احفاد خاتون آبادی
احفاد خاتون آبادی
اولین امام جمعه تهران سید مهدی خاتونآبادی از نوادههای مرحوم مجلسی و سید محمد حسین خاتونآبادی بود. سید محمد حسین خاتونآبادی امام جمعه اصفهان و نوة بلا فصل و شاگرد مرحوم مجلسی بود.
پس از سید مهدی، اخوی زاده اش سید ابو القاسم، امام جمعه تهران شد، چون سید مهدی فرزند نداشت. سید ابو القاسم در زمان سید مهدی هم بالنیابه امام جمعه بود و هم پس از وفات سید مهدی مستقلا امام جمعه شد.[1] پس از وفات سید ابو القاسم فرزندش سید زین العابدین که به بلوغ نرسیده بود، امام جمعه شد. البته چون بالغ نبود، امام جمعة تشریفاتی بود و شخص دیگری از بیت شان بالنیابة امامت جمعه را بر عهده داشت تا وی به بلوغ برسد. آسید ابو القاسم ملّا بود ولی آسید زین العابدین چنین نبود.
حاج آقا یحیی عابدی از مرحوم آقای بهبهانی نقل میکرد: وقتی آسید ابو القاسم امام جمعه بیمار شد، ناصر الدین شاه به عیادتش آمد. آسید ابو القاسم که در بستر بیماری افتاده بود، تصمیم میگیرد در بارة فرزند صغیرش آسید زین العابدین به ناصر الدین شاه سفارش کند، ولی همینکه خواست خواستهاش را مطرح کند، با خود فکر کرد: منِ سید اولاد پیغمبر به شاه متوسل شوم؟ لذا پیشیمان شد و امر فرزندش را به خدا ایکال کرد.
آقای بهبهانی میفرمود: به برکت این توکّل، بعد از وفات آسید ابو القاسم، همین آسید زین العابدین که معروفیت علمی نداشت، بسیار محترم شد، به گونهای که هیچ مجلس فاتحة مهمی در تهران ختم پیدا نمیکرد مگر اینکه باید وی اجازة ختم بدهد. شنیدم تمام علمای بزرگ تهران از جمله میرزای آشتیانی حتّی در منزل ایشان زیر دست او مینشستند، به استثنای حاج ملّا علی کنی.
آسید زین العابدین چند پسر داشت: یکی از پسرهایش آسید ابو القاسم امام جمعه بود که در جریان مشروطه جزء مستبدین بود و او را از منصبش عزل کردند و آسید محمد پسر دیگر آسید زین العابدین را به جای او به عنوان امام جمعه منصوب کردند. طبعاً چون اینها جزء دستگاه شاه بودند، شاه آنها را به امامت جمعه منصوب میکرد. در زمان رضا خان در ماجرای کشف حجاب ابتدا به سراغ آسید محمد امام جمعه میروند تا او در مجلس جشن کشف حجاب شرکت کند. شنیدم یکی از نزدیکان آسید محمد-که نمیخواهم نام او را ذکر کنم – به دستگاه شاه وعده داد که من او را در مجلس جشن حاضر میکنم. اگر آسید محمد که از جهت عنوان، عالم درجه اوّل تهران بود، میپذیرفت در مجلس جشن شرکت کند، قهراً بعضی دیگر هم ملحق میشدند. نقل میکنند: آسید محمد در پاسخ گفته بود: من سه چیز دارم: مال، جان و دین. مال و جانم فدای اعلی حضرت، ولی دین مال خودم است![2]
[1]. الکرام البررة، ج۱، ص 63-64.
[2]. آقا عبد الحسین حائری (نوة دختری حاج شیخ عبد الکریم حائری) نقل کرده: یکی از روحانیون اراک معمّماً در مجلس جشن کشف حجاب شرکت کرد. شرکت کردن او در آن جشن ضربة بزرگی به روحانیت بود. شنیدم آقای حاج شیخ وقتی شنیده بود، خلی ناراحت شده بود و او را نفرین میکرد.
آقا عبد الحسین میگفت: عکس او در آن مجلس موجود است. (ش) رک: مجله حوزه، آذر و دی 1383 ش، ش125، مصاحبه با استاد عبد الحسین حائری.