الاربعاء 14 شَوّال 1445 - چهارشنبه ۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۳


58. كتاب صوم/سال‏ اول 86/11/20

باسمه تعالي

كتاب صوم/سال‏ اول : شماره 58 تاریخ : 86/11/20

بحث در جمع بين روايات ناهيه و مجوزه روزه يوم الشك شعبان المعظم بود و وجه جمع منسوب به مرحوم شيخ مفيد اشارتاً ذكر شد كه روايات آمره را در مقام ترخيص، و ناهيه را در مقام نهي تنزيهي دانسته و حمل به كراهت نموده است.

ولي در مقنعه مرحوم شيخ مفيد چنين وجه جمعي ذكر نشده است و اينطور در ذهنم هست كه روزه يوم الشك شعبان المعظم را مستحب مي‏داند، نقداً رسائل ديگر چاپ شده مرحوم شيخ مفيد در نزد من نبود، به مختلف كه اقوال را نقل مي‏كند، مراجعه كردم، ديدم از يكي از رساله‏هاي شيخ مفيد مطلبي نقل كرده كه با آنچه به مرحوم شيخ مفيد نسبت داده مي‏شود، تفاوت دارد. نام آن رساله به اشتباه غريه چاپ شده و در بعضي كتب نيز اشتباه ذكر مي‏كنند، نام صحيح آن رساله عزيه است، سابقاً مراجعه كرده‏ام و گمان مي‏كنم رساله‏اي است كه براي عز الدين بختيار از آل بويه نوشته است، كتاب ذريعه نيز در باب عين، عزيه نوشته و در باب غين به نام غريه نياورده است. به هر حال، عبارت اين رساله در مختلف جلد 3 صفحه 503 اين است: «و قال المفيد في الرسالة الغرية: يكره صوم يوم الشكّ إذا لم يكن هناك عارض، و تيقن أول الشهر، و كان الجو سليما من العوارض، و تفقّد الهلال و لم ير مع اجتهادهم في الطلب، و لا يكون هناك شكّ حينئذ، و يكره صومه حينئذ‌ إلّا لمن كان صائما قبله شعبان أو أياما تقدمته من شعبان، بذلك جاءت الآثار عن الأئمة- عليهم السلام»[1]. ايشان در يك موردي صوم يوم الشك را قائل به كراهت است و آن در جائي است كه هوا صاف است و استهلال و مراجعه شده و ماه ديده نشده و قهراً شكي وجود ندارد، صدر و ذيل اين مطلب چگونه با هم جمع مي‏شود؟ فرض مسئله، صوم يوم الشك است و بعد كه تفسير مي‏كند، مي‏گويد صوم غير شك، اين چه تفسير و تفصيلي در مسئله است؟ احتمال زياد مي‏دهم كه مراد از اين يوم الشك، شك بالفعل نيست و شك نوعي است كه در بعضي از كتب فقهي همينطور عنوان شده است كه مراد روز سيم گذشته از هلال ماه شعبان كه شأنيت ديده شدن يا نشدن هلال را دارد، ايشان مي‏فرمايد در اين روز اگر هوا صاف بود و ماه ديده نشد، روزه كراهت دارد.

غير از ايشان، مرحوم مجلسي اول در روضة المتقين همين مطلب را دارد و مي‏گويد از بعضي از روايات، كراهت روزه در صافي هوا استفاده مي‏شود.

سابقاً روايت معمر بن خلاد را خوانديم كه معمر مي‏گويد در عصر روز سيم از هلال ماه شعبان المعظم خدمت حضرت أبا الحسن كه گويا حضرت رضا عليه السلام است، رفتم و ديدم ايشان روزه نبودند و مرا به تناول غذا دعوت نمودند و من گفتم روزه‏ام و حضرت فرمودند براي چه روزه گرفتي؟ و من عرض كردم از آباء شما رسيده كه در يوم الشك سزاوار است كه روزه گرفته شود كه اگر شعبان المعظم باشد، روزه مستحبي گرفته شده و اگر رمضان المبارك باشد، روزه واجبي ادا شده است، و حضرت مي‏فرمايند اين در جائي است كه هوا ابري و مانعي باشد و در هواي صاف اينطور نيست. سابقاً عرض كردم كه يكي از رواياتي كه بين شيعيان آن دوران مطرح بوده، درباره اصحاب العدد بود كه مي‏گفتند هميشه رمضان المبارك سي روز و شعبان المعظم بيست و نه روز است و قهراً بنابر مبناي عدديه، اگر هوا صاف هم بود، روز بعد از اتمام بيست و نه روز، اول ماه مبارك رمضان است، حالا اگر كسي شك مي‏كند كه آيا بايد چنين محاسبه كند يا نكند كه نوعاً نيز مورد شك است، در روزه اينطور موارد، عملاً شبهه يك بدعت باطلي است، كسي كه روزهاي قبل روزه نبوده و فقط همان روز را مي‏خواهد روزه بگيرد، موهم اين است كه اين به اعتقاد امر باطل اين روزه را مي‏گيرد، لذا حضرات معصومين عليهم السلام نمي‏خواستند چنين روزه‏اي گرفته شود، حرام نيست ولي مايل نبودند كه چنين روزه‏اي گرفته شود، نماز در مقابل آتش كراهت دارد، اين به اين خاطر است كه نوعي تشبيه به آتش پرستي است. اهل تسنن نيز مانند مضمون همين روايت فتوا دارند و مرحوم شيخ مفيد نيز بر اساس برخي روايات اماميه كه مي‏فرمايد وردت آثار أئمة عليهم السلام اين مطلب را فرموده است.

اين از قبيل سخناني نيست كه شخص را از شهر بيرون كنند، ممكن است الآن كه اين شبهه مرتفع شده، چنين كراهتي نداشته باشد، ولي در محيط صدور روايات، ممكن است گفته شود كه اين مطلب مطرح بوده و زمان مرحوم شيخ مفيد نيز مطرح بوده، امروزه ديگر اين مطلب عدديه از بين رفته است، ولي در آن محيطها كه اين مطلب بوده، أئمه عليهم السلام نمي‏خواستند اين را امضا كنند، چندان نمي‏توان حكم به بطلان آن نمود.

حالا در روايات مفصله در اينكه به نيت شعبان المعظم روزه بگيرد، ترغيب شده، و به نيت رمضان المبارك منهي است. بعضي از مصاديق مورد بحث قرار گرفته، بعضي از فروع در كمتر كتابي از كتب سابقين عنوان شده است و بعضي از فروض را نوعاً دارند.

حالا فروض مسئله را مورد بررسي قرار دهيم. يك مرتبه شخص يوم الشك شعبان المعظم را به قصد شعبان المعظم روزه مي‏گيرد و يك مرتبه به قصد رمضان المبارك روزه مي‏گيرد و يك مرتبه مي‏گويد اگر امروز آخرين روز شعبان المعظم است، اين روزه مستحب باشد و اگر رمضان المبارك است، اين روزه واجب باشد كه بسياري از كتب اين فرض را ذكر كرده‏اند، و يك فرض ديگر اين است كه بگويد فردا روزه باشم ولي اين در گوشه ذهن او هست كه شايد شعبان المعظم و روزه مستحب باشد و شايد رمضان المبارك و روزه واجب باشد، و يك فرض هم اين است كه رجاءاً بجا مي‏آورد و صوم او منجزاً نيست. و اين نيت رجائي نيز دو صورت دارد ؛ يكي به رجاء رمضان المبارك است كه چون احتمال مي‏دهد رمضان المبارك باشد، به اين احتمال روزه مي‏گيرد، حالا گاهي چندان اهل روزه گرفتن در شعبان المعظم نيست و از ترس رمضان المبارك روزه ماه رمضان المبارك را مي‏گيرد، و گاهي اگر رمضان المبارك نباشد، مشروعيت ندارد. يك وقتي در مورد اينكه روزهاي آخر ماه مبارك رمضان مشكوك مي‏شود كه آيا هلال ديده شده و به خاطر اين شك گاهي اشخاص به مسافرت مي‏روند، به ذهن من آمده بود كه لازم نيست به مسافرت بروند و روزه رجائي بگيرند كه اگر رمضان المبارك است، روزه اين ماه باشد و اگر نيست، صرف الامساك باشد، چون روزه از عناوين قصديه است، بگوييم علي اي تقدير، اينكه رمضان المبارك باشد قصد صوم مي‏كند، امساك در روز عيد اشكال ندارد و بما انه صائم اشكال دارد. اين به نظر مي‏آمد اما بعد البته به اين مطلبي اشكالي به ذهنم آمد. يك فرض ديگري نيز هست كه اين ديگر بسيار نادر است كه به رجاء شعبان المعظم روزه بگيرد، اينها فروض مسئله است.

البته مسئله رجاء كمتر در كلمات قوم وجود دارد، مرحوم علامه در برخي كتب خود، صوم فرضي تعبير كرده و اصل صوم قطعي نيست، و در كتب نوعاً صوم قطعي عنوان شده است.

در عروه عبارتي هست كه مرحوم آقاي حكيم مي‏فرمايد مراد اين عبارت معلوم نيست. و مرحوم آقاي خوئي عبارت را معنا مي‏كند و فتواي مرحوم سيد را تقويت مي‏كند، مي‏فرمايد مرحوم سيد در روزه يوم الشك شعبان المعظم بين ترديد در نيت و ترديد در منوي فرق گذاشته است و در ترديد در نيت كه اگر شعبان المعظم است، روزه مستحب و اگر رمضان المبارك باشد، روزه واجب باشد، بطلان را تقويت مي‏كند، و در ترديد در منوي كه فردا روزه باشم و احتمال مي‏دهد شعبان المعظم است و در نتيجه، روزه متسحب باشد و احتمال مي‏دهد رمضان المبارك است و در نتيجه، روزه واجب باشد، صحت را تقويت مي‏كند.

مرحوم آقاي حكيم مي‏فرمايد بين ترديد در نيت و ترديد در منوي فرقي وجود ندارد و در هر دو صورت قصد جزم روزه رمضان المبارك ندارد.

مرحوم آقاي خوئي مي‏فرمايد بين اين دو صورت هم موضوعاً و هم حكماً تفاوت وجود دارد. ايشان مي‏فرمايد ترديد در نيت اين است كه شخص به رجاء اينكه رمضان المبارك است، روزه مي‏گيرد، درست است كه احتمال شعبان المعظم مي‏دهد ولي محرك او در اتيان، احتياط است و تأثير گذار، احتمال رمضان المبارك بودن است، اين ترديد در نيت است و روايات ناهيه، اين مورد را شامل مي‏شود و متعارفاً نيز اشخاص در آخر شعبان المعظم احتياطاً نيت روزه مي‏كنند و به صورت تشريعي اول رمضان المبارك نيست، پس، ترديد در نيت همان نيت احتياطي است و ادله‏اي كه مي‏گويد نيت روزه رمضان المبارك نكنيد، به اين معنا است كه اين نيت احتياطي را نداشته باشيد. و ترديد در منوي اين است كه خصوص عنوان رمضان المبارك مورد نيت قرار نگرفته است و جامع را كه فردا روزه باشم، نيت كرده است، فرد متعارف ادله‏اي كه نهي از صوم روزه رمضان المبارك كرده، به رجاء رمضان المبارك است و نيت تشريعي نيز يكي از افراد غير متعارف آن است، اما جائي را كه رمضان المبارك هيچ مطرح نيست و فقط روزه فردا و جامع مطرح است، ادله ناهيه شامل نمي‏شود. منتها ان قلتي دارد كه ممكن است از اين رواياتي كه گفته «إِنَّمَا يُصَامُ يَوْمُ الشَّكِّ مِنْ شَعْبَان»[2] و به شعبان المعظم منحصر كرده، بگوييم به نيت روزه شعبان المعظم منحصر كرده است، كسي كه نيت روزه شعبان المعظم را نداشته باشد، خواه نيت جامع و خواه نيت خصوص روزه رمضان المبارك داشته باشد، همه فروض تشريعي و احتياطي را شامل است، ان قلت كه اين را چه مي‏گوييد؟ ايشان در جواب مي‏فرمايد كه اين روايات ناظر به فرد متعارف است و بعد براي فرد غير متعارف اينگونه مثال مي‏آورد كه كسي بين آخر رجب المرجب و اول رمضان المبارك شك مي‏كند، در اينجا بلا اشكال استصحاب عدم حلول رمضان المبارك و استصحاب بقاء رجب المرجب هست و به قصد مستحب روزه مي‏گيرد، اين اخباري كه مي‏گويد «إِنَّمَا يُصَامُ مِنْ شَعْبَان» اين را نفي نمي‏كند و متعارف را در نظر گرفته است و صورتي كه فردا را روزه مي‏گيرد، متعارف نيست، متعارف اين است كه يا رجاءاً و يا تشريعاً روزه مي‏گيرند و يا مطابق استصحاب عمل مي‏كنند و روزه شعبان المعظم مي‏گيرند، صورتي كه از هر دو خارج باشد، خارج از متعارف است و روايات حاصره حصر در مقابل فرد غير متعارف نيست و مقسم فرد متعارف است و قهراً در غير متعارف، روايات حاصره نيست و اطلاقات ادله مشروعيت صوم، دال بر كفايت موردي است كه مي‏گويد فردا را روزه مي‏گيرم.

