موضوع:
موجبات قضاء و کفاره مفطرات مذکوره/مصرف کفاره اطعام/تعیین مقدار مد
خلاصه این جلسه
بحث در مسئله مصرف کفاره اطعام بود.
در این جلسه، استاد دام ظله، ابتدا، مطلبی تکمیلی برای مباحث اسوء حال یا احسن حال بودن و مصرف اطعام بودن یکی از دو عنوان فقیر و مسکین، و کفایت مد یا لزوم پرداخت مدین، و کفایت یا عدم کفایت اشباع را بیان میفرمایند، و سپس، مسئله مقدار مد را مورد بررسی قرار میدهند.
تکمله ای بر مباحث گذشته
در تکمیل بحثی که سابقاً گذشت، مطلبی عرض کنم، درباره حالت افتراق مسکین و فقیر عرض شد که مرحوم شیخ در مبسوط قائل به اتحاد در معنا است، این در چند مسئله خلاف نیز آمده منتها تعبیری دارد که به نفع قائلین به اتحاد در حالت انفراد و افتراق است. ایشان در اثناء کتاب الظهار وارد بحث مطلق کفارات شده، مباحثی وجود دارد که اختصاص به باب ظهار ندارد و مربوط به همه کفارات است، در اینجا چند مسئله درباره کلی کفارات است که شامل مورد بحث و افطار عمدی در ماه مبارک رمضان نیز میباشد، در مسئله 68 از کتاب الظهار میگوید: «
یجوز صرف الکفارة إلی الصغار و الکبار إذا کانوا فقراء بلا خلاف، و عندنا یجوز أن یطعمهم إیاه … دلیلنا: إجماع الفرقة، و أیضا قوله تعالی
﴿فَإِطْعٰامُ سِتِّینَ مِسْکِیناً﴾ [1] »، [2] «یجوز صرف الکفارة إلی الصغار و الکبار إذا کانوا فقراء بلا خلاف
»، یعنی بین المسلمین «یجوز أن یطعمهم إیاه
»، اطعام بدون تملیک نیز جایز است، بعد میگویددر میان سنیها شافعی گفته که اطعام کافی نیست و باید تملیک باشد، و ایشان میگوید اطعام نیز کافی است، «
دلیلنا: …
»، اصل موضوع را فقراء قرار داده و به آیه اعطاء به مسکین استدلال میکند. و در مسئله 69 میگوید: «إذا أعطی کفارته لمن ظاهره الفقر ثم بان له أنه غنی أجزأه … دلیلنا: قوله تعالی
﴿فَإِطْعٰامُ سِتِّینَ مِسْکِیناً﴾ [3] » [4] . «إذا أعطی کفارته لمن ظاهره الفقر ثم بان له أنه غنی أجزأه
»، این را تقریباً به انسداد صغیر استناد میکند و میگوید انسان غنا و فقر اشخاص را نمیداند، اگر قوانین بگوید برای غنی یا فقیر، یعنی به حسب ظواهر، «دلیلنا …». و در مسئله 73 میگوید: «یجوز للمرأة أن تعطی الکفارة لزوجها إذا کان فقیرا،… دلیلنا: قوله تعالی
﴿إِطْعٰامُ عَشَرَةِ مَسٰاکِینَ﴾ [5]و لم یفرق، و هذا
مسکین
» [6] . ایشان در این مسائل نیز قائل شده و بلا خلاف بین مسلمین نیز تعبیر کرده، این مؤید کسانی است که قائل به اتحاد در معنا شدهاند، ولی به نظر مختار بر اساس مجموع کلمات و روایات، باید به نحو احتیاط وجوبی به مسکین اسوء حال از فقیر پرداخت شود.
لزوم پرداخت مد یا مدین
توضیحی درباره ادعای اجماع شیخ در خلاف
عرض شد که درباره اینکه مد یا مدین باید پرداخت شود، در روایات در افطار عمدی ماه مبارک رمضان و غیر از آن یک نحوه اختلافی هست، غیر از افطار ماه مبارک رمضان را شاهد محکم نمیدانم و درباره افطار ماه مبارک رمضان نیز به وسیله اختلاف مد و صاع در ازمنه مختلف جمعی بین الادله ارائه نمودم و گفتم که همان پازده صاع و شصت مد باید پرداخت شود. و همچنین عرض شد که چند نفر از بزرگان قائل به مدین شدهاند، و عبارتی از مرحوم شیخ در خلاف [7] نیز نقل کردهاند که دعوای اجماع نیز دارد و اشکال کردهاند که بعد از اینکه عده کثیری یا اکثر مخالف هستند، چگونه میتوان دعوای اجماع کرد؟ ولی این نسبت دعوای اجماع به خلاف اشتباه است، متعلق اجماع غیر از مورد بحث است،
ایشان درباره مقدار پرداخت به مستحق میگوید مدان است، و از ابو حنیفه یا شخص دیگری نقل میکند که در تمر و شعیر باید صاع پرداخت شود، و برای اینکه بیش از مدین لازم نیست، میگوید دلیلنا اجماع الفرقه، برای عقد سلبی و برای نفی که بیش از مدین لازم نیست، به اجماع الفرقه استناد میکند، آقایان میگویند در مقابل این اختلاف که مد یا مدین است، برای مدین دعوای اجماع کرده است. و در جای دیگری درباره مقدار مد یا مدین که آیا اشیاء متفاوت هست یا نیست، میگوید اجماع فرقه هست که همه یکسان است، اینجا نیز برای این دعوای اجماع کرده است.
بحث دیگر این است که در اینجا اطعام ستین مسکین تعبیر شده، مرحوم شیخ در کتاب الظهار که به مناسبت در کلی کفارات ادعا میکند، ابتدا، در مسئله 62 کفاره دو مد را تثبیت میکند، می گوید : «
یجب أن یدفع إلی کل مسکین مدان. و المد: رطلان و ربع بالعراقی، فی سائر الکفارات … دلیلنا: إجماع الفرقة و أخبارهم
» [8] . «سائر» به معنای جمیع است، «دلیلنا: إجماع الفرقة و أخبارهم»، این در مقابل ابو حنیفه است، در این که هر صاع چهار مد است، حرفی نیست، منتها در مقام مقایسه، مد یک رطل و ثلث یا رطلان است، اختلافی است، ابو حنیفه میگوید رطلان است و امامیه و بسیاری از سنیها میگویند یک رطل و ثلث است، در نتیجه، یک صاع را او هشت رطل میداند و دیگران دو ثلث این مقدار و پنج و ربع میدانند. در مسئله دیگری میگوید لازم نیست این مدان را تملیک کند و اباحه برای اکل نیز کافی است، هر دو جور صحیح است، اما اباحه للاکل حتی در صورت اشباع به کمتر از مدان صحیح نیست، میگوید : «إذا أحضر ستین مسکینا فأعطاهم ما یجب لهم من الطعام أو أطعمهم إیاه، سواء قال: ملکتکم أو أعطیتکم فإنه یکون جائزا علی کل حال إذا کانوا بالغین … دلیلنا: إجماع الفرقة
» [9] ، «إذا أحضر ستین مسکینا فأعطاهم ما یجب لهم من الطعام
»، این را در سه مسئله قبل بیان کرده که برای هر نفر مدان است، «أو أطعمهم ایاه
»، یعنی ما یجب لهم من الطعام را در اختیار آنها گذاشت، «سواء قال: ملکتکم أو أعطیتکم فإنه یکون جائزا علی کل حال إذا کانوا بالغین
»، غیر بالغین مالکنمیشوند و صلاحیت قبض ندارند، «
دلیلنا: إجماع الفرقة
». قبل از شهید اول به کسی که کفایت اشباع را گفته باشد، برخورد نکردهام.
