الخميس 17 رَمَضان 1445 - پنجشنبه ۰۹ فروردین ۱۴۰۳


كتاب صوم/سال دوم 89/07/13

باسمه تعالي

كتاب صوم/سال دوم: شماره 371 تاریخ: 89/07/13

بحث در موارد عدم وجوب روزه ماه مبارک رمضان بود. در اين جلسه، استاد دام ظله، در مسئله جواز افطار برای شيخ و شيخه و پرداخت فديه و مقدار و نوع آن، فرع قضاء روزه بر شيخ و شيخه در صورت تمكن از روزه را مورد بررسی قرار می‏دهند.

از مرحوم محقق به بعد اشتهار پيدا كرده كه در صورت تمكن پيدا كردن شيخ و شيخه از انجام روزه، قضا بر آنها لازم است و عده‏ای كه مرحوم آقای حكيم و مرحوم آقای خوئی از اين دسته هستند، بر خلاف مشهور متأخرين و بعد از مرحوم محقق گفته‏اند لازم نيست، مرحوم سيد با مرحوم محقق موافق است كه قضا لازم است.

مرحوم آقای خوئی برای ابطال نظريه وجوب می‏فرمايد كه دليل عوده وجوب اين است كه در ماه مبارک رمضان فوت شده و بايد فائت را قضا كرد و در اين استدلال سه اشكال وجود دارد ؛ اشكال اول اين است كه فوت صرف الترك نيست و ترک شی‏ء ملاک و مصلحت‏دار است و ملاک داشتن را بايد از امر فهميد و در اينجا به دليل اينكه امری درباره روزه ماه مبارک رمضان به شيخ و شيخه نشده، برای ثبوت ملاک دليلی وجود ندارد و لذا دليلی برای وجوب نيست و اصل برائت اقتضا می‏كند كه واجب نباشد. و اشكال دوم اين است كه علاوه بر رجوع به اصل، دليل اجتهادی بر عدم وجوب وجود دارد و آن آيه شريفه است كه در مقام بيان تكليف اشخاص سه نوع تكليف برای سه دسته از اشخاص بيان كرده و ظاهر كالنص آن اين است كه تمام وظيفه همين است كه آيه برای هر كدام بيان كرده، در مورد كسی كه در ماه مبارک رمضان مشكل ندارد، فرموده كه تمام وظيفه او روزه گرفتن است و در مورد كسی كه در ماه مبارک رمضان مريض يا مسافر است و بعد از ماه مبارک رمضان عذر برطرف می‏شود و می‏تواند روزه بگيرد، وظيفه او روزه گرفتن در ايام اخر است و در مورد كسی كه روزه در ماه مبارک رمضان برای او حرجی است، وظيفه او فقط فديه دادن است و چيزی درباره قضا در مورد او ذكر نشده است. و اشكال ثالث اين است كه اگر گفتيم كه آيه شريفه چنين ظهوری ندارد، صحيحه محمد بن مسلم تصريح دارد كه «لا قضاء عليهما»، پس، دليل بر ثبوت قضا نيست و دليل اجتهادی بر عدم ثبوت قضا هست.

در پاسخ از اشكال اول و دوم ايشان عرض كردم كه ايشان كه می‏فرمايد دليل نداريم كه فوت صدق كند و قضا واجب باشد، می‏توانيم از ادله استفاده كنيم كه ملاک هست و كشف ملاک منحصر به امر نيست و از تعابير ديگری نيز كشف ملاک می‏شود، از تعابيری مانند «أن تصوموا خير لكم» نيز كشف ملاک می‏شود، سابقاً كه عرض می‏كردم اين تعبيرات اطلاق ندارد كه اسقاط شرائط كند و بگويد كه صوم عرفی كه شد، ديگر هيچ شرطی اعتبار ندارد، حالا در اينجا كه به امثال اين تعابير استناد می‏كنيم، رجوع از آن مطلب سابق نيست كه بخواهم بگويم كه «أن تصوموا» می‏گويد اگر مفهوم صوم عرفی صدق كند، ديگر برای مشروعيت شرعی كفايت می‏كند، اينها در مقام چنين اطلاقی نيست كه شرائط را اسقاط كند و بگوبد در هر شرائطی روزه مشروع است، فقط می‏گويد اينكه به شما دستور داديم كه روزه بگيريد، به مصلحت شما است، می‏خواهد ترغيب كند، می‏خواهم بگويم كه اگر دليل ديگری نباشد، اختياراً جايز نيست كه انسان كاری كند كه شرائط مشروعيت را از دست بدهد، شارع روزه ماه مبارک رمضان را برای مصالح مخصوصی الزام كرده، جايز نيست كه انسان كاری كند كه اين مصالح در مورد او از بين برود و قهراً دستور شارع و وجوب فعلی روزه ديگر موضوع پيدا نكند، می‏گويم كه درست است كه برای صحت شرائط هست و بدون اين شرائط صحيح نيست اما جايز نيست كه انسان مثلاً كاری كند كه از نماز خواندن عاجز شود و مصالح به كلی از بين برود، انسان می‏فهمد كه اين قبيل كارها موجب از دست رفتن مصلحت ملزمه‏ای است و نبايد انجام شود مگر اينكه شارع ارفاقی كرده باشد، لذا می‏خواستم بگويم كه متعارفاً استفاده می‏شود كه پيرمرد كه روزه نگرفت، روزه فوت شده و اگر قدرت پيدا كند، بر اساس ادله اتيان فائته بايد قضا كند.

(سؤال و پاسخ استاد دام ظله) : ايشان می‏فرمايد كه يا بايد ملاک از بين رفته باشد و يا عصيان امر مولی شده باشد، و ملاک را نيز بايد از امر كشف كنيم، معيار فوت ملاک است و به خصوص امر اختصاص ندارد، ايشان نيز می‏گويد كه يكی از اينها برای وجوب قضا كافی است منتها صغروياً كشف امر را منع می‏كند.

و اينكه ايشان می‏گويد كه آيه شريفه وظيفه را تعيين فرموده و ديگر نفرموده كه اگر شخصی كه برای او حرجی بوده، بعداً متمكن شد، قضا كند و از اين استفاده می‏شود كه تمام ما هو الواجب همين است، عرض كردم كه در آيه شريفه «الذين يطيقونه» احتمالات متعددی هست و بنابر دو احتمال اين استدلال مرحوم آقای خوئی تمام نيست، ايشان می‏فرمايد كه اگر در ماه مبارک رمضان حرجی بود و در ماه‏های ديگر رفع حرج شود، از اين آيه استفاده می‏كنيم كه تمام وظيفه فديه بوده و ديگر قضا لازم نيست، اما دو احتمال ديگر در آيه هست كه بنابر آنها اين استدلال مرحوم آقای خوئی تمام نيست، به خاطر اينكه ممكن است مراد اين باشد كه اگر تمام سال يا مادام العمر حرجی باشد، فديه بايد بدهد، اما بر مورد بحث و كسی كه پس از ماه مبارک رمضان قدرت پيدا می‏كند، معلوم نيست كه فديه لازم باشد، ممكن است كه وظيفه قضا باشد، پس، آيه شريفه نحوه اجمالی دارد كه نمی‏شود به آيه استدلال كرد.

(سؤال و پاسخ استاد دام ظله) : اين احتمال كاملاً وجود دارد، به خاطر اينكه متعارف پيرمرد اين است كه از طبيعت صوم مادام العمر عاجز است و اختصاص به ماه مبارک رمضان ندارد.

اما اشكال سوم كه ايشان فرمود كه صحيحه محمد بن مسلم صريحاً لا قضاء دارد، ايشان سابقاً فرمود كه صحيحه محمد بن مسلم يک روايت است كه دو نقل و دو طريق دارد كه به علاء از محمد بن مسلم از ابی جعفر عليه السلام می‏رسد، در يكی از دو نقل حسن بن محبوب از علاء نقل می‏كند و در ديگر جعفر بن بشير و محمد بن عبد الله بن هلال از علاء نقل می‏كند، اينها دو نقل از يک روايت است منتها در يكی از دو نقل آيه ذكر شده، و به دليل اينكه بين دو نقل از يک روايت تنافی وجود ندارد، به هر دو نقل اخذ می‏كنيم، ايشان می‏فرمود اين تفسير آيه واقع شده، اگر اين طريق با تفسير آيه نبود، قائل به اطلاق می‏شديم و می‏گفتيم در مسئله قبلی و كسی كه عاجز محض هست، اين روايت شامل است، اما به دليل طريق با تفسير آيه هست، نمی‏توانيم از مورد يطيقونه به غير يطيقونه تعدی كنيم، در مسئله اينكه عاجز مطلق فديه دارد يا ندارد، فرمود كه نمی‏توانيم تعدی كنيم، ما می‏گوئيم بنابر مبنای ايشان، اگر دو اشكال اول و دوم و دو جوابی كه از مثبتين قضا دادند، درست نبود، به خاطر اينكه فرض جواب سوم اين است كه با قطع نظر از آن دو جواب است، اگر ايشان نيز همان را می‏گفت كه من عرض كردم كه آيه شريفه يطيقونه شامل كسی نمی‏شود كه بعد از ماه مبارک رمضان قادر شده و يا در شمول آن شک داريم، اگر نشد، به دليل اينكه اين روايت مفسر آيه است، نمی‏توانيم با قطع نظر از آيه استفاده بيشتری بكنيم، و ايشان اينجا بيش از مدلول آيه استفاده كرده و به طور صراحت فرموده كه دليل برای مطلب است و اين با مبنائی كه خود ايشان اشكال كرده، سازگار نيست و مخالف با مبنای ايشان نيز هست. بنابراين، بر طبق نظر مختار كه آيه نيز اجمال دارد، حالا مرحوم آقای خوئی علی الفرض دليل ثالث آورد و عرض كردم كه علی الفرض ديگر دليل ثالث نيست، نظر مختار اين است كه فرض صحيح است و ظهور آيه را تمام نيست، بنابراين، به روايت محمد بن مسلم نمی‏توان استناد كرد، قبلاً می‏گفتم كه به ظهور مفسر با كسر سين نگاه می‏كنيم اما بعد از اين نظر برگشتم، لذا نمی‏شود به دليل سوم تمسک كرد.

«و آخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمين»