الاحد 06 جُمادى الآخرة 1446 - یکشنبه ۱۸ آذر ۱۴۰۳


برائت از دشمنان خدا و رسول (ص)

بسم الله الرحمن الرحیم

برائت

ویژه نامه ربیع الاول 1401ش

اظهار و ابراز دشمنی و بیزاری، ازجمله قواعد قانونمند شده در روابط بین فردی است که شخص با آن، خط سیر فکری و عملی خود را بروز می‌دهد. این شیوه به‌طور خاص در مسئله رویارویی جبهه حق در مقابل باطل، نمود پررنگ‌تری دارد و جایی که احقاق حق و اظهار دشمنی با ظالم در مقابل مظلوم در بین باشد، رنگ تقاضای محرومیت و دوری از رحمت الهی به خود می‌گیرد. این رویکرد، با الفاظ خاصی صورت می‌پذیرد که از همه مهم‌تر و معروف‌تر واژگان برائت و تبری و لعن است. خدای متعال که ذات اقدسش حق محض است، از این دو واژه در مقابل باطل و ظالم و طاغوت به‌کرات استفاده فرموده است:

بَراءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى الَّذينَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكين.‏[1] (اين، اعلام) بيزارى از سوى خدا و پيامبر او، به كسانى از مشركان است كه با آنها عهد بسته‏ايد.

أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمين.‏[2] اى لعنت خدا بر ظالمان باد!

به‌طور کلی تولی و تبری دو اصطلاح بسیار پرکاربرد و بنیادین درون‌دینی است که به دوستی با خدا و دوستان وی و دشمنی با دشمنان خدا اطلاق می‌شود. تولی به معنای کسی را دوست و سرپرست گرفتن و پیروی کردن است که اگر با «عن» متعدی شود به معنای اعراض و رویگردانی می‌آید.[3] تبری نیز به معنای دوری جستن از چیزی آمده است.[4]

اما علاوه بر مفهوم استقلالی این دو واژه، هرگاه با هم و به صورت هیئت ترکیبی استعمال شود، معنای ترکیبی نیز افاده خواهد کرد که بر دوستی با دوستان خدا، پیامبران، امامان معصوم و مؤمنان و دشمنی با دشمنان آنان دلالت دارد.

روشن است که هر عملی، مبتنی بر انگیزه و تفکری است. در اسلام، آنچه ارزش و اهمیت دارد، عمل انسان است که بایستی بر محور رضایت ا لهی و جهت‌گیری آخرتی صورت پذیرد اما این عمل، وقتی روح و حقیقت پیدا می‌کند که بر مبنای محبت الهی و برائت و دوری از دشمنان خدا باشد و بدون این دو پشتوانه، هیچ عملی کامل نخواهد بود بلکه آفت‌زده و بی‌ارزش هست و عامل این عمل، از دایره ولایت و حمایت الهی خارج و داخل در دایره ولایت طاغوت و دشمنان خداست:

اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُون.‏[5] خداوند، ولى و سرپرست كسانى است كه ايمان آورده‏اند؛ آنها را از ظلمتها، به سوى نور بيرون مى‏برد. (اما) كسانى كه كافر شدند، اولياى آنها طاغوتها هستند؛ كه آنها را از نور، به سوى ظلمتها بيرون مى‏برند؛ آنها اهل آتشند و هميشه در آن خواهند ماند.

در روایات نیز وارد است: خداوند به برخی از انبیا وحی می‌کند: به مردم بگوید کارهایی که در دنیا انجام داده‌اید، از عبادت و زهد و تقوا، به نحوی سود آن‌ها به خودتان بازمی‌گردد؛ بنگرید برای من چه کرده‌اید؟ آیا هرگز دوستی از دوستان مرا دوست داشته‌اید؟ یا با دشمنان من دشمنی کرده‌اید؟ اگر عبادت آسمانیان و زمینیان همراه شما باشد و در آن دوستی با دوستان من و دشمنی با دشمنان من نباشد آن عبادت به کار شما نیاید.[6]

و در کلام پیامبر اکرم ص بهترین دستگیره ایمان معرفی گردیده است:

نقل است که پیامبر گرامی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در جمع اصحاب فرمود: کدام دستگیره ایمان از همه محکم‌تر است؟ اصحاب هر یک چیزی گفتند: نماز، روزه، حج، جهاد و… پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) فرمود: إِنَّ أَوْثَقَ عُرَى الْإِيمَانِ الْحُبُّ فِي اللَّهِ وَ الْبُغْضُ فِي اللَّهِ تَوَالِي وَلِيِّ اللَّهِ وَ تَعَادِي عَدُوِّ اللَّه‏ ؛ همه این‌ها مهم‌اند؛ لیکن محکم‌ترین دستگیره ایمان، دوستی و دشمنی در راه خداست و این‌که دوستان خدا را دوست داشته باشی و از دشمنان او بیزار باشی.[7]

از مجموع معارف اسلامی به دست می‌آید که اهمیت تولی و تبری تا جایی است که بر تمام روابط بین فردی در عالم سبقت دارد حتی نزدیک‌ترین روابط خویشاوندی. به‌تصریح قرآن کریم، کسانی که به خدا و روز واپسین ایمان آورند با کسانی که با خدا و پیامبرش دشمنی و مخالفت کنند دوستی نمی‌کنند، اگرچه پدران یا پسران یا برادران یا خویشاوندانشان باشند؛ اینان‌اند که خداوند ایمان را در دل‌هایشان نوشته است:

لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشيرَتَهُمْ أُولئِكَ كَتَبَ في‏ قُلُوبِهِمُ الْإيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ يُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُون‏[8]؛ هيچ قومى را كه ايمان به خدا و روز رستاخيز دارند نمى‏يابى كه با دشمنان خدا و رسولش دوستى كنند، هر چند پدران يا فرزندان يا برادران يا خويشاوندانشان باشند؛ آنان كسانى هستند كه خدا ايمان را بر صفحه دلهايشان نوشته و با روحى از ناحيه خودش آنها را تقويت فرموده، و آنها را در باغهايى از بهشت وارد مى‏كند كه نهرها از زير (درختانش) جارى است، جاودانه در آن مى‏مانند؛ خدا از آنها خشنود است، و آنان نيز از خدا خشنودند؛ آنها «حزب اللَّه» اند؛ بدانيد «حزب اللَّه» پيروزان و رستگارانند.

این مسئله در سیره اولیای الهی نیز به‌خوبی و روشنی ظهور و بروز داشته و البته جنبه تبری و برائت در آن جلوه خاص‌تری پیدا نموده است چنانکه در ماجرای حضرت ابراهیم علیه‌السلام مشاهده می‌کنیم وقتی فهمید عمویش آزر که برای او جنبه پدر داشت، دشمن خداست از وی بیزاری جست:

«فَلَمّا تَبَیَّنَ لَهُ اَنَّهُ عَدُوٌّ لِلّهِ تَبَرَّاَ مِنه»[9]؛ هنگامى كه براى او روشن شد كه وى دشمن خداست، از او بيزارى جست‏.

در قاموس الهی، مدار تولی و تبری، ایمان و کفر است؛ و بر همین مبنای توحیدی کسانی که پدران و برادران کافر خود را دوست و سرپرست بگیرند، ستمکارند و تا این افراد بر شرک و کفر باشند لزوم اظهار تبری از آنان و دشمنی با آن‌ها پابرجاست چنانکه در ماجرای حضرت ابراهیم علیه السلام و یارانش در این زمینه الگوسازی قرآنی شده است.

خداوند به‌تصریح در قرآن کریم محک و نشانه دوستی خود را پیروی از پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) معرفی کرده و فرمود: «قُل اِن کُنتُم تُحِبّونَ اللّهَ فَاتَّبِعونی»[10] و نیز به‌تصریح مردم را به مودت اهل‌بیت (علیهم‌السلام) فرا خواند: «قُل لا اَسٔلُکُم عَلَیهِ اَجرًا اِلاَّ المَوَدَّةَ فِی القُربی»[11] اما مهم این است که ادعای دوستی اهل‌بیت ع وقتی صداقت دارد که با اظهار دشمنی با دشمنان آنان همراه باشد چنانکه امیر مؤمنان علی (علیه‌السلام) فرمود: دوستی اهل‌بیت با دوستی دشمنان آنان جمع نمی‌شود، زیرا خداوند برای انسان دو قلب قرار نداده است.[12] به همین جهت است که در فرهنگ دینی، یکی از بهترین راهکارهای تقرب به خدا، برائت از دشمنان خدا و اولیاء الهی است:

اللَّهُمَّ إِنِّي أَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ بِاللَّعْنَةِ عَلَيْهِمْ وَ الْبَرَاءَةِ مِنْهُمْ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ.[13]

و در فرازی از زیارت عاشورا تصریح میشود:

اللَّهُمَّ إِنِّي أَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ فِي هَذَا الْيَوْمِ، وَ فِي مَوْقِفِي هَذَا، وَ أَيَّامِ حَيَاتِي بِالْبَرَاءَةِ مِنْهُمْ وَ اللَّعْنَةِ عَلَيْهِمْ، وَ بِالْمُوَالاةِ لِنَبِيِّكَ وَ آلِ نَبِيِّكَ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ.

همچنین امام رضا (ع) می‌فرماید: كَمَالُ الدِّينِ وَلَايَتُنَا وَ الْبَرَاءَةُ مِنْ عَدُوِّنَا؛ کمال دین ولایت ما و برائت از دشمنان ماست.[14]

تقدم تبری بر تولی

از دیگر نکات بسیار مهم در زمینه بحث پیش رو، لزوم تقدم رتبی تبری بر تولی است به این معنا که هرچند هردو این رویکردها، به‌منزله دو بال برای پرواز در آسمان تقرب الهی هستند، اما ظهور و بروز عقلی و عملی یکی فرع بر دیگری است و به همین جهت تقدم و اهمیت حاصل می‌کند. تا دلی از محبت دشمن کسی پالایش نگردد، نمی‌تواند ظرف محبت او باشد و تا تخلیه صورت نگیرد، تحلیه صورت نمی‌پذیرد این یک قانون عقلی و عرفی است و قابل مناقشه و خدشه نیست.

آیینه شو جمال پری طلعتان طلب/جاروب زن خانه و پس میهمان طلب

چه‌بسا بر اساس همین رویکرد عاقلانه، در برخی آیات قرآنی نیز تبری بر تولی مقدم شده است، چنان‌که در آیه ۲۹ فتح ابتدا شدت عمل با کافران بیان‌شده، سپس رأفت و دوستی بین مؤمنان مطرح می‌شود: «مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ والَّذینَ مَعَهُ اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم…».

نیز در سیره انبیای الهی در داستان‌های قرآنی چنین رویکردی به‌وضوح قابل مشاهده است. ازجمله حضرت یوسف (علیه‌السلام) در گفتگو و ارشاد هم‌بندی‌های خویش در زندان تبری را بر تولی مقدم فرمود:

اِنّی تَرَکتُ مِلَّةَ قَومٍ لا یُؤمِنونَ بِاللّهِ وهُم بِالأخِرَةِ هُم کفِرون[15]؛ من آيين قومى را كه به خدا ايمان ندارند، و به سراى ديگر كافرند، ترك گفتم (و شايسته چنين موهبتى شدم)!

و در گامی فراتر، خدای متعال پیامبران خویش را در زمینه تقدم تبری بر تولی و اظهار برائت، ستوده و در جایگاه اسوه و الگو قرار داده که پیروی از آنان بر تمام مؤمنان واجب است. ازجمله در توصیف رویکرد توحیدی شیخ انبیای الهی می‌فرماید:

قَدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ في‏ إِبْراهيمَ وَ الَّذينَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآؤُا مِنْكُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ كَفَرْنا بِكُمْ وَ بَدا بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَه‏… ؛ براى شما سرمشق خوبى در زندگى ابراهيم و كسانى كه با او بودند وجود داشت، در آن هنگامى كه به قوم (مشرك) خود گفتند: «ما از شما و آنچه غير از خدا مى‏پرستيد بيزاريم؛ ما نسبت به شما كافريم؛ و ميان ما و شما عداوت و دشمنى هميشگى آشكار شده است؛ تا آن زمان كه به خداى يگانه ايمان بياوريد!

اما در آیه‌ای، تبری را از مهم‌ترین و ابتدایی‌ترین وظیفه پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) تلقی فرموده است:

«واَنذِر عَشیرَتَکَ الاَقرَبین واخفِض جَناحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ المُؤمِنین فَاِن عَصَوکَ فَقُل اِنّی بَری ءٌ مِمّا تَعمَلون»[16]

تبری از دشمنان اهل‌بیت علیهم السلام

اما در میان هر آنچه موضوع تبری قرار می‌گیرد، اظهار برائت از دشمنان اهل‌بیت پیامبر اکرم ص جایگاه ویژه و منحصربه‌فردی دارد که گویی اثر تکوینی و وضعی خاصی در آن نهاده شده است و به همین جهت اهمال و سستی در آن نیز به همان میزان، موجب عقب‌ماندگی از صراط مستقیم و دوری از مسیر قرب الهی خواهد بود. چنانکه به نقل تفاسیر، مراد از انس و جانّی که طبق آیه ۳۹ الرحمن: «فَیَومَئِذٍ لا یُسٔلُ عَن ذَنبِهِ اِنسٌ ولا جانٌّ» در قیامت بازخواست نمی‌شوند نیز خصوص کسانی است که در دنیا دوستدار امیر مؤمنان، علی (علیه‌السلام) بوده، از دشمنان آن حضرت تبری می‌جویند.[17]

البته به جهت قرار داشتن اهل‌بیت ع در جو خفقان طاغوت و وجوب رعایت تقیه از سوی آن حضرات و نیز پیروانشان، اظهار برائت از دشمنان در قالب لعن و به صورت مبهم و گاهی رمزی صورت میگرفته است. لعن آن بزرگواران گاهی به صورت کلی بیان میشده مانند لعن جاحدین و منکرین و ظالمین نسبت به خدای متعال و اهل‌بیت پیامبر؛

اللَّهُمَّ الْعَنِ الَّذِينَ كَذَّبُوا رُسُلَكَ وَ هَدَمُوا كَعْبَتَكَ وَ حَرَّفُوا كِتَابَكَ وَ سَفَكُوا دِمَاءَ أَهْلِ بَيْتِ نَبِيِّكَ- وَ أَفْسَدُوا فِي بِلَادِكَ وَ اسْتَذَلُّوا عِبَادَكَ اللَّهُمَّ ضَاعِفْ عَلَيْهِمُ [لَهُمُ‏] الْعَذَابَ فِيمَا جَرَى مِنْ سُبُلِكَ وَ بَرِّكَ وَ بَحْرِكَ اللَّهُمَّ الْعَنْهُمْ فِي مُسْتَسِرِّ السَّرَائِرِ وَ ظَاهِرِ الْعَلَانِيَةِ فِي أَرْضِكَ وَ سَمَائِك‏…[18]

اللَّهُمَّ الْعَنِ الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَكَ وَ خَالَفُوا مِلَّتَكَ وَ رَغِبُوا عَنْ أَمْرِكَ- وَ اتَّهَمُوا رَسُولَكَ وَ صَدُّوا عَنْ سَبِيلِكَ اللَّهُمَّ احْشُ قُبُورَهُمْ نَاراً وَ أَجْوَافَهُمْ نَاراً وَ احْشُرْهُمْ وَ أَتْبَاعَهُمْ إِلَى جَهَنَّمَ زُرْقاً اللَّهُمَّ الْعَنْهُمْ‏ لَعْناً يَلْعَنُهُمْ بِهِ كُلُّ مَلَكٍ مُقَرَّبٍ وَ كُلُّ نَبِيٍّ مُرْسَلٍ وَ كُلُّ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ امْتَحَنْتَ قَلْبَهُ لِلْإِيْمَانِ اللَّهُمَّ الْعَنْهُمْ فِي مُسْتَسِرِّ السِّرِّ وَ ظَاهِرِ الْعَلَانِيَة[19]

ْ اللَّهُمَّ الْعَنِ الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَكَ وَ اتَّهَمُوا نَبِيَّكَ وَ جَحَدُوا آيَاتِكَ وَ سَخِرُوا بِإِمَامِكَ وَ حَمَلُوا النَّاسَ عَلَى أَكْتَافِ آلِ مُحَمَّدٍ اللَّهُمَّ إِنِّي أَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ بِاللَّعْنَةِ عَلَيْهِمْ وَ الْبَرَاءَةِ مِنْهُمْ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ يَا رَحْمَانُ يَا رَحِيم‏.[20]

گاهی نیز در قالب عناوین و الفاظ خاصی که هم مصادیق عمومی و هم مصادیق خاص را میتوانست شامل گردد مانند جبت و طاغوت یا صنمی قریش:

اللَّهُمَّ الْعَنْ جَوَابِيتَ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ طَوَاغِيتَهَا وَ الْعَنْ فَرَاعِنَتَهَا.[21]

اللَّهُمَّ الْعَنِ الْجِبْتَ وَ الطَّاغُوتَ وَ الْفَرَاعِنَة.[22]

و گاهی نیز با عنوان قاتلین اهل‌بیت ع:

َ اللَّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ وَ قَتَلَةَ أَنْصَارِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ وَ أَصْلِهِمْ حَرَّ نَارِكَ وَ ذقهم [أَذِقْهُمْ‏] بَأْسَكَ وَ ضَاعِفْ عَلَيْهِمُ الْعَذَابَ الْأَلِيمَ وَ الْعَنْهُمْ لَعْناً وَبِيلا…[23]

و گاهی نیز با شماره گذاری در تطبیق اشخاص و در مواردی که با وجوب تقیه و وحدت جامعه اسلامی تعارضی نداشت، از بردن نام خاص ملعونین ابایی نداشتند:

اللَّهُمَّ خُصَّ أَنْتَ أَوَّلَ ظَالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنِّي، وَ ابْدَأْ بِهِ أَوَّلًا ثُمَّ الثَّانِيَ وَ الثَّالِثَ وَ الرَّابِعَ، اللَّهُمَّ الْعَنْ يَزِيدَ خَامِساً، وَ الْعَنْ عُبَيْدَ اللَّهِ بْنَ زِيَادٍ وَ ابْنَ مَرْجَانَةَ وَ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ شِمْراً، وَ آلَ أَبِي سُفْيَانَ وَ آلَ زِيَادٍ وَ آلَ مَرْوَانَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.[24]

اللَّهُمَّ الْعَنْ أَبَا سُفْيَانَ، وَ مُعَاوِيَةَ، وَ يَزِيدَ بْنَ مُعَاوِيَةَ، عَلَيْهِمْ مِنْكَ اللَّعْنَةُ أَبَدَ الْآبِدِينَ، وَ هَذَا يَوْمٌ فَرِحَتْ بِهِ آلُ زِيَادٍ وَ آلُ مَرْوَانَ بِقَتْلِهِمُ الْحُسَيْنَ عَلَيْهِ السَّلَامُ، اللَّهُمَّ فَضَاعِفْ عَلَيْهِمُ اللَّعْنَ وَ الْعَذَابَ.[25]

 

تبری در روایات و زیارات

1. روایات

اظهار برائت در روایات جلوه خاصی دارد و به‌طور گسترده مورداستفاده و سفارش قرارگرفته است ازجمله:

پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم می‌فرماید:

مَن تأَثَّمَ أَن یَلعَنَ مَن لَعَنَهُ اللهُ فَعَلَیهِ لَعنَةُ الله؛ هر کس از لعن کردنِ کسی که خدا او را لعنت کرده خودداری کند، لعنت خدا بر او باد.

اِحفظُونی فی عِترتی وَ ذُرِّیتّی، فَمَن حَفِظَنی فیهِم حَفِظَهُ الله، اَلا لَعنَةُ اللهِ عَلی مَن آذانی فیهِم؛ با پاسداری از حرمت عترت و فرزندان من، حرمت مرا نگه بدارید. لعنت خدا بر کسانی که با اذیت کردن آن‌ها مرا اذیت می‌کنند.

یا علی! إنَّ وِلایَتکَ لا تُقَبلُ اِلّا بِالبَراءَةِ مِن اَعدائِکَ وَ اَعداءِ الأَئِمَة مِن وُلدِکَ.[26]؛ یا علی! تولأی تو جز با تبرّی از دشمنان تو و دشمنان امامان و فرزندان تو قبول نمی‌شود.

امام زین‌العابدین علیه‌السلام می‌فرماید:

مَن اَحبَّ اَعداءَنا فَقَد عادانا وَ نَحنُ مِنهُ بَراءٌ واللهُ عزَّ وجلَّ مِنهُ بَریءٌ[27]؛ کسی که دشمنان ما را دوست بدارد با ما دشمنی کرده و ما از او بیزاریم و خداوند متعال نیز از او بیزار است.

امام جعفر صادق علیه‌السلام می‌فرماید:

حُبُّ أولیاءِ اللّهِ واجِبٌ وَالوِلایةُ لَهم واجِبَةٌ واَلبراءَةُ مِن اَعدائِهِم واجِبَةٌ وَ مِن‌َالّذینَ ظَلموا آلَ محمدٍ صلّی‌الله علیهم[28]؛ و محبت اولیای خدا واجب است و بیزاری و تبرّی از دشمنانشان و از کسانی که به آل محمد صلی‌الله علیه و آله ستم روا داشته‌اند هم واجب و الزامی است.

كَذَبَ مَنِ ادَّعَی مَحَبَّتَنَا وَ لَمْ یَتَبَرَّأْ مِنْ عَدُوِّنَا[29]؛ دروغ می‌گوید کسی که ادعای محبّت ما را می‌کند ولی از دشمنان ما تبرّی و بیزاری نمی‌جوید.

من اَقامَ فرائِضَ اللهِ وَاجْتَنبَ مَحارِمَ اللهِ و أَحسَنَ الوِلایةَ لِاهل‌بیت نَبِیِّ اللهِ وَ تَبَرأَ مِن اَعداءِ الِلّه عَزَّوجَلَّ فَلیَدِخُلْ مِن أَیِّ ابوابِ الجَنَّةِ الثمانِیةِ شاءَ.[30]

کسی که واجبات خدا را به‌جا آورد و از محرمات دوری کند و ولایت اهل‌بیت پیغمبر (ص) را نیکو بدارد و از دشمنان خداوند متعال تبرّی بجوید، (فردا) از هر یک از درهای هشتگانه بهشت که دلخواه او است داخل آن بگردد.

البراءَةُ مِن أشْقَی الأوَّلینَ و الآخِرینَ… قاتِلِ امیرالمؤمنین (ع) واجِبَةٌ والبَراءَةُ مِن جَمیع قَتَلَةِ اهل‌البیت (ع) واجِبة[31]؛ تَبَریّ و بیزاری جستن از شقی‌ترین اوّلین و آخرین (ابن مُلجَم لعین) قاتل امیرالمؤمنین (ع) واجب و الزامی است و تَبرّی از تمامی قاتلان اهل‌بیت (ع) نیز واجب و الزامی است.

امام موسی‌كاظم علیه‌السلام می‌فرماید:

شِیعَتُنَا اَلَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَ یَحِجُّونَ الْبَیْتَ الْحَرَامَ وَ یَصُومُونَ شَهْرَ رَمَضَانَ وَ یُوَالُونَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یَتَبرَّؤُنَ مِن أَعدائِهِم.[32]

شیعیان ما كسانی هستند كه نماز را برپا می‌دارند و زكاة را می‌پردازند و به حج خانه خدا می‌روند، ماه رمضان را روزه می‌گیرند و ولایت اهل‌بیت را دارند و از دشمنانشان تَبرّی و بیزاری می‌جویند.

2. زیارات

متن زیارت‌نامه‌های اولیای الهی، درس‌نامه‌هایی است که قرائت و تدبر در آن‌ها به‌عنوان وظیفه مؤمنین دانسته شده است؛ اما یکی از مهم‌ترین و پرتکرارترین فرازهای زیارت‌نامه، اظهار برائت از دشمنان آنان است و همین خود دلیلی است بر لزوم و وجوب اظهار تبری و تلقین آن با زبان و القای آن در جنبه‌های فردی و عملی و اجتماعی.

تبری در نخستین زیارت مطلقه‌ی امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) چنین بازتاب شورانگیزی دارد:

خدایا! لعنت کن بر قاتلان امیر مؤمنان، خدایا لعنت کن قاتلان حسن و حسین را، خدایا لعنت کن قاتلان ائمه را و عذابشان کن به عذابی دردناک که احدی از جهانیان را آن‌طور عذاب نکردی، به عذابی بسیار که آن را گسستن و انقطاعی نیست و مدت و نهایتی ندارد (چرا؟) برای اینکه با والیان امر تو مخالفت و ستیزه کردند و آماده کن برای آن‌ها عذابی که آن را به هیچ‌یک از آفریدگانت وارد نکردی…[33]

شاید به تحقیق می‌توان گفت که اظهار برائت در بالاترین و شدیدترین شکل، در زیارت عاشورا جلوه کرده است:

لعنت شود و ملعون باد امتی که شما را کشت و امتی که با شما مخالفت کرد و امتی که ولایت شما را انکار کرد و امتی که بر ضد شما پشتیبانی دشمن کرد و امتی که حاضر (در صحنه‌ی نبرد) بود و شهادت را نطلبید. شکر خدا که جایشان را آتش دوزخ قرار داد… خدا لعنت کند (دور از رحمتش گرداند) گروهی را که بنیاد ستم و بیداد بر شما خاندان (پیامبر) را پی‌ریزی کردند و خدا لعنت کند مردمی را که از (تصدی) مقامتان شما را بازداشتند و از رتبه‌ها و درجاتی که خدا شما را در آن‌ها نهاده بود دور کردند.

خدا لعنت کند گروهی که شما را کشتند و هم لعنت کند کسانی را که برای قدرت دادن به آنان در جنگ با شما زمینه فراهم کردند.

من در پیشگاه الهی و حضور شما از آنان و پیروان و تابعان و دوستانشان بیزاری و دوری می‌جویم.

‌ای اباعبدالله! واقعاً تا روز قیامت من صلحم با هر که با شما سر صلح و آشتی دارد و در نبردم با هر که با شما در جنگ است.

خدا لعنت کند آل زیاد و آل مروان را و خدا همه‌ی بنی امیه را لعنت کند و خدا لعنت کند پسر مرجانه را و خدا لعنت کند عمر بن سعد را و خدا لعنت کند شمر را.

خدا لعنت کند مردمی را که زین بر نهادند و لگام زدند (اسبان را) و نقاب بستند برای جنگ و کشتن تو…

‌ای اباعبدالله! من تقرب می‌جویم به خدا و رسولش و امیرِ مؤمنان و فاطمه و حسن و تو به دوستی و پیوستگی داشتن با تو و بیزاری و دوری از هر کس که پایه‌ی (ظلم و قتل شما را) گذاشت و ساختمانش را بر آن بنا کرد و ستم و بیدادش را بر شما و بر پیروانتان روا داشت…

و این وظیفه عاشقانه و تاثیرگزار تربیتی که بیدارکننده روح جهاد در برابر طاغوت در وجود انسان است، وقتی به اوج می‌رسد که به مرحله ذکر صد مرتبه لعن می‌رسد و این اظهار تبری را در وجود شخص نهادینه می‌سازد.

اصل وحدت

پوشیده نیست که اصل حفظ وحدت در جامعه اسلامی، از اصولی است که حاکم بوده و تا اصل وحدت حفظ نگردد، بستری برای اعلای کلمه حق و نشر معارف فراهم نخواهد بود به همین دلیل سیره و سفارش اهل‌بیت ع پیوسته بر حفظ این رویکرد حتی با تقیه بوده است و اظهار علنی برائت از دشمنان وقتی محمل عقلی و شرعی دارد که این اصل حفظ گردد.

[1]. توبه، 1.

[2]. هود، 18.

[3]. طریحی، فخرالدین بن محمد، مجمع البحرین، ج ۴، ص ۵۵۸،

[4]. فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر فی غریب شرح الکبیر، ص ۴۷-۴۶، ماده بری.

[5]. بقره، 257.

[6]. شعیری، محمد بن محمد، جامع الاخبار، ص ۱۲۴.

[7]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۲، ص ۱۲۵-۱۲۶.

[8]. مجادله، سوره ۵۸، آیه ۲۲.

[9]. توبه، سوره ۹، آیه ۱۱۴.

[10]. آل عمران، سوره ۳، آیه ۳۱.

[11]. شوری، سوره ۴۲، آیه ۲۳.

[12]. حویزی، عبدعلی بن جمعه، تفسیرنورالثقلین، ج ۴، ص ۲۳۴.

.[13] كامل الزيارات، النص، ص: 313.

[14]. بحار الأنوار، ج‏27، ص 58.

[15]. یوسف، سوره ۱۲، آیه ۳۷-۳۸.

[16]. شعراء، سوره ۲۶، آیه ۲۱۴-۲۱۶.

[17]. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج ۲، ص ۳۴۵.

[18]. كامل الزيارات، النص، ص: 197.

[19]. كامل الزيارات، النص، ص: 203.

[20]. همان، ص 313.

[21]. همان.

[22]. همان، ص 234.

[23]. كامل الزيارات، ص 234.

[24]. المزار الكبير (لابن المشهدي)، ص: 484.

[25]. همان.

[26]. بحار، ج ٢٧، ص ١٩٩.

[27]. بحار، ج ٢٧، ص ٦٠.

[28]. بحار، ج ٢٧،‌ ص ٥٢

[29]. بحار، ج ٢٧،‌ص ٥٩.

[30]. بحار، ج ٢٧، ص ٨٨.

[31]. بحار، ج ٢٧، ص ٥٥.

[32]. صفات‌الشیعه، ص ٤.

[33]. قمی، شیخ عباس، مفاتیح الجنان، ص ۴۶۹