الخميس 08 شَوّال 1445 - پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳


امتیازات درس آیت الله العظمی بروجردی «قدّس سرّه»

امتیازات درس آیت الله العظمی بروجردی «قدّس سرّه»

1- توجّه کامل به اصول متلقّات.

مراد از این تعبیر، مسائل اصلی فقه است که از احادیث و روایات به گونه مستقیم و بدون اعمال استنباط و اجتهاد ویژه گرفته شده باشد

2- توجه به سخنان فقهای اقدم شیعه و طرح تفصیلی آراء و انظار ایشان و بررسی و احیاناً ارائه تفسیر دقیق و متقن از آنها به گونه ای متفاوت با آنچه در نگاه بدوی به ذهن می­آید.

3- طرح اقوال عامه و استفاده از آنها در استنباط احکام

مرحوم آیت الله العظمی بروجردی به اقوال عامه در استنباط توجّه ویژه داشتند،زیرا معتقد بودند که فقه شیعه و روایات اهل بیت «علیهم السلام» ناظر به فقه عامّه است، احادیث معصومین «علیهم السلام» فتاوا و روش­های نادرست در فقه عامه را رد کرده و دیدگاه­های صحیح را امضاء می­کند. ایشان از این ویژگی با این تعبیر یاد می کردند که «فقه شیعه به منزله تعلیقه بر فقه عامه است».

این ویژگی فقه شیعه دو نتیجه مهم ّبه دنبال دارد[1]:

اول: فهم درست و کامل روایات ائمه معصومین «علیهم السلام» بدون توجّه به فقه عامّه میسّر نیست؛ زیرا تا از خاستگاه احادیث و منشأ صدور آنها آگاه نباشیم نمی ­توانیم به درستی مفاد آنها را دریابیم، به دیگر بیان؛ همچنان که فهم یک تعلیقه بدون دریافت صحیح از عبارت متن، امکان پذیر نیست، درک صحیح از احادیث اهل بیت (علیهم السلام) نیز بدون مراجعه به فتاوای عامّه و جوّ صدور احادیث امکان ندارد.

دوم:در جایی که در احایث سخنی از ردّ فتاوای عامّه نیامده باشد، این امر نشانه امضاء و پذیرش آن فتاوا می باشد، همچنان که در متنی که تعلیقه خورده اگردر جایی تعلیقه زده نشود، نشانه پذیرش آن متن می باشد.

4- ژرف اندیشی و دقّت در احادیث اهل بیت «علیهم السلام » برای فهم صحیح آنها.

5- تتبّع پیگیر و عدم اکتفا به تحقیق بدون تتبّع.

پیش از ایشان، روش رایج در حوزه­های علمیه اهمّیّت بخشیدن به تحقیق مسائل و کم توجهی به تتبّع بوده است. مرحوم آیت الله العظمی بروجردی قدّس سره اهتمام به تتبّع را در کنار تحقیق مسائل جایگزین روش پیشین نمود، این روش تازه، تأثیری شگرف بر افکار حوزویان بر جای نهاد و حوزه نجف، نیز از این تأثیر برکنار نماند، تا بدانجا که اندیشه تألیف اثر والای «معجم رجال الحدیث» نیز متأثر از این روش بود.

6- دقّت در احادیث با مضمون یکسان یا نزدیک به هم برای یافتن «احادیث متّحد» که احیاناً در اثر عواملی همچون «نقل به معنا و اختصار و تحریف»، اندک تفاوتی یافته و آنها را متعدّد انگاشته اند.

7- مراجعه به «نسخه­های خطّی معتبر حدیثی» و اکتفا نکردن به نسخه­های چاپی، برای دست یافتن به «متنی صحیح و بدون اشتباه و تحریف».

این مراجعه سبب می شود، که گاه تحریفات در سند یا متن حدیث، کشف شود و گاه بر درستی سند ومتن حدیث، تأکید گردد.

8- استفاده از «روش ویژه خود در علم رجال» در زمینه «تعیین طبقه راویان و تنظیم ترتیب الاسانید»، برای کتاب های حدیثی.

این روش برای «یافتن تحریف­های مختلف»، که در اسناد احادیث رخ داده و نیز «کشف عناوین مبهم و تمییز مشترکات و توحید مختلفات» کارساز است.



[1]– ر. ک. تقریرات کتاب خمس، آیت الله العظمی زنجانی سال سوم، جلسه 76