الاربعاء 05 رَبيع الثاني 1446 - چهارشنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۳


تطوّرات مرجعیت در سده اخیر


تطوّرات مرجعیت در سده اخیر

پس از وفات میرزای شیرازی، آسید محمد فشارکی زیر بار مرجعیت نرفت. ابتدا مرجعیت به آسید اسماعیل صدر و آمیرزا محمدتقی شیرازی رسید و چون میان مریدانش اختلاف شدیدی پیدا شد، آن دو بزرگوار که مُعْرِض از ریاست بودند، تصمیم گرفتند برای پایان یافتن این اختلاف از مرجعیت فاصله بگیرند، لذا آسید اسماعیل از سامرا به کربلا رفت. وقتی آن دو از مرجعیت کنار رفتند، مرجعیت به نجف منتقل شد و چون در فارس ها مرحوم آخوند خراسانی بر مرحوم آسید محمدکاظم یزدی نسبتاً تقدم داشت، و در عرب ها آشیخ محمد طه عرب و در ترک ها حاج شیخ حسن مامقانی و فاضل شربیانی مقدم بودند، آنها به مرجعیت عمده رسیدند.

به فاصله کمی فاضل شربانی، سپس حاج شیخ حسن مامقانی و بعد از وی شیخ محمد طه عرب از دنیا رفتند و مرجعیت عمده به مرحوم آخوند و حاج میرزا حسین خلیلی رسید. وقتی حاج میرزا حسین از دنیا رفت، مرجعیت مرحوم آخوند گسترده تر شد. وقتی مشروطیت شکست خورد، مروم آخوند به انزوا کشیده شد و مرحوم آسید محمدکاظم یزدی ترقّی کرد و مرجعیتش فراگیر شد و وقتی آخوند وفات کرد، مرحوم آسید محمدکاظم تقریباً مرجع وحید شد. البته آمیرزا محمدتقی و آسید اسماعیل بودند ولی چون از ریاست مُعْرِض و در نجف نیز نبودند، مرجعیتشان تحت الشعاع مرجعیت آسید محمد کاظم بود. وقتی آسید محمدکاظم از دنیا رفت، آمیرزا محمدتقی شیرازی به مرجعیت عمده رسید. در آن وقت وی و آسید اسماعیل مرجع بزرگ دیگر در کربلا ساکن بودند. وقتی این دو عالم وفات کردند، آقای شریعت اصفهانی مرجع شد، منتهی مرجعیتش بیش از چند ماه طول نکشید.

پس از وفات او، آقای حاج شیخ عبدالکریم حائری و آقای آسید ابوالحسن اصفهانی و آقای نائینی به مرجعیت رسیدند. آسید محمد فیروزآبادی هم مرجع بود ولی تحت الشعاع آنها بود. در عرب ها هم آشیخ احمد کاشف الغطاء و شیخ علی جواهری نوه صاحب جواهر مرجع شدند. آشیخ علی زود از دنیار رفت و بیشتر عرب ها به آسید ابوالحسن رجوع کردند. شنیدم ابتدا عرب ها از آسید ابوالحسن عدول و به شیخ علی جواهری رجوع می کردند ولی وقتی به فاصله کمی شیخ علی از دنیا رفت، قضیه عکس شد. شیخ احمد کاشف الغطاء نیز به شکل خاصّی[1] از صحنه مرجعیت کنار زده شد و در عراق مرجعیت آقای آسید ابوالحسن و آقای نائینی فراگیر شد. در کربلا آقای نائینی بیشتر مقلد داشت ولی در مجموع آقای آسید ابوالحسن در عراق مقلد بیشتری داشت.

در ایران آقای حاج شیخ عبدالکریم حائری مرجع عام بود[2] و آقای آسید ابوالحسن و در مرتبه بعد آقای نائینی هم مقلّد داشتند. وقتی در سال ۱۳۵۵ آقای نائینی و آقای حاج شیخ از دنیا رفتند، آقای آسید ابوالحسن تقریباً مرجع منحصر شد. آقای بروجردی هم در منطقه لرستان مرجع بود.

پس از وفات آسید ابوالحسن آقای حاج آقا حسین قمی و آقای بروجردی مرجع عام شدند، ولی مرجعیت حاج آقا حسین سه ماه بیشتر طول نکشید و پس از وفات وی مرجعیتِ منحصر تقریباً از آنِ آقای بروجردی شد. البته آقای حجّت در ترک ها مرجعیت داشت و شاید اکثر ترک ها از وی تقلید می کردند. آقای حکیم و آقای آسید عبدالهادی شیرازی نیز مقلّد داشتند ولی مقلّدین آقای حکیم بیش از مقلّدین آسید عبدالهادی بودند. البته بعداً مرجعیت آقای آسید عبدالهادی بر آقای حکیم ترجیح پیدا کرد. آقای آسید عبدالهادی در میان خواص خیلی مورد قبول بود ولی در میان عرب ها مرجعیت مشتهری نداشت، ولی آقای حکیم در مرتبه بعد از آقای بروجردی بیشتر مقلد داشت. وقتی آقای بروجردی از دنیا رفت، متوقَع بود که مرجعیت عام به آقای حکیم برسد ولی برخلاف تصوّر، مرجعیت مهم در نجف به آسید عبدالهادی منتقل شد.

آقای مجتهدی تبریزی از یکی از منبری های تبریز نقل می کرد: من در روز عید غدیر به منزل آقای حکیم رفتم ولی چندان خبری نبود. به منزل آقای آسید عبدالهادی رفتم دیدم کمّاً و کیفاً مجلس آنجا مهم تر است و فحول علمای نجف در آنجا شرکت دارند. آسید عبدالهادی در آن مدت کوتاه که شاید یک سال و دو ماه طول کشید، تقدم چشمگیری بر آقای حکیم پیدا کرد. یکی از عواملی که در افول آقای حکیم بی تأثیر نبود، تلگراف تسلیت محمدرضا شاه به آقای حکیم بود. این تلگراف به موقف آقای حکیم در میان مردم ایران ضربه زد و با این که آقای حکیم فقیه مدبّر عاقلی بود و آقای آسید عبدالهادی نابینا شده بود، مع ذلک تقدم چشمگیری بر آقای حکیم پیدا کرد.

شخصی می گفت: وقتی آقای بروجردی از دنیا رفت، در مدرسه آقای بروجردی در نجف مجلس فاتحه ای برگزار شد. همه علما در آن مجلس شرکت کردند. آقای حکیم به صورت معمولی وارد مجلس شد و نشست. ولی وقتی آسید عبدالهادی وارد مدرسه آقای بروجردی شد، منقل شد و رگیة شدیدی کرد و چون چشمش نمی دید، مدّتی طول کشید تا در جای خودش بنشیند. در طول این مدّت تمام جمعیت به احترام وی سرپا ایستاده بودند، با این که او جمعیت را نمی دید. آن آقا می گفت: در آن جلسه اهل فنّ فهمیدند که مرجعیت از آنِ که خواهد بود و پیدا بود که همه علما به آسید عبدالهادی توجه دارند. بعد از رحلت آقای آسید عبدالهادی مرجعیت از آنِ آقای حکیم شد. آقای حکیم و آقای شریعتمداری از نظر تعداد مقلدین بر دیگران تقدم داشتند. اکثریت ترک ها مقلد آقای شریعتمداری و کمی از ترک ