الاربعاء 05 رَبيع الثاني 1446 - چهارشنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۳


عطوفت پدرانه استاد

عطوفت پدرانه استاد

مرحوم آقاى داماد [آیت الله سید محمد محقق داماد] مى‏فرمود: نزد حاج شيخ غلامرضا یزدی کتاب “قوانين” مى‏خواندم.

اشكالى كردم، ولى حاج شيخ غلامرضا نتوانست جواب اشكال مرا بدهد. البته آقاى داماد استدراك كرد و فرمود: اينكه حاج شيخ غلامرضا نمى‏توانست جواب اشكال مرا بدهد، براى اين بود كه ايشان خيلى كار داشت. ايشان هيچ قيد و شرطى نداشت و كارش تنها ارشاد و هدايت مردم بود؛ لذا نمى‏رسيد “قوانين” را درست مطالعه كند. قوانين هم كتاب مشكلى است و بدون مطالعه درست قابل تدريس نيست.

حاج شيخ غلامرضا وقتى ديد كه از عهده اشكالات من بر نمى‏آيد، به من فرمود: صلاح شما اين است كه به قم برويد و درس من به درد شما نمى‏خورد.

ايشان براى بدرقه، همراه من به گاراژ آمد و براى من وسيله‏اى گرفت. آقاى داماد در آن موقع پانزده ـ شانزده سال داشت و حاج شيخ غلامرضا عالِمِ موجّه شهر بود. آقاى داماد مى‏فرمود: هوا سرد بود و پايم از سرما مى‏چاييد. حاج شيخ غلامرضا جوراب گرمکن خودش را درآورد و به پايم پوشانيد تا سرما نخورم. آقاى داماد وقتى قصه عطوفت حاج شيخ غلامرضا به خودش را نقل مى‏كرد، گريه مى‏كرد.

حاج شیخ غلامرضا از نوادر رجال معنوى بود. ايشان در اخلاص و ايمان به اعمال شرع و تقيّد به شرعيات، خيلى فوق العاده بود.