مدیریت برخورد با ستایش و مدح دیگران
بسم الله الرحمن الرحیم
ویژه نامه هفده ربیع الاول
مدیریت برخورد با ستایش و مدح دیگران بر اساس سیره رسول خدا (ص) و فرمایش حضرت امام صادق (ع)
نحوه برخورد مدیریتشده با ستایش و تعریف و مدح دیگران -هر چند این کار را بهعنوان وظیفه خود انجام دهند _ از مهمترین رویکردهای اخلاقی است که در کلام اولیای الهی بازتاب خاصی دارد و مورد تذکر ویژه قرار گرفته است. این مهم در جامعه فرهنگی و تبلیغی، ضرورت بیشتری پیدا میکند و در این نوشتار، به مناسبت میلاد با سعادت حضرت امام جعفر صادق علیهالسلام و به بهانه بازتاب این مسئله تأثیرگذار در کلام نورانی آن حضرت، به جوانب مختلف آن پرداخته میشود.
بهطور طبیعی مردم و مؤمنان، بر اثر ارادت و محبت قلبی به خدای متعال و دین اسلام و نیز پیامبر اکرم و اهلبیت علیهمالسلام، نسبت به مبلّغین دین که انتساب خاص به آنان دارند محبت و مودت قلبی داشته و در رفتار و گفتار آن را اظهار میکنند و حتی در مواردی این اظهار مهر و محبت را وظیفۀ اخلاقی و شرعی خود تلقی میکنند. یکی از جلوههای این اظهار محبت، تعریف و تمجید از مبلّغان و تشکر از آنان در قالب مدح و تعریف و التماس دعای ویژه است. گاهی این تعریفها از حالت عادی خارجشده و به مبالغه کشیده میشود که بهخودیخود از بدترین لغزشگاههای تکبر و خودبینی است.
اگر این مداحی و واگویی خوبیهای و فضایل انسان، به مقایسه مبلّغ با دیگر مبلّغان و افرادی که قبلاً برای امر تبلیغ به آن محل آمده بودند کشیده شود، دامنه آن به مسئلۀ تملق و حتی در برخی موارد غیبت و بهتان و تخریب شخصیت دیگران و اثبات خود و نفی غیر کشیده میشود که ریشه در رذایلی مانند خودخواهی و چشموهمچشمی داشته و در این صورت، تأثیر تخریبی و کشنده آن در نفس بهمراتب بیشتر و بدتر خواهد بود و زمینۀ عجب و تکبر و حتی خودشیفتگی و احساس برتر بودن خیالی و وهمی را به همراه خواهد داشت. از امام صادق علیهالسلام نقل شده است که فرمود:
مِنَ التَّوَاضُعِ… أَنْ لَا تُحِبَّ أَنْ تُحْمَدَ عَلَى التَّقْوَى. ؛ از مصادیق تواضع این است که… دوست نداشته باشی که به تقوا ستایش شوی.
مرحوم سلطان الواعظین شیرازی نقل میکند: زمانی که کتاب مفاتیحالجنان تازه منتشر شده بود، روزی در سرداب سامراء آن را در دست داشتم و مشغول زیارت بودم. دیدم شیخی با قبای کرباس و عمامه کوچک نشسته و مشغول ذکر است. شیخ از من پرسید: این کتاب از کیست؟ گفتم: از محدث قمی، آقای حاج شیخ عباس است و شروع به تعریف وی کردم. شیخ گفت: اینقدر هم تعریف ندارد، بیخود تعریف میکنی! من ناراحت شدم و گفتم: آقا! برخیز و برو! کسی که پهلوی من نشسته بود، دست زد به پهلویم و گفت: مؤدب باش! ایشان خود محدث قمی، آقای حاج شیخ عباس هستند. من فوراً برخاستم با آن مرحوم روبوسی کردم و عذر خواستم و خم شدم که دست ایشان را ببوسم، ولی آن مرحوم نگذاشت و خم شد دست مرا بوسید و گفت: شما سیّد هستید!
همچنین تکیه بر مدرک و مدرکگرایی در میان مبلّغین و به رخ کشیدن مدرک، نقش مهمی در این زمینه دارد و مدرکگرایی و اصالت مدرک در جامعه، گاهی موجب میگردد که اشخاص بهتناسب مدرکی که دارند احساس برتری نسبت به پاییندست خود نموده و همین احساس، در نحوۀ گفتگو، چه در استخدام کلمات و چه در گفتگوی بدنی در آنان به چشم میخورد و تعریف و تمجید اطرافیان را برمیانگیزد. این مسئله بهعنوان یک واقعیت قطعی در معارف اسلامی مورد توجه و سفارش خاص قرار گرفته است که قرار گرفتن در معرض تعریف و مدح دیگران، زمینهساز فتنه و غرور و فریب نفسانی است. ازجمله امیرمومنان میفرماید:
كَمْ مِنْ مَغْرُورٍ بِحُسْنِ الْقَوْلِ فِيه؛ چهبسا اشخاصى كه در اثر تعريف ديگران فریب میخورند.
اهمیت این مسئله تا حدی است که در برخی روایات موجب فساد قلب معرفی شده است و روشن است که قلب فاسد نمیتواند خاستگاه تبلیغ و ارشاد و هدایت مردم باشد:
احْتَرِسُوا مِنْ سَوْرَةِ الْإِطْرَاءِ وَ الْمَدْحِ فَإِنَّ لَهُمَا رِيحاً خَبِيثَةً فِي الْقَلْب. ؛ از شدت و تندی مبالغه در ثنا و مدح بپرهیزید که بوی بدی از آن در قلب ایجاد میشود.
البته این آفات، ممکن است بر رویکرد افراط در تعریف و تمجید نیز بار شود که لازم است از آن نیز بر حذر بود.
بندگان واقعی خدا میدانند كه اگر مدح كسى از كارهاى انسان، واقعاً امیدواركننده و قابلاعتنا و دلگرمى باشد، آنکس فقط و فقط خداست كه از ظاهر و باطن امور آگاه بوده و از سرائر دلها و ظرائف نیتهاى افراد باخبر است و خوبتر از هر كسى میداند كه بندهاش، كارى را كه انجام داده به چه نیتى و با چه قصدى بهجا آورده و عمل او تا چه اندازه كامل و خالص بوده و یا داراى نقص و ناخالصى است. كسى مىتواند انسان را مدح كند و بر عمل او مهر تأیید بزند كه از رگ گردن به او نزدیكتر و علیم بذات الصدور است؛ همو كه همواره و درهرحال و در هر زمانى همراه و محیط بر انسان است و هیچ عمل ریزودرشتی حتى بهاندازه مثقال ذرهاى از او مخفى نیست و به فرمود قرآن شریف، آن ذات پاك یگانه، تنها حضرت حق است كه باقى و غنى و حاضر علىالاطلاق بوده و ما سواى او فانى و فقیر و ناقصاند.
اهل معنا و هدایت كه از درجات معرفتى والا و بصیرتى عمیق و نافذ برخوردارند، دل در گرو محبت و معرفت آن محبوب مهربان نهادهاند و اگر كارى میکنند و عملى بهجا میآورند تنها و تنها بهمنظور جلب رضایت اوست و مزد و پاداش و تشویق خود را هم از او مىطلبند و آنچه برایشان ارزش دارد این است كه عملشان مرضى درگاه دوست باشد و حضرت حق اعمالشان را پسندیده و تشویق و مدح نماید و مورد شكر و انعام خویش قرار دهد. با این دیدگاه، غیر خدا را اصلاً کارهای نمیپندارند تا به مدح و ثنایشان دلخوش كنند و دیگر بندگان را افرادى ضعیف و فقیر در درگاه حق مىدانند كه معمولاً مدحشان رنگ و بوى تملق دارد و اگر خالصانه و مخلصانه هم باشد، باز آفتى در مسیر خضوع و خشوع بندگى آنان است و زمینهاى براى افتادن در دام عجب و تكبر و رضایت از نفس و بزرگ شمردن عمل به شمار میرود.
درهرصورت مسئلۀ تعریف و تمجید، یکی از خطرناکترین آفات برای مبلّغان است که شایسته است در کمین آن باشند و از حملات آن خود را ایمنی بخشند و شاید بهترین راه برای رهایی از این دام خطرناک، اظهار تواضع خاص و برخورد مدیریتشده و فروتنانه باشد، بهگونهای که بیتوجهی به تعریف و تمجیدهای خیالی دیگران، در عمق نفس نهادینه شود و ریشۀ تکبر و عجب ناشی از آن سوزانده گردد. بسیار بجاست که این مسئله هم با گفتار و رفتار خارجی نمود خاص داشته باشد و هم در باطن و مهارت تلقین به نفس، صورت پذیرد. خدای متعال دوستدار بندگانی است که هر چند در طریق رضا و تقوای او و خیر و صلاح و هدایت بندگان میکوشند، تمایلی به آشکار شدن رنج عبودیت خویش ندارند و دوست میدارند که فقط محبوبشان شاهد تلاش عاشقانه در مقام بندگی و عبودیت آنان باشد و عملشان تنها و تنها مورد تأیید و مدح و عنایت معبودشان قرار بگیرد.
امام محمد باقرعليهالسلام به جعفر جعفى فرمود:
وَ اعْلَمْ بِأَنَّكَ لَا تَكُونُ لَنَا وَلِيّاً حَتَّى لَوِ اجْتَمَعَ عَلَيْكَ أَهْلُ مِصْرِكَ وَ قَالُوا إِنَّكَ رَجُلُ سَوْءٍ لَمْ يَحْزُنْكَ ذَلِكَ وَ لَوْ قَالُوا إِنَّكَ رَجُلٌ صَالِحٌ لَمْ يَسُرَّكَ ذَلِكَ وَ لَكِنِ اعْرِضْ نَفْسَكَ عَلَى كِتَابِ اللَّهِ فَإِنْ كُنْتَ سَالِكاً سَبِيلَهُ زَاهِداً فِي تَزْهِيدِهِ رَاغِباً فِي تَرْغِيبِهِ خَائِفاً مِنْ تَخْوِيفِهِ فَاثْبُتْ وَ أَبْشِرْ فَإِنَّهُ لَا يَضُرُّكَ مَا قِيلَ فِيكَ وَ إِنْ كُنْتَ مُبَايِناً لِلْقُرْآن؛
بدان! آنوقت از دوستان ما میشوی كه اگر تمام مردم يك شهر بگويند: تو آدم بدى هستى، گفتار آنان تو را اندوهگين نكند و اگر همۀ آنها گفتند: تو آدم خوبى هستى، باز سخن آنان خوشحالت ننمايد؛ بلكه خودت را به كتاب خدا عرضه كن؛ اگر ديدى به دستورات قرآن عمل میکنی: آنچه را كه دستور داده ترك بكن، ترك میکنی و آنچه را كه خواسته، با ميل و علاقه انجام میدهی و از مجازاتهایی كه در قرآن آمده ترسناكى، در راه و روش خود پابرجا و بردبار باش؛ زيرا در اين صورت گفتار مردم به تو زيانى نمیرساند، ولى چنانچه از پيروان كتاب خدا نباشى و رفتارت ضد دستورات قرآن باشد آنگاه چه چيز تو را از خودت غافل میکند؟ بايد در اندیشه نجات خويشتن باشى، نه در فكر گفتار ديگران.
وظیفۀ مبلّغ دین، انجام وظایف و دستورات تبلیغی در حد توان خویش است. مبلغ مخلص، با فراغ بال از مدح و ذم دیگران و تعریف و تمجیدها یا بدگوییها و کملطفیهای مردم، به کار خویش میپردازد و این کار الهی را با خدای خویش وامیگذارد و اجر و مزد و تعریف و تمجید را هم از او و اولیای خاصش درخواست مینماید و بس. امام صادق علیهالسلام در این زمینه فرمایش نورانی و عجیبی دارند:
لَا يَصِيرُ الْعَبْدُ عَبْداً خَالِصاً لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَتَّى يَصِيرَ الْمَدْحُ وَ الذَّمُّ عِنْدَهُ سَوَاءً لِأَنَّ الْمَمْدُوحَ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَا يَصِيرُ مَذْمُوماً بِذَمِّهِمْ وَ كَذَلِكَ الْمَذْمُومُ فَلَا تَفْرَحْ بِمَدْحِ أَحَدٍ فَإِنَّهُ لَا يَزِيدُ فِي مَنْزِلَتِكَ عِنْدَ اللَّهِ وَ لَا يُغْنِيكَ عَنِ الْمَحْكُومِ لَكَ وَ الْمَقْدُورِ عَلَيْكَ وَ لَا تَحْزَنْ أَيْضاً بِذَمِّ أَحَدٍ فَإِنَّهُ لَا يَنْقُصُ عَنْكَ بِهِ ذَرَّةٌ وَ لَا يَحُطُّ عَنْ دَرَجَةِ خَيْرِكَ شَيْئاً وَ اكْتَفِ بِشَهَادَةِ اللَّهِ تَعَالَى لَكَ وَ عَلَيْكَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً وَ مَنْ لَا يَقْدِرُ عَلَى صَرْفِ الذَّمِّ عَنْ نَفْسِهِ وَ لَا يَسْتَطِيعُ عَلَى تَحْقِيقِ الْمَدْحِ لَهُ كَيْفَ يُرْجَى مَدْحُهُ أَوْ يُخْشَى ذَمُّهُ وَ اجْعَلْ وَجْهَ مَدْحِكَ وَ ذَمِّكَ وَاحِداً وَ قِفْ فِي مَقَامٍ تَغْتَنِمُ بِهِ مَدْحَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَكَ وَ رِضَاهُ فَإِنَّ الْخَلْقَ خُلِقُوا مِنَ الْعَجِينِ مِنْ مَاءٍ مَهِينٍ فَلَيْسَ لَهُمْ إِلَّا مَا سَعَوْا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعى وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً وَ لا يَمْلِكُونَ مَوْتاً وَ لا حَياةً وَ لا نُشُوراً؛
بندهاى در نزد خداوند به پاكى نمیرسد مگر اينكه مدح و ذم مردم در نظر او يكسان باشد؛ زيرا كسى كه در نظر خداوند ممدوح هست با مذمت مردم مذموم نمیگردد و كسى كه در نزد خداوند مذموم هست با مدح و ستايش مردم ممدوح نخواهد شد. بنابراین با مدح كسى خوشحال نباش كه مدح او تو را نزد خداوند مقرب نمیکند، و مقدرات و سرنوشت تو را تغيير نمیدهد، از مذمت كسى هم محزون مباش؛ زيرا با مذمت اشخاص چيزى از تو كاسته نمیگردد و از مقامت كم نمیگردد، و شهادت خداوند براى تو كفايت میکند. كسى كه توانائى ندارد مذمت را از خود دور كند و يا مدح را بهطرف خود بكشاند چگونه از مدح مردم خوشش مىآيد و يا از مذمت آنان ناراحت میگردد؟ بايد به مدح و يا ذم مردم كارى نداشته باشى و بايد كارى كنى كه رضايت خدا و مدح او شامل حال تو گردد. مردم همه از آب پستى خلق شدهاند، و فقط كسانى میتوانند سعادت پيدا كنند كه در كارهاى نيك شتاب داشته باشند خداوند متعال میفرماید: وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعى و نيز فرموده: وَ لا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً وَ لا يَمْلِكُونَ مَوْتاً وَ لا حَياةً وَ لا نُشُوراً؛ مردم توانائى ندارند نفع و ضرر را از خود دور كنند و يا مرگ و زندگى را در اختيار بگيرند، و يا در قيامت براى خود كارى انجام دهند.
رویکرد باطنی و القای به نفس درزمینۀ تواضع و فروتنی و افتادگی در مقابل تعریف و مدح دیگران بهجای باور کردن ثنا و تملق آنان و باد به دماغ انداختن و عجبهای خیالی و حبابی، ازجمله مهارتهای خاص و مهم در این زمینه است که مورد سفارش اکید اهلبیت بوده است ازجمله امام زینالعابدینعلیهالسلام ـ به زُهرى فرمود:
تو بايد مسلمانان را چونان خانواده خود به شمار آورى؛ بزرگ آنان را بهمنزله پدر خويش دانى و كوچكشان را بهمنزله فرزندت و همسالانت را همچون برادرت حساب کنی. تو دوست دارى به کدامیک از اینها (پدر و برادر و فرزند) ستم كنى؟!… اگر ابليس ـ كه لعنت خدا بر او باد ـ به تو چنين وانمود كرد كه بر فردى از مسلمانان برترى و فضيلتى دارى، بنگر اگر از تو بزرگتر بود، به خود بگو: او در ايمان و كردارِ شايسته، بر من پيشى دارد، پس از من بهتر است، و اگر از تو کوچکتر بود بگو: در معاصى و گناهان، از او جلو هستم، پس او از من بهتر است و اگر همسال تو بود، بگو: من به گنهکاری خود يقين دارم و در گنهکاری او ترديد، پس چرا بايد يقينم را بگذارم و به ترديدم چنگ زنم؟ و اگر ديدى مسلمانان تو را بزرگ و گرامى و محترم میدارند بگو: اين از خوبى خود آنان است. و اگر از آنان نسبت به خودت بیمهری و دلگيرى مشاهده كردى بگو: اين گناه و تقصير من است. اگر چنين كردى خداوند زندگى را بر تو آسان میکند و دوستانت بسيار میشوند و دشمنانت اندك.
