السبت 10 شَوّال 1445 - شنبه ۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۳


قَـلَّ الدَّیّـانُونَ

دینداران واقعی

مطابق آموزه های دینی، دينداران واقعى کسانی هستند كه در هر حال به آئین و مکتب خود وفادار بوده و دين و ايمان، به جای منافع شخصی، خطوط اصلى زندگى آنها را ترسيم مى‏ كند. بسيارى از مردم كه به هر چيز از دريچه ي سود شخصى خود مى‏نگرند تا آن‏جا با دين همراهند كه حافظ حقوق شخصى آنها باشد، اما بر سر دو راهى‏ها كه دين از منافع خصوصى آنها جدا مى‏شود، دين را رها مى‏كنند، و مصداق «نؤمن ببعض و نكفر ببعض»(سوره نساء، آيه 150) مى‏شوند. به عبارت دیگر مدعيان ديندارى فراوانند اما تنها تا زمانى بر ادعاى خود باقى هستند كه دين به دنياى آنها صدمه اى وارد نسازد. اگر امر بين دين و دنيا داير شود و شرايطى پيش آيد كه با حفظ دين، دنيا از دست برود، دينداران كم خواهند بود.

در کلام الهی پیرامون چنین افرادی می خوانیم:

و من الناس من يعبد الله على حرف فان اصابه خير اطمانّ به و ان اصابته فتنه انقلب على وجهه خسر الدنيا و الا خره ذلك هو الخسران المبين .(حج/ 11) (و از ميان مردم كسى است كه خدا را با ترديد مى پرستد. اگر خيرى به او رسد، دلش بدان آرام گيرد، و اگر آزمايشى پيش آيد، رخ بر تابد. در دنيا و آخرت زيان بيند و آن زيانى آشكار است)

به طور کلی مدعيان ديندارى فراوان هستند; اما تنها تا زمانى بر ادعاى خود باقى هستند كه دين به دنياى آنها صدمه اى وارد نسازد. اگر امر بين دين و دنيا داير شود و شرايطى پيش آيد كه با حفظ دين، دنيا از دست برود، دينداران كم خواهند بود.

در همین رابطه در روایتی زیبا از امام حسین (علیه السلام) نیز چنین می خوانیم:

« عَنِ الْحُسَینِ علیه السلام فِی قِصَارِ هَذِهِ الْمَعَانِی قَالَ علیه السلام فِی مَسِیرِهِ إِلَی کرْبَلَاءَ: إِنَّ هَذِهِ الدُّنْیا قَدْ تَغَیرَتْ وَ تَنَکرَتْ وَ أَدْبَرَ مَعْرُوفُهَا فَلَمْ یبْقَ مِنْهَا إِلَّا صُبَابَةٌ کصَابَّةِ الْإِنَاءِ وَ خَسِیسُ عَیشٍ کالْمَرْعَی الْوَبِیلِ أَ لَا تَرَوْنَ أَنَّ الْحَقَّ لَا یعْمَلُ بِهِ وَ أَنَّ الْبَاطِلَ لَا ینْتَهَی عَنْهُ لِیرْغَبَ الْمُؤْمِنُ فِی لِقَاءِ اللَّهِ مُحِقّاً فَإِنِّی لَا أَرَی الْمَوْتَ إِلَّا الْحَیاةَ وَ لَا الْحَیاةَ مَعَ الظَّالِمِینَ إِلَّا بَرَماً.إِنَّ النَّاسَ عَبِیدُ الدُّنْیا وَ الدِّینُ لَعْقٌ عَلَی أَلْسِنَتِهِمْ یحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَایشُهُمْ فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّیانُونَ.»

امام حسین (علیه السلام) در هنگام سفر به کربلا فرمود: راستی این دنیا دگرگونه و ناشناس شده و معروفش پشت کرده، و از آن جز نمی که بر کاسه نشیند و زندگی ای پست، همچون چراگاه تباه، چیزی باقی نمانده است. آیا نمی بینید که به حق عمل نمی شود و از باطل نهی نمی گردد؟ در چنین وضعی مومن به لقای خدا سزاوار است.و من مرگ را جز سعادت، و زندگی باظالمان را جز هلاکت نمی بینم. به راستی که مردم بنده دنیا هستند و دین بر سر زبان آن هاست و مادام که برای معیشت آن ها باشد پیرامون آن اند و وقتی به بلا (و رنج و سختی) آزموده شوند دین داران اندک اند.(تحف العقول ص245.بحار الانوار ج 44 ص 383)

توضیح: «الناس عبيد الدنيا و الدين لعق على السنتهم يحوطونه ما درّت معايشهم فاذا محّصوا بالبلاء قل الديانون»، توده مردم، كسانى كه با وزش يك باد مى آيند و با وزش باد ديگر مى روند، امروز «مرده باد» مى گويند فردا «زنده باد» مى گويند و بدون تحقيق و انگيزه امروز به كسى رأى مى دهند و فردا ديگرى را انتخاب مى كنند، اين چنين مردمى بردگان دنيا و دنياپرست هستند و دين مانند ليسه اى بر زبانشان است. «الدين لعق على السنتهم»، گرچه از دين دم مى زنند، نمازى مى خوانند و روزه اى مى گيرند، اما مانند كسى كه با ليسيدن ظرف، بهره اندكى از محتواى آن مى برد، ايشان هم به اندازه ليسه اى از دين بهره برده اند. «يحوطونه مادرّت معايشهم»، چنين كسانى تا زمانى كه معيشتشان فراهم باشد، نام دين را بر زبان دارند و از آن دم مى زنند. به تعبير ديگر، اگر دين به دنيايشان كمك كند و در سايه دين به لذت هاى دنيا برسند، اين ليسه را بر زبان نگه مى دارند. اما اگر براى ديندارى در مقام امتحان قرار گيرند و ضرورت اين گونه اقتضا كند كه از جان و مال خود در راه دين بگذرند، در چنين شرايطى دينداران كم هستند، «و اذا محصوا بالبلاء قل الديانون».

برخى چون طبرى بر اين باورند كه امام(علیه السلام) اين سخنان را در بين راه و در منزل «ذى‏حسم» ايراد كرده و ‏برخى ديگر بر آنند كه اين خطبه در دوّم محرم و در سرزمين كربلا ايراد شده است. اين سخنان در هر كجا ‏ايراد شده باشد بيانگر ناخرسندى امام(علیه السلام) از وضعيت جامعه و مردم مسلمان در آن روزگار است. امام(علیه السلام) ‏پس از آن‏كه از دگرگونى اوضاع و سستى و بى‏تفاوتى مردم در برابر خوبى‏ها و بدى‏ها شكوه كرده با جمله: ‏‏«الناس عبيد الدنيا» علت آن را دنيا پرستى آنان دانسته است. از این رو دنيا و جلوه‏هاى آن چون مقام‏خواهى، رفاه‏طلبى، ثروت و شهرت از مهم‏ترين و خطرناك‏ترين عواملى بود كه در لغزش خواص و رويداد عاشورا نقش اساسى داشت. با نگاهى به تاريخ اسلام مى‏يابيم كه اساس همه انحراف‏ها، فتنه‏ها، جنگ‏هايى كه از سوى خواص صورت گرفته، دنياپرستى آنان بوده است. بر همين اساس پيامبر اسلام فرموده‏است: ‏«حبّ الدنيا رأس كل خطيئه. (کافی چ 2 ص 131)

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِكَ عَلَيْكَ مِنّى سَلامُ اللّهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَ بَقِىَ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ

وَلا جَعَلَهُ اللّهُ اخِرَالْعَهْدِ مِنّى لِزِيارَتِكُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ

وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