موضوع :
سماع صوت اجنبیهخلاصه درس قبل و این جلسه
در جلسات گذشته درباره «حکم سماع یا استماع صوت زن» صحبت کرده، اقوال فقهاء را بررسی نمودیم و عرض کردیم که مسأله تا قبل از محقق ره، در کلمات فقهاء معنون نبوده غیر از عبارتی در مبسوط شیخ طوسی، روایات مسأله را نیز بررسی کرده و نتیجه گرفتیم که سماع یا استماع صوت زن حرام نیست، اینک به بحث پیرامون «حکم سماع یا استماع صوت زن در فرض خوف فتنه یا التذاذ» میپردازیم و ادله مسأله را بررسی میکنیم.
تذکاری درباره سند روایت عمار ساباطی
در کلام مرحوم آقای خوئی در خصوص سند روایت عمار ساباطی تسامحی رخ داده و آن این است که روایت را، صحیحه تعبیر کردهاند [1] ، ولی روایت «موثقه» است چون عمار ساباطی، فطحی مذهب است، کتابش را هم که شیخ و صدوق و نجاشی هر کدام به طریق خویش نقل میکنند، راوی کتابش مصدق بن صدقه است که او هم فطحی است چنانچه احمد بن حسن بن علی بن فضال که در طریق کتاب او قرار گرفته، فطحی است. پس روایت موثقه است [2] و تعبیر به صحیحه یا سبق قلم است یا سبق بیان.
ادله حرمت سماع صوت اجنبیّه با التذاذ و خوف فتنه
در جلسات گذشته عرض کردیم که استماع صدای اجنبیه بدون خوف فتنه و تلذذ جایز است، بحث امروز درباره حکم استماع صدای اجنبیه با خوف فتنه یا تلذذ است که نیازمند بحث است.
بسیاری از علما و بزرگانی که استماع بدون تلذذ یا خوف فتنه را جایز دانستهاند، استماع مع خوف الفتنة یا تلذذ را حرام دانستهاند. کسانی هم که استماع را در حال عادی حرام دانستهاند، روشن است که در این فرض نیز حرام میدانند.
1 ) اجمـاع
لذا مرحوم صاحب ریاض ادعای اجماع کرده [3] ، مرحوم شیخ انصاری ادعای اتفاق کرده [4] و مرحوم آقای خوئی نیز دعوای لاخلاف کرده [5] ، ولی بنظر ما مسأله چندان روشن نیست. آنطور که آقایان ادعای اجماع کرده و عبور نمودهاند، واضح نیست.
بررسی اجماع
اجماع معتبری در مسأله وجود ندارد، چون اصل مهم مسأله سماع یا استماع عن لذّه یا غیر لذّهٍ قبل از زمان مرحوم محقق در کلمات فقهاء معنون نبوده و فقط در مبسوط فرموده: صدای زن عورت نیست. ولی صورت لذت و عدم لذت آن را متعرض نشده است. اصل مسأله در کلمات متأخرین مورد تعرض قرار گرفته است.
کلمات فقهاء
فتوای فقها در این زمینه یکسان نیست و اختلافاتی بچشم میخورد.
در کتب نکاح تذکرة [6] ، جامع المقاصد [7] ، مفاتیح فیض کاشانی، «خوف الفتنة» تعبیر شده است که سماع با خوف الفتنة حرام است.
ـ در رساله مهنّائیه علامه ـ که عبارتش را در جلسه گذشته خواندیم ـ «تلذذ» تعبیر شده که سماع مع التلذّذ حرام است. [8]
ـ در وافی تعبیر میکند سماع با «خوف اعجاب» یعنی زن بگونهای حرف بزند که شنونده خوشش بیاید، حرام است.
ـ در مسالک، کفایه، کشف اللثام و ریاض تعبیر شده «مع التلذذ او خوف الفتنة» که احد الامرین را ملاک قرار دادهاند.
ـ در حدائق «التلذذ و الفتنة» تعبیر شده [9] که یا هر یک به صورت انحلالی مراد است یا به نحو مجموعی، (البته معلوم نیست که «واو» صحیح است یا اشتباه و ممکن است در اصل «او» بوده باشد)
ـ در جواهر «مع التلذذ او الریبة و خوف الفتنة» تعبیر شده است. [10]
ـ در کلام مرحوم شیخ [11] و نیز صاحب عروه [12] «التلذذ او الریبة» تعبیر شده است.
ـ مرحوم نراقی در مستند حرمت سماع با تلذذ را منکر شده و گفته: اگر صدای زن مهیّج شهوت باشد و شنونده را به فساد بکشاند، حرام است. چرا که شخص بنفسه از صدای خوب لذت میبرد و دلیلی بر حرمت نداریم. [13]
بنابر این با توجه به اختلاف تعابیر فقهاء و نیز معنون نبودن مسأله در کلمات قدما، به طوری که سماع با تلّذذ حتی در کلمات محقق هم مطرح نشده و از زمان علامه به این صورت مطرح گشته است، نمیتوان اجماع در مسأله را پذیرفت.
2)روایت
دلیل دیگری که در برای مسئله اقامه شده، روایتی است از حضرت امیر(ع) که میفرماید: من به زنهای جوان سلام نمیکنم «اتخوّف ان یعجبنی صوتها فیدخل علی من الاثم اکثر مما طلبت من الاجر» [14]
در نقل فقیه که «من الاثم» دارد استفاده میشود که لذت بردن از صدای زن، گناه است و حرام. ولی در نقل مرحوم کلینی [15] عبارت «من الاثم» ندارد، در هر دو جا یعنی «کتاب العشره» و «کتاب النکاح» که نقل شده، بدون این تعبیر است. پس متن صحیح روایت برای ما ثابت نیست، و چون وجود «من الاثم» در روایت ثابت نیست، استدلال به روایت تمام نیست. احتمال دارد این تعبیر از مرحوم صدوق باشد که فقیه را به عنوان کتاب فتوایی نوشته و هر جا لازم بوده، توضیحی افزوده است، در اینجا هم که «یدخل علی» معلوم نبوده که مراد حضرت چیست؟ مرحوم صدوق توضیح «من الاثم» را افزوده است.
به هر حال چه صدوق افزوده باشد و چه روایت دیگر، چون در نقل کافی وجود ندارد، نمیتوان حکم حرمت را با اعتماد به وجود این تعبیر در روایت استفاده کرد.
ما قبلاً نیز عرض کردهایم که در دوران بین نقیصه و زیاده در روایت، یک اصل کلی نداریم که نقیصه را ترجیح دهیم و بگوییم در نقل کافی نقیصه وارد شده است، چون برای زیاده نیز عوامل مختلفی وجود دارد و زیاد شدن عباراتی به روایات امری غیر عادی نیست.
دلالت روایت
معنای «من الاثم» چیست؟ مراد حضرت از اینکه میفرماید: «اتخوّف …» چیست؟ احتمالاتی وجود دارد:
گاهی مراد از من، «من نوعی» است نه «من» شخصی، برای حضرت این مسائل مطرح نیست، بلکه از لسان اشخاص متعارف سخن گفته است. یعنی من اگر خود را فرد متعارفی فرض کنم، میترسم که دچار اعجاب شوم.
احتمال دیگر اینکه از سلام کردن من به زنان جوان، ممکن است افراد گمان کنند من از سلام کردن به آنان خوشم میآید و اگر چنین تخیّلی برای افراد حاصل شود، موجب کفرشان میشود، برای اینکه چنین تالی فاسدی رخ ندهد، من به آنان سلام نمیکنم.
نظر مختار در معنای روایت
بنظر میرسد که نیازی به این توجیهات نیست، آنچه از آیه تطهیر و مقام عصمت آنها استفاده میشود، این است که بر گرد گناه نمیروند و حتی تصمیم به گناه نیز نمیگیرند. چون همه این امور با عصمت منافات دارد. حضرت میفرماید: اگر من به زنان جوان سلام کنم، ممکن است دچار اعجاب شوم و لذت ببرم، چون این لذت ممنوع است، من محتمل آن را هم ترک میکنم. لذت بردن از ـ مثلاً ـ غذای لذیذ یا چهره زیبا یا صوت زیبا مقتضای بشر بودن است و هیچ نقصی برای آنها شمرده نمیشود. آیا داشتن چنین حسّی با طهارت و عصمت منافات دارد؟ هیچگونه منافاتی ندارد. اینکه حضرت زهد به خرج میداد و نان جو میخورد، نه اینکه ذائقهاش از غذاهای خوب لذت نمیبرد! اگر چنین بود که کمالی محسوب نمیشد. آن حضرت با اینکه از آن غذاها لذت میبرد، معذلک از خوردن غذاهای لذیذ اجتناب میکرد و نان جو میخورد، یا حضرت از اموری که از مشتبهات بود، اجتناب
میکرد و به نامحرم نگاه نمیکرد، حتی از موارد مشکوک هم پرهیز داشت، و این سخن به این معنا نیست که حضرت حس نداشت. طهارت نفس و عصمت اقتضا نمیکند که اصلاً شهوتی نداشته باشد.
البته اینکه پیامبر(ص) به زنان جوان هم سلام میکرد ممکن است علتش این بوده که خداوند متعال برای اینکه پیامبر در آغاز ظهور اسلام برای جذب جوامع به همه افراد سلام کند، آن اعجاب و لذت بردن را از ایشان سلب کرده باشد. چون پیامبر باید با عطوفت رفتار کند، استثنائاً برای نیل به آن هدف والا، باید به زنهای جوان هم سلام کند ولی دچار اعجاب نشود. ولی حضرت امیر که در زمان استقرار اسلام زندگی میکرد، به مقتضای طبیعت بشری که از مشتهیات لذت میبرد، چون دارای مقام عصمت است، پرهیز میکند که دچار اعجاب نشود.
3)آیه شریفه
دلیل سومی که مورد استدلال قرار گرفته آیه شریفه ﴿ یَا نِسَاءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ إِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلاَ تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً﴾ [16] است.
گفتهاند: به حسب این آیه اگر کسی صدایش را نازک کند به طوری که اجنبی با شنیدن آن چنانچه در قلبش مرض باشد، در او طمع میکند. این آیه خطاب به زنان پیامبر نازل شده است. چون لذت بردن شخص مبغوض شارع است، لذا به زنان خطاب کرده که شما مقدمه این گناه را فراهم نکنید.
روشن شدن معنای آیه احتیاج به دقت دارد. آیا نازک کردن صدا حرام است؟
از کلام مرحوم صاحب جواهر که با (ینبغی) تعبیر کرده، کراهت استفاده میشود یعنی بهتر است زن صدای خود را نازک نکند، هر چند مرد اگر بخواهد عمداً لذت ببرد، حرام است. ظاهر کلامشان این است که برای زن، تلطیف صدا حرام نیست، هرچند برای مرد گوش دادن و لذت بردن حرام است. اگر با تلطیف صدای زن، مرد بشنود ـ نه اینکه گوش کند ـ و لذت ببرد، تلطیف بر زن حرام نیست، اما اگر بداند که مردی عمداً به صدای او
گوش میکند و لذت میبرد، تلطیف بر زن حرام است یا نه؟ متعرض این فرع نشده است که آیا معاونت بر اثم است یا نه؟
پس در فرض مسأله که اگر مرد تصادفاً بشنود و لذت ببرد که گناهی رخ نداده است، آیا بر زن تلطیف صدا حرام است یا نه؟ از کلام جواهر، حرمت استفاده نمیشود.
معنای خضوع به قول
مشهور مفسرین «خضوع به قول» را نازک کردن صدا معنا کردهاند، نهی در آیه هم ممکن است تحریمی باشد و ممکن است تنزیهی باشد. ولی ظاهر نهی، تحریم است، لذا حمل بر کراهت چنانچه صاحب جواهر مرتکب شده، احتیاج به دلیل معتنابه دارد.
نظر مختار
احتمال دیگر در معنای «خضوع در قول» این است که در سخن گفتن تواضع کند، همانطور که گاهی رفتار انسان متواضعانه است، ممکن است گفتارش هم متواضعانه باشد. مثلاً بگوید: نوکرتم، چاکرتم، مخلصتم، فدایت شوم. شاعر هم میگوید:
گر دل صلح داری اینک دلور سر جنگ داری اینک جان
یا بگوید:
هر چه شما امر کنید اطاعت میکنم و امثال این تعابیر.
آیه شریفه میگوید: شما زنان پیامبر نباید با افراد، اینگونه صحبت کنید تا اگر کسی دل ناپاکی داشته باشد، به طمع بیفتد و به فکر فرو برود.
بنظر ما اظهر مصادیق «خضوع به قول»، تواضع در گفتار است نه نازک کردن صدا، در این صورت اصلاً ارتباطی به صدای زن و نازک کردن آن ندارد، بلکه سخن گفتن خاصی مورد نهی قرار گرفته است.
از طرف دیگر معنای طمع هم این نیست که شنونده لذت ببرد، معنای طمع این است که شخص به فکر فرو رود، نقشه بکشد برای ارتباط با این زن، به فکر التذاذ و تجاوز و امثال آن بیفتد. اما کسی که صرفاً لذتی میبرد ولی احتمال اینکه بتواند با آن زن رابطه برقرار کند از طرف خودش یا از طرف آن زن به طور کلی منتفی باشد و راهش منسد باشد، به
چنین لذت بردنی، طمع گفته نمیشود، پس نمیتوان در مورد بحث یعنی حکم صدای زن که شنونده لذت میبرد یا خوف فتنه پیش میآید، به آیه شریفه استدلال کرد.
اگر همان معنای اول را هم در نظر بگیریم، ممکن است آیه در مقام بیان حکم اختصاصی برای همسران پیامبر باشد، که در آن صورت هم خارج از محل بحث ماست.
نظر مرحوم حکیم
مرحوم آقای حکیم میفرمایند: از آیه شریفه استفاده میشود که خطاب به همسران پیامبر میگوید: چون شما با بقیه زنها فرق دارید «یا نساء النّبی لستنّ کاحد من النساء» لذا شما دارای احکام اختصاصی هستید، آنگاه احکامی را اختصاصاً برای آنها بر میشمارد. [17]
جواب مرحوم آقای خوئی به مرحوم حکیم
آقای خوئی بخشی از این جواب را دارند [18] ولی به تفصیل اگر پاسخ دهیم این است که (ان اتقیتنّ) شرطی است که اگر جزایش عبارت بعدی باشد، حق با آقای حکیم است. یعنی گر شما اهل تقوا باشید «فلاتخضعن بالقول»، ابتدا میگوید: شما مثل سایر زنها نیستید، اگر بخواهید تقوا به خرج بدهید، خضوع در قول نداشته باشید، اگر بخواهید دستور خدا را اطاعت کنید، نباید خضوع در قول بکنید. مثل اینکه گفته میشود اگر بخواهید حجّ بجا آورید یا نماز بخوانید، باید چنین و چنان بکنید. پس اگر جزا بعد از شرط آمده باشد، از خصائص تفاوت همسران پیامبر با زنان دیگر این است که خضوع در قول نکنند.
ولی ظاهر آیه این است که جزای این شرط، عبارت قبلی است یعنی ﴿یا نساء النبی لستنّ کاحد من النساء ان اتقیتنّ﴾ [19] ای زنان پیامبر اگر شما اهل تقوا و خداترس باشید، مثل سایر زنها نیستید، بلکه قرب و فضیلت شما قابل مقایسه با دیگران نیست، چنانچه در قسمتهای دیگر آیه آمده که کارهای خوب شما در برابر کارهای خوب دیگران ارزش دارد، اگر کار بد هم انجام دهید، عذابش مضاعف است.
در این صورت سخن مرحوم آقای حکیم نادرست خواهد بود، یعنی احکامی که بعداً در آیه شریفه آمده، متفرّع بر تفاوت بین همسران پیامبر و سایر زنان نیست.
«والسلام»