سیرۀ معصومان دربرخورد با ستایشگران
سیرۀ خود آن بزرگوار نیز مواردی از مقابله شدید با مداحان و تعریفکنندگان به چشم میخورد ازجمله يكى از اصحاب حضرت امام سجادعليهالسّلام به نام طاووس، نيمههاى شب آن حضرت را ديد كه در گوشهاى خلوت اشك مىريزد و به پيشگاه خداى متعال عذر تقصير مىآورد.
گويد: چون اين حالت را از ايشان ملاحظه كردم، نزديك رفته و سر مباركش را كه بر سجده بود و اشك مىريخت، از خاك برگرفته، بر زانو نهادم و شروع به گريستن كردم، بهگونهای كه قطرههاى اشكم بهصورت آن حضرت مىريخت. حضرت از جاى برخاست و نشست و فرمود: «چه كسى مرا از ياد و انس با پروردگارم بازداشت؟» من خود را معرفى كرده و گفتم: اين شيون و فرياد از براى چيست؟ درحالیکه ما بايد چنين ناله سر دهيم و فغان كنيم كه گناهكاريم و بر نفس خويش جنايت روا داشتهايم. شما كه پدرتان حسينبنعلىعليهالسّلام و مادرتان فاطمه زهراعليهاالسّلام است و جدّ بزرگوارى چون پيامبر (ص) داريد؟ آن حضرت رو به من كرده، فرمود:
«هَيهاتَ! هَيهاتَ! يا طاووسُ دَعْ عَنّى حَديثَ اَبى وَ اُمّى و جَدّى. خَلَقَ اللّه الجَنَّةَ لِمَن اَطاعَهُ و اَحسنَ وَ لَو كان عبدا حَبَشيّا و خَلَقَ النّارَ لِمَن عَصاهُ وَ لَو كان وَلَدا قُرشيّا، اَما سَمعتَ قولَه: «فَإِذَا نُفِخَ فِى الصُّورِ فَلاَ أَنسَابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَـلـءِذٍ وَ لاَ يَتَسَآءَلُونَ» وَ اللّه لا يَنفَعُكَ غَدا اِلاّ تَقدِمَةٌ تُقَدِّمُها مِن عَمَلٍ صالحٍ.» ؛
اینگونه نيست! اینگونه نيست! صحبت از پدر و مادر و جدم مكن كه خداوند، بهشت را براى بندگان مطيع و نيكوكارش آفريد، هرچند غلام حبشى باشد، و آتش را براى گناهكاران خلقت كرد، هرچند از فرزندان قريش [و همطايفه پيامبر] باشد. مگر نشنيدهاى كه خداوند مىفرمايد: «آنگاهکه در صور دميده شود، هیچیک از پيوندهاى خويشاوندى، ميان آنها نخواهد بود و از یکدیگر، تقاضاى كمكى نمىكنند.» چون كارى از كسى ساخته نيست، به خدا سوگند كه فرداى قيامت، هیچچیزی تو را سود نمىبخشد، مگر عمل صالحى كه به محضر پروردگار، هديه فرستاده باشى.
خدمتکاران خدا در میان بندگان، نهتنها از مدح و ستایش دیگران خرسند و مغرور نمیگردند، بلکه خالصانه و خاشعانه، همین مدح آفتزا برای دیگران را، در مورد خویش بهعنوان فرصتی برای ارتباط و مناجات باطنی با محبوب قرار میدهند و درد و دل یکسره با خدا میکنند و عزت و علو خویش را هم از او میطلبند.
انسانهای با خدا، از تعریف و تمجید دیگران که بهواسطه اعمال و رفتار عبادیشان صورت میگیرد، چون معبودشان شاهد و ناظر است، از او خجالت میکشند و با طلب استغفار و بخشش، این جایگاه تکبر را به جایگاه تکسر و تواضع در برابر حق مبدل میسازند و همین بیتوجهی به تعریف و مدح دیگران و اقبال باطنیشان به ملکوت، موجب میگردد که از آفت شهرت در میان خلق در امان بمانند و گوی معرفت از منجلاب دنیا بهسلامت ببرند. در حدیث قدسی وارد است:
اِنَّ أولِیائِی تَحتَ قُبابِى لا یَعرِفُهُم غَیرِی؛ اولیای من زیر گنبد من جمعاند، جز خودم کسی آنها را نمیشناسد.
امیر المومنین علی علیه السلام نیز رویکرد توحیدی و خاص متقین را در مواجهه با مدح و تعریف دیگران، خوف و تواضع باطنی و توجه تام و تمام به خدای متعال دانسته و بهعنوان یک مهارت رفتاری میفرماید:
پرهیزكاران در روز، دانشمندانى بردبار و نیكوكارانى با تقوا هستند كه ترس الهى آنان را چونان تیر تراشیده لاغر كرده است، كسى كه به آنها مىنگرد مىپندارد كه بیمارند امّا آنان را بیمارى نیست و مىگوید مردم در اشتباهاند! درصورتیکه آشفتگى ظاهرشان، نشان از امرى بزرگ دارد. از اعمال اندك خود خشنود نیستند؛ و اعمال زیاد خود را بسیار نمیشمارند. نفس خود را متّهم مىكنند و از كردار خود ترسناکاند. هرگاه یکی از آنان را بستایند، از آنچه در تعریف او گفته شد در هراس افتاده مىگوید:
أَنَا أَعْلَمُ بِنَفْسِی مِنْ غَیرِی وَ رَبِّی أَعْلَمُ بِی مِنِّی بِنَفْسِی. اللَّهُمَّ! لَا تُؤَاخِذْنِی بِمَا یقُولُونَ وَ اجْعَلْنِی أَفْضَلَ مِمَّا یظُنُّونَ وَ اغْفِرْ لِی مَا لَا یعْلَمُونَ. ؛ من خود را از دیگران بهتر مىشناسم و خداى من، مرا بهتر از من مىشناسد. بار خدایا! مرا بر آنچه مىگویند محاكمه نفرما و بهتر از آن قرارم ده كه مىگویند و گناهانى كه نمىدانند بیامرز!
اهل ورع و پرهیز كه سرمایۀ گرانمایۀ عمر خویش را در راه مجاهده با نفس و تجارت پرسود آخرت صرف کردهاند، ارزش عمر خویش را میدانند و خود را در راه این سفر پرخوف و خطر هرگز از فریبکاریهای ریزودرشت نفس و شیطان ایمن نمیبینند و تلاش میكنند تمامی فرصتها را از دست دشمن گرفته، فاتح و سرفراز این میدان باشند. مولیالموحدین امام علیعلیهالسلام خوش آمدن از مدح و تمجید دیگران را محكمترین فرصت برای شیطان برشمرده و میفرماید:
حُبُّ الاِطراءِ وَ المَدحِ مِن اَوثَقِ فُرَصِ الشَّیطانِ؛ خوش آمدن از تملق و مدح ديگران، از محكمترين فرصتهای شيطان است.
به همین جهت است كه بر این مسئله دقتی تام و تمام دارند چنانکه به فرمود امیرالمؤمنین وقتی پرهیزكار با مدح دیگران از خود مواجه میشود، در هراس افتاده مىگوید:
«من خود را از دیگران بهتر مىشناسم و خداى من، مرا بهتر از من مىشناسد…»
بنابراین فرمایش حضرت، اهل تقوا در چنین جایگاهی رویكردی تندوتیز و از سر هراس و اتفاق توأم با ترس نسبت به نفس خویش بروز میدهند و هر چند كه تعریف و تمجید و مدح از سوی شخصی دیگر صادرشده و ربطی به نفس نافرجام ندارد، اما چون مخاطبِ آن را نفس میبیند، بسان شخصی كه عزیز دل خود را در معرض خطر و هلاكت مشاهده كرده، برای نجاتش دستپاچه و هراسان شده و از هیچ كاری ـ حتی برخورد تند و تأثیرگذار ـ دریغ نمیكند، با نفس خویش به مکاتبه و مخاطبِ میپردازد و هشدار میدهد كه: «من خودم بهتر میدانم كه چهکاره هستم و تا بهاندازه در انجام وظایف، آنچنانکه شایستۀ معبود من است كوتاهی و قصور و تقصیردارم و البته خداوند نیز از اوضاع من از خودم باخبرتر و آگاهتر است. پس بگذار دیگران هر چه میخواهند بگویند و مرا انسانی خوب و شایسته قلمداد كنند؛ مدح جاهلانه و تعریف و تمجید متملقانِ آنان در نفس من تأثیر نخواهد كرد.»
