ادامه حكم نظر براي مريد ازدواج – اراده فعلي و اراده تعليقي- مفهوم اغلي الثمن
بسم الله الرحمن الرحيم
77/7/22
ادامه حكم نظر براي مريد ازدواج – اراده فعلي و اراده تعليقي- مفهوم اغلي الثمن
خلاصه جلسات قبل و اين جلسه:
در جلسات قبل گفتيم: مرد ميتواند به زني كه ميخواهد با او ازدواج كند نگاه كند، دليلش رواياتي بود كه به مردي كه «يريد ان يتزوج المرأة» اجازه نگاه كردن داده بود، گفته شده هر چند ظاهر ابتدائي «يريد» اراده فعلي است، اما تعليلي كه در روايت آمده ظهور در اراده تعليقي دارد و ظهور تعليلي مقدم است. در اين جلسه به نقد اين مطلب ميپردازيم.
كلام در اين بود كه آيا جائز است مرد به زني كه قصد ازدواج با او را دارد نگاه كند؟
از روايات متعددي جواز نظر استفاده ميشود. در اين روايت آمده بود كه «الرجل يريد ان يتزوج المرأة أينظر اليها؟ قال: نعم، انما يشتريها باغلي الثمن» (جامع احاديث الشيعه ج 20 باب 6 ابواب التزويج كتاب النكاح)
«يريد» ظهور در اراده فعلي دارد، «الرجل يريد أن يتزوج المرأة»، يعني كسي است كه ميخواهد ازدواج كند و شمول آن بر كسي كه هنوز تصميم به ازدواج نگرفته و شايد در آينده تصميمي بگيرد، خلاف ظاهر است.
بنابر اين روايات دو مورد را شامل ميشود:
1ـ كسي كه تصميم قطعي دارد كه با فرد معيّني ازدواج كند، خواه زيبايي ظاهري داشته باشد يا نه.
2ـ كسي كه مقدمات ازدواجش فراهم شده ولي ازدواجش مشروط بر جمال ظاهري فرد مورد نظرش ميباشد، و مطمئن است كه اين فرد، شرط را داراست.
و چند مورد را شامل نميشود:
1 ـ مردي كه ميخواهد ازدواج كند ميبيند كه شرايط همسري در مورد فردي جمع است فقط از جمال ظاهري او خبر ندارد، و در صورتي تصميم قطعي ميگيرد كه از اين جهت نيز مطمئن شود.
2 ـ كسي كه ميخواهد ازدواج كند و از شرائط او جمال ظاهري همسرش ميباشد و نسبت به فردي معين ميداند كه اين شرط را ندارد.
3 ـ مردي كه نسبت به اصل ازدواج مصمم است ولي نسبت به موارد آن تصميمي نگرفته است، و ميخواهد موارد مختلف را بررسي كند، اگر كسي را داراي شرائط يافت تصميم قطعي مي گيرد كه با او ازدواج كند.
4 ـ كسي كه فعلاً اراده ازدواج ندارد، اما احتمال ميدهد كه با نگاه كردن به شخص خاصي او را بپسندد و به فكر ازدواج بيفتد.
سؤال: چرا روايت سه مورد اول را شامل نشود؟
روايت ميفرمايد «يريد أن يتزوج المرأة» و كافي است كه اصل ازدواج مورد اراده شخص باشد هر چند نسبت به موارد خاصه تصميمي نداشته باشد و در اين موارد تصميم به اصل ازدواج دارد.
پاسخ استاد مد ظله:
لازمه اين كلام استخدام است، و اين خلاف ظاهر روايت است، چون روشن است كه ضمير در «يجوز ان ينظر اليها» نميتواند كلي باشد، به اين معني كه بگوييم كسي كه قصد ازدواج دارد ميتواند به هر زني نگاه كند و اگر شخصي باشد بايد كلمه «المرأة» در صدر روايت نيز مشخص باشد. (يعني تصيمي دارد با شخص معيني ازدواج كند.) و الا استخدام لازم ميآيد و به عبارت ديگر از روايت استفاده ميشود كه متعلق اراده و متعلق نظر واحد است، چون متعلق نظر شخص خاص است متعلق اراده نيز فرد خاص ميباشد.
سؤال: مرحوم آقاي حاج شيخ فرمودهاند: مردي كه موردي را در نظر دارد و تحقيقات لازمه را انجام داده است فقط چنان چه از نظر ظاهري نيز او را بپسندد تصميم به ازدواج ميگيرد، در چنين مواردي نيز «يريد» صدق ميكند، چون اراده قريب به فعليت عرفاً اراده فعلي محسوب ميشود، پس در مورد اول از اين چهار صورت نيز «يريد ان يتزوج المرأة» صدق ميكند. چنان كه كسي كه بالقوة القريبة من الفعلية عالم باشد، او را عالم ميدانند و ادله «هو لا يعلم» از چنين مواردي منصرف است. (كتاب النكاح ـ تأليف مرحوم آشتياني ـ ص 7)
پاسخ استاد مد ظله:
اين فرمايش شما در صورتي صحيح است كه بداند بعد از ديدن او را ميپسندد، همچنان كه در مثال «و هو لا يعلم» چنين است، ولي اگر شك دارد كه بعد از ديدن او را ميپسندد يا نه، اراده قريب به فعليت نيست.
اشكال:
درست است كه ظاهر «يريد» اراده فعلي است لكن تعليلي كه در روايت آمده است ظهور در اراده تعليقي دارد، و ظهور تعليلي اقوي از ظهور حكم معلّل است و بر آن مقدم. روايت ميفرمايد «فانه يشتريها باغلي الثمن» اصل اولي حرمت نظر است، ولي امام عليه السلام براي كسي كه قصد ازدواج دارد بالعنوان الثانوي اجازه نگاه كردن داده است، چون براي ازدواج مخارج فراواني را متحمل ميشود (مهريه وغيره)، و اگر چشم بسته اقدام كند خطر آن است كه مال زيادي از او به هدر رود، بنابر اين ميتواند به موردي كه اراده تعليقي بر ازدواج با او را دارد (يعني مقدمات تصميم به ازدواج تمام شده فقط پسنديدن ظاهري مانده است) نگاه كند، ولي در هيچ يك از دو موردي كه اراده قطعي بر ازدواج دارد (مورد اول و دوم كه گذشت) حق نگاه كردن ندارد چون به تناسب حكم و موضوع استفاده ميشود در جايي نگاه كردن جايز است كه اين نگاه كردن دخالتي در فعل يا ترك ازدواج داشته باشد.
پاسخ استاد مد ظله:
استدلال به ظهور جمله «فانه يشتريها باغلي الثمن» در تعليل تمام نيست چون در تفسير اين عبارت چندين احتمال ديگر هست:
الف: شايد معني عبارت اين باشد كه اين كسي كه تصميم به ازدواج گرفته بايد براي تعيين مهريه موردش را ببيند تا بر اساس امتيازات زن در مورد مهريه موافقت كند، عقلاء براي فرار از ضرر معاملات كوچك مثمن را ارزيابي ميكنند تا قيمت آن را تعيين كنند، در اينجا نيز شارع مقدس ميخواهد جلوي ضرر را بگيرد، لذا به كسي كه متحمل مخارج زيادي خواهد شد اجازه ميدهد كه با ارزشيابي درست، مهريه و مانند آن را تعيين كند و اين معني منافاتي با ظهور «يريد» در اراده فعلي ندارد.
ب: شايد در اين تعليل به باب «اماء» تشبيه شده باشد، يعني همان طوري كه در خريدن كنيز نگاه كردن جائز است، در ازدواج با حره كه اهميت بيشتري دارد و مخارج زيادتري را ميطلبد بالاولوية العرفية بايد نگاه كردن جايز باشد، پس اين تعليل، باعث نميشود كه از ظهور «يريد» در اراده فعلي رفع يد كنيم.
ج: كسي كه تصميم به ازدواج گرفته و اطلاعي از وضعيت ظاهري همسرش ندارد، در تحيّر شديدي بسر ميبرد كه بالاخره بي مورد خرج كرديم يا با مورد؟ شارع براي اينكه زودتر از چنين مشقتي بيرون بيايد اجازه نگاه كردن به او داده است، و اين منافاتي با ظهور «يريد» در اراده فعلي ندارد.
البته بعضي از اين محتملات به خصوص احتمال اخير متكلفانه است، لكن در مجموع معلوم ميشود كه ظهور «فانه يشتريها باغلي الثمن» در تعليل چندان هم قوي نيست كه باعث رفع يد از ظهور «يريد» در اراده فعلي شود.
نكته:
سؤال: مراد از «اغلي الثمن» زندگي كردن است، يعني مردي كه ميخواهد با زني ازدواج كند بايد نهايت احتياط را بكند تا در زندگي دچار مشكل نشود.
پاسخ استاد مد ظله:
اولاً: در برخي از روايات همين باب (روايت حسن بن سرّي) براي علت جواز نظر ميفرمايد «فلم يعطي ماله؟![1]» و اين صريح است كه مراد از مال و ثمن، مهريه و مخارج ازدواج است.
ثانياً: «زندگي كردن» مفهومي مشترك بين زن و مرد است و اگر روايت به زندگي كردن نظر دارد پس چرا خصوص مرد را مشتري حساب كرده است؟
اكنون اين سؤال مطرح است:
آيا هر گونه اراده تعليقي ازدواج اراده به حساب آمده، براي جواز نظر كافي است؟ به نظر ميرسد كه موارد مختلف است و بايد تفصيل قائل شويم.
توضيح اين مطلب در جلسات آينده خواهد آمد.
منابع اصلي بحث:
1 ـ العروة الوثقي
2 ـ كتاب النكاح (تقريرات درس مرحوم حاج شيخ «ره»)
3 ـ جامع احاديث الشيعة
« والسلام »
[1] ـ جامع الاحاديث ج 20، ص32 روايت چهارم.