بی رغبتی به ریاست
از بیانات آیتاللهالعظمی شبیری زنجانی:
مرحوم آقای خمینی نقل میكرد: وقتی انگلیسیها در سال 1341ق علمای عراق (مرحوم آقای آسید ابوالحسن اصفهانی و آقای نائینی) را به ایران تبعید كردند، ایشان مدتی در اراك بودند و سپس به قم آمدند.
قبل از ورود آنها به قم آقای آسید محمد تقی خوانساری به مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری اصرار میكند كه این چند روز درسها را تعطیل كنید. آقای حاج شیخ به تعطیلی دروس تمایل نداشت و میگفت كه تعطیلی دروس در روز ورود آقایان كافی است.
آقای آسید محمد تقی اصرار میكرد و آقای حاج شیخ هم زیر بار نمیرفت. سرانجام آقای آسید محمد تقی به حاج شیخ عرض كرد: آقا، مردم بر میگردند!
آقای حاج شیخ ناراحت شد و گفت: آقا، شما تصوّر میكنید كه من برای گرفتن این منصب حرص میزنم و علاقه دارم كه رئیس بشوم؟ خدا شاهد است كه اگر در یكی از این روستاها زندگی كنم، طبع من مایلتر است از این كه متصدّی ریاست بشوم. من به این امور رغبتی ندارم.
آقای آسید محمد تقی خیلی خجالت كشید و گفت: نه آقا، من نمیخواستم جسارت كنم و بگویم مردم از شما بر میگردند. منظورم این بود كه مردم از دین بر میگردند و عقایدشان سست میشود.
جرعه ای از دریا؛ ج4/ ص507