الخميس 17 رَمَضان 1445 - پنجشنبه ۰۹ فروردین ۱۴۰۳


243. كتاب صوم/سال‏ سوم 88/07/27

باسمه تعالي

كتاب صوم/سال‏ سوم : شماره 243 تاریخ : 88/07/27

بحث در مسئله مصرف كفاره اطعام بود. در اين جلسه، استاد دام ظله، پس از اشاره‏ای گذرا به بحث كفايت يا عدم كفايت اشباع، ضمن نقل روايات پانزده و بيست صاع برای كفاره ماه مبارک رمضان، كفايت مد يا لزوم پرداخت مدين را مورد بررسی قرار می‏دهند.

عرض شد كه برای اينكه در مستمسک فرموده بلا خلاف و اشكال اشباع در باب كفارات و حتی كفاره ماه مبارک رمضان كافی است، دليلی وجود ندارد و ظاهراً مسئله خلافی است و تا زمان شهيد اول كسی را نيافتم كه به جواز اشباع تصريح كرده باشد، از قدماء، فقه رضوی و مقنع و هدايه و خلاف و مبسوط و كتاب‏های ديگر برای كفاره فقط مد را ذكر كرده‏اند، در سؤالاتی كه از ميافارقين از مرحوم سيد مرتضی شده و به نام مسائل ميافارقيات چاپ شده، هست كه از حضرت در مورد كسی كه در روز ماه مبارک رمضان عمداً جماع كرده، سؤال می‏كنند و حضرت می‏فرمايند كفاره دارد و كفاره آن مد به شصت مسكين است.

مطلبی لازم به بحث است كه آن را مورد بحث قرار نداده‏اند، و آن اين است كه در باب افطار ماه مبارک رمضان در روايات مدين وارد نشده، در اين باب روايات از نظر اينكه پانزده صاع يا بيست صاع است، مختلف است، پانزده صاع شصت مد می‏شود و با هر روز يک مد مطابق می‏شود و بيست صاع هشتاد مد می‏شود و برای هر روز بيش از يک مد می‏شود، اين جهت است كه بايد بحث شود و الا اينكه در ابواب ديگر مدين وارد شده، با باب افطار ماه مبارک رمضان معارضه ندارد، حالا اين روايات را مورد بحث قرار می‏دهيم، همه اين روايات را در وسائل در ابواب ما يجب الامساك عنه در باب هشتم آورده، اما جامع الاحاديث در جلد دهم و يازدهم در دو باب آورده است.

(سؤال و پاسخ استاد دام ظله) : دليل اين است كه به خاطر اينكه در باب يمين اشباع جايز است و بين كفارات فرقی نيست و نبايد تفصيل دهيم، منتها درباره مدين می‏گويد اگر بتوانيم می‏گوئيم كه مدين مربوط به باب ظهار است و اگر نتوانيم بايد حمل به استحباب كنيم، درباره مد و مدين يک نحوه ترديدی ذكر می‏كند كه ممكن است تفكيک شود اما اينجا به طور صاف و روشن می‏گويد همه ابواب يكسان است. و اينكه مد می‏گوئيم، منافات ندارد، اصل آن اين است كه گرسنه نمانند، اما آن حكمت جعل است، مرحوم آقای سيد ابو الحسن مهر نان توزيع می‏كرد و اين توزيع مهر نان قبل از ايشان از مرحوم آقای سيد محمد كاظم شروع شد، مخصوصاً مرحوم آقای سيد ابو الحسن كه گرسنگی كشيده بود و به مضيقه افتاده بود به طوری كه به دليل عدم امكان استيجار منزل، برای زندگی كردن با خانواده به مسجد كوفه رفته بود، ايشان به اين دليل سفارش كرده بود كه در مورد طلاب تازه وارد به نجف مراقب باشند و تحقيق كنند تا طلبه‏ای از مهر نان محروم نماند، عنايت بسياری به اين امر داشته است، كسانی كه مهر نان توزيع می‏كنند، اين تمليک است و البته حكمت آن اين است كه گرسنه نماند. حالا اگر در بعضی از روايات می‏گويد دو بچه را يكی حساب كنيد، درست است كه برای اين است كه گرسنه نمانند اما اصل حكم همان است كه ادله گفته كه مد بپردازند كه اگر بخواهند استفاده كنند، در اقوال فقهاء و روايات هيچ شاهد بر اين نيست كه اگر تمليک نباشد و فقط به صورت مهمان باشد، كافی باشد.

