السبت 10 شَوّال 1445 - شنبه ۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۳


ورود حـضرت مـعـصومه (سلام الله علیها) به قم

امام صادق علیه السلام : ‏

وَ لَنا حَرَماً وَ هُوَ قُمُّ وَ سَتُدفَنُ فيها اِمرَأةُ مِن وُلدى تُسَمّى فاطِمَةُ، مَن زارَها وَجَبَت الجَنَّةُ

(بحارالأنوار، ج 57، باب 36، ص 216‏)

طبق نقل های متعددی تاریخی بعد از ورود امام رضا(ع) به ایران، امامزادگان بسیاری وارد کشور شدند که از مهم ترین این امامزادگان خواهر ‏بزرگوار آن حضرت، حضرت فاطمه معصومه(س) می باشد.

در سال ۲۰۱ (ه.ق) اشعری های[1] قم که دوستدار و شیعه اهل بیت(ع) بودند، به حج مشرف شدند و پس از انجام مناسک در مکه برای زیارت حرم پیامبر اکرم(ص) راهی شهر مدینه شدند. در این شهر حضرت معصومه(س) با توجه به شناختی که از اشعریان داشتند و از ارادت آن ها به اهل بیت(ع) مطلع بودند، تصمیم گرفتند با کاروان حج اشعری ها راهی ایران شوند تا برادرشان حضرت رضا(ع) را در ایران ملاقات کنند.


حضرت معصومه(س) وارد ایران شدند و وقتی به شهر ساوه رسیدند، بیمار شدند. چون از قبل شیعیان اشعری را می شناختند و از ارادت آن ها به اهل بیت(ع) مطلع بودند، سوال کردند که از ساوه تا قم چقدر راه مانده است که به آن حضرت (س) پاسخ داده شد ۱۰فرسخ مانده است. لذا حضرت (س) راهی قم شدند.

نکته جالب آنجاست که چند روز پیش از حضور آن حضرت (س) در قم، در مسجد جامع این شهر که هنوز هم باقی است، دعبل خزاعی قصیده مشهور خود را خوانده بود. (دعبل در حال عبور از ایران بود که شیعیان قم متوجه شدند و از او دعوت کردند که قصیده مشهورش را در مسجد جامع این شهر قرائت کند) قرائت این قصیده باعث شده بود در میان شیعیان اشعری شور و حال خاصی نسبت به امام رضا(ع) و اهل بیت (ع) حاکم و شأن و جایگاه اهل بیت (ع) بیشتر شناخته شود.

با این سابقه ذهنی وقتی خبر ورود حضرت معصومه (س) به اطلاع اشعریان قم رسید آن ها به استقبال آن حضرت رفتند و از ایشان خواستند که به خانه یکی از آن ها بروند که پیرمردی اشعری به نام موسی بن خزرج بن سعد اشعری از حضرت خواستند که در منزل ایشان فرود آیند.

بسیاری از این وقائع را می توان در کتاب معتبر تاریخ قم مشاهده نمود. کتاب «تاریخ قم»، یا نام اصلی آن: «کتاب قم»، در زمان «صاحب بن عباد» (۳۲۶ـ۳۸۵) و به زبان عربی توسط حسن بن محمد بن حسن قمی تألیف شده است. او از بزرگان علمای امامیه و از معاصران شیخ صدوق و از راویان برادر او و چه بسا خود او بوده است. (بحارالانوار، ج۵۷، ص۲۲۱)[2]متن عربی تاریخ قم را «حسن بن علی بن حسن بن عبدالملک قمی» در ۸۰۵ ـ۸۰۶ به درخواست «ابراهیم بن محمود بن محمد بن علی صفی» به فارسی ترجمه کرد.

حضرت آیه الله العظمی شبیری زنجانی (مد ظله) در درس خارج صوم خویش در سنوات گذشته، با اشاره به جریان ورود حضرت معصومه علیها السلام به قم بر اساس کتاب (تاریخ قم) ضمن انتقاد از نقل های غیر معتبر، این جریان را متذکر می شوند:

««ديگر از سادات حسينيه از فرزندان موسي بن جعفر عليهما السلام كه به قم آمدند، فاطمه بود دختر موسي ‏بن ‏جعفر عليهما السلام. چنين گويند بعضي از مشايخ قم كه چون امام علي بن موسي الرضا عليهما السلام ‏را از ‏مدينه بيرون كردند تا به مرو رود از براي عقد بيعت به ولايت عهد براي او في سنه مأتين، خواهر او ‏فاطمه ‏بنت موسي بن جعفر عليهما السلام در سنة احدي و مأتين به طلب او بيرون آمد. چون به ساوه رسيد ‏بيمار ‏شد، پرسيد كه ميان من و ميان شهر قم چقدر مسافت است؟ او را گفتند كه ده فرسخ است. خادم ‏خود را ‏بفرمود تا او را بردارد و به قم برد. خادم او را به قم آورد و در سراي موسي بن خزرج بن سعد ‏اشعري فرود ‏آمد و نزول كرد». اين يك نقلي است كه ايشان مي‌گويد.‏

ايشان مي‌گويد: «و روايت صحيح و درست آن است كه چون خبر به آل سعد رسيد، همه اتفاق كردند ‏كه ‏قصد ستي فاطمه كنند و از او درخواه نمايند كه به قم آيد. از ميانه ايشان موسي بن خزرج تنها هم در ‏آن ‏شب بيرون آمد و چون به شرف ملازمت ستي فاطمه رسيد، زمام ناقه او بگرفت و به جانب شهر بكشيد ‏و ‏به سراي خود او را فرود آورد و هفده روز در حيات بود، چون او را وفات رسيد، بعد از تغسيل و ‏تكفين ‏و نماز، موسي بن خزرج در زميني كه او را به بابلان بود آنجا كه امروز روضة مقدسة اوست دفن كرد ‏و ‏بر سر تربت از بورياها سايه‌اي ساخته بودند تا آن گاه كه زينب دختر محمد بن علي بن الرضا عليه ‏السلام ‏اين قبه بر سر تربت او بنا نهاد. و روايت كرد مرا حسين بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه ـ ‏برادر ‏صدوق؛ صدوق سه تا برادر بودند دو تايشان فقيه بودند كه يكي خود صدوق معروف محمد و يكي ‏هم ‏حسين ـ از محمد بن حسن بن احمد بن الوليد كه او را روايت كرده‌اند كه چون فاطمه را وفات رسيد ‏و ‏بعد از غسل و تكفين او را به مقبره بابلان در كنار سردابي كه از براي او ترتيب كرده بودند حاضر ‏آوردند، ‏آل سعد با يكديگر خلاف كردند در باب آن كه كه سزاوار آن است كه در سرداب رود و فاطمه را ‏بر ‏زمين بنهد و دفن كند؟ پس از آن اتفاق كردند بر آن كه خادمي به غايت پير از آن يكي از ايشان قادر نام ‏را ‏حاضر گردانند تا فاطمه را در گور نهد و كسي را به طلب او بفرستادند. در ميان اين گفتگو از جانب ‏رمله ‏دو سوار برآمدند دهن بر بسته و روي بدين مردم نهادند. چون به نزديك جنازه فاطمه رسيدند از اسب ‏فرود ‏آمدند و بر فاطمه نماز گذاردند و در سرداب رفتند و فاطمه را دفن كردند. پس از گور بيرون آمدند و ‏بر ‏نشستند و برفتند و هيچ كس را معلوم نشد كه آن دو سوار كه بودند و محرابي كه فاطمه عليها السلام ‏نماز ‏كرده است در خانه از سراي موسي بن خزرج تا كنون ظاهر است» كه همين بيت النوري است كه ‏الآن ‏موجود است.‏»

ایشان اضافاتی که در برخی از نقل ها مبنی بر اینکه در بین راه ساوه جنگی رخ داده و حضرت را مسموم کردند و… بی اساس دانسته و جعل و نقل این قضایای بی اساس را موجب سست شدن و بی اعتماد شدن مخاطب به سایر قضایای معتبر میدانند و در ادامه می فرمایند:« اصل مطلب همین است که در اینجا نوشته شده است، دیگر عناوین ثانویه درست می کنند، با این که مهمترین چیز پایه ی دین ما روی همین راستی و درستی گذاشته شده است.» [3]

منابع : درس خارج قفه ( صوم ) شماره 447حضرت ایه الله شبیری زنجانی ، تاریخ قم ، بحار الانوار ، موسوعة التاریخ الاسلامی؛ یوسفی غروی


[1] – قبیله اشعری که یمنی الاصل بود و در کوفه عراق ساکن شده بود حدود سال ۸۰(ه.ق) در جریان قیامی که علیه حجاج بن یوسف ثقفی به عنوان والی عراق انجام داد، شکست خورد و از عراق فرار کرد لذا به سوی ایران آمد و در شهر قم ساکن شد.



[2] – ظاهراً از بعد از قرن نهم، نشانه قاطعی از متن عربی یافته نشده است؛ مجلسی نیز اظهار داشته که تهیه اصل کتاب برایش ممکن نبوده و از ترجمه آن بهره برده است. (وتاريخ بلدة قم كتاب معتبر لكن لم يتيسر لنا أصل الكتاب وإنما وصل إلينا ترجمته) بحارالانوار، ج۱، ص۴۲.

[3] -همچنین ایشان در یکی از مصاحبه های اخیر خود در رابطه با سبک های عزاداری و نقل مطالب غیر معتبر بر همین نکته تاکید مجدد کرده و این رویه را موجب وهن اصل و اساس دین معرفی نمودند :

«……در ایام عزاداری برای مردم از کتاب های معتبر مطلب نقل کنند نه هرچیزی را که با آن کارشان بهتر می گیرد بیان کنند، بالاخره چهار نفر انسان باسواد دروغ بودن مطلب را می فهمند و مسایل صحیح و راست هم زیر سوال می رود. البته از کتاب هایی هم که به راست و دروغ پایبند نیستند نباید مطلب نقل کرد، از کتاب های معتبر مثل «نفس المهموم» استفاده کنند. ممکن است این کتاب ها هم درست یا نادرست باشند ولی کتابی هایی است که نویسندگان آنها آدم های نسبتا معتبری هستند.» یکشنبه, 12 آبان 1392