الجمعة 16 شَوّال 1445 - جمعه ۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۳


دعا برای خورشید

بسم الله الرحمن الرحیم

دعا برای خورشید

ویژه نامه نیمه شعبان

ولىّ كامل الهى و امام معصوم، حجت الهى بر روى زمين است كه طراوت گلستان هستى، از وجود نازنين آن سرو سهى قامت است و اگر لحظه‌اى عالم از فيض درك او محروم گردد، زير و زبر خواهد شد. حضرت صادق ـ عليه‌السّلام ـ فرمود :

«لَو بَقيتِ الارضُ بِغَيرِ اِمامٍ لَساخَتْ.»[1] ؛ اگر زمين بدون امام بماند، همانا فرو خواهد رفت.

حضرت امام سجاد ـ عليه‌السّلام ـ نيز، وجود امام ـ عليه‌السّلام ـ را در هر زمان بر روى زمين، به عنوان پرچم هدايت و مشعل سعادت، امرى ناگزير مى‌داند و مى‌فرمايد :

«اَللّهُمَّ! اَنَّکَ اَيّدْتَ دِينَکَ فى كُلِّ اَوَانٍ بإمامٍ اَقَمْتَهُ عَلَمَآ لِعِبادِکَ، وَ مَنارَآ فى بِلادِکَ بَعْدَ اَنْ وَصلْتَ حَبْلَهُ بِحَبْلِکَ، وَ جَعَلْتَهُ الذَّريعَةَ اِلى رِضْوانِکَ، وَافْتَرَضْتَ طاعَتَهُ، و حَذَّرْتَ مَعْصِيَتَهُ، وَ اَمَرْتَ بِاِمْتِثالِ اَوامِرِه وَ الاْنتِهاءِ عندَ نَهيهِ وَ اَلّا يَتَقَدَّمَهُ مُتَقَدِّمٌ، و لا يَتَأخَّرَ عَنهُ مُتأَخِّرٌ، فَهُوَ عِصْمَةُ اللاَّئذِينَ، و كَهْفُ الْمُؤمِنينَ و عُرْوَةُ المُتَمسِّكينَ و بَهاءُ الْعالَمينَ.»[2]

 

بارالها! همانا تو دينت را در هر زمانى به وجود امامى كه نشانه‌اى براى بندگانت باشد، تأييد كردى و مشعلى در شهرهاى خود به پا داشتى، پس از آن كه ريسمان او را به ريسمان خود متصل ساختى و او را سبب خشنودى خود گردانيدى، و طاعتش را فريضه و واجب كردى و ]مردم را[ از نافرمانى او برحذر داشتى و به اطاعت از دستوراتش و باز ايستادن از نواهى او و پيشى نگرفتن بر او و واپس نماندن از او، فرمان دادى؛ پس او پناه پناهندگان و كهف و امان مؤمنان و دستاويز محكم چنگ زنندگان و جمال جهانيان است…

حجت الهى، تجلى انسان كامل و آيينه‌ى تمام نماى صفات حق تعالى است. آن چه رحمت و رأفت در ذات اقدس پروردگار است، در وجود نازنين او تجلى يافته و آن كه دل در او بندد، در واقع، به دلدادگى با پروردگار پرداخته و سوداى عشق او را از شيدايى و شيفتگى حق، جدايى نيست. پروردگار كريم هم با بندگان ضعيف و محتاج، عنايت و رحمت بى‌حد و اندازه‌اى دارد و هر گاه به او روى آرند، حاجاتشان را برآورد و دعايشان را مستجاب سازد. خليفه و حجت خدا نيز با شيعيان و محبان خويش، همين معامله مى‌كند و لطف و عنايت او را از رحمت و رأفت پروردگار، جدايى نيست.

لطف و عنايت محبوب غايب از ديدگان، به مشتاقان و شيعيان خويش، نيازمند شرح و بيان نيست؛ كه هستى عالم، وابسته به هستى او، و سلامت همه آفاق، در سلامت اوست. از نشانه‌هاى لطف و مهربانى آن حضرت به شيعيان، دغدغه‌هايى است كه در مورد دين‌دارى و حفظ ايمان آن‌ها داشته و خاطر نازنين آن يار مهربان، همواره بدان مشغول و دلِ نازكش بدان نگران است. از نامه‌هايى كه به اصحاب خاص خويش نگاشته‌اند، چنين بر مى‌آيد كه نگران وضعيت روحى و مذهبى شيعيان و محبان خويش هستند. در قسمتى از نامه آن حضرت آمده است :

«به من رسيده است كه گروهى از شما در دين خويش، به ترديد افتاده‌اند و در دل ايشان در مورد اولياى امرشان شك و حيرت وارد آمده است؛ اين امر مايه غم و اندوه ما گرديد.»[3]

مهر و محبت آن حضرت، گاه در احاديثى كه درباره الطاف ايشان به شيعيان رسيده، تجلى كرده است؛ چنان كه در برخى روايات آمده كه آن امام براى مؤمنان، به منزله پدرى مهربان و شفيق و بلكه از پدر هم مهربان‌تر و دل سوزتر است.[4]

 

در روايت ديگرى نيز شيعيان، به منزله‌ى برگ‌هاى درخت امامت معرفى شده‌اند.پس همان گونه كه برگ با جدا شدن از شاخه، زرد و پژمرده مى‌شود، طراوات و سرسبزى دنيا و آخرت شيعيان، به بركت اتصال به درخت ولايت است[5]  و اين مطلب، شدّت اتصال و ربط ما را با امام و ولىّ امرمان نشان مى‌دهد. در برخى روايات، به اندوه آن امام عزيز، به واسطه حزن و ناراحتى شيعيان اشاره شده كه آن حضرت در بيمارى ايشان دردمند مى‌شود. حتى در برخى احاديث آمده است كه امامان هدايت ـعليهم‌السّلام ـ ، در هنگام بيمارى برخى دوستان و شيعيان، اندوهگين شده، گريسته‌اند.[6]

روشن است وقتی آن مظهر رحمت الهی اینگونه به یاد شیعیان خویش است، شیعیان در مورد وجود مبارک او چه وظایف سنگینی بر عهده دارند.

از جمله وظايف مهمّ شيعيان در زمان غيبت ولى عصر ـعليه‌السّلام ـ كه مبتلاى به درد هجر و رنج فراق آن محبوب يگانه عالمند، دعا براى وجود نازنين او و تعجيل در فرج و ظهور مباركش و هم چنين سلامتى ايشان از گزند آفات دهر است. زيرا تنها ويژگى آن حضرت نسبت به ساير مردمان، علاوه بر داشتن مقام والا و منزلت عظماى عصمت و ولايت كليه الهيه، طول عمر شريف اوست والّا از لحاظ جسمى، مانند ساير مردمان و يكى از آنان است. دعا براى امام زمان ـعليه‌السّلام ـ ، در واقع دعا براى فرج خويش و رسيدن به آرزوهاى خويشتن است و به خودى خود، نشانه و علامت صداقت محبّ در ادعاى اشتياق و محبت به محبوب است. آن كه ادعاى عشق و علاقه‌ى به معشوقى دارد؛ امّا در شبانه و روز يادى از او نمى‌كند و براى رسيدن به او و وصال و قرب بدو، دست به دعا و مناجات با قاضى الحاجات بر نمى‌دارد، در ادعاى خويش صادق نيست . بسى جاى شرم و خجلت است آن كس كه دمادم به ياد ما روز و شب مى‌گذارد و آنى از ياد ما و توجه به احوال ما غافل نيست، از بى‌توجهى ما به خويش شكايت كند و از داشتن دوستدارانى چون ما ـ كه به يادش نيستيم و براى سلامتى و تعجيل در ظهورش دست به دعا بر نمى‌داريم ـ گله‌مند باشد.

 

آن جا كه ائمه دين و پيشوايان معصوم ما ـعليهم‌السّلام ـ دعاگوى وجود مبارك قائم خويش بوده‌اند و سال‌ها پيش از تولد مباركش، براى او طلب خير و سلامتى مى‌كرده‌اند، تكليف ما كه شيعه و منتظر او هستيم، معلوم است. دعاهاى رسيده از معصومين ـعليهم‌السّلام ـ سرشار از توجه و دعا براى آن وجود مبارك مى‌باشد.

 

يحيى بن فَضْل نوفلى مى‌گويد: در بغداد، بعد از فراغت حضرت ابى الحسن، موسى بن جعفر ـ عليه‌السّلام ـ از نماز عصر، به خدمت آن بزرگوار وارد شدم و ديدم دست‌هاى خويش را به سوى آسمان بلند نموده و فرمود :

«تويى خداوندى كه معبودى جز تو نيست، آغاز و پايان و نهان و آشكار تويى… بسيار پاداش دهنده‌ى روز جزا و تدبير كننده‌ى امور، برانگيزاننده‌ى تمام كسانى كه در قبرهايند، زنده كننده‌ى استخوان‌هاى پوسيده مى‌باشى. از تو به اسم مكنون پوشيده و در گنجينه‌ات كه زنده و پابرجا و برپا دارنده‌ى همه‌ى مخلوقات است و هر كس تو را بخواند محروم نمى‌گردد، درخواست مى‌كنم كه بر محمد و آل محمد درود فرستى و در فرج انتقام گيرنده از دشمنانت تعجيل و به وعده‌ى او وفا نمايى، اى صاحب بزرگى و بزرگوارى!»

عرض كردم: براى چه كسى دعا فرموديد؟ فرمود :

«ذاکَ المَهدىُّ مِن آلِ مُحمَّدٍ! ثم قال: بِأَبِى المْنتَدَحُ البَطْنَ، الْمَقرُونُ الحاجِبَينِ، اَحْمَشُ السَّاقَينِ، بَعيدٌ ما بَينَ المَنْكِبَيْنِ، اَسْمَرُ اللَّوْنِ، يَعْتَوِرُهُ مَعَ سُمْرَتِهِ، صُفْرَةٌ مِن سَهَرِ اللَّيْلِ، بِأَبى مَنْ لَيلُهُ يَرْعَى النُّجُومَ ساجِدآ وَ راكِعآ، بِأَبِى مَن لا يَأْخُذُهُ فِى اللهِ لَومَةُ لائِمٍ، مِصباحُ الدُّجى، بِأَبِى القائِمُ بِأَمْرِ اللهِ.»[7]

 

براى مهدىِ آل محمد ـ عليهم‌السّلام ـ !… پدرم فداى كسى كه شكمش فراخ و ابروانش پيوسته، ساق‌هاى پايش باريك، فاصله‌ى مابين دو شانه‌اش دور، و رنگ چهره‌اش گندمين و ميان سياه و سفيد است و با وجود رنگ گندمى، زردى‌اى به واسطه‌ى بيدارى شب، پيوسته بر او نمايان است. پدرم فداى كسى كه شب‌ها در حالى كه در سجده و ركوع است، ستارگان را مى‌پايد. پدرم فداى كسى كه در راه خشنودى خدا، سرزنش هيچ سرزنش كننده‌اى در او اثر نمى‌گذارد، هم او كه روشنى بخش تاريكى است. پدرم فداى كسى كه به امر خدا قيام مى‌كند…

 

خوشا به حال مشتاق منتظرى كه از ياد محبوب خويش غافل نمى‌شود و همواره و به ويژه در ماه مبارك رمضان كه ماه استجابت دعا و قبولى عرض نياز به درگاه كريم بى‌نياز است، مولاى ولى نعمت خويش را در همه‌ى خواسته‌ها و حوايج، مقدم مى‌دارد و با دعا براى آن وجود مبارك، براى خويش در درگاه او، كسب آبرو و عزت مى‌كند.

 

سيد بن طاووس ـرحمه‌الله‌ـ در كتاب شريف «فلاح السائل» از جدّ بزرگوارش ابوجعفر طوسى ـرحمه‌الله‌ـ به نقل از يكى از ائمه اطهار ـ عليهم‌السّلام ـ مى‌نويسد :

«تُكَرِّرُ فى لَيْلَةِ ثَلاثٍ و عِشْرينَ مِن شَهْرِ رَمَضانَ هَذا الدُّعاءَ، ساجِدآ و قائِمآ و قاعِدآ و على كُلِّ حالٍ و فى الشَّهرِ كُلِّه و كيفَ اَمْكَنَكَ وَ مَتى حَضَرکَ مِن دَهرِکَ تَقولُ، بعدَ تَحميدِ اللهِ تَبارکَ و تَعالى والصَّلاةِ عَلى النَّبىِّ ـصلّى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم ـ : اَللَّهُمَّ كُن لِوَليّکَ فلان بن فلان[8]  فى هذِهِ السّاعَةِ و فى كُلِّ السّاعَة، وليّآ و حافظآ و قاعدآ و

ناصرآ و دليلا و عينآ، حتّى تُسْكِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعآ و تُمَتِّعَه فيها طَويلا.»[9]

 

در شب بيست و سوم ماه رمضان مكرّر ـ در حال سجده و ايستاده و نشسته و در هر حالى كه هستى ـ و نيز در كل اين ماه و در طول عمرت به هر صورت كه ممكن شد و هر گاه كه در ايام زندگانى به يادت آمد، اين دعا را مكرّر بخوان: بعد از حمد و ستايش خداوند متعال و صلوات بر پيامبر اكرم حضرت محمد ـصلّى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم ـ بگو: خدايا! در اين لحظه و در تمام لحظات، سرپرست و نگاهدار و راهبر و يارى‌گر و راهنما و ديدبانِ ولىّات حضرت حجة بن الحسن ـ كه درودهاى تو بر او و بر پدرانش باد ـ باش، تا او را به صورتى كه خوشايند اوست ]و همه از او فرمانبرى مى‌نمايند[، ساكن زمين گردانيده و مدّت زمان طولانى در آن بهره‌مند سازى.

 

البته از جمله دعاهایی که به وجود مبارک آن ذخیره الهی می‌شود، دعا برای فرج و ظهور ایشان است. مشتاقان مهدى فاطمه را در شب تاريك فراق و ايام تلخ غيبت، چاره‌اى جز دعا و التماس به درگاه پروردگار نيست كه آن عزيز، خود دعا براى فرج خويش را موجب فرج شيعيان دانسته و در توقيعى خطاب به يكى از ياران خويش فرموده است:

«أَكثِرُوا الدُّعاءَ بتَعجيلِ الفَرَجِ، فَاِنَّ ذلکَ فَرجُكُم.»[10]

براى تعجيل در فرج بسيار دعا كنيد كه همان فرج شماست.

 

مگر عاشق بى‌قرار مبتلاى فراق را جز آه و ناله و التماس و دعاكارى از دست بر مى‌آيد كه دعا، تنها سلاح عاجزان است. حضرت امام صادق ـ عليه‌السّلام ـ فرمود :

«فَلَمّا طالَ عَلى بَنى اِسرائيلَ العَذابَ، ضَجُّوا و بَكَوْا اِلى اللهِ تَعالى اَربَعينَ صَباحآ، فَأوحى اللهُ اِلى مُوسى و هَارونَ يُخَلِّصُهُم مِن فِرعونَ، فَحَطَّ عَنهُم سَبعينَ و مِائةَ سَنَةٍ… هكذا اَنْتُمْ لو فَعَلْتُم، لَفرَّجَ اللهُ عَنّا، فاذا لم تَكُونُوا فَإنَّ الأَمْرَ يَنتَهى الى مُنتَهاه.»[11]

هنگامى كه شكنجه‌ها و فشارها بر بنى اسراييل به طول انجاميد، چهل صباح به درگاه پروردگار ضجه زدند و ناله سر دادند تا آن كه خداى تعالى بر موسى و هارون وحى فرمود كه ايشان را از چنگال فرعون خلاص كند و به واسطه دعايشان، صد و هفتاد سال رنج و عذاب را كه مقدر ايشان بود، برداشت. شما نيز اگر آن گونه دعا كنيد و به درگاه خدا، ضجه و التماس كنيد، حتمآ خداوند فرج ما را مى‌رساند و در غير اين صورت، اين امر تا آخرين مرحله، سير طبيعى خويش را طى خواهد كرد و تعجيلى در آن نخواهد بود.

 

 

[1] . كافى، ج 1، ص 179؛ بحارالانوار، ج 23، ص 28؛ بصائر الدرجات، ص 488.

[2] . صحيفه‌ى سجاديه، ص 219، دعاى 47.

[3] . مكيال المكارم، ص 82.

[4] . ر.ك: بحارالانوار، ج 25، ص 169.

[5] . بحارالانوار، ج 25، ص 270.

[6] . بحارالانوار، ج 25، ص 121.

[7] . بحارالانوار، ج 83، ص 80.

[8] . به جاى فلان بن فلان در هر زمانى، حجت وقت ـعليه‌السّلام ـ ذكر مى‌شود و در زمان ما گفته مى‌شود: الحجة بن الحسن.

[9] . كافى، ج 4، ص 162؛ فلاح السائل، ص 46.

[10] . بحارالانوار، ج 52، ص 92؛ احتجاج، ج2، ص 469؛ اعلام الورى، ص 452.

[11] . مستدرک الوسائل، ج 5، ص 239؛ بحارالانوار، ج 4، ص 118؛ تفسير العيّاشى، ج 2، ص 154.