مقدار مد
تعیین مقدار مد بر اساس درهم و رطل
درباره اینکه مقدار مد چقدر است، آقایان معمولاً مد و صاع را بر اساس درهم و رطل محاسبه کردهاند، نسبت به این که عرض میکنم، در مقدار زکات فطره یا در مقدار مد و مدین در اینجا اثر ظاهر میشود. آنطور که در کتب مشتهر است، درهم بیست و یک مثقال و بیست و چهار نخود است که مثقال صیرفی در مقابل مثقال شرعی هیجده نخود میگویند، بیست و یک چهلم آن است، در باب کر که هزار و دویست رطل است، بر این اساس حساب شده و به فکر افتادهاند که هزار و دویست رطلی که از باب وزن تعیین شده با قریب چهل و سه وجبی که با وجب تعیین شده که هر دو از نظر روایات ثابت است، [10] چگونه توفیق حاصل کنیم، مرحوم صاحب جواهر تعبیری دارد [11] که مناسب با شأن و جلالت ایشان نیست و مورد انتقاد همه واقع شده است. برای حل این مشکله، برخی بر اساس روایات مطابق با قول مشهور سه وجب و نیم در سه وجب و نیم در سه وجب و نیم گفتهاند، این قریب چهل و سه وجب میشود، و برخی سی و شش وجب گفتهاند، و قمیها بیست و هفت وجب گفتهاند. شخصی کتاب نوشته و همه کتب رجال قمیها را استخراج کرده و میگوید اینطور نیست که میگویند مشهور چهل و سه وجب است و مشهور همان بیست و هفت وجب است، قمیها اینطور قائل هستند. مراد از قمیها این
نیست، مراد یکی، دو نفر قمی مانند مرحوم علی بن بابویه و مرحوم صدوق هستند که در مختلف فتوای آنها را در این مسئله نقل میکند. [12]
جمع بین روایات از نظر ما
زمانی که در نجف بودم، به نظرم آمد که ممکن است اینگونه بین روایات جمع کنیم که حضرت در پاسخ سائلی فرمودهاند سه وجب در سه وجب در سه وجب حضرت و در پاسخ سائلی فرمودهاند سه وجب در سه وجب در چهار وجب که سی و شش وجب میشود، و در پاسخ سائلی دیگر فرمودهاند سه وجب و نیم در سه وجب و نیم در سه وجب و نیم، معمولاً سائلین وجب خود را مورد سؤال قرار میدهد و اختلاف در پاسخها به دلیل اختلاف در اندازه وجب سائلین بوده است، وجب به وجب متعارف حمل میشود و مانند هر متعارف دیگری مانند قوی متعارف و قد متعارف و قدم متعارف قابل تشکیک است، منتها اگر حکم به طبیعت تعلق گرفته باشد، طبیعت با اقل افراد منطبق است، بیست سانت و نیم با چهل و سه وجب تطبیق میکند، بیست و دو سانتی متر با سی و شش وجب تطبیق میکند و بیست و چهار سانتی متر با بیست و هفت وجب تطبیق میکند، همه اینها را میتوان گفت و قابل جمع است، با حساب دقیق آب مقطر چهار درجه حرارت همینطور میشود، آب غیر مقطر فی الجمله تفاوتی دارد. عجیب این است که مرحوم آقای خوئی [13] میفرماید جربناه مراراً، چگونه ایشان میتواند اقل اشبار متعارف را مراراً تجربه کند؟ ایشان با وجب خودش که بزرگ بوده، وجب کرده و آن را معیار قرار داده و بیست و هفت وجب شده است، این محاسبه در آن زمان در نجف در ذهن من بود. شنیدم که سردار کابلی این مطلب را در جواهر دیده بود که چگونه هزار و دویست رطل را با چهل و سه وجب تطبیق بدهیم، و به دلیل اینکه در مسائل ولایت بسیار شدید بود، تعبیری که جواهر دارد، او را ناراحت کرده بود، حالا توسلی پیدا کرده بود و در رؤیا به او خبر میدهند که برای تو حل خواهد شد، فردای آن شب یکی از کسانی که حفاری میکرده و عتیقهها
را اخراج میکرده، میآید و در توبره او سکههای قدیمی بوده و از جمله سکههای زمان حضرت موسی بن جعفر علیه السلام و زمان صدور روایات بوده، آن سکه را وزن میکند و معلوم میشود که اینکه آقایان مد را بیست و یک چهلم مثقال صیرفی قائل هستند، مد زمان معصوم بیشتر از این مقدار بوده و دقیقاً با چهل و سه وجب که دیگران گفتهاند، تطبیق میکند، اصلاً این بیست و یک چهلم مثقال صیرفی بر اساس درهم است و آقایان درهم را کم گرفتهاند، بنابر کتابهائی که برخی از علماء امامیه درباره درهم و دنانیر نوشتهاند و تحقیقاتی که مستشرقین درباره مسکوکات موزههای کشورها انجام دادهاند و رساله نوشتهاند، دراهم زمان معصومین علیهم السلام بیش از بیست و یک چهلم مثقال است، به نظر مختار یک مد حدود نهصد گرم میشود و بنابر نظر آقایان مقداری از یک چارک کمتر است، من تبریز ششصد و چهل مثقال است، این آقایان صاع را ششصد و چهاده مثقال و ربع میدانند که مد ربع این میشود و مقداری از یک چارک کمتر است، اما به نظر مختار بیشتر از یک چارک است، این در مهریه و موارد فراوانی تفاوت میکند، در زکات و کفارات باید بیشتر از یک چارک حساب شود.