الخميس 17 رَمَضان 1445 - پنجشنبه ۰۹ فروردین ۱۴۰۳


گناه؛ زهر زندگی

بسم الله الرحمن الرحیم

ویژه نامه میلاد حضرت امام حسین علیه السلام

از جمله احادیث ناب رسیده از وجود مبارک حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام که در اصلاح روابط انسانی، نقش کلیدی دارد، این حدیت است که حضرت در پاسخ کسی که از ایشان دو کلمه موعظه طلب نمود، اینگونه نگاشت:

«مَنْ حَاوَلَ أَمْراً بِمَعْصِيَةِ اللَّهِ، كَانَ أَفْوَتَ لِمَا يَرْجُو، وَ أَسْرَعَ لِمَجِي‏ءِ مَا يَحْذَرُ».[1]؛ هر كس كه توسّط نافرمانى خدا (گناه) مبادرت به كارى بكند، آنچه اميد دارد زودتر از دستش برود، و از آنچه مى‏گريزد زودتر به‌سرش آيد.

این حدیث نورانی از این جهت که نه تنها گرفتاری اخروی به آثار گناه، بلکه آشفتگی در زندگی دنیا را بر اثر هدف‌گذاریهای غیر الهی و شیطانی مد نظر قرار داده، بسیار حائز اهمیت و کاربردی است. ریشه اصلی هشدار در این فرمایش، به روحیه نافرمانی از خدا و نیل به خواسته های دنیایی بر اساس رویکردهای غیر الهی و شیطانی و گناه‌آمیز دارد. بنابر این برای تحلیل و بررسی آن باید ابتدا اصل مسئله گناه و  عوامل بستر ساز آن تبیین شده و آنگاه به آثار مخرب آن پرداخته شود.

جهل به آثار گناه یکی از مهم‌ترین عوامل ارتکاب گناه است. اگر گناه‌کار از آثار مخرب گناهانی که انجام می‌دهد بر خودش و بر جامعه و اطرافیانش مطلع باشد قطعاً به‌راحتی گناه را انجام نخواهد داد. می‌توان برای این مطلب چنین مثال آورد که شخصی تشنه نسبت به لیوان سم جاهل است و آن را می‌خورد و خود را هلاک می‌کند، اما اگر همین شخص از سمی بودن آب و نیز از آثار هولناک نوشیدن سم آگاه بود هرگز با بی‌اعتنایی آن را نمی‌نوشید. به تعبیر دیگر همان‌گونه که وقتی کسی زشتی کثافات را مشاهده کند حتی فکر خوردن آن را هم نمی‌کند، گنه‌کار هم اگر زشتی گناه و آثار آن را ببیند نه‌تنها از آن پرهیز می‌کند، بلکه فکر گناه کردن را هم به سر راه نخواهد داد.

اما نکته اساسی در این مسئله که می‌تواند از جهت شناخت آثار مخرب گناه دارای اهمیت باشد، تأثیر شوم آن در روابط سه‌گانه انسان در هستی است.

از رموز عجیب و پیچیده وجود انسان و از مختصات آفرینش او، این است که تعاملات وجودی‌اش، با سه مرکز و مبدأ در ارتباط و اتصال است و هرکدام از این مراکز سه‌گانه، از دو جهت استقلالی و ارتباطی، در شاکله انسان و پیدایش فراز و نشیب شخصیت او تأثیر گذارند. به این معنی که رویکرد مثبت و منفی انسان با هر کدام، هم مستقلاً در ارتباط با خود آن‌ها ریشه تأثر و تأثرات است و هم در روابط با دو مرکز دیگر تأثیر می‌گذارد و در مجموع، خروجی این روابط سه‌گانه، شکل گیری ثابت و متغیر شخصیت انسانی است. به عبارت دیگر، انسان در طول زندگی دنیایی خویش با سه کانون تأثیر گذار مرتبط است: 1. خدای متعال؛ 2. خود؛ 3. سایر مخلوقات.

