جلسه 296 – حرمت بالمصاهره – 79/11/30
بسم الله الرحمن الرحيم
جلسه 296 – حرمت بالمصاهره – 79/11/30
حرمت بنت و ام مزني بها ـ زناي سابق بر عقد و آثار تحريم بالمصاهره ـ زناي لاحق بر عقد و قبل از دخول به زوجه ـ اقوال فقها و مشهور
خلاصه درس گذشته و اين جلسه
در جلسه قبل اين بحث طرح شد كه علامه حلي با اينكه در مطلق زنا، ازدواج با بنت مزني بها را جايز نميداند، در خصوص زناي به عمه و خاله ترديد كرده است و برخي اين دو فتوا را متناقض قلمداد كردهاند، ولي ما در اين جلسه ميگوييم اين تفصيل نه از جهت عدم قائل و نه از جهت اولويت و نه از جهت اطلاق ادله تفصيل شگفتانگيزي نيست. در ادامه به نقل اقوال در مسأله زنا و حرمت بنت و ام مزني بها پرداخته، سپس اين موضوع مطرح ميگردد كه اگر زنا بهام و بنت زوجه پس از عقد و دخول به زوجه انجام گيرد، منشأ بطلان عقد نميشود، ولي در فاصله عقد و دخول دو روايت وارد شده كه زنا عقد را باطل ميكند، به مضمون اين دو روايت پنج نفر از فقهاء فتوا دادهاند و ساير علماء هم به جهت اشكال سندي يا دلالتي روايات را نپذيرفتهاند لذا اگر اين دو روايت از جهت سند و دلالت تمام باشد بايد به مضمون آن فتوا داد و نميتوان به استناد اعراض مشهور آن را كنار گذاشت.
ادامه مسأله (28) و بررسي كلام علامه حلي
اشكال غرابت و تناقض در كلام علامه حلي در مختلف
بحث در اين بود كه علامه حلي در مختلف با اينكه در بحث كلي راجع به حرمت بنت المزني بها، ام المزني بها بر زاني، اختيار تحريم ميكند و آيات و روايات را نقل كرده و ادله مخالفين را هم رد ميكند.[1] ولي در مسئله حرمت بنت عمه يا بنت خاله كه زنا به مادرشان شده تشكيك ميكند.[2] با اينكه مسئله حرمت بنت عمه و بنت خاله كه زنا به مادرشان شده اولويت نسبت به ديگر افراد بنت المزني بها دارد و هر كس كه در آن مسئله كلي قائل به تحريم است در مورد بنت العمه يا بنت الخالة كه مادرشان مورد زناي شخص واقع شده نيز قائل به تحريم است ولي برخي در خصوص بنت العمه و بنت الخاله به حرمت قائل شده ولي در ساير موارد فتوا به جواز دادهاند، لذا صاحب حدائق از اين دو سخن علامه تعجب ميكند كه چگونه علامه علي وجه الاطلاق آنجا حكم به تحريم ميكند اما اينجا ميگويد چون آيه دال بر جواز است و روايت دال بر تحريم است ما توقف ميكنيم.[3] احتمال ميدهيم قبل از صاحب حدائق نيز بعضي ديگر قائل به تناقض در كلام علامه شده باشند.
