الخميس 17 رَمَضان 1445 - پنجشنبه ۰۹ فروردین ۱۴۰۳


خارج اصول/ برائت /جلسه 136 – 08 / 12 / 96

باسمه تعالی

خارج اصول/ برائت /جلسه 136 08 / 12 / 96

اشکال استاد بر کلام محقق داماد ره

توجیه کلام شیخ ره

اشکال دور و جواب از آن

خلاصه:

در جلسه گذشته استاد معظم به بررسی قاعده قبح عقاب بلا بیان پرداختند و با بیان مرحوم محقق داماد آن قاعده را ردّ کردند. لکن ایشان در ادامه بحث، برائت عقلی را به بیان دیگری اثبات نمودند. در این جلسه حضرت استاد اشکال دیگری بر بیان محقق داماد بیان خواهند کرد. همچنین ایشان با توجیه بیان مرحوم شیخ، اشکالی را که قبلا به ایشان وارد کرده بودند را جواب خواهند داد. در پایان به اشکال دوری که در مورد قاعده قبح عقاب بلا بیان وارد شده، پاسخ خواهند داد.

اشکال استاد بر کلام محقق داماد

مرحوم آقای داماد فرمودند: اگر در جایی که مانعی از استظهار نبود، مولی سکوت اختیار کرد، در صورتی که عبد علم به حرمت آن نداشته باشد، ارتکاب آن فعل از نظر عقلاء محذوری ندارد. لکن به نظر ما این فرمایش ایشان قابل مناقشه است. اینکه عقلاء در بسیاری از موارد عبد را معذور می دانند به این علت است که افعال مختلفه مضاده عباد، برخی مبغوض و برخی غیر مبغوض است و برای عبد روشن نیست که در اطراف شبهه چه عملی باید انجام دهد، در این موارد مولی باید غرض خود را بیان نماید اما اگر مولی بیان نکرد، بنای عقلاء بر این است که ارتکاب آن اشکالی ندارد. لکن برخی از افعال چنین نیست، یعنی ما می دانیم که ترک آن عمل اشکال ندارد اما فعل آن عمل مشکوک است؛ مثلا از سیره شارع به دست می آید که ترک شرب خمر اشکالی ندارد لکن شخص شک دارد که آیا خوردن آن مبغوض مولاست یا نه؟ در این موارد نمی توان گفت بنای عقلاء بر جواز عمل است. آقای داماد ره فرمودند: تمام اعضا و جوارح و همه وجود انسان برای خداست، تصرف انسان در ملکیت ظاهریه خود، نیاز به استجازه و یا علم به رضایت دارد. در چنین مواردی که شخص علم و یا اماره ای بر رضایت ندارد، اصل اقتضا می کند که در مال خداوند، احتیاط انجام گیرد. سکوت تنها در مواردی مقتضی برائت است که کاشف از رضایت باشد اما در جایی که کاشف از رضایت نباشد، اصل مقتضی برائت نیست.

توجیه کلام شیخ ره

شیخ ره فرمودند: اگر یکی از اطراف علم اجمالی، حکم ظاهری باشد و با این حال مکلف با آن مخالفت کند، استحقاق عقاب خواهد داشت، چه آن حکم ظاهری مطابق با حکم واقعی باشد یا نباشد. ما اشکال کردیم که در این صورت لازم می آید مخالفت با حکم ظاهری، اشدّ از مخالفتی باشد که ما قطع به حکم واقعی داریم، در حالی که التزام به این کلام بالفطره ممکن نیست. اکنون توجیهی بر این اشکال بیان می کنیم، گر چه تطبیق این توجیه بر کلام مرحوم شیخ محل تردید است[1]. توضیح اینکه در جایی که حرمت ظاهریه یکی از اطراف علم اجمالی است، ممکن است عقل چنین حکم کند: در صورتی که این حکم ظاهری مطابق واقع شد، منجّز و طریق واقع است و در این صورت تنها مخالفت با حکم واقعی، موجب عقاب می شود نه مخالفت با حکم ظاهری. اما اگر حکم ظاهری مطابق واقع نشد، حکم ظاهری موضوعیت پیدا می کند و مخالفت با آن حرام خواهد بود.

شبیه به این مطلب در بحث تجرّی در مسئله تداخل عقاب مطرح است. صاحب فصول ره فرموده اند که تداخل ایجاد می شود و مرحوم شیخ در آنجا بحث هایی دارند. مرحوم آقا شیخ محمدرضا مسجد شاهی که از بیت صاحب فصول ره است، از صاحب فصول دفاع کرده اند. ایشان فرموده اند: اگر شیئی که خود ذاتا مبغوض مولی است، مقدمه برای یک شیئ مبغوض تری قرار گیرد که بدون آن حاصل نشود، در این صورت آن شیئ مبغوض که مقدمه قرار گرفته است، در نزد عقلاء محاسبه نمی شود بلکه تنها ذی المقدمه لحاظ می گردد. اما اگر آن شیئ مبغوض از مقدمیت برای ذی المقدمه منفکّ شد، در این صورت، خود مستقلاً لحاظ می شود؛ مثلا زنا کردن، بدون مقدمیت تماس ممکن نیست و بدون تماس زنا محقق نمی شود. در صورتی که زنا محقق شود، شخص تنها نسبت به زنا عقاب می شود اما اگر نسبت به زنا مانعی ایجاد شد و شخص زنا نکرد، در این صورت شخص برای تماس با زن اجنبه عقاب می شود. با این بیان ایشان در باب تجری می فرمایند: اگر تجری، مقدمه حرمت واقعی باشد، تنها حرمت واقعی تنجز پیدا می کند اما اگر حرمت واقعی وجود نداشت، تجری استقلال می یابد و عقاب بر تجری مترتب می شود.

ممکن است مختار شیخ ره در اینجا این باشد که مخالفت با حکم ظاهری استحقاق عقاب دارد، یا از باب تنجیز واقع و طریقیت و یا از باب استقلال.

اشکال دور و جواب از آن

در جلسه گذشته نسبت به عقاب بلا بیان، به اشکال دور اشاره شد؛ توضیح اینکه در ارتکاب مشتبه الحرمه، عقل دفع ضرر محتمل را لازم می داند، این الزام عقلی، خود بیان و مصحّح عقوبت است. اما شیخ ره فرموده اند: قاعده قبح عقاب بلا بیان این احتمال را منعدم می کند. لکن گفته می شود: شرط جریان قبح عقاب بلا بیان این است که بیانی در مقام نباشد، یعنی چیزی نباشد که ما شک داشته باشیم و عقل حکم به اجتناب کند. اما این سوال مطرح می شود که آیا یک شیئ می تواند شرط خود را ایجاد کند؟! شرط در رتبه متقدم بر مشروط است اینکه ما به وسیله قاعده قبح عقاب بلا بیان، بخواهیم “بیان” را منتفی کنیم، لازمه این کلام این است که یک شیئ، شرط خود را ایجاد نماید و متقدم، متأخر باشد. این اشکال چگونه دفع می شود؟

به نظر می رسد این اشکال وارد نیست؛ زیرا شرط در رتبه متقدم، حاصل است و آن چیزی که به وسیله این قاعده حاصل می شود، شرط نیست. گاهی ما اصل این قاعده را قبول نداریم، که بحث آن دیروز بیان شد، اما بنا بر صحت این قاعده، معنای قاعده قبح عقاب بلا بیان این است که احتمال عقابِ مخالفت حکم واقعی، به مجرد حکم واقعی (بدون ضمیمه شدن امر دیگری به آن) عقلا منتفی است، بلکه حکم واقعی و احتمال حکم واقعی، تنها با ضمیمه امر دیگری، تنجّز پیدا می کند. حکم واقعی و احتمال حکم واقعی به ضمیمه دفع ضرر محتمل، مانع از جریان قاعده قبح عقاب بلا بیان می شود. لکن در ما نحن فیه، مفروض کلام این است که غیر از حکم واقعی و احتمال حکم واقعی، امر دیگری در کار نیست. اگر احتمال مذکور حاصل شده باشد، به این معنا خواهد بود که اصل عقاب بلا بیان از اساس صحیح نیست در حالی که ما صحت آن را مفروض تلقی کردیم. مفروض ما این است که غیر از احتمال واقع، احتمال دیگری در کار نیست تا بیان بوده و مانع از اجرای این قاعد شود. با فرض پذیرفتن قاعده، ما می گوییم آن احتمالی که مضرّ است وجود ندارد. بنابراین چنین نیست که شرط، مشروط خود را محقق کرده باشد.