 از آن جا که یک رشته از این ارتباطات، خدایی است که هم خالق انسان است و هم خالق سایر مخلوقات، بسته به میزان قوت اعتقادی شخص، هر کدام از سه مبدأ مذکور، دارای اهمیت و جایگاه خاصی خواهند بود و قطعاً جایگاه اول یعنی خدای متعال مهم‌ترین مبدأ برای ارتباط انسانی است. اصل وجود انسان از ناحیه این مبدأ فیض و رحمت است و ادامه حیات وی نیز به دست اوست: روزی‌اش می‌دهد؛ مقدرات زندگی‌اش را تغییر می‌دهد؛ در مشکلات و مصائب دنیا و چالش‌های زندگی هم وجودی امید بخش و دل گرم کننده برایش دارد و با هم با امدادهای غیبی دعاهایش را مستجاب و گرفتاری‌اش را مرتفع می‌سازد؛ هدایت و سعادت انسان به دست اوست و اگر انسان با اختیار خویش اراده کند و بخواهد، بهترین جایگاه ابدی و بهشت جاوید را مسکن و مأوای او خواهد ساخت و اگر نخواهد و راه بی‌راهه در پیش گیرد از معبودش دور شده و به جهنم اعمال زشت خویش گرفتار می‌شود.

در هر حال، انسان از تحت حاکمیت خدا خارج نخواهد شد هر چند به قوی‌ترین اسباب چنگ بزند؛ زیرا مسبب الاسباب اوست و هر نفعی به انسان می‌رسد، رشحه‌ای از دریای لطف و رحمت اوست و هر ضرری متوجه انسان می‌گردد، به دلیل آن است که با اعمال ناشایست خویش، باب رحمت الهی را بر روی خود بسته و خویش را از لذت درک هدایت و رحمت او محروم ساخته، در نتیجه به بازتاب عملکرد زشت خود گرفتار آمده و دچار خسارت و ضرر شده است! دوستی با او در حقیقت انس با همه خوبی‌ها و پیوستن با قوی‌ترین نیروهاست که هم می‌تواند بهترین منافع را نصیب انسان سازد و هم می‌تواند دشوارترین ضررها و سختی‌ها را از او دور نماید و این به معنای دست‌یابی به آرامش ابدی و آسایش جاوید است هر چند در اوج مشکلات و سختی‌ها باشد، چنان که حضرت ابراهیم (ع) به چنین مبدأ فیضی دل سپرد و آن‌گاه در دل آتش سوزناک، در میان گلستان‌ آرام و سر‌خوش به عیش مناجات با دوست پرداخت.[2] از طرفی انسان فقیر و محتاج، بدون داشتن این پشتوانه بی همتا، جز سرشکستگی و سقوط، مالک هیچ نفع و ضرری نخواهد بود.

ای خوشا مستانه سر در پای دلبر داشتن

دل تهی از خوب و زشت چرخ اخضر داشتن

 

 

 

نزد شاهین محبت بی پر و بال آمدن

پیش باز عشق آیین کبوتر داشتن[3] 

تاثیر اصلاح ارتباط با خداوند در روابط انسانی

کسی که بر مبنای دلیل و براهین قطعی و صحیح به چنین اعتقاد کامل و سالمی دست یافته باشد، به طور قطع می‌داند نحوۀ ارتباط با خدای متعال، از جهت مثبت یا منفی چه جایگاه مهم و سرنوشت سازی در زندگی او دارد. تا آن جا که با توجه به اطلاق قدرت الهی و شمول فراگیر رحمت او، می‌تواند در ارتباط انسان با خودش و نیز با دیگران تأثیر مثبت یا منفی بگذارد.

از آنجا که جز این سه مورد، زمینه ارتباطی برای انسان باقی نمی‌ماند و زندگی فانی دنیا و باقی آخرت او، در گرو همین سه ارتباط است، به حکم عقل، سعادت جاوید در دنیا و عقبا نصیب کسی است که رابطه‌اش را با خدای متعال اصلاح نماید و از هرگونه فسادی به دور باشد.

هر کس رابطه‌اش با خداوند، درست باشد و پیوسته اعمال و رفتارش مطابق با رضایت الهی جهت گیری شود، به طور طبیعی ارتباطش با غیر خداوند نیز در سیری صحیح و منطقی و مطابق با فطرت خواهد بود و این یعنی زندگی بر مبنای فلسفه آفرینش و صراط مستقیم که هیچ انحرافی در آن راه ندارد. به تعبیر دقیق‌تر و به عبارتی توحیدی؛ وقتی انسان امورش را با خداوند اصلاح نمود در ریز و درشت کردار خویش، جهت گیری الهی و آخرتی را فرو گذار نکند از وجودش جز خیر و برکت و راستی و درستی برنخواهد خواست و اگر از ناحیه نفسش یا خارج از وجودش با رویکردی تقابلی و ناهماهنگ با راستی و فطرت مواجه شود – چون وجود خود را وقف مسبب الاسباب و مبدأ خیرات نموده است – خداوند نیز طبق وعده ای که داده است، به یاری او آمده و امورش را در ارتباط با غیر خود، اصلاح می‌نماید. از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام نقل است:

کانَتِ الْفُقَهَاءُ وَ الْعُلَمَاءُ إِذَا کتَبَ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ کتَبُوا بِثَلَاثَةٍ لَیسَ مَعَهُنَّ رَابِعَةٌ مَنْ کانَتْ هِمَّتُهُ آخِرَتَهُ کفَاهُ اللَّهُ هَمَّهُ مِنَ الدُّنْیا وَ مَنْ أَصْلَحَ سَرِیرَتَهُ أَصْلَحَ اللَّهُ عَلَانِیتَهُ وَ مَنْ أَصْلَحَ فِیمَا بَینَهُ وَ بَینَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَصْلَحَ اللَّهُ تَبَارَک وَ تَعَالَى فِیمَا بَینَهُ وَ بَینَ النَّاس‏.[4]

رسم فقهاء و دانشمندان این بود که چون به یکدیگر نامه مى‏نوشتند سه جمله در آن بود که چهارمى نداشت:

هر که همت و اندوهش آخرتش باشد، خداوند اندوه دنیاى او را کفایت نماید؛ هر که خود نهادش را اصلاح کند، خداوند آشکار او را اصلاح گرداند؛ هر که میان خود و خداى عز و جل را اصلاح کند، خداى تبارک و تعالى میان او و مردم را اصلاح فرماید.

اگر با دقت تیزبینانه و هوشمندانه به این حقیقت راه گشا نظر شود، روشن می‌گردد که این زیرکانه‌ترین رویکردی است که انسان می‌تواند در روابط سه‌گانه خود داشته باشد؛ زیرا از یک سو ثمر بخشی آن قطعی و ضامن آن نیز خود خدای متعال است و از سوی دیگر هیچ آفت و زیانی هم متوجه آن نیست. چنان که خدای متعال در موارد متعددی، عاقبت را منحصر در کسانی دانسته که اهل این رویکرد عارفانه و زیرکانه باشند از جمله می‌فرماید:

تِلْک الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لاَ یرِیدُونَ عُلُوّاً فِی الْأَرْضِ وَ لاَ فَسَاداً وَ الْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ.[5]؛

آن سراى [پرارزش‏] آخرت را براى کسانى قرار مى‏دهیم که در زمین هیچ برترى و تسلّط و هیچ فسادى را نمى‏خواهند و سرانجام [نیک‏] براى پرهیزکاران است.

در مقابل، خسارت دنیوی و شقاوت اخروی نصیب کسی است که از اصلاح رابطه‌اش با روح هستی و مبدأ و منتهای عالم غفلت ورزیده و در این ارتباط، راه فساد و تباهی پیموده و در نتیجه؛ ارتباط با خود و دیگران نیز به فساد و خرابی کشیده شده است.

چنین شخصی اولاً با خدای متعال سر عصیان و طغیان گذارده و از امداد و توجهات و هدایت الهی محروم شده و ثانیاً در روابط با غیر خدا نیز از یاری و نصرت الهی بی‌نصیب است و به تباهی خواهد رسید.

 معنای اصلاح در رابطه با خدا

نکته مهم در اینجا، توضیح و تبیین معنای اصلاح در روابط و به ویژه در رابطه انسان با خداست. همچنان که روشن است رابطه بین دو موجود و دو فرد وقتی سالم و کامل است که هر کدام در ارتباط با دیگری هم در جهت نیت و انگیزه درونی و هم در جهت عملکرد و رفتار بیرونی، برای طرف مقابل خیرخواه بوده و هیچ گونه ضرر و زیانی را نسبت به او برنتابد؛ و بر این مبنا هر کدام در این زمینه قدمی بردارد می‌توان گفت وی در اصلاح این رابطه کوشیده است و با طرف خود، رابطه‌ای به صلاح دارد.

اکنون اگر همین مبنا را در رابطه بین انسان و پروردگار مهربانش مد نظر قرار دهیم، خواهیم دید که یک سر رشته که در دست قدرت و رحمت الهی است، به هیچ وجه در اصلاح رابطه فروگذار نکرده و جز خیر و رحمت برای انسان نخواسته و در نظر نگرفته است و البته از مجمع خوبی‌ها و کمالات و غنای مطلق جز این هم بر‌نخواهد خواست. خدای متعال از بدو آفرینش انسان وی را پیوسته مورد لطف و رحمت خویش قرار داد و بدون این که هیچ استحقاقی داشته باشد او را پی در پی به دست نوازشگر خویش نواخت و فضل بر فضل و درجه بر درجه به میزان ارزش و جایگاه او افزود. پروردگار مهربان در ابتدا او را از گلی بی مقدار، از ظلمت عدم به روشنایی وجود، خلعت هستی بخشید.

اما انسان هنوز از نعمت حیات بی بهره بوده که خالق متعال از روح خویش در او دمیده و وی را با نفس گرم و جان‌بخش خویش، حیات بخشید.[6] بار دیگر نهایت جایگاه کرامت انسان را متذکر شده و نوید مقام «خلیفه الهی» وی را به عابدان بی‌معصیت خویش؛ فرشتگان داد.[7] سپس با تعلیم اسمای حسنای خویش وی را کرامتی دیگر افاضه فرموده[8] و خمیرمایه آفرینش او را با فطرت الهی بنیان گذارد[9] و با دستور تعلیم اسماء به فرشتگان، جایگاه والای او را به رخ آنان کشید[10]. سپس او را به کرامتی فزونتر نواخت و مسجود ملائکه‌اش ساخت و تنها کسی که از این سجده فرو گذار نمود، خوار و مطرود رجیم شد.[11]

آن کریم بی همتا، جانشین خویش را به سکنا گزیدن در بهشت امن و هم‌جواری با فرشتگان مشرف ساخت و جز یک مورد، وی را در بهره گیری از تمامی نعمت‌های بهشتی، مجاز ساخت و وقتی اولین خدشه در این رابطه مهربانانه و محبت یک سویه، از سوی انسان حاصل شد و به اختیار خویش از آن نعمت بهشتی محروم شد و به دیار غربت دنیا هبوط کرد، باز هم خدای مهربان بنده محتاج خویش را رها نکرد و او را در سرای غربت و دار مجازات و مکافات، کرامتی دیگر عنایت نموده و به برتری بر جمیع خلایقش مکرم فرمود[12] و همه‌ی مخلوقات خویش را مسخّر وی قرار داد[13] و وعده روزی و توجه و عنایت پی در پی به او داد و قول داد که اگر او بخواهد و تا وقتی که بخواهد با او و در کنار او جلیس و مونس و یار و مددکارش خواهد بود و هست[14] و با فرستادن پیامبران و ارسال کتاب‌های آسمانی و نهادن چراغ عقل روشن‌گر در وجودش، به هدایت انسان برخاست و تمامی اسباب تکوینی و تشریعی را در جهت بازگشت و نزد خود و سکنای مجدد در بهشت عدن فراهم ساخت.[15] البته برای آن‌که حفظ ارزش‌ها و کمالات از ناحیه انسان معنا پیدا کند و ظرف وجودش قابلیت نیل به مقصد والای هستی و لقاء الله تعالی را داشته باشد نفس او متمایل به خیر و شر آفرید و او را از زیر و بم احوال و تطورات نفسانی آگاه ساخت و به فیض قدرت بر اختیار خوبی‌ها و ترک بد‌ی‌ها سرفرازش ساخت[16]. از سوی دیگر با معرفی کامل دو دشمن؛ یکی کینه‌توز و خونخوار یعنی «شیطان» و دیگری طناز و فریب‌کار یعنی «دنیا» به انسان و هشدار بیدارگر از نقشه‌های شومشان در فریب و اغوای او،‌ اکرام یک‌جانبه خویش را در حق بنده ضعیف و جاهل خویش اتمام فرمود.[17]

به راستی زیباتر و جامع‌تر و خیرخواهانه تر از این، در رابطه میان دو موجود قابل تصور است؟ و آنچه عقل‌ها و حیران و جان‌ها را بیقرار می‌کند این است که در این رابطه طرفینی،‌ خدای متعال غنی مطلق و سبب ایجاد و ادامه بقا و حیات انسان است و هیچ نیازی به مخلوق سراپا نقص و نیاز خود ندارد و آن‌چه به او عنایت کرده صرفا تفضلی از دریای رحمت و انعامش بوده است!‌

به راستى، مگر نه این است که او خود در عهد ازلى که ما هیچ نبودیم، ما را یاد کرد و به شرافت خطاب خویش نایل ساخت و فرمود: «أَلَسْتُ بِرَبِّکمْ.»[18] ما خود چه بودیم و که بودیم که لیاقت صحبت با آن یار قادر متعال را داشته باشیم؟! زهى معبود مهربانى که با بندگان سیاه روى آستان خویش، جز به کرامت و بزرگوارى رفتار نمى‏کند و در عین جهالت و غفلت آنان، از یادشان نمى‏برد.

امام ذاکران، امیرالمؤمنین على علیه‌السلام ، استقامت بر عهد الست و پایدارى بر اقرار بندگى در هنگام اخذ میثاق را از سوى بندگان، علامت دوام ذکر آنان معرفى مى‏فرماید و چنین توفیقى را از محضر پروردگار درخواست مى‏کند:

«اِلهى! فَلَک اَسْئَلُ وَ اِلَیک اَبْتَهِلُ وَ اَرْغَبُ وَ اَسْئَلُک اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّدٍ وَ اَنْ تَجْعَلَنى مِمَّنْ یدیمُ ذِکرَک وَ لا ینْقُضُ عَهْدَک…»؛

خدایا! پس تنها از تو درخواست مى‏کنم و دستانم را به سوى تو مى‏گشایم [و تضرع مى‏نمایم] و مشتاق [برآورده شدن حاجات از سوى] توأم و از تو مى‏خواهم که بر محمد و آل محمد درود فرستى و مرا از زمره‏ى کسانى قرار دهى که دائما در ذکر توأند و پیمانى را که با تو بستند، نمى‏شکنند.

سوی دیگر این ارتباط، انسان است که باید خیر خواهی خود را در دو جنبه‌ی نیت و عمل ظهور دهد. اما با توجه به این که انسان، مخلوق خداست و در مقابل آن غنی بی نیاز، جز فقر و جهل و عجز چیزی نداشته و خداوند هم نیازی به خیرخواهی او ندارد، چاره‌ای ندارد که در مسیر و روش اصلاح ارتباط و حفظ جنبه‌های کرامت خویش و عنایت الهی که از ناحیه‌ی حضرت حق به وی الهام[19] شده سیر کند و نقشه راه سعادت و هدایت را که از دست لطف او دریافت نموده، محور اصلی زندگی خویش قرار دهد چنان که خداوند در هنگام هبوط از بهشت به زمین، وی را مخاطب ساخته و فرمود:

قُلْنَا اهْبِطُواْ مِنْهَا جَمِيعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّکم مِّنِّي هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَايَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ ؛[20]

گفتیم: همگى از آن [مرتبه و مقام‏] فرود آیید چنانچه از سوى من هدایتى براى شما آمد، پس کسانى که از هدایتم پیروى کنند نه ترسى بر آنان است و نه
اندوهگین شوند.

عبادت؛‌ شاهراه اصلاح ارتباط با خالق

در حقیقت روح این نقشه، حفظ جایگاه و کرامت‌های الهی است و انسان باید با اختیار و رفتار خویش در حفظ این ذخیره معنوی و سرمایه‌ی رایگان بکوشد و آن را در راه بر پایی ارتباط با حق و مبدأ وجود خویش به کار برد. خدای متعال، قالب عملکرد انسان را تحت عنوان «عبادت» نام گذاری کرده و فرموده است:

وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ [21]؛

و جن و انس را جز براى اینکه مرا بپرستند نیافریدیم‏.

و تنها راه اصلاح رابطه انسان با خدا را عبودیت و بندگی خویش معرفی
فرموده است:

إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَکبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ [22]؛

آنان که از عبادت من تکبّر ورزند، به زودى خوار و رسوا به دوزخ درآیند.

بنابراین عبادت رمز اصلی اصلاح رابطه‌ی عبد با معبود است و آن کسی که به این ریسمان مبارک چنگ بیندازد و با این همای سعادت همراه شود، قطعا قله‌نشین خلوت‌گاه امن با محبوب گردیده و چون وجودش را محض بندگی قرار داده است، حضرت معبود عنان ریز و درشت زندگی‌اش را در دست گرفته و سایر روابطش نیز به صلاح خواهد کشید. حقیقت عبادت، همان اظهار شیدایى و شیفتگى و خاکسارى خالصانه در درگاه محبوب است، و هر کس به عبادت پروردگار مشتاق‏تر باشد، نسبت به معشوق یگانه هستى، عاشق‏تراست.

پیامبر اکرم6 به مشتاقان خاکساری درگاه دوست مژده بهترین روابط با خدای متعال و سکنای در بهشت ابد و آرامش مطلق در دنیا و آخرت را داده و می‌فرماید:

اَفْضَلُ النّاس مَنْ عَشِقَ العبادةَ فَعانَقَها و اَحَبَّها بقَلْبِه وَ باشَرَها بِجَسَدِهِ و تَفَرَّغَ لَها، فَهوَ لا یبالى على ما اَصْبَحَ مِن الدُّنیا؛ على عُسْرٍ اَم على یسْرٍ.[23]؛

بهترین مردمان، کسى است که عاشق عبادت است، پس آن را در آغوش مى‏کشد و با دل بدان محبت مى‏ورزد و با تن همراه آن است [یک لحظه از بندگى خدا جدایى ندارد] و خود را براى عبادت [از هر چیز دیگرى] فارغ ساخته است. چنین کسى به آن چه از دنیا بر او مى‏گذرد توجهى ندارد، چه در سختى و گرفتارى باشد، چه در آسایش و راحتى.

جایگاه کلیدی گناه در ارتباط با حق

نکته مهم و قابل توجه این است که هر چند عبادت و انجام واجبات در مسیر اصلاح رابطه با حق از جایگاه و اهمیت ویژه‌ای برخوردار است،‌ اما بنا بر مجموع معارف اسلامی آن چه در این زمینه درجه اهمیت بالاتری دارد،‌ مسئله «گناه» و ضرورت ترک آن است. به نظر می‌رسد تلاش قوی‌تر و رویکرد اساسی انسان باید بر مسئله پرهیز و ورع و اجتناب از گناهان باشد. به تعبیری انسان باید ظرف جانش را از آلودگی‌های گناه و معصیت پیراسته سازد تا قابلیت فیض را بیاید و آن‌گاه با انجام وظایف عبودیت و بندگی، به زینت و زیور آن بپردازد.

البته دو رویکرد پیرایش و آرایش بایستی به صورت پیوسته و در کنار هم صورت بگیرد و هر دو در کنار هم و ممزوج با هم شرط اصلاح رابطه بوده و مانند دو بال برای پرواز تا بر دوست هر دو با هم لازمند و این است که در گفتار اهل معرفت از آن تعبیر می‌شود به: «تخلیه قبل از تحلیه.»

گناه آفت جانکاهی است که خانه عبودیت انسان را ویران می‌کند و ریشه ریسمان ارتباط با معبود را می‌خشکاند و تا وقتی انسان به گناه کوچک و بزرگ می‌پردازد و از صغیره و کبیره باکش نیست،‌ اصلاح رابطه با حق،‌ خواب و خیالی بیش نبوده و در پی فساد ارتباط با حق‌ رابطه انسان با خودش که عامل انجام گناه است و نیز با دیگران که معمولاً طرف انجام گناه انسان هستند،‌ دچار فساد و تباهی می‌گردد و قطار زندگی سالم و درست از ریل حقیقی خارج شده به ناکجاآباد خواهد رسید.

هر گناه، تیشه‌ای است که به ریشه این ارتباط می‌خورد و در صورت تکرار معاصی و عدم پاک‌سازی آن با توبه و دعا و … بالاخره انسان را دچار شقاوت خواهد ساخت.

[1] .  كافي (ط – دارالحديث)، ج‏4، ص: 117.

[2]. سوره مبارکه انبیاء: 69.

[3]. پروین اعتصامی.

[4]. کافی، ج ‏8، ص307.

[5]. سوره مبارکه قصص: ٨٣.

[6]. سوره مبارکه حجر: ٢٩: (وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی)؛ و از روح خود در او دمیدم‏.

[7]. سوره مبارکه بقره؛ آیه 30: (إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً)؛ مسلماً من جانشینى در زمین قرار خواهم داد.

[8]. سوره مبارکه بقره؛ آیه 31: (وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء کلَّهَا)؛ و خدا همه نام‏ها [ىِ موجودات‏] را به آدم آموخت.‏

[9]. سوره مبارکه روم: آیه 30: (فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَا)؛ سرشت خدا که مردم را بر آن سرشته است‏.

[10]. سوره مبارکه بقره؛ آیه 30: (قَالَ یا آدَمُ أَنبِئْهُم بِأَسْمَآئِهِمْ فَلَمَّا أَنبَأَهُمْ بِأَسْمَآئِهِمْ)؛ اى آدم! فرشتگان را از نام‏هاى آنان خبر ده.‏

[11] . همان: ٣٤: (وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِیسَ أَبَى وَاسْتَکبَرَ وَکانَ مِنَ الْکافِرِینَ)؛ و [یاد کن‏] هنگامى که به فرشتگان گفتیم: به آدم سجده کنید، [پس‏] سجده کردند مگر ابلیس که سر پیچید و تکبّر ورزید و از کافران شد.

[12] – سوره مبارکه إسراء: (وَلَقَدْ کرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّیبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى کثِیرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً)؛ به یقین فرزندان آدم را کرامت دادیم و آنان را در خشکى و دریا [بر مرکب‏هایى که در اختیارشان گذاشتیم‏] سوار کردیم و به آنان از نعمت هاى پاکیزه روزى بخشیدیم، وآنان را بر بسیارى از آفریده‏هاى خود برترى کامل دادیم.

[13] – سوره مبارکه جاثیة: ١٣: (وَسَخَّرَ لَکم مَّا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا)؛ و همه آنچه را در آسمان‏هاست و آنچه را در زمین است از سوى خود براى شما مسخّر و رام کرد بى‏تردید در این امور براى مردمى که مى‏اندیشند، نشانه‏هایى [بر ربوبیت، حکمت و قدرت خدا] است.

[14] ـ سوره مبارکه عنکبوت؛ آیه 69: (وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ)؛ و کسانى که براى [به دست آوردن خشنودى‏] ما [با جان و مال‏] کوشیدند، بى‏تردید آنان را به راه‏هاى خود [راه رشد، سعادت، کمال، کرامت، بهشت و مقام قرب‏] راهنمایى مى‏کنیم و یقیناً خدا با نیکوکاران است.

[15] ـ سوره مبارکه مائده آیات 15 و 16: (یا أَهْلَ الْکتَابِ قَدْ جَاءکمْ رَسُولُنَا یبَینُ لَکمْ کثِیرًا مِّمَّا کنتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْکتَابِ وَیعْفُو عَن کثِیرٍ قَدْ جَاءکم مِّنَ اللّهِ نُورٌ وَکتَابٌ مُّبِینٌ  یهْدِی بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلاَمِ وَیخْرِجُهُم مِّنِ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَیهْدِیهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ)؛ خدا به وسیله آن [نور و کتاب‏] کسانى را که از خشنودى او پیروى کنند به راه‏هاى سلامت راهنمایى مى‏کند و آنان را به توفیق خود از تاریکى‏ها [ىِ جهل، کفر، شرک و نفاق‏] به سوى روشنایىِ [معرفت، ایمان و عمل صالح‏] بیرون مى‏آورد و به جانب راه راست هدایت مى‏کند.

[16] ـ سوره مبارکه شمس؛‌ آیات 7-10: (وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا  قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکاهَا  وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا)؛ و به نفس و آنکه آن را درست و نیکو نمود پس بزه‏کارى و پرهیزکارى‏اش را به او الهام کرد. بى‏تردید کسى که نفس را [از آلودگى پاک کرد و] رشد داد، رستگار شد و کسى که آن را [به آلودگى‏ها و امور بازدارنده از رشد] بیالود [از رحمت حق‏] نومید شد.

[17] ـ سوره مبارکه فاطر؛ آیه 5: (یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلَا تَغُرَّنَّکمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا وَلَا یغُرَّنَّکم بِاللَّهِ الْغَرُورُ)؛ اى مردم! بى‏تردید وعده خدا [درباره قیامت‏] حق است، پس این زندگى دنیا [ى زودگذر]، شما را نفریبد و شیطان فریبنده، شما را [به کرم‏] خدا مغرور نکند.

[18]. سوره مبارکه اعراف: 172.

 

[19]. سوره مبارکه بقرة: ٣٨.

[20]. ر.ک:‌سوره شمس: آیه 8.

[21]. سوره مبارکه ذاریات: ٥٦.

[22]. سوره مبارکه غافر: ٦٠.

[23]. کافى، ج 2، ص83؛ وسائل الشیعه، ج 1، ص83؛ بحارالانوار، ج 67، ص253.