جواب از ادعاي تهافت و تناقض در كلام علامه
به نظر ميرسد كه تناقض بين دو كلام علامه نيست زيرا اگر اشكال از اين ناحيه است كه هر كس در آن مسئله قائل به تحريم شده در اين مسئله هم قائل به تحريم شده و از يك طرف ملازمه هست، بنابراين توقف علامه در اين مسئله خلاف اجماع فقهاي قبل است، جوابش اين است كه اين اختصاص به مختلف علامه ندارد بلكه علاوه بر تحرير علامه،[4] از عبارت محقق حلي هم كه از فقهاي درجه اول است در شرايع نيز همين مطلب استفاده ميشود در زناي سابق كه معركه آراء است گويد: «و ان كان الزنا سابقاً علي العقد فالمشهور تحريم بنت العمة و الخالة اذا زني بامهما اما الزنا بغيرهما فهل ينشر حرمة المصاهرة كالوطي الصحيح، في روايتان احداهما ينشر الحرمة و هي أو ضحهما طريقاً و الاخري لا ينشر».[5] پس در غير عمه و خاله تمايل به تحريم دارد ولي در عمه و خاله ترديد دارد. لذا ميگويد: مشهور چنين ميگويد، مؤيد ترديد ايشان عبارت او در نكت النهايه است كه ميفرمايد: «و عندي في تحريم البنت بالزنا بالعمة او الخالة تردّد».[6]
بنابراين، فتواي محقق در مختلف از جهت قائل، فتواي شاذ و منحصري نيست. اما اگر اشكال به فتواي علامه از جهت استبعاد آن با نظر به اولويت است به اين بيان كه زناي به عمه و خاله شنيعتر از زناي به غير عمه و خاله است. و اگر بنا شود زناي به غير عمه و خاله موجب تحريم شود زناي به عمه و خاله به طريق اولي بايد موجب تحريم و مؤاخذه شارع واقع شود. جوابش اين است كه ما، در اشباه و نظاير اين مطلب مكرر گفتهايم كه اين اولويتها تمام نيست زيرا مسئله زنا با عمه و خاله فرد نادري است و شيوع ندارد كمتر كسي است كه چنين انحرافي داشته باشد كه اين زنا را انجام بدهد اما زناي با غير عمه و خاله شيوع دارد. شارع مقدس ممكن است در آن مسئله به خاطر شيوعش يك حكم غليظ و شديدي را قرار دهد تا حتي المقدور افراد به فكر چنين گناهي نباشند، ولي در باب عمه و خاله چون نادر اتفاق ميافتد چنين حكمي نكرده باشد پس اولويت در كار نيست و اگر اشكال به علامه حلي از اين ناحيه است كه مطلقات ادله تحريم، مسئله عمه و خاله را هم ميگيرد، در پاسخ ميتوان توجيهي از سوي علامه ذكر كرد[7] به اينكه آن ادله انصراف از زناي به عمه و خاله دارد اگر كسي از شما بپرسد كه شخص با زني زنا كرده و ميخواهد دخترش را بگيرد هيچ به ذهن شما خطور نميكند كه با عمهاش يا با خالهاش زنا كرده و حالا ميخواهد دختر آنها را بگيرد بلكه ذهن شما به سوي اجنبيات متوجه ميشود ممكن است نظر علامه اين باشد كه آيات و رواياتي كه حرمت از آنها استفاده ميشود حرمت آنها منزل به افراد متعارف است و از عمه و خاله انصراف دارد لذا از آن ادله حكم عمه و خاله استفاده نميشود. در ميان فقهاء برخي مثل شيخ مفيد[8] و سيد مرتضي[9] در بحث كلي، حكم به عدم تحريم كردهاند و قيد هم نكردهاند كه اين حكم در غير عمه و خاله است ولي وقتي جداگانه به مسئله عمه و خاله رسيدهاند حكم به تحريم كردهاند[10] با آنكه در آن مسئله كلي تفصيل قائل نشدهاند پس معلوم ميشود آن مسئله كلي ناظر به موارد متعارف است اما فرض غير متعارف را جداگانه ذكر كردهاند.
ان قلت: اين فقهاء تابع نص هستند و اين دو نص يكي مطلق و ديگري مقيد است و جمع بين نصوص چنين اقتضاء ميكند.
قلت: اگر عقيدهشان تفصيل است و جمع بين روايات چنين اقتضاء ميكند بايد اين مقيد را هم كنار آن مطلق ذكر كنند نه اينكه مطلق را يكجا ذكر كنند و مقيد را جاي ديگر ذكر كنند، كسي كه به مقنعه رجوع ميكند، كه به آن عمل كند همين مسئله را نگاه ميكند و بدان عمل ميكند، سرتاسر مقنعه را نگاه نميكند پس بايد گفت اينها از آن مطلق، افراد متعارف را فهميدهاند، لذا مسئله عمه و خاله كه غير متعارف است را جداگانه ذكر كردهاند.
حال اينكه، بين دو كلام علامه تناقض نيست، البته خود تحريم در زنا به غير عمه و خاله نيازمند بررسي است كه خواهد آمد.
