به جماعت مهاجرین و انصار و اصحاب پیامبر، با استناد به آیۀ مذکور، سفارش پدر بزرگوارش درمورد مودت و محبت امت به خود و خانواده‌اش را یادآور شده و می‌فرماید: وای بر شما! چه زود درمورد ما اهل‌بیت به خدا و رسولش خیانت کردید درحالی‌که رسول خدا پیروی از ما و مودت به ما و تمسک به ما را به شما سفارش کرده و خداوند فرمود: بگو: من هیچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمی‌کنم جز دوست داشتن نزدیکانم را[15].

البته آن بانوی گرامی، این جملات را درست در وقتی‌که هجوم به خانه‌اش آغاز شده و نشانه‌های هولناک هتک حرمت بانوی ملکوت پدیدار شد، فرموده است؛ چنان‌که در گزارشی دیگر حضرت فاطمه‌عليها‌السّلام پشت دربِ آتش‌گرفته آمده و فرمود:

در تمام عمر خود هيچ قومى را نمى‏شناسم كه بى‏وفاتر و بى‏عاطفه‏تر از شما باشند! جنازۀ رسول خدا را نزد ما گذاشته و سرگرم كار خود و به‌دست آوردن خلافت شديد، نه مشورتى با ما نموديد و نه كمترين حقّى براى ما قائل شديد، گويا شما هيچ اطّلاعى از فرمايش پيامبر در روز غدير خم نداشتيد؛ به خدا سوگند در همان روز آن‌چنان امر ولايت را محكم ساخت كه جاى هیچ اميدى براى شما باقى نگذاشت، ولى شما آن را رعايت نكرده و هر رابطه‏اى را با پيامبرتان قطع نموديد، البتّه خداوند متعال ميان ما و شما حاكم خواهد بود[16].

 

[1]. زیارت آل یاسین.

[2]. بحارالانوار، ج 91، ص 148، مناجات خمس عشره، مناجات محبين.

[3]. وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص ۳۰۸.

[4]. بحارالانوار، ج 27، ص 76؛ امالى صدوق، ص 364.

[5]. بحارالانوار، ج 17، ص 13؛ ر.ک: كنز العمال، ج 1، ص 38. این مطلب در سیرۀ پیامبر اکرم نیز مشاهده شده است چنان­که در منابع اهل تسنن آمده است: عمر به آن حضرت گفت: همانا شما نزد من از هر چیزی محبوب‌ترید جز خودم! حضرت صلى‌الله‌عليه‌وسلم فرمود: هیچ‌کدام از شما ایمان نخواهد داشت مگر اینکه من نزد او از خودش محبوب‌تر باشم. در این هنگام عمر گفت: فلانت الان والله أحب إلىّ من نفسي؛ اکنون به خدا قسم که شما نزد من از خودم محبوب‌تری! و پیامبر فرمود: الان يا عمر؟!؛ مسند احمد، الإمام احمد بن حنبل، ج 4، ص 233؛ ر.ک: صحیح بخاری، ج 7، ص 218؛ فتح الباری، ج 1، ص 56؛ عمده القاری، ج 1، ص 144؛ تاریخ دمشق، ج 19، ص 87.

[6]. النهایه فی غریب الحدیث، ج ۵، ص ۱۶۵؛ فیروز آبادی، قاموس المحیط، ج ۱، ص 477.

[7]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱۶، ص ۱۶۶.

[8]. همان، ج ۱۰، ص ۳۷۴.

[9]. روم، ۳۰/۲۱.

[10]. التفسیر الکبیر، ج 27، ص 595؛ ر.ک: تفسیر کشاف، ج 3، ص 467.

[11]. مسند احمد، ج 3، ص 151، مسند أنس‌بن‌مالك؛ ر.ک: مجمع الزوائد، ج 10، ص 316، باب فی عيش رسول الله صلى الله عليه وآله؛ بحار الانوار، ج 43، ص 76.

[12]. بحار الأنوار، ج‏43، ص 65. امام صادق (علیه السلام) می فرماید: إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَيْلَةِ الْقَدْرِ اللَّيْلَةُ فَاطِمَةُ وَ الْقَدْرُ اللَّهُ فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَكَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ وَ إِنَّمَا سُمِّيَتْ فَاطِمَةَ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا: ليلة در آيۀ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَيْلَةِ الْقَدْرِ، فاطمه و قدر، الله است. پس كسى كه فاطمه را آن طور كه بايد و شايد بشناسد ليلة القدر را درك نموده است، فاطمه بدين لحاظ فاطمه‏ ناميده شد كه خلق از شناخت او بازگرفته شده­اند.

[13]. عوالم العلوم و المعارف، ج ‏11، ص 933.

[14]. ارشاد القلوب، ج‏2، ص 294.

[15]. عوالم العلوم و المعارف، ج‏11 فاطمة، ص 572.

[16]. احتجاج طبرسی، ج‏1، ص 80؛ ر.ک: الامامه والسیاسه، ج 1، ص 20.