اما آتش غیرت و هراس اهل تقوا بهصرف همین اندازه مخاطبِ و مکاتبه و هشدار فروكش نمیكند و ترس از درافتادن در چاه ظلمانی و جهنم گونۀ عجب و خودپسندی و رضایت از نفس، هنوز دامنگیر آنان است و به همین جهت برای رهایی از این آفت هولناك و بیماری خطرناك، دست به دامان توكل و توسل شده از اینکه خود بتوانند این مرض صعب را درمان كنند، طمع بریده، از خود و تواناییهای خود در برابر این حملۀ شیطانی ناامید شده، دست به دامان مسببالاسباب و یار و یاور همیشگی مجاهدان فیالله شده، عاجزانه و خاشعانه و متملقانِ روی دل یكسره بهسوی حضرت حق نموده، طلب نجات از این ورطۀ هولناك و مردافکن را از او میكنند و آن لذتی را كه نفسشان در مدح و تعریف دیگران میجست، از او میخواهند:
«بار خدایا! مرا بر آنچه مىگویند محاكمه نفرما و بهتر از آن قرارم ده كه مىگویند و گناهانى كه نمىدانند بیامرز.»
و بدینسان تهدید كشندۀ شیطان كه در مدح اغیار جلوه كرده و چون زهری مهلك، ابتدا در كام نفسشان شیرین و گوارا مینمود، با عنایت الهی به فرصتی برای مناجات و توجه عاشقانه با محبوب و زمینهای در جهت رشد و كمال تبدیل میشود.
شیوههای رفتار با ستایشگران
در زمینۀ رویکرد خارجی و بیرونی در مقابل مداحان و تعریفکنندگان نیز روشهای خاصی مورد نظر قرار گرفته است که در تمام آنها حفظ روحیۀ پرهیز از تکبر و خودبرتربینی و باور کردن تملقات و تعریفات مشاهده میشود. در تفسیر آیۀ شریفه لا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ وارد شده است که:
أَنَّهُ إِنْ جَاءَكَ رَجُلٌ وَ قَالَ فِيكَ مَا لَيْسَ فِيكَ مِنَ الْخَيْرِ وَ الثَّنَاءِ وَ الْعَمَلِ الصَّالِحِ فَلَا تَقْبَلْهُ مِنْهُ وَ كَذِّبْهُ فَقَدْ ظَلَمَكَ؛ اگر كسى آمد و درباره تو سخنانى گفت كه در تو وجود نداشت، از او قبول نكن و وى را تكذيب نما؛ زيرا او با آن سخنان ناروا بر تو ظلم كرده است.
حضرت امام هادیعلیهالسلام به مردى كه از آن حضرت بسيار مدح ميكرد فرمود:
أَقْبِلْ عَلَى شَأْنِكَ فَإِنَّ كَثْرَةَ الْمَلَقِ يَهْجُمُ عَلَى الظِّنَّةِ وَ إِذَا حَلَلْتَ مِنْ أَخِيكَ فِي مَحَلِّ الثِّقَةِ فَاعْدِلْ عَنِ الْمَلَقِ إِلَى حُسْنِ النِّيَّةِ؛ به خودت توجه كن! كثرت تملق مرا در معرض بدگمانى قرار ميدهد، هرگاه مشاهده كردى برادرت مورد اعتماد ميباشد از تملق دست بردار و حسن نيت داشته باش.
البته چهبسا افرادی که از مبلّغ دینی تعریف میکنند، این مسئله را بهعنوان رویکردی اخلاقی و وظیفهای شرعی و نوعی ادب تلقی نموده و قصدی جز این ندارند، چنانکه در برخی موارد کوتاهی در این زمینه از سوی آنان، کاری نادرست و ناشایست خواهد بود. آنچه ذکر میشود، رویکرد کسی است که مورد مدح و تعریف قرار میگیرد که مراقب نفس خویش باشد و با تواضع متقابل، آن را از خطر فساد و گمراهی نجات دهد. درواقع هر دو طرف، دو وظیفۀ مجزا و مستقل دارند که لازم است در انجام آن از افراطوتفریط بپرهیزند هرچند طرف مدح شونده، در معرض خطر بیشتری است. امام علیعلیهالسلام میفرماید:
الثَّنَاءُ بِأَكْثَرَ مِنَ الِاسْتِحْقَاقِ مَلَقٌ وَ التَّقْصِيرُ عَنِ الِاسْتِحْقَاقِ عِيٌّ أَوْ حَسَد. ؛ ستايش خارج از اندازه، تملق است، و بىاعتنائى نسبت به اشخاصى كه مستحق ستايش هستند از كودنى و حسادت است.
اما اینکه چگونه با کسانی که خالصانه در تعریف و اکرام از ما افراط میکنند برخورد کنیم؟ سیرۀ خاص نبوی میتواند بسیار راهگشا باشد:
امام ششمعلیهالسلام فرمود:
انْتَعَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَقَامَ رَجُلٌ فَنَاوَلَهُ النَّعْلَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص اللَّهُمَّ إِنَّ عَبْدَكَ تَقَرَّبَ إِلَيْكَ فَقَرِّبْهُ (وَ لَا أَظُنُّهُ إِلَّا قَالَ وَ أَدِّبْهُ قَالَ) وَ تَمَضْمَضَ رَسُولُ اللَّهِ ص ثُمَّ مَجَّهُ فَوَثَبَ إِلَيْهِ رَجُلٌ فَأَخَذَهُ فَشَرِبَهُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص اللَّهُمَّ إِنَّ عَبْدَكَ تَحَبَّبَ إِلَيْكَ فَأَحِبَّه.؛ پيغمبر خواست نعلين خود را به پا كند، مردى پیشدستی كرد و نعلين حضرت را جلوى پايش جفت كرد، پيغمبر برايش دعا كرد: «خداوندا! اين مرد با اين عمل قصد تقرب به تو داشت، بار خدايا! او را به درگاه خود مقرب گردان».
در این سیره نکات اخلاقی بسیار جالبی از تواضع و فروتنی به چشم میخورد:
اولا: حضرت وی را سرزنش نفرمود و بهاصطلاح ذوقش را کور نکرد.
ثانیاً: با دعایی که فرمود آموزش داد که باید در چنین شرایطی که مورد احترام خاص دیگران قرار میگیرید به نفس تلقین کنید که: اگر این کارها بهظاهر برای تکریم و احترام به تو انجام میشود، فقط برای خداست نه تو! و هر تکریم و تعریف و احترامی که برای غیر این باشد، هیچ ارزشی ندارد و اصلاً واقعی نیست! بدین ترتیب زمینۀ تکبر در نفس سوزانده میشود.
ثالثاً: به خود طرف نیز اینگونه تلقین و جهتدهی میشود که تکریم و احترام و مدح و ستایش و… از دیگران فقط باید برای جنبههای الهی و توجهات خاص توحیدی صورت گیرد و نه هیچچیز دیگر.
رابعاً: حضرت تشکر و اظهار محبت متقابل خود را فقط از خدا کرده و از خود طرف تشکری نمیکنند تا زمینۀ چاپلوسی و تملق در نفس افراد نسبت به خواص و بزرگان در فرهنگ عمومی جامعه نهادینه نشود، هرچند با دعایی که فرمودند بالاترین محبت و سپاس را اظهار کردهاند. این نیز تلقین و توجهی دیگر به نفس است که اگر دیگران ما را احترام و اکرام میکنند، درواقع خداوند این محبت و مودت به ما را در دل مؤمنین انداخته، و علیالقاعده باید خداوند ما را دوست داشته باشد که مؤمنین از سر اخلاص به ما مهرورزی میکنند.
خامسا: بهطور خاص، احسان و اظهار محبت متقابل به کسانی که ما را تکریم میکنند، باید در قالب دعا و درخواست اکرام و محبت الهی برای آنان باشد.