أقوال يا احتمالات در مسئله
1) قول اول: اين است كه همه اقسام حرام باشد اين قول ظاهراً اشهر است (نه مشهور)
2) قول دوم: يا احتمال دوم اين است كه هيچيك از اقسام حرام نباشد كه بعضي خواستهاند از عبارت ابن ادريس[11] استظهار كنند كه قائل به جواز شده است چون فرموده: اجماع با قول دو يا سه نفر حاصل نميشود ولي به نظر ميرسد كه همانطور كه علامه در مختلف فرموده، ابن ادريس متوقف در مسئله است و ميگويد نميدانيم كه در مسئله اجماع هست يا نه.[12] ولي ميتوان اين قول را به مقنع صدوق[13] و ناصريات سيد[14] مرتضي نسبت داد، چون مسأله را عنوان كرده و قائل به عدم تحريم شده و در هيچ جاي مسأله عمه و خاله و استثناء آن را ذكر نكرده كه شايد ظاهرش يا لا اقل محمل آن تحريم مطلق است.
3) قول سوم: اين است كه بنت الخاله بواسطه زناي به خاله حرام ميشود چون منصوص است اما غير آن حرام نميشود اين قول را صاحب حدائق[15] اختيار كرده و گويا صاحب ذخيره[16] نيز اختيار كرده است.
4) قول چهارم: اين است كه همانطوري كه بنت الخاله بواسطه زناي به خاله حرام ميشود بنت العمه هم بواسطه زناي به عمه حرام ميشود و غير اين دو مورد حلال است اين قول مبتني بر اين است كه الغاي خصوصيت از مورد روايت كنيم و با تنقيح مناط حرمت بنت العمه را نيز استفاده كنيم و يا با اجماع مسئله را در بنت العمه هم تمام كنيم چنانچه بعضي ادعاي اجماع كردهاند يا به روايتي مرسله كه در برخي از كتب نقل شده استناد كرد، ولي در غير مورد بنت العمه و بنت الخاله با توجه به اصل، حكم به حليت بنماييم.
حكم زناي بعد از عقد و قبل از دخول
اقوالي كه تاكنون ذكر كرديم، همگي در اين مورد است كه زناي سابق بر عقد آيا موجب حرمت عقد ميشود يا نه؟ اگر موجب تحريم شود، دافع است يعني سبب ميشود كه عقد بر اين زن واقع نشود و باطل باشد. بحث ديگر در اين است كه اگر زنا متأخر از عقد باشد، اين زنا مبطل عقد موجود نميشود و رافع عقد موجود نيست اين مسأله را محقق و به تبع وي در عروه قبل از مسأله نخست ذكر نموده كه گفتيم كه بر خلاف ترتيب طبيعي است، به هر حال، در اينكه زنا رافع عقد موجود نيست مسئله في الجمله اجماعي است. فقط يكجا در اين مسئله اختلاف شده و آن جايي است كه شخص ازدواج كرده ولي هنوز دخول نكرده، چنين زنايي واقع ميشود آيا اين زنا مانند زناي بعد از دخول زوج است كه موجب ابطال عقد نشود يا آنكه قبل از دخول مانند قبل از عقد است در نتيجه زنا رافع عقد موجود بوده و آن را باطل ميكند.
اشاره به اقوال علماء در مورد بطلان عقد زن با زناي به مادر يا دختر وي قبل از دخول
مشهور بين اماميه اين است كه زنا پس از عقد صلاحيت رافعيت و ابطال عقد موجود را ندارد و فرقي بين قبل و بعد از دخول زوج نيست. ليكن به ابن جنيد نسبت داده شده كه قائل شده به اينكه اگر زنا قبل از دخول زوج واقع شود عقد باطل ميشود.[17] البته متأخرين گفتهاند كه اجماع بر خلاف قول ابن جنيد است. مثلاً در رياض ميگويد: جماعتي از اصحاب دعواي اجماع بر خلاف كردهاند و قول ابن جنيد خيلي ضعيف است.[18] مرحوم آقاي حكيم[19] هم ميفرمايد: هر چند ادله مسئله تمام است ليكن چون مشهور از آن اعراض كردهاند ما اين ادله را كنار ميگذاريم.
ولي با مراجعه معلوم شد كه اين قول پنج نفر قائل دارد.
1ـ ابن جنيد ـ علي ما نقل ـ[20]
2ـ سيد مرتضي در انتصار.[21] به قول سيد در مسئله توجه نشده است با اين كه از عبارت او استظهار ميشود كه اگر زنا قبل از دخول زوج باشد موجب ابطال عقد ميشود اما اگر بعد از دخول باشد موجب ابطال نميشود.
3ـ شيخ طوسي در تهذيب[22] و استبصار[23]
4 و 5ـ صاحب حدائق و برخي مشايخ وي ـ به نقل صاحب حدائق ـ[24]
پس ادعاي اجماع در مسئله نميتوان كرد، اعراض مشهور را هم كه مرحوم آقاي حكيم فرموده نميتوان پذيرفت زيرا مشهور اشكال سندي يا دلالي در روايات مسأله كردهاند بعضي هم مثل علامه متوجه تعدد روايت نشدهاند بلكه تنها يك روايت را نقل كردهاند.
بنابراين اگر كسي اشكال سندي يا دلالي را نپذيرفت از ناحيه اعراض مشهور دليلي بر بطلان اين قول نخواهيم داشت، پس بايد به مضمون روايت فتوا داد.
نقل عبارت قدماء قائلين به اينكه زنا قبل از دخول موجب بطلان عقد ميشود
عبارت سيد مرتضي در انتصار: «وطيء الاب لزوجة ابنه التي دخل بها أو وطيء الابن لزوجة أبيه و هو حرام لا يحرم تلك المرأة علي زوجها».[25]
نسبت به وطي الاب چنانچه ملاحظه كرديد تصريح دارد كه پسر دخول كرده ولي موجب تحريم نميشود و رافع عقد نيست، نسبت به مورد دوم هم به نظر ميرسد گويا همان فرض سابق يعني فرض دخول را ميخواهد بگويد و اكتفاء به قرينه سابق كرده است. و به هر حال نسبت به زوجه الابن قيد دخول صريحاً در انتصار آمده است.
عبارت شيخ در تهذيب:[26] شيخ روايت هاشم بن المثني و حنان بن سدير را نقل ميكند سپس در وجه جمع اين دو روايت با روايات ديگري گويد:
«فالوجه عندي في هذين الخبرين و ما يجري مجراهما مما يتضمن معنا هما هو انه اذا كان عند الرجل امرأة و دخل بها ثم فجر بامها او ابنتها لم تحرم عليه فأما اذا فجر بها و هي ليست زوجة له ثم ارادان يعتد عليها فان ذلك حرام لا يجوز له ذلك».[27]
صدر كلام شيخ صراحت در دخالت دخول در عدم تحريم است كه نتيجهاش اين است كه اگر دخول نشود موجب حرمت نيست اما عبارت ذيل كه ميفرمايد: «فاما اذا فجر الخ» به نظر بدوي با صدر تنافي دارد چون معيار تحريم را عدم دخول قرار نميدهد بلكه زوجه نبودن و عدم عقد قرار ميدهد ليكن به صراحت صدر بايد تصرف در ذيل شود، صدر كالنص است كه دخول دخالت دارد زيرا اگر دخول دخالت نداشته باشد ذكر آن لغو ميشود و در حقيقت تعبير اول شيخ جمع بين دو تعبير وارد در دو طائفه از اخبار است در بعضي از روايات دارد كه زناي بعد از دخول، رافع عقد نيست و در بعضي ديگر دارد كه زناي بعد از عقد، رافع عقد نيست. پس به صراحت روايتي كه دخول را شرط كرده معلوم ميشود كه مراد از عقد در روايت أخير عقدي است كه لوازم متعارف عقد دنبال آن آمده و دخول نيز شده است.
پس روايت مطلق بر متعارف حمل ميشود و همين وجه جمع را شيخ ملاحظه كرده و اينگونه تعبير كرده است. بعلاوه، بعداً شيخ به روايت ابي الصباح[28] كناني استدلال ميكند كه در آن تصريح شده كه اگر تزويج به بنت شده اما دخول واقع نشده و سپس زنا بهام واقع شده تزويج باطل ميشود.
شيخ در جاي ديگر در مسئله مملوكه نيز همين مطلب را دارد كه اگر شخصي جاريهاي داشت و پسرش بعد از مواقعه پدر با اين كنيز زنا كرد كنيز بر پدر حرام نميشود و سپس براي اين مطلب به روايت عمار استدلال ميكند كه در آن دخول را براي عدم تحريم معتبر كرده است.[29]
عبارت شيخ در استبصار: شيخ در استبصار در موارد متعدد اين مطلب را دارد يكي در باب 107 است كه بعد از اشاره به روايت هاشم بن المثني و حنان بن سدير گويد: «فالوجه عندي في هذين الخبرين ان تحصهما بانه اذا كان الرجل عنده امرأة دخل بها فزني بها أبوه أو ابنه فان ذلك لا يحرم المرأة عليه و كذلك لا يمنعه من وطي الجارية اذا كان وطؤها بعد الملك». سپس عبارتي دارد كه ظاهراً غلط است. سپس گويد: «و يدل علي التفصيل رواية عمار».[30]
مورد دوم در باب 108 بعد از نقل روايت هاشم بن المثني و حنان بن سدير گويد: «قال محمّد بن الحسن: الوجه في هذه الاخبار عندي و ما ورد في معناها هو انه اذا كان عند الرجل امرأة و دخل بها ثم فجر بأمها او ابنتها لم تحرم عليه فاما اذا فجر بها و هي ليست زوجة له ثم اراد العقد عليها فان ذلك يحرم عليه يدل علي هذا التفصيل رواية محمّد بن مسلم و ابي الصباح الكناني».[31]
خلاصه بحث اين كه، اگر از نظر ادله و روايات كسي بتواند استظهار كند كه دخول در عدم تحريم دخالت دارد و قبل از دخول، زنا رافع عقد است اين مطلب خلاف اجماع نيست ليكن بايد ديد كه آيات و روايت[32] از نظر سند و دلالت تمام است يا نه؟
«والسلام»
[1]. مختلف الشيعة في أحكام الشريعة، ج 7، ص: 53-55.
[2]. مختلف الشيعة في أحكام الشريعة، ج 7، ص: 63.
[3]. الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة، ج 23، ص: 489.
[4]. تحرير الأحكام الشرعية على مذهب الإمامية (ط – الحديثة)، ج 3، ص: 466.
[5]. شرائع الإسلام في مسائل الحلال و الحرام، ج 2، ص: 233.
[6]. نكت النهاية ج 2 ص 292.
[7] ـ البته ما به صحت و سقم اين توجيه در اينجا كاري نداريم، بلكه كلام در اين است كه كلام علامه توجيهپذير است.
[8]. المقنعة (للشيخ المفيد)، ص: 504.
[9]. المسائل الناصريات، ص: 318.« المسألة التاسعة و الأربعون و المائة [الزنا لا يوجب تحريم المصاهرة]
[10]. المقنعة (للشيخ المفيد)، ص: 501 و الانتصار في انفرادات الإمامية، ص: 266.
[11]. السرائر الحاوي لتحرير الفتاوى، ج 2، ص: 529.
[12]. مختلف الشيعة في أحكام الشريعة، ج 7، ص: 63. تذكر: عبارت ابن ادريس در مختلف نيز نقل شده است.
[13]. المقنع (للشيخ الصدوق)، ص: 325. من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص: 418.
[14]. المسائل الناصريات، ص: 318. المسألة التاسعة و الأربعون و المائة [الزنا لا يوجب تحريم المصاهرة].
[15]. الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة، ج 23، ص: 490.
[16]. كفاية الأحكام، ج 2، ص: 134.
[17]. به نقل از علامه: مختلف الشيعة في أحكام الشريعة، ج 7، ص: 59.
[18]. رياض المسائل (ط – الحديثة)، ج 11، ص: 197.
[19]. مستمسك العروة الوثقى، ج 14، ص: 210.
[20]. مختلف الشيعة في أحكام الشريعة، ج 7، ص: 59.
[21]. الانتصار في انفرادات الإمامية، ص: 267.
[22]. تهذيب الأحكام، ج 7، ص: 328 و329 ؛ ذيل حديث 1351.
[23]. الاستبصار فيما اختلف من الأخبار، ج 3، ص: 164. ذيل حديث 596.
[24]. الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة، ج 23، ص: 485.
[25]. الانتصار في انفرادات الإمامية، ص: 267.
[26] ـ تذكر: در حدائق في الجمله عبارت شيخ در استبصار را نقل ميكند ولي عبارت تهذيب را نقل نميكند گويا به عبارت تهذيب برخورد نكرده است.
[27]. تهذيب الأحكام، ج 7، ص: 328 و329 ؛ ذيل حديث 1351.
[28]. تهذيب الأحكام، ج 7، ص:329 ح1353.
[29]. تهذيب الأحكام، ج 7، ص: 283 و 282 حديث 1196.
[30] الاستبصار فيما اختلف من الأخبار، ج 3، ص: 164 و 163 باب 107 ذيل حديث 596.
[31]. المصدر، ص: 165 باب 108 ذيل حديث 602.
[32] ـ روايت عمار و ابي الصباح الكناني.