اخلاق مهرورزی در کربلا (1)

بسم الله الرحمن الرحیم
اخلاق مهرورزی در کربلا (1)
مقدمه
در حادثه عاشورا، مهارتهای گوناگون اخلاقی از جمله شجاعت، پارسایی، کرامت، عزت، بصیرت، ولایتپذیری و عطوفت و …، در کنار هم و در نهایت درجه جلوه گری میکند و به تعبیری حادثه هولناک کربلا، اگر با دید زیبا بین زینبی نگریسته شود، زیباترین تابلویی است که در بشریت از سوی بهترین انسانها در برابر شقیترین افراد ترسیم شده است. جلوههای اخلاقی این منظره، به حدی خیرهکننده است که هر چه در آن تأمل میشود، نکات جدیدتری قابل اصطیاد است و شاید همین یکی از رموز سیلان این حادثه در طول تاریخ و پویایی آن برای اهل تعقل و عبرت باشد. از جمله مهمترین زیباییهای اخلاقی در این تابلو، فضیلت مهرورزی با دیگران است. قیامی که ماهیت آن، اصلاحگری و هدایت و هدف آن سعادت ابدی انسانهاست نمیتواند از درونمایههای عمیق عاطفه و مهر و رأفت خالی باشد و به طور اساسی اصلاح و هدایت، برمبنای عشق و محبت شکل میگیرد و اگر رابطه عاطفی میان طرفین برقرار نباشد، انگیزهای برای پذیرش دعوت مصلح و اجرای فرامین و دستورات اصلاحی او وجود ندارد.
اصل اخلاقی تحابب و مهرورزی
از اساسیترین اصول روابط بین فردی که تأثیر مستقیم در رابطه انسان با خداوند دارد و سعادت او را تضمین و زمینه محبت و رحمت الهی را نسبت به او فراهم میکند مهرورزی و محبت با دیگران است. حب و دوستى از حقايق نفسانی است که انسان آن را در وجدان خود مىيابد و امامان معصوم -علیهمالسلام- براي استحكام روابط اجتماعي و مردمدوستی دستور دادهاند نسبت به ديگران اظهار محبت كنيم و از علاقه باطني به آنان پرده برداريم. امام صادق -علیهالسلام- ميفرمايد:
هنگامی که کسی را دوست میداری، او را از این محبت آگاه کن، زیرا این کار دوستی بین شما را محکمتر میکند.
از دیدگاه اسلام، مهربانی و محبت ورزیدن، روح روابط بین فردی در جامعه انسانی است و بدون مهربانی، نظام اجتماع بشری، سرد و بیروح و زیباییهای زندگی به کام انسان تلخ و بیمعناست. تا جایی که به فرموده رسول گرامی اسلام مؤمنان در مقام مهربانی و عطوفت به یکدیگر، همانند یک پیکرند که وقتی عضوی از این گروه بیمار شود، دیگر اعضا در تبداری و شببیداری با او همراهی میکنند.
البته خود آن بزرگوار و اوصیای مطهرش، بعد از خداوند متعال مهربانترین انسانها نسبت به موجودات ديگر بهویژه انسانها بودند تا جايى كه به خاطر محبت به مردم و عشق به آنان از همه چيز حتى جان خود گذشتند تا افراد جامعه را به سعادت ابدى برسانند. قرآن کریم در توصیف رحمت و مهرورزی در مورد پیامبر اکرم میفرماید: ما تو را جز اينكه مايه رحمت جهانيان باشى، نفرستاديم. و در مورد سیره آن حضرت در این مورد میفرماید: ناراحتیهای شما بر او گران است و نسبت به هدايت شما سخت علاقهمند است و نسبت به مؤمنان رئوف و مهربان است.
اهداف والا و سعادت جاوید برای انسان فقط در پرتو هميارى اجتماعى و دوستى و پيوند، دستیافتنی است. شايد از جمله علّتهايى كه باعث توجه و اهميت خاص اسلام به همدلى و مهربانى شده است، عظمت مؤمن در پيشگاه خداوند متعال باشد. تا جایی که میتوان گفت مهرورزی با مؤمنین، ملاک خیر و شر در وجود انسان است. امام صادق علیهالسلام میفرماید:
رحمت خدا بر آن بندهای كه محبت مردم را به خود جلب كند …
اسلام برنامه تکامل انسان است و از نظر اسلام اصلیترین عنصر اين برنامه محبت است که محبت بيشترين نقش را در ساماندهی جامعه آرماني انساني دارد.
اولیای الهی نيز براى اينكه مردم با حلاوت محبت، زندگى و جامعه را معطر و شاداب سازند و جامعه دینی و ایمانی در پرتو همین نشاط و مهرورزی، با سرعت بیشتری در مسیر کمال و عبودیت حرکت کرده و از بركات اين صفت الهى و نعمت بزرگ خدادادى بهرهمند شوند، با گفتار و رفتار خویش مردم را به محبّت و مهرورزى فراخوانده و راه و روش آن را عملاً به مردم نشان دادهاند. از جمله زیباترین و حیرتانگیزترین مصادیق ابراز محبت و مهرورزی، در ماجرای کربلا و از سوی سیدالشهدا علیهالسلام ترسیم شده و بهعنوان الگویی کامل و تام، پیشکش بشریت گردیده است. البته قیامی که ماهیت آن، اصلاحگری و هدایت و هدف آن سعادت ابدی انسانهاست نمیتواند از درونمایههای عمیق عاطفه و مهر و رأفت خالی باشد و به طور اساسی اصلاح و هدایت، برمبنای عشق و محبت شکل میگیرد و اگر رابطه عاطفی میان طرفین برقرار نباشد، انگیزهای برای پذیرش دعوت مصلح و اجرای فرامین و دستورات اصلاحی او وجود ندارد.
ابعاد مهرورزی در کربلا
امام حسین علیهالسلام در کربلا در دو بعد مهرورزی را جلوه گر ساخت؛ یکی با دوستان و یاران و دیگری با دشمنان. اما در بعد اول مصادیق بسیاری در گزارشات تاریخی ثبت شده است که میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
زیردستنوازی
مهرورزی با زیردستان، از مهمترین و ضروریترین وظایف اخلاقی است که سعی و تمرین در تقویت این مهارت تربیتی، به خودی خود آثار و برکات فراوان دیگری در جهت تهذیب نفس و اصلاح اخلاق را در پی دارد. بر هیچ کس پوشیده نیست که بالادستان به ویژه در جامعه ایمانی که همه برادر حقیقی یکدیگرند و برتری جز به ملاک و معیار تقوا نیست، وظیفهی اخلاقی ایجاب میکند که با زیردستان به لطف و مهر سخن گویند و به شکرانهی موقعیتی که خداوند در اختیارشان نهاده است، تواضع را در برخورد با آنان پیشه همیشه خود سازند. چه بسا زیردستانی که در نزد خداوند از مقام و کرامتی برخوردارند و محبوب بارگاه الهی هستند هر چند از لحاظ طبقه اجتماعی، جایگاهی فرودست داشته باشند. میزان قضاوت درباره افراد، اخلاق و رفتار و تقوا و عبودیت آنان است. به همین جهت چون کرامت حقیقی و شأن و عظمت بندگان نزد خدا و اولیای الهی، امری است که بر سایر انسانها پوشیده و مخفی است، عقل حکم میکند که نسبت به همگان به ویژه زیردستان که به طور طبیعی حالت انکسار و تواضع و لکنتی نزد بالادست خود دارند، فروتنی بیشتری ابراز کرد و مهر و محبت فزونتری مصروفشان داشت. باشد که خداوند نیز ما را که عبید ضعیف و فرودست او هستیم مورد لطف و مهر افزونتر خویش قرار دهد. پیامبر گرامی اسلام میفرماید:
أَیَّما راعٍ لَمْ یَرْحَمُ رَعیَّتَهُ حَرَّمَ اللّه ُ عَلَیْهِ الْجَنَّةَ.؛ هر مسئولی که به زیردست خود رحم نکند، خدا بهشت را بر او حرام میکند.
محبت به زیردستان بازتاب خاصی در گفتار و رفتار اهلبیت علیهمالسلام که برترین و بالادستترین انسانهای روی زمین بودهاند داشته است. معذور بن سويد میگوید: در ربذه بر ابوذر- خدايش از او خشنود باد- وارد شدم، ديدم بُردى روى دوش دارد كه روى دوش غلامش نيز همانند آن برد است، گفتيم: اگر برد غلامت را نيز به بُرد خود مىافزودى، پيراهنى براى تو مىشد و جامه ديگرى بر تن او مىكردى؟ فرمود: از پيامبر خدا صلیالله علیه و آله شنيدم كه مىفرمود: خداوند بعضى از برادران شما را زیردست شما قرار داده هر کس برادر و هم نوعش را زیردست دارد باید از آنچه خود مىخورد به او بخوراند و از آنچه مىپوشد به او هم بپوشاند و هیچ وقت کارى که خارج از قدرت اوست به او نسپارد و اگر کار دشوارى را به او سپرد او را کمک کند.
نوح بن شعیب از دو تن از خادمان امام رضا علیهالسلام به نامهای یاسر و نادر روایت کرده است: امام رضا علیهالسلام به خدمتکارانش توصیه کرده بود که هرگاه وارد خانه شدم و شما مشغول خوردن غذا بودید، از جا بلند نشوید. نادر میگوید: امام رضا علیهالسلام خیلی متواضعانه با ما برخورد میکرد و لقمه به من میداد. هم چنین فرمود:
اگر من در حال غذا خوردن نزد شما آمدم تا غذا تمام نشده از جای خود حرکت نکنید. او میافزاید که گاهی امام صدا میزد و در پاسخ میگفتیم: ما در حال صرف غذا هستیم. حضرت میفرمود: بگذارید آنها غذایشان را تمام کنند.
در کربلا نیز مهرورزی امام حسین که خلیفه و حجت الهی و اشرف مخلوقات روی زمین است با غلامان و زیردستان، از شگفتانگیزترین و زیباترین صحنههای تابلوی خیرهکننده عاشوراست. البته این منظره تجلی محبت طرفینی و نهایت وفاداری از دو سوی ماجراست و گفته معروف را به ذهن خطور میدهد که: «چه خوش بی مهربونی هر دو سر بی!» غلامی که در راه ارادت و اطاعت از ارباب غریبش چنان خدمت میکند که از اهدای جان شیرین نیز فرونمیگذارد، شایسته مدال افتخار محبت حسینی میشود و این قاعده ارباب و رعیتی در دستگاه توحیدی و اخلاقی حسین علیهالسلام در کربلاست. به گزارش تاریخ «اسلم» غلام ترکی بود که از قاریان خوب قرآن به شمار میرفت. او توفیق حضور در کربلا و یاری امام حسین علیهالسلام را پیدا کرد و هنگامی که بعد از جنگ طولانی و جراحتهای شدید بر روی زمین افتاد و هنوز رمقی در بدن داشت، امام بر بالای سر وی حاضر گردید و با وی معانقه نمود. حضرت دست مبارکش را به گردن وی انداخت و در حالی که چشمانش اشکبار گشته بود، صورت نازنینش را به صورت وی گذاشت. غلام از محبت عاطفه و مهرورزی امام فوقالعاده مسرور و خوشحال شد و با لبخندی که بر لبانش نقش بسته بود به سوی عالم ملکوت پرگشود.
