عطوفت پدرانه استاد
عطوفت پدرانه استاد
مرحوم آقاى داماد [آیت الله سید محمد محقق داماد] مىفرمود: نزد حاج شيخ غلامرضا یزدی کتاب “قوانين” مىخواندم.
اشكالى كردم، ولى حاج شيخ غلامرضا نتوانست جواب اشكال مرا بدهد. البته آقاى داماد استدراك كرد و فرمود: اينكه حاج شيخ غلامرضا نمىتوانست جواب اشكال مرا بدهد، براى اين بود كه ايشان خيلى كار داشت. ايشان هيچ قيد و شرطى نداشت و كارش تنها ارشاد و هدايت مردم بود؛ لذا نمىرسيد “قوانين” را درست مطالعه كند. قوانين هم كتاب مشكلى است و بدون مطالعه درست قابل تدريس نيست.
حاج شيخ غلامرضا وقتى ديد كه از عهده اشكالات من بر نمىآيد، به من فرمود: صلاح شما اين است كه به قم برويد و درس من به درد شما نمىخورد.
ايشان براى بدرقه، همراه من به گاراژ آمد و براى من وسيلهاى گرفت. آقاى داماد در آن موقع پانزده ـ شانزده سال داشت و حاج شيخ غلامرضا عالِمِ موجّه شهر بود. آقاى داماد مىفرمود: هوا سرد بود و پايم از سرما مىچاييد. حاج شيخ غلامرضا جوراب گرمکن خودش را درآورد و به پايم پوشانيد تا سرما نخورم. آقاى داماد وقتى قصه عطوفت حاج شيخ غلامرضا به خودش را نقل مىكرد، گريه مىكرد.
حاج شیخ غلامرضا از نوادر رجال معنوى بود. ايشان در اخلاص و ايمان به اعمال شرع و تقيّد به شرعيات، خيلى فوق العاده بود.