الاربعاء 14 شَوّال 1445 - چهارشنبه ۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۳


ادله حرمت استماع – فتاوي فقهاء – آيه شريفه … فلا تخضعن بالقول

بسم الله الرحمن الرحيم

78/2/28

ادله حرمت استماع – فتاوي فقهاء – آيه شريفه … فلا تخضعن بالقول

خلاصه درس قبل و اين جلسه:

در جلسات گذشته درباره «حكم سماع يا استماع صوت زن» صحبت كرده، اقوال فقهاء را بررسي نموديم و عرض كرديم كه مسأله تا قبل از محقق ره، در كلمات فقهاء معنون نبوده غير از عبارتي در مبسوط شيخ طوسي ره، روايات مسأله را نيز بررسي كرده و نتيجه گرفتيم كه سماع يا استماع صوت زن حرام نيست، اينك به بحث پيرامون «حكم سماع يا استماع صوت زن در فرض خوف فتنه يا التذاذ» مي‏پردازيم و ادله مسأله را بررسي مي‏كنيم.

تذكاري درباره سند روايت عمار ساباطي:

در كلام مرحوم آقاي خوئي ره در خصوص سند روايت عمار ساباطي تسامحي رخ داده و آن اين است كه روايت را، صحيحه تعبير كرده‏اند، ولي روايت «موثقه» است چون عمار ساباطي، فطحي مذهب است، كتابش را هم كه شيخ و صدوق و نجاشي هر كدام به طريق خويش نقل مي‏كنند، راوي كتابش مصدق بن صدقه است كه او هم فطحي است چنانچه احمد بن حسن بن علي بن فضال كه در طريق كتاب او قرار گرفته، فطحي است. پس روايت موثقه است[1] و تعبير به صحيحه يا سبق قلم است يا سبق بيان.

الف) حكم سماع صوت اجنبيّه با التذاذ و خوف فتنه ـ ادله ـ :

در جلسات گذشته عرض كرديم كه استماع صداي اجنبيه بدون خوف فتنه و تلذذ جايز است، بحث امروز درباره حكم استماع صداي اجنبيه با خوف فتنه يا تلذذ است كه نيازمند بحث است.

بسياري از علما و بزرگاني كه استماع بدون تلذذ يا خوف فتنه را جايز دانسته‏اند، استماع مع خوف الفتنة يا تلذذ را حرام دانسته‏اند. كساني هم كه استماع را در حال عادي حرام دانسته‏اند، روشن است كه در اين فرض نيز حرام مي‏دانند.

1 ) اجماع:

لذا مرحوم صاحب رياض ره ادعاي اجماع كرده[2]، مرحوم شيخ انصاري ره ادعاي اتفاق كرده[3] و مرحوم آقاي خوئي ره نيز دعواي لاخلاف كرده[4]، ولي بنظر ما مسأله چندان روشن نيست. آنطور كه آقايان ادعاي اجماع كرده و عبور نموده‏اند، واضح نيست.

2 ) بررسي اجماع:

اجماع معتبري در مسأله وجود ندارد، چون اصل مهم مسأله سماع يا استماع عن لذّه يا غير لذّهٍ قبل از زمان مرحوم محقق ره در كلمات فقهاء معنون نبوده و فقط در مبسوط فرموده: صداي زن عورت نيست. ولي صورت لذت و عدم لذت آن را متعرض نشده است. اصل مسأله در كلمات متأخرين مورد تعرض قرار گرفته است.

3 ) كلمات فقهاء:

فتواي فقها در اين زمينه يكسان نيست و اختلافاتي بچشم مي‏خورد.

در كتب نكاح تذكرة، جامع المقاصد، مفاتيح فيض كاشاني، «خوف الفتنة» تعبير شده است كه سماع با خوف الفتنة حرام است.

ـ در رساله مهنّائيه علامه ـ كه عبارتش را در جلسه گذشته خوانديم ـ «تلذذ» تعبير شده كه سماع مع التلذّذ حرام است.

ـ در وافي تعبير مي‏كند سماع با «خوف اعجاب» يعني زن بگونه‏اي حرف بزند كه شنونده خوشش بيايد، حرام است.

ـ در مسالك، كفايه، كشف اللثام و رياض تعبير شده «مع التلذذ او خوف الفتنة» كه احد الامرين را ملاك قرار داده‏اند.