نمونهای دیگر از همین رویکرد عاطفی و مهربانانه، در ماجرای «جون» به چشم میخورد. او غلامی سیاه بود که به ابوذر تعلق داشت و پس از وی خدمتگزار اهلبیت گردید. ابتدا در خدمت امام حسن علیهالسلام و سپس در منزل امام حسین علیهالسلام به خدمت مشغول بود. در سفر کربلا نیز همراه امام بود و در روز عاشورا وقتی جنگ به اوج شدت رسید، حس عاطفه و عشقورزی او نیز نسبت به مولای مهربانش فوران کرد و با درخواست جانفشانی در رکاب حضرت، این محبت باطنی را اظهار کرد. اما امام با گونهای خاص و با ابراز جملاتی مهرافزا، خدمات غلام را یادآوری نمود و از او اظهار رضایت کرده فرمود که نمیپسندد خدمتکاری فداکار و وفادار در رکابش به بلا و سختی مبتلا شود:
أَنْتَ فِي إِذْنٍ مِنِّي فَإِنَّمَا تَبِعْتَنَا طَلَباً لِلْعَافِيَةِ فَلَا تَبْتَلِ بِطَرِيقِنَا.؛ ای جون! تو اینک آزادی. راه خويش را بگير و از اين سرزمين برو؛ تو براى آسايش و راحتى و تأمين زندگى و امنيّت، همراهى ما را برگزيدهاى، خود را در راه ما به سختی نینداز.
اما این عشقورزی الهی، به همین جا پایان نیافت و غلام سیاهی که در پرتو انوار هدایت اهلبیت، قلبش مانند خورشید میدرخشید و مؤدب به ادب الهی در مکتب علوی و حسینی بود پاسخ داد:
من در رفاه و آسایش نانخور شما خاندان و در شدت و سختى در مقابل دشمن دست از يارى شما بردارم؟ بخدا قسم من خود میدانم كه بدنم بدبو و خاندانم ناشناخته و رنگ چهرهام سیاه است! اجازه دهيد تا بوى بهشت و نسيم دلانگیز آن بر من وزيدن گیرد تا هم پيكرم عطرآگين گردد و هم چهره تيرهام به سفيدى گرايد و هم حسب و نسبم به عزت و شرافت نائل گردد. نه به خدا دست از شما خاندان بر نخواهم داشت تا اين خون سياه من با خونهای شما آميخته گردد.
امام علیهالسلام که اصرار و صمیمیت و وفای جون را مشاهده کرد به وی اجازه داد که به میدان برود و به فیض شهادت نایل آمد.
اما باز هم این آخر ماجرای مهرورزی آن امام خوبان و مولای مهربانان نبود. گویی قلب رئوفش چون آتشفشانی پیوسته میجوشید و آرام و قرار نداشت. حتی بدن بیجان غلامش را وانگذاشت و پس از شهادت، در میان اقیانوس سیاه قساوت و تیرگی که دنیا را فراگرفته بود به میان لشکر آمد و بر بالین خدمتکار باعزتش نشست و باز هم با اظهار مهر و محبت به او برایش دعا فرمود:
اللَّهُمَّ بَيِّضْ وَجْهَهُ وَ طَيِّبْ رِيحَهُ وَ احْشُرْهُ مَعَ الْأَبْرَارِ وَ عَرِّفْ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ؛ بار خدايا! صورت وى را سفيد و بوى او را نيكو گردان و او را با ابرار محشور بفرما و بين او و محمّد و آل محمّد صلّى الله عليهم اجمعين شناسایی و آشنایی برقرار بفرما!
امام محمّد باقر علیهالسلام از حضرت امام زینالعابدین علیهالسلام روايت میکند كه فرمود: هنگامى كه گروهى در ميدان جنگ آمدند تا اجساد شهيدان آل محمّد را دفن نمايند جسد اين غلام يعنى جون را بعد از ده روز در حالى يافتند كه بوى مشك از آن میوزید.