موضوع:
شرایط وجوب صوم
بحث در شرائط وجوب صوم بود.
در این جلسه، استاد دام ظله، بحث شرطیت حضر را پی میگیرند.درباره اینکه آقایان میگویند در ورود بعد از ظهر امساک تأدبی هست، مرحوم آقای خوئی میفرماید:
«و أما بالنسبة الی من دخل بعد الزوال فلم نجد عاجلا ما یدل علی استحباب الإمساک، بل لعل الوجه الاعتباری یقتضی التفصیل، و اختصاص الاستحباب بالأول نظرا الی أن الداخل ما قبل الزوال بما أنه کان فی معرض الوجوب لفعلیته علیه لو لم یفطر فی الطریق فیستحب له التشبه بالصائمین مواساة بهم. و أما الداخل بعد الزوال فحاله من حیث عدم وجوب الصوم علیه معلوم سواء أکل أم لا. و کیفما کان فلم نعثر علی ما یدل علی الاستحباب فی الثانی
» [1] .این فرمایش ایشان محل مناقشه است، به خاطر اینکه در همین صفحه روایتی نقل کرده، می گوید: معتبرة «یُونُسَ قَالَ قَالَ: فِی الْمُسَافِرِ الَّذِی یَدْخُلُ أَهْلَهُ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ وَ قَدْ أَکَلَ قَبْلَ دُخُولِهِ قَالَ یَکُفُّ عَنِ الْأَکْلِ بَقِیَّةَ یَوْمِهِ وَ عَلَیْهِ الْقَضَاءُ » [2] ، این روایت برای کسی که با حال افطار وارد میشود، به امساک تأدبی حکم کرده و اطلاق آن شامل قبل و بعد از ظهر است، اینکه ایشان میفرماید پیدا نکردم، نسبت به مفطر که اطلاق همین روایت شامل است، و نسبت به غیر مفطر بالاولویه امساک تأدبی ثابت است، به خاطر اینکه در غیر مفطر دو احتمال ممکن است باشد؛ یکی این است که امساک تأدبی داشته باشد و
دیگری این است که اصلاً صحیح باشد، اطلاق فتاوای بعضی از فقهاء این است که اگر افطار نکرده باشد، چه قبل و جه بعد از ظهر باید روزه بگیرد، اما بعد از اینکه قرار شد به وسیله روایات دیگر این را قائل نشویم و مرحوم آقای خوئی نیز قائل نیست، پس، بگوئیم که نسبت به بعد از ظهر در صورت افطار اطلاق روایت شامل است و صورتی که افطار نکرده باشد، بالاولویه باید امساک کند، نمیتوانیم بگوئیم که اگر افطار کرده، باید امساک کند و اگر افطار نکرده، امساک تأدبی لازم نیست، پس، کاملاً دلیل اینکه فقهاء در بعد از ظهر نیز حکم به امساک تأدبی کردهاند، روشن است. و وجه اعتباری که ایشان میفرماید کسی که افطار کرده و قبل از ظهر وارد میشود، نسبت به کسی که افطار نکرده و بعد از ظهر وارد شده، به صائم شبیهتر است، این اشبه بودن روشن نیست، اگر در صوم نافله افطار نکرده باشد، نزدیک غروب نیز میتواند نیت کند و صوم حساب میشود و به نظر مختار در صوم قضائی نیز چنین است، اما در صورت افطار هیچ مورد و مصداق دیگری وجود ندارد که صوم حساب شود.
بحث در این باره بود که فتوای مرحوم سید در خروج و دخول این است که معیار قدوم بلد است و حد ترخص و منزل نیست اما استحباب مؤکد هست که رعایت احتیاط بشود [3] ، در مورد کسی که از بلد قبل از زوال و از حد ترخص بعد از زوال خارج شود، بنابر فتوای ایشان به دلیل اینکه خروج از بلد قبل از ظهر بوده، لازم نیست روزه بگیرد اما به دلیل اینکه احتمال هست که ملاک حد ترخص باشد و بعد از ظهر از حد ترخص خارج شده، احتیاط استحبابی این است که روزه بگیرد، فتوای ایشان این است که اگر بعد از ظهر خارج شد، باید روزه بگیرد و قضا ندارد و احتیاط استحبابی این است که قضا نیز بکند و به این اکتفا نکند، این درباره خروج درست است. اما درباره برگشت ایشان احتیاط بیشتری کرده، میفرماید اگر به حد ترخص رسید، احتیاطاً روزه بگیرد، فتوا این است تا به شهر نرسیده، افطار اشکالی ندارد اما استحباب مؤکد این است که روزه بگیرد و افطار نکند اما به این
روزه اکتفا نکند، وقتی روزه گرفت و میخواهد وارد شود و حساب کند که کأنه قبل از ظهر وارد شده و حد ترخص را معیار قرار دهد، حساب کند که قبل از ظهر وارد شده و مادامی که وارد منزل نشده، قضا را نیز بگیرد، و لو بعد از ظهر وارد شهر میشود و فتوای ایشان این است که اگر بعد از ظهر وارد شد، باید قضا کند، اما احتیاط این است که امساک کند، منتها اگر قبل از ظهر وارد منزل شد، روزه صحیح است، به خاطر اینکه بنابر هر فرضی حساب شود، قبل از ظهر وارد شده و باید روزه بگیرد، اما اگر بعد از ظهر وارد منزل شود، به خاطر اینکه احتمال هست که ملاک منزل باشد و بعد از ظهر وارد منزل شده، باید قضا کند، ایشان احتیاط استحبابی مؤکد دارد.
بحث این است که مرحوم سید به چه دلیل احتمال داده که منزل معیار باشد؟ عرض شد که در بسیاری از کلمات بزرگان تعبیر «قدم علی أهله» دارد، و اکثراً مانند فقه الرضا [4] و هدایه مرحوم صدوق [5] و اقتصاد [6] و نهایه [7] و الجمل و العقود مرحوم شیخ [8] و مهذب مرحوم ابن براج [9] و وسیله مرحوم ابن حمزه [10] و اصباح مرحوم قطب الدین کیدری [11] و سرائر [12] درباره اینکه اگر افطار کرده باشد یا بعد از ظهر وارد شود، صوم تأدیبی دارد، «قدم أهله» یا «قدم علی أهله» یا «قدم الی أهله» تعبیر کردهاند، بعضی همین تعبیر «قدم علی أهله» را حتی در امساک غیر تأدبی و در امساکهای واجب نیز دارند، منتها این کمتر هست، این تعبیرات هست.
و در روایات، در جامع الاحادیث، باب 8، حدیث 1 و 2؛
روایت اول: صحیحه رفاعة بن موسی « إِذَا طَلَعَ الْفَجْرُ وَ هُوَ خَارِجٌ وَ لَمْ یَدْخُلْ أَهْلَهُ فَهُوَ بِالْخِیَارِ إِنْ شَاءَ صَامَ وَ إِنْ شَاءَ أَفْطَرَ » [13]
روایت دوم: صحیحه محمد بن مسلم « إِذَا طَلَعَ الْفَجْرُ وَ هُوَ خَارِجٌ وَ لَمْ یَدْخُلْ أَهْلَهُ فَهُوَ بِالْخِیَارِ إِنْ شَاءَ صَامَ وَ إِنْ شَاءَ أَفْطَر َ » [14] .
روایت سوم: حدیث 5، حیدیث یونس « قَالَ فِی الْمُسَافِرِ یَدْخُلُ أَهْلَهُ وَ هُوَ جُنُبٌ قَبْلَ الزَّوَالِ وَ لَمْ یَکُنْ أَکَلَ فَعَلَیْهِ أَنْ یُتِمَّ صَوْمَهُ وَ لَا قَضَاءَ عَلَیْهِ » [15] .
روایت چهارم: حدیث 9، حدیث سماعه « سَأَلْتُهُ عَنْ مُسَافِرٍ دَخَلَ أَهْلَهُ قَبْلَ زَوَالِ الشَّمْسِ وَ قَدْ أَکَلَ قَالَ لَا یَنْبَغِی لَهُ أَنْ یَأْکُلَ یَوْمَهُ ذَلِکَ شَیْئاً وَ لَا یُوَاقِعُ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ إِنْ کَانَ لَهُ أَهْلٌ » [16] . امساک تأدبی است اما اهل را میزان قرار داده است.
مؤید این روایات دخول بلد، روایات مربوط به خروج از بلد است که بیت یا منزل را معیار قرار داده،
روایت اول:
باب 7، حدیث 1، صحیحه حلبی « أَنَّهُ سُئِلَ عَنِ الرَّجُلِ یَخْرُجُ مِنْ بَیْتِهِ یُرِیدُ السَّفَرَ وَ هُوَ صَائِمٌ قَالَ فَقَالَ إِنْ خَرَجَ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَنْتَصِفَ النَّهَارُ فَلْیُفْطِرْ وَ لْیَقْضِ ذَلِکَ الْیَوْمَ وَ إِنْ خَرَجَ بَعْدَ الزَّوَالِ فَلْیُتِمَّ یَوْمَهُ (صومه)» [17] .
روایت دوم:
باب 7، حدیث 6 « إِذَا طَلَعَ الْفَجْرُ وَ لَمْ یَشْخَصْ- فَعَلَیْهِ صِیَامُ ذَلِکَ الْیَوْمِ وَ إِنْ خَرَجَ مِنْ أَهْلِهِ قَبْلَ طُلُوعِ الْفَجْرِ فَلْیُفْطِرْ وَ لَا صِیَامَ عَلَیْهِ » [18] .
روایت سوم:
حدیث 7 « مَنْ أَرَادَ السَّفَرَ فِی رَمَضَانَ فَطَلَعَ الْفَجْرُ وَ هُوَ فِی أَهْلِهِ فَعَلَیْهِ صِیَامُ ذَلِکَ الْیَوْمِ » [19] .
روایت چهارم:
حدیث 10، حدیث سلیمان بن جعفر « الرَّجُلِ یَنْوِی السَّفَرَ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ فَیَخْرُجُ مِنْ أَهْلِهِ بَعْدَ مَا یُصْبِحُ قَالَ إِذَا أَصْبَحَ فِی أَهْلِهِ فَقَدْ وَجَبَ عَلَیْهِ صِیَامُ ذَلِکَ الْیَوْمِ إِلَّا أَنْ یُدْلِجَ دَلْجَةً » [20] . این روایت زوال را ندارد اما استفاده میشود که در خروج معیار اهل است.این کلمات و این روایات هست اما در عین حال، به نظر میرسد که مراد از «دخل علی أهله» این نیست که اگر منزل او در ابتدای شهر باشد، حد مسافت اینجا است و اگر در وسط شهر یا آخر شهر باشد، حد مسافت آنجا است، این «علی أهله» موضوعیتی ندارد و مکان اهل و زن و فرزندان و بستگان مراد است و گاهی ممکن است اصلاً اهل و عیالی نداشته باشد، این کنایه از خود شهر است، بسیاری از بزرگان در همانجا که اهل ذکر کردهاند، بلد را نیز ذکر کردهاند، لذا مرحوم سید که احتیاط استحبابی کرده، به این خاطر است که در این روایات تعبیر منزل هست، و اینکه فتوا نداده، به این خاطر است که مراد معنای کنائی است. به نظر میرسد که معیار همان است که شهرت قوی در مورد آن هست، یک قائل صریحی نیز نیافتم که منزل را معیار قرار داده باشد، منتها این مورد بحث است که دخول بلد یا حد ترخص میزان است.
مطلب دیگری
میخواهم عرض کنم و آن این است که اینکه میگفتم روایت یونس بنابر مبنای مرحوم آقای خوئی باید ضعیف حساب شود، طرق دیگری نیز در فهرست مرحوم شیخ نقل شده که مرحوم آقای خوئی آنها را صحیح میداند. اما مطلبی عرض کنم که نیاز به تحقیق دارد، و آن این است که یکی از اجلاء معاصر درباره مطالبی که در مشیخه تهذیبین هست، میگوید همه را از کتب این اشخاص اخذ نکرده و بعضی از آنها از کتب دیگر اخذ شده، مثلاً وقتی در تهذیب و استبصار میگوید «ما رویته عن یونس بن عبد الرحمن» به این معنا نیست که حتماً از کتاب یونس بن عبد الرحمن اخذ شده و ممکن است از کتاب شخص دیگری اخذ شده باشد که او از یونس نقل میکند و طریق بگوید، روشن نیست که همه موارد از کتاب یونس بن عبد الرحمن اخذ شده باشد، در لاضرر این بحث شده، همینطور نیز هست، گرچه ظاهر کلام مرحوم شیخ در مشیخه این است که از کتب اینها اخذ کردهام، اما با دقت معلوم میشود که همه اینطور نیست. حالا اینکه یونس بن عبد الرحمن در فقیه وارد شده، در مشیخه چیزی ذکر نکرده، به کتب حتی بنابر مبنای مرحوم آقای خوئی طرق صحیح هست، آیا این یونس بن عبد الرحمن اینجا از کتاب یونس اخذ شده، روشن نیست، بنابراین، مشکل پیدا میشود، حتی بنابر نظر مختار که میگفتم صحیح میدانم، آن طریق دیگری که مرحوم شیخ در فهرست ذکر کرده، صحیح میدانستم غیر از طریقی که مرحوم آقای خوئی صحیح میداند، آن نیز اشکال پیدا میکند، این شبهه هست، این نیاز به تحقیق دارد که آیا این نیز مانند تهذیب و استبصار هست یا نیست، این اشکال هست که اگر در مشیخه درباره کتاب اسمی برده نشد، از طریقی که به کتاب دارد، نمیشود حل کرد.