و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین


[1] از آنجا که باید حقوق اشخاص محفوظ بماند ما این توجیه را بیان می کنیم. از مرحوم آقا سید محمد علی سبط الشیخ ره شنیدم: در زمانی مرحوم شیخ انصاری ره درسشان را تعطیل می کنند. شاگردان از تعطیلی درس ایشان بسیار ناراحت می شوند. در میان شاگردان، شیخ ره به نظر و حرف دو تن از شاگردانش بسیار توجه می کرد، یکی میرزای شیرازی ره و دیگری سید علی شوشتری ره (استاد اخلاق شیخ ره و شاگرد ایشان). از آنجا که سید علی شوشتری ره منزوی بود و میرزای شیرازی ره در اختیار طلاب بود، طلبه ها خدمت میرزا ره رفته، از ایشان درخواست می کنند تا شیخ ره را برای حاضر شدن در درس راضی نماید.

ایشان خدمت شیخ ره رسیده، می فرماید: اکنون فصل تعطیلی دروس نیست و کسالتی هم ظاهرا در شما مشهود نیست، چرا درس را تعطیل کرده اید؟ شیخ ره می فرماید: «نوشته های مرا به یکی از شهر ها فرستاده اند و آقای بزرگواری این مطالب را خوانده و نقد کرده است. لکن من که به نقدهای او نگاه می کنم، آن نقدها را به کلام خود مربوط نمی بینم. اکنون این سوال برای من حاصل شده که امکان دارد این نقدهایی که ما از سلف می کنیم از قبیل این نقد باشد. ما اسلاف را محاکمه می کنیم، اما مدافعی از ایشان در کار نیست و آنان نمی توانند از خود دفاع کنند. شاید اگر علامه ره و یا محقق ره این اشکالات ما را ببینند بگویند ما در صدد بیان این مطلب نبودیم تا آنان چنین اشکالی به ما کنند. برای من شبهه ایجاد شده و من احتمال می دهم که در حق آنان ظلم می کنم. تا کنون مطالبی برای آشنایی طلبه ها با مطالب علمی بیان کرده ایم، زائد بر این مقدار برای من مشکل است.»

میرزا ره فرمودند: آن آقایی که مطالب شما را خوانده است، تنها بوده و به تنهایی چنین نقدهایی کرده است. لکن شما اشکالات را در جلسه ای بیان می نمایید که در آن جلسه مجتهدین متعددی (مانند فلان مجتهد و فلان مجتهد و …) حضور دارند. اگر مطلبی که شما عنوان می کنید، اشکالی داشته باشد، این آقایان در آن جلسه مدافعین اسلاف هستند و کلمات آنها را تاویل می کنند. بنابراین نقد شما و نقد آن آقا متفاوت است. شیخ ره می فرماید بله این تفاوت وجود دارد. از این رو ایشان درس را ادامه می دهند.

بنده این مطلب را از آقای سید محمد علی سبط ره شنیدم. وقتی آقای سبط ره بودند از ایشان این مطلب را پرسیدم. ایشان گفتند: این مطلب را پدر من نیز نقل می کرد لکن می گفت: وقتی شیخ ره آن نامه را خواند، شروع به گریه کردن کرد و گفت ما تا حالا ظلم کردیم.