ولي معلوم نيست مراد فرمايش ايشان چيست، و تفسيري كه ايشان براي عبارت مرحوم سيد و معناي ترديد در نيت ارائه نموده، چه دليلي بر آن قائم است و چطور عبارت ايشان كاشف از اين معنا است؟ اگر كسي مقيد است كه روزهاي شعبان المعظم را روزه مي‏گيرد، اشخاصي هستند كه چند ماه و حتي بيشتر سال را روزه مي‏گيرند، آيا در مورد چنين شخصي احتمال يوم الشك هيچ تأثير در اتيان ندارد؟ با قطع به يوم الشك بودن نيز روزه مي‏گيرد، همينجا مرحوم سيد مي‏فرمايد كه اگر به قصد شعبان المعظم باشد و بگويد من كه روزهاي شعبان المعظم را روزه مي‏گرفتم، اين هم يكي از همان روزها است، و اگر رمضان المبارك است، روزه رمضان المبارك باشد، چرا بگوييم فقط آن صورت در اينكه احتياط باشد، نقش دارد؟ خود مرحوم سيد مي‏گويد كه به نيت مستحب و يا قضا روزه بگيرد، حالا اگر كسي يك روزه قضا دارد و روز آخر است و فرصت تمام است، اهتمام شخص به روزه قضا از روزه رمضان المبارك بيشتر است، بنابر مشهور و عقيده ما اين است كه تأخير به سال ديگر حرام است و حتي نمي‏تواند به مسافرت برود در حالي كه سفر در رمضان المبارك بدون اشكال است، و اگر حرام نباشد، كفاره دارد و به خاطر اين جهات، اهتمام بيشتري به روزه قضا دارد، ممكن است روزه كه مي‏گيرد براي خاطر جنبه قضائي باشد، كلام مرحوم سيد همه اينها را شامل است، چرا آنطور تفسير كنيم؟

حالا رواياتي كه مي‏گويد به نيت شعبان المعظم روزه بگيريد، به چه كساني مي‏گويد؟ به اشخاصي كه مسئله مي‏دانند نمي‏گويد و در مقام آموزش به اشخاص است كه اينطور عمل كنيد، اشخاص معمولي كه از استصحاب و اينطور مسائل آگاهي ندارند، يا به صورت احتياطي روزه مي‏گيرند و يا همينطور مي‏گويند فردا را روزه مي‏گيريم حالا بالاخره يا مستحب و يا واجب است، اين فرض كه فردا را روزه مي‏گيرد و بين واجب و مستحب فرقي نباشد، غير متعارف نيست، كسي كه مسئله نمي‏داند، منجزاً قصد روزه شعبان المعظم كند، مانند قصد روزه رمضان المبارك منجزاً هر دو غير متعارف است، متعارف يا به نحو ترديد در نيت و يا به نحو اين است كه فردا را روزه مي‏گيرم، هر دو متعارف است، ايشان فرض اينكه فردا را روزه مي‏گيرم، خارج از متعارف گرفته، و به قصد شعبان المعظم را متعارف گرفته است، اينطور كه ايشان مي‏فرمايد، نيست و صغروياً عكس اين است.

حالا بر فرض كه بپذيريم كه فردا را روزه گرفتن خلاف متعارف است، ايشان براي اينكه غير متعارف را ناظر نيست، به اين شك آخر رجب المرجب و اول رمضان المبارك مثال مي‏زند، ما مي‏گوييم عرف مي‏گويد يعني جائي كه مورد استصحاب است، جائي كه استصحاب بقاء دارد، انسان مطابق استصحاب عمل مي‏كند و امام عليه السلام فرموده‏اند كه «اليقين لا يدخله الشك»[3] و بايد مطابق استصحاب عمل نمود، در شك بين آخر شعبان المعظم و اول رمضان المبارك، استصحاب بقاء شعبان المعظم هست، و در شك آخر رجب المرجب و و اول رمضان المبارك، استصحاب بقاء رجب المرجب و يا استصحاب عدم حلول رمضان المبارك هست، اگر تعدي بكنيم، به مورد استصحاب تعدي مي‏كنيم و مي‏گوييم از باب استصحاب مي‏خواهد بگويد كه آن مورد يا چيز ديگري باشد، اما اينطور نيست كه بگوييم هر غير متعارفي به دليل اينكه مورد استصحاب غير متعارف داريم، آن را ملحق مي‏كنيم، و اين را شاهد بگيريم كه هر غير متعارف را بايد داخل كنيم، اين وجهي ندارد. بعضي از روايات مانند صحيحه ابو ايوب خراز كه مؤيد به مرسله درست بن أبي منصور است، مي‏گويد در فريضه شك داخل نمي‏شود و اشباه و نظائر ديگر ابواب فقهي نيز اين مطلب را تأييد مي‏كند كه در واجب بايد انسان يقين داشته باشد، و مرحوم صدوق نيز در من لا يحضر به همين فتوا داده است كه روزه يوم الشك به قصد شعبان المعظم اشكالي ندارد و منجزاً به قصد رمضان المبارك حرام است و همينطوري هم بخواهد روزه بگيرد، اين هم درست نيست، براي خاطر اينكه فريضه با شك انجام نمي‏شود.

(سؤال و پاسخ استاد دام ظله): همين استفاده مي‏شود كه انكشاف هم پيدا كند، مجزي نيست، حرام هم نباشد، بطلان كافي است، در اينجا كه نهي مي‏كند، بسياري از آقايان نيز استظهار وضع مي‏كنند، اين نهي‏ها غير نهي يوم العيد است، اينطور نهي‏ها مي‏گويد كار لغوي است، غير از شعبان المعظم را مي‏گويد، اگر تشريع باشد، حرام است، و غير تشريع باطل است، لسان هم همين است كه راجع به تشريع مي‏گويد لا يجوز، و راجع به آن مي‏گويد لا يقبل.

«و آخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمين»


[1] . مختلف الشيعة في أحكام الشريعة، ج‌3، ص: 503

[2] . «سَمَاعَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع رَجُلٌ صَامَ يَوْماً وَ لَا يَدْرِي أَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ هُوَ أَوْ مِنْ غَيْرِهِ فَجَاءَ قَوْمٌ فَشَهِدُوا أَنَّهُ كَانَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ فَقَالَ بَعْضُ النَّاسِ عِنْدَنَا لَا يُعْتَدُّ بِهِ فَقَالَ بَلَى فَقُلْتُ إِنَّهُمْ قَالُوا صُمْتَ وَ أَنْتَ لَا تَدْرِي أَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ هَذَا أَمْ مِنْ غَيْرِهِ فَقَالَ بَلَى فَاعْتَدَّ بِهِ فَإِنَّمَا هُوَ شَيْ‌ءٌ وَفَّقَكَ اللَّهُ لَهُ إِنَّمَا يُصَامُ يَوْمُ الشَّكِّ مِنْ شَعْبَانَ وَ لَا يَصُومُهُ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ لِأَنَّهُ قَدْ نُهِيَ أَنْ يَنْفَرِدَ الْإِنْسَانُ بِالصِّيَامِ فِي يَوْمِ الشَّكِّ وَ إِنَّمَا يَنْوِي مِنَ اللَّيْلَةِ أَنَّهُ يَصُومُ مِنْ شَعْبَانَ فَإِنْ كَانَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ أَجْزَأَ عَنْهُ بِتَفَضُّلِ اللَّهِ تَعَالَى وَ بِمَا قَدْ وَسَّعَ عَلَى عِبَادِهِ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَهَلَكَ النَّاسُ». الكافي (ط – الإسلامية)، ج‌4، ص: 82

[3] . «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْقَاسَانِيِّ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَيْهِ وَ أَنَا بِالْمَدِينَةِ عَنِ الْيَوْمِ الَّذِي يُشَكُّ فِيهِ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ هَلْ يُصَامُ أَمْ لَا فَكَتَبَ ع الْيَقِينُ لَا يَدْخُلُ فِيهِ الشَّكُّ صُمْ لِلرُّؤْيَةِ وَ أَفْطِرْ لِلرُّؤْيَةِ». تهذيب الأحكام، ج‌4، ص: 159