ـ در حدائق «مع التلذذ و خوف الفتنة» تعبير شده كه يا هر يك به صورت انحلالي مراد است يا به نحو مجموعي، (البته معلوم نيست كه «واو» صحيح است يا اشتباه و ممكن است در اصل «او» بوده باشد)

ـ در جواهر «مع التلذذ او الريبة و خوف الفتنة» تعبير شده است.

ـ در كلام مرحوم شيخ ره و نيز صاحب عروه «تلذذ او الريبة» تعبير شده است.

ـ مرحوم نراقي ره در مستند حرمت سماع با تلذذ را منكر شده و گفته: اگر صداي زن مهيّج شهوت باشد و شنونده را به فساد بكشاند، حرام است. چرا كه شخص بنفسه از صداي خوب لذت مي‏برد و دليلي بر حرمت نداريم.

بنابر اين با توجه به اختلاف تعابير فقهاء و نيز معنون نبودن مسأله در كلمات قدما، به طوري كه سماع با تلّذذ حتي در كلمات محقق هم مطرح نشده و از زمان علامه به اين صورت مطرح گشته است، نمي‏توان اجماع در مسأله را پذيرفت.

ب) روايت مسئله:

دليل ديگري كه در مسأله اقامه شده، روايتي است از حضرت امير(ع) كه مي‏فرمايد: من به زنهاي جوان سلام نمي‏كنم «اتخوّف ان يعجبني صوتها فيدخل علي من الاثم اكثر مما طلبت من الاجر[5]».

در نقل فقيه كه «من الاثم» دارد استفاده مي‏شود كه لذت بردن از صداي زن، گناه است و حرام. ولي در نقل مرحوم كليني عبارت «من الاثم» ندارد، در هر دو جا يعني «كتاب العشره» و «كتاب النكاح» كه نقل شده، بدون اين تعبير است. پس متن صحيح روايت براي ما ثابت نيست، و چون وجود «من الاثم» در روايت ثابت نيست، استدلال به روايت تمام نيست. احتمال دارد اين تعبير از مرحوم صدوق ره باشد كه فقيه را به عنوان كتاب فتوايي نوشته و هر جا لازم بوده، توضيحي افزوده است، در اينجا هم كه «يدخل علي» معلوم نبوده كه مراد حضرت چيست؟ مرحوم صدوق ره توضيح «من الاثم» را افزوده است. به هر حال چه صدوق افزوده باشد و چه روايت ديگر، چون در نقل كافي وجود ندارد، نمي‏توان حكم حرمت را با اعتماد به وجود اين تعبير در روايت استفاده كرد.

ما قبلاً نيز عرض كرده‏ايم كه در دوران بين نقيصه و زياده در روايت، يك اصل كلي نداريم كه نقيصه را ترجيح دهيم و بگوييم در نقل كافي نقيصه وارد شده است، چون براي زياده نيز عوامل مختلفي وجود دارد و زياد شدن عباراتي به روايات امري غير عادي نيست.

1) دلالت روايت:

معناي «من الاثم» چيست؟ مراد حضرت از اينكه مي‏فرمايد: «اتخوّف …» چيست؟ احتمالاتي وجود دارد:

گاهي مراد از من، «من نوعي» است نه «من» شخصي، براي حضرت اين مسائل مطرح نيست، بلكه از لسان اشخاص متعارف سخن گفته است. يعني من اگر خود را فرد متعارفي فرض كنم، مي‏ترسم كه دچار اعجاب شوم.

احتمال ديگر اينكه از سلام كردن من به زنان جوان، ممكن است افراد گمان كنند من از سلام كردن به آنان خوشم مي‏آيد و اگر چنين تخيّلي براي افراد حاصل شود، موجب كفرشان مي‏شود، براي اينكه چنين تالي فاسدي رخ ندهد، من به آنان سلام نمي‏كنم.

2) نظر استاد مد ظله در معناي روايت:

بنظر مي‏رسد كه نيازي به اين توجيهات نيست، آنچه از آيه تطهير و مقام عصمت آنها استفاده مي‏شود، اين است كه بر گرد گناه نمي‏روند و حتي تصميم به گناه نيز نمي‏گيرند. چون همه اين امور با عصمت منافات دارد. حضرت مي‏فرمايد: اگر من به زنان جوان سلام كنم، ممكن است دچار اعجاب شوم و لذت ببرم، چون اين لذت ممنوع است، من محتمل آن را هم ترك مي‏كنم. لذت بردن از ـ مثلاً ـ غذاي لذيذ يا چهره زيبا يا صوت زيبا مقتضاي بشر بودن است و هيچ نقصي براي آنها شمرده نمي‏شود. آيا داشتن چنين حسّي با طهارت و عصمت منافات دارد؟ هيچگونه منافاتي ندارد. اينكه حضرت زهد به خرج مي‏داد و نان جو مي‏خورد، نه اينكه ذائقه‏اش از غذاهاي خوب لذت نمي‏برد! اگر چنين بود كه كمالي محسوب نمي‏شد. آن حضرت با اينكه از آن غذاها لذت مي‏برد، معذلك از خوردن غذاهاي لذيذ اجتناب مي‏كرد و نان جو مي‏خورد، يا حضرت از اموري كه از مشتبهات بود، اجتناب مي‏كرد و به نامحرم نگاه نمي‏كرد، حتي از موارد مشكوك هم پرهيز داشت، و اين سخن به اين معنا نيست كه حضرت حس نداشت. طهارت نفس و عصمت اقتضا نمي‏كند كه اصلاً شهوتي نداشته باشد.

البته اينكه پيامبر(ص) به زنان جوان هم سلام مي‏كرد ممكن است علتش اين بوده كه خداوند متعال براي اينكه پيامبر در آغاز ظهور اسلام براي جذب جوامع به همه افراد سلام كند، آن اعجاب و لذت بردن را از ايشان سلب كرده باشد. چون پيامبر بايد با عطوفت رفتار كند، استثنائاً براي نيل به آن هدف والا، بايد به زنهاي جوان هم سلام كند ولي دچار اعجاب نشود. ولي حضرت امير كه در زمان استقرار اسلام زندگي مي‏كرد، به مقتضاي طبيعت بشري كه از مشتهيات لذت مي‏برد، چون داراي مقام عصمت است، پرهيز مي‏كند كه دچار اعجاب نشود.

ج) استدلال به آيه شريفه:

دليل ديگري كه مورد استدلال قرار گرفته آيه شريفه «فلا تخضعن بالقول فيطمع الذي في قلبه مرض» است.

گفته‏اند: به حسب اين آيه اگر كسي صدايش را نازك كند به طوري كه اجنبي با شنيدن آن چنانچه در قلبش مرض باشد، در او طمع مي‏كند. اين آيه خطاب به زنان پيامبر نازل شده است. چون لذت بردن شخص مبغوض شارع است، لذا به زنان خطاب كرده كه شما مقدمه اين گناه را فراهم نكنيد.

روشن شدن معناي آيه احتياج به دقت دارد. آيا نازك كردن صدا حرام است؟

از كلام مرحوم صاحب جواهر ره كه با (ينبغي) تعبير كرده، كراهت استفاده مي‏شود يعني بهتر است زن صداي خود را نازك نكند، هر چند مرد اگر بخواهد عمداً لذت ببرد، حرام است. ظاهر كلامشان اين است كه براي زن، تلطيف صدا حرام نيست، هرچند براي مرد گوش دادن و لذت بردن حرام است. اگر با تلطيف صداي زن، مرد بشنود ـ نه اينكه گوش كند ـ و لذت ببرد، تلطيف بر زن حرام نيست، اما اگر بداند كه مردي عمداً به صداي او گوش مي‏كند و لذت مي‏برد، تلطيف بر زن حرام است يا نه؟ متعرض اين فرع نشده است كه آيا معاونت بر اثم است يا نه؟

پس در فرض مسأله كه اگر مرد تصادفاً بشنود و لذت ببرد كه گناهي رخ نداده است، آيا بر زن تلطيف صدا حرام است يا نه؟ از كلام جواهر، حرمت استفاده نمي‏شود.

1) معناي خضوع به قول:

مشهور مفسرين «خضوع به قول» را نازك كردن صدا معنا كرده‏اند، نهي در آيه هم ممكن است تحريمي باشد و ممكن است تنزيهي باشد. ولي ظاهر نهي، تحريم است، لذا حمل بر كراهت چنانچه صاحب جواهر مرتكب شده، احتياج به دليل معتنابه دارد.

2 ) نظر استاد مد ظله:

احتمال ديگر در معناي «خضوع در قول» اين است كه در سخن گفتن تواضع كند، همانطور كه گاهي رفتار انسان متواضعانه است، ممكن است گفتارش هم متواضعانه باشد. مثلاً بگويد: نوكرتم، چاكرتم، مخلصتم، فدايت شوم. شاعر هم مي‏گويد:

گر دل صلح داري اينك دل ور سر جنگ داري اينك جان

يا بگويد:

هر چه شما امر كنيد اطاعت مي‏كنم و امثال اين تعابير.

آيه شريفه مي‏گويد: شما زنان پيامبر نبايد با افراد، اينگونه صحبت كنيد تا اگر كسي دل ناپاكي داشته باشد، به طمع بيفتد و به فكر فرو برود.

بنظر ما اظهر مصاديق «خضوع به قول»، تواضع در گفتار است نه نازك كردن صدا، در اين صورت اصلاً ارتباطي به صداي زن و نازك كردن آن ندارد، بلكه سخن گفتن خاصي مورد نهي قرار گرفته است.

از طرف ديگر معناي طمع هم اين نيست كه شنونده لذت ببرد، معناي طمع اين است كه شخص به فكر فرو رود، نقشه بكشد براي ارتباط با اين زن، به فكر التذاذ و تجاوز و امثال آن بيفتد. اما كسي كه صرفاً لذتي مي‏برد ولي احتمال اينكه بتواند با آن زن رابطه برقرار كند از طرف خودش يا از طرف آن زن به طور كلي منتفي باشد و راهش منسد باشد، به چنين لذت بردني، طمع گفته نمي‏شود، پس نمي‏توان در مورد بحث يعني حكم صداي زن كه شنونده لذت مي‏برد يا خوف فتنه پيش مي‏آيد، به آيه شريفه استدلال كرد.

اگر همان معناي اول را هم در نظر بگيريم، ممكن است آيه در مقام بيان حكم اختصاصي براي همسران پيامبر باشد، كه در آن صورت هم خارج از محل بحث ماست.

3 ) نظر مرحوم آقاي حكيم(ره):

مرحوم آقاي حكيم ره مي‏فرمايند: از آيه شريفه استفاده مي‏شود كه خطاب به همسران پيامبر مي‏گويد: چون شما با بقيه زنها فرق داريد «يا نساء النّبي لستنّ كاحد من النساء» لذا شما داراي احكام اختصاصي هستيد، آنگاه احكامي را اختصاصاً براي آنها بر مي‏شمارد.

4 ) جواب مرحوم آقاي خوئي(ره) به مرحوم آقاي حكيم(ره):

آقاي خوئي بخشي از اين جواب را دارند ولي به تفصيل اگر پاسخ دهيم اين است كه (ان اتقيتنّ) شرطي است كه اگر جزايش عبارت بعدي باشد، حق با آقاي حكيم است. يعني گر شما اهل تقوا باشيد «فلاتخضعن بالقول»، ابتدا مي‏گويد: شما مثل ساير زنها نيستيد، اگر بخواهيد تقوا به خرج بدهيد، خضوع در قول نداشته باشيد، اگر بخواهيد دستور خدا را اطاعت كنيد، نبايد خضوع در قول بكنيد. مثل اينكه گفته مي‏شود اگر بخواهيد حجّ بجا آوريد يا نماز بخوانيد، بايد چنين و چنان بكنيد. پس اگر جزا بعد از شرط آمده باشد، از خصائص تفاوت همسران پيامبر با زنان ديگر اين است كه خضوع در قول نكنند.

ولي ظاهر آيه اين است كه جزاي اين شرط، عبارت قبلي است يعني «يا نساء النبي لستنّ كاحد من النساء ان اتقيتنّ» اي زنان پيامبر اگر شما اهل تقوا و خداترس باشيد، مثل ساير زنها نيستيد، بلكه قرب و فضيلت شما قابل مقايسه با ديگران نيست، چنانچه در قسمتهاي ديگر آيه آمده كه كارهاي خوب شما در برابر كارهاي خوب ديگران ارزش دارد، اگر كار بد هم انجام دهيد، عذابش مضاعف است.

در اين صورت سخن مرحوم آقاي حكيم ره نادرست خواهد بود، يعني احكامي كه بعداً در آيه شريفه آمده، متفرّع بر تفاوت بين همسران پيامبر و ساير زنان نيست.

«والسلام«


[1] ـ فهرست: 117/515، فقيه 4: 442، نجاشي: 290/779.

[2] ـ رياض المسائل 2: 75.

[3] ـ تراث شيخ اعظم ج 20، كتاب النكاح: 66.

[4] ـ مباني عروه، كتاب النكاح 1: 102.

[5] ـ كافي 2: 648/1 و 5: 535/3 و فقيه 3: 469/4634.