رواياتی كه پانزده صاع گفته، يكی «ما رواه الفقيه، روی عبد المؤمن بن الهيثم الانصاری» هيثم اشتباه است و قاسم است، الف و لام كه بر قاسم وارد می‏شود، القسم می‏نوشتند كه در بسياری از نسخ با الهيثم اشتباه شده، «عن ابی جعفر عليه السلام ان رجلاً أتی النبی صلی الله عليه و آله فقال هلكت و أهلكت، فقال صلی الله عليه و آله و ما أهلكك؟ فقال أتيت امرأتی من شهر رمضان و أنا صائم، فقال النبی صلی الله عليه و آله أعتق رقبة، قال لا أجد قال صلی الله عليه و آله فصم شهرين متتابعين، فقال لا اطيق، قال صلی الله عليه و آله تصدق علی ستين مسكيناً، قال لا أجد»، البته اين ترتيب همين است كه حمل به استحباب شده، مورد بحث است كه ترتيب يا تخيير است و در جمع بين ادله حمل به استحباب شده، «فأتی النبی صلی الله عليه و آله بعذق فی مكتل فيه خمسة عشر صاعاً من تمر فقال النبی صلی الله عليه و آله خذها و تصدق بها». هر صاعی چهار مد است و پانزده صاع شصت مد است كه برای هر نفر از شصت مسكين يک مد می‏شود. معانی الاخبار نيز از عبد المؤمن بن قاسم انصاری و از جابر بن يزيد جعفی نقل كرده، هر دو از حضرت باقر عليه السلام به همين صورت نقل كرده‏اند.

دعائم الاسلام : «روينا عن علی صلوات الله عليه أنه قال أتی رجل الی رسول الله صلی الله عليه و آله فی شهر رمضان فقال يا رسول الله انی قد هلكت، قال و ما ذاك؟ قال باشرت أهلی فغلبتنی شهوتی حتی وصلت، قال صلی الله عليه و آله هل تجد عتقاً؟ قال لا و الله، أما ملكت مملوكاً قط، قال صلی الله عليه و آله فصم شهرين، و ذكر نحوه الا أن فيه فأطعم ستين مسكيناً لكل مسكين مد»، اينجا عبارة اخرای آن را ذكر كرده است.

فقه رضوی : «من جامع فی شهر رمضان أو أفطر فعليه عتق رقبة أو صيام شهرين متتابعين أو اطعام ستين مسكيناً لكل مسكين مد من طعام».

اين رواياتی كه اينجا می‏خوانيم، در ابواب ما يجب الامساك عنه، باب هشتم است، موثقه سماعه : «قال سألته عن رجل لزق بأهله فأنزل، قال عليه اطعام ستين مسكيناً مد لكل مسكين». البته تعبير ماه مبارک رمضان نيست اما فرد ظاهر آن ماه مبارک رمضان است، و بعد نوشته كه نوادر احمد بن محمد بن عيسی كه به نظر مختار همان كتاب حسين بن سعيد است، اين روايات را آورده، و بعد، أورد فی الوسائل هذه الروايه عن الشيخ باسناده عن محمد بن علی بن محبوب عن محمد بن الحسين عن عثمان بن عيسی عن سماعة، منتها ايشان می‏گويد اين را در تهذيب پيدا نكردم، اين روايت در جلد دهم است.

در جلد يازدهم، در ابواب من يجب عليه الصوم، باب بيستم، «الهداية : قال الصادق عليه السلام من أفطر يوماً من شهر رمضان خرج منه روح الايمان و من أفطر يوماً من شهر رمضان أو جامع فيه فعليه عتق رقبة أو صيام شهرين متتابعين أو اطعام ستين مسكيناً لكل مسكين مد من الطعام».

روايت ديگر كه سند آن خوب است، «سعد بن عبد الله عن أبی جعفر»، مراد احمد بن محمد بن عيسی است، البته احمد بن محمد بن خالد برقی و احمد بن محمد بن عيسی هر دو اشعری و معاصر، و هر دو ابی جعفر هستند و سعد بن عبد الله از هر دو نقل می‏كند، اما علی وجه الاطلاق و رئيس اشعری‏ها و كل قم و خصوصيتی كه با سعد دارد، همان احمد بن محمد بن عيسی است، علی ای تقدير، هر دو ثقه هستند، سند صحيح است، «عن الحسين بن سعيد عن فضالة بن أيوب عن أبان بن عثمان عن عبد الرحمن بن أبی عبد الله عن أبی عبد الله عليه السلام قال سألته عن رجل أفطر يوماً من شهر رمضان متعمداً قال عليه السلام عليه خمسة عشر صاعاً لكل مسكين مد»، در تهذيب و استبصار تفاوت فی الجمله‏ای نسبت به عبارت بعدی دارد، در تهذيب بعد دارد : «لكل مسكين مد بمد النبی صلی الله عليه و آله أفضل»، و در استبصار به جای بمد النبی صلی الله عليه و آله أفضل، دارد كه : «مثل الذی صنع رسول الله صلی الله عليه و آله».

روايت ديگری تهديب دارد كه پيداست همين روايت است و هر دو يک روايت است، «محمد بن علی بن محبوب عن الحسين بن سعيد عن فضالة عن أبان عن عبد الرحمن قال سألت أبا عبد الله عليه السلام عن رجل أفطر يوماً من شهر رمضان متعمداً قال عليه خمسة عشر صاعاً لكل مسكين مد مثل الذی صنع رسول الله صلی الله عليه و آله».

گرچه اثبات صحت همه اين روايات پانزده صاع كه شصت مد است، مشكل است اما در آنها صحيح و موثقه وجود دارد.

رواياتی كه بيست صاع گفته، فقيه بعد از اينكه روايت عبد المؤمن را كه گفته پانزده صاع به شصت مسكين بپردازند، نقل می‏كند، می‏فرمايد «و فی رواية جميل بن دراج عن أبی عبد الله عليه السلام ان المكتل الذی أتی به النبی صلی الله عليه و آله كان فيه عشرون صاعاً من تمر»، اينجا سند را ذكر نمی‏كند و درباره اينكه بايد به سند مشيخه مراجعه شود يا نشود، چيزی نمی‏گويد.

اما اين روايت در كافی و تهذيب و كتاب حسين بن سعيد كه به نام نوادر احمد بن محمد بن عيسی چاپ شده، با سند صحيح هست، «علی بن ابراهيم عن أبيه و محمد بن اسماعيل عن الفضل بن شاذان جميعاً» يعنی ابراهيم بن هاشم و فضل بن شاذان، «عن ابن أبی عمير عن جميل بن دراج عن أبی عبد الله عليه السلام انه سئل عن رجل أفطر يوماً من شهر رمضان متعمداً فقال ان رجلاً أتی النبی صلی الله عليه و آله فقال هلكت …. قال فدخل رجل من الناس بمكتل من تمر فيه عشرون صاعاً يكون عشرة أصوع بصاعنا فقال له رسول الله صلی الله عليه و آله خذ هذا التمر فتصدق به». در جامع الاحاديث از خود نوادر روايت را نقل نكرده و از بحار نقل كرده، می‏گويد و رواه فی البحار عن كتاب الحسين بن سعيد باسناده عن جميل، خود نوادر روايت را دارد و مختصر تفاوتی با نقل تهذيب و كافی دارد، نوادر به جميل بن دراج ابتدا كرده، البته بين حسين بن سعيد و جميل بن دراج واسطه می‏خورد، و با اينكه در سند نام نبرده اما از خود روايت استفاده می‏شود كه همانطور كه در كافی از ابن ابی عمير نقل شده، ابن أبی عمير و غير ابن ابی عمير در عرض هم اين روايت را نقل كرده‏اند، چون عبارت را اينطور نقل می‏كند كه «فقال وقعت علی أهلی فقال صلی الله عليه و آله تصدق و استغفر ربك، فقال الرجل فو الذی عظم حقك ما تركت فی البيت شيئاً لا قليلاً و لا كثيراً»، اين قسمت را كه نقل می‏كند، بعد از «عظم حقك»، اين اضافه را دارد كه «و قال ابن أبی عمير قال فو الذی بعثك بالحق»، معمولاً در اينجا اينطور است كه دو راوی دارد، می‏گويد تعبير آن راوی «عظم حقك» بود و اين روايت را كه با ابن ابی عمير نقل كرده، «فو الذی بعثك بالحق» گفته است.

دوم، روايت ادريس بن هلال است، ادريس بن هلال توثيق نشده اما ظاهر مرحوم صدوق اين است كه اعتماد كرده و روی ادريس بن هلال تعبير می‏كند، «عن أبی عبد الله عليه السلام انه سأل عن رجل أتی أهله فی شهر رمضان، قال عليه عشرون صاعاً من تمر فبذلك أمر رسول الله صلی الله عليه و آله الرجل الذی أتاه فسأله عن ذلك».

ابواب من يجب عليه الصوم، باب بيستم، روايت ششم، «محمد بن نعمان عن أبی عبد الله عليه السلام قال سئل عن رجل أفطر يوماً من شهر رمضان فقال كفارته جريبان من طعام و هو عشرون صاعاً». بنابر نظر مختار روايت محمد بن نعمان معتبر است، در طريق او محمد بن علی ماجيلويه هست كه از مشايخ مرحوم صدوق است و بسياری از كتاب‏ها را به اجازه او نقل كرده، اما مرحوم آقای خوئی اينها را قبول ندارد، در سند، ابراهيم بن هاشم نيز واقع شده كه بنابر نظر مختار اشكالی ندارد، طريق تهذيب مرسله است اما طريقی را كه فقيه دارد، می‏توان تصحيح كرد، سندی كه برای مشيخه به محمد بن نعمان گفته، معتبر است.

«عبد الرحمن بن أبی عبد الله قال سألته عن رجل أفطر يوماً من شهر رمضان متعمداً قال يتصدق بعشرين صاعاً». به نظر مختار بايد موثقه تعبير شود، حميد بن زياد و روات ثقه هستند و تعبير عن غير واحد به معنای اين است كه مستفيض است.

به نظر مختار جمع بين اين روايات كه برای برخی از آنها فی الجمله شاهدی هست، اين است كه نظير من تبريز و من بعضی از شهرهای ديگر كه در مقدار آنها تفاوت هست، صاع نيز اينطور بوده و مقدار آن متفاوت بوده، و مطلبی كه در اينجا در كتب مورد توجه قرار نگرفته، اين است كه آقايان مسئله را بر اساس وزن ذكر كرده‏اند، اما آنطور كه از كتب لغت استفاده می‏شود، صاع و مد از قبيل مكيال و پيمانه است، وزن و مقدار پيمانه‏ای كه حجم يكسانی دارد، بستگی به موادی مانند خرما و گندم دارد كه در آن قرار می‏گيرد و متفاوت می‏باشد، اين كيل از قديم نسبت به مناطق مختلف متفاوت بوده، كيل مدينه كوچک‏تر بوده و مالک مقداری برای آن می‏گفته، و كيل عراق كه ابو حنيفه در آنجا بوده، سنگين‏تر بوده، در مصباح المنير و كتب ديگر دو قصه نقل شده، می‏گويد در سالی كه رشيد حج انجام داد، قاضی ابو يوسف نيز همراه او بود، آنجا بين قاضی ابو يوسف و مالک در مقدار صاع اختلاف شد كه صاع چند رطل است، البته رطل مشترک بين مكيال و ميزان است، اينجا به دليل اينكه صاع است، كيل مطرح است، مالک گفت پنج و ثلث رطل يک صاع است، و قاضی ابو يوسف گفت هشت رطل يک صاع است، در ميان افراد مختلفی كه آنجا بودند، مالک به بعضی از آنها كه جد و بعضی عم و بعضی جده آنها زكات را در زمان پيامبر كيل می‏كردند و به پيامبر می‏دادند، می‏گويد كه آن صاع‏های را بياورند و ديدند كه همه يكسان است و اين كه مالک تعبير می‏كند، درست است. قصه ديگری نقل می‏كند و می‏گويد كسی نزد مالک رفت و گفت صاع چقدر است و او می‏گويد پنج و ثلث رطل، گفت با شيخ قوم مخالفت كردی، می‏گويد شيخ قوم چه كسی است؟ می‏گويد ابو حنيفه است، و مالک ناراحت می‏شود و به اشخاص می‏گويد شهادت بدهيد و آنها از جد و عم و جده خود نقل می‏كنند. خلاصه، صاع‏ها مختلف بوده و در آنجا هست كه صاع پيامبر كوچک‏تر بوده و حجاج صاع عراقی را بزرگ‏تر كرده، لذا صاع عراق هشت رطل است و صاع مدينه دو ثلث صاع عراقی است كه پنج و ثلث است، در همين‏ها می‏بينيم كه می‏گويند به صاع ما ده تا است، حالا احتمال می‏دهم كه اين جمله را بعضی از روات گفته‏اند. به دليل اينكه صاع اختلاف داشته، پانزده و بيست به حسب اختلاف صاع در دو زمان است، پس، ممكن است بيست صاع پيامبر با پانزده صاع زمان ديگر مطابق باشد، از چهار مد كه بايد در زكات پرداخت شود، يک صاع آن زمان كمتر بوده، قهراً بايد بيست تا باشد تا تكميل شود، اينگونه می‏توان بين اين روايات جمع كرد.

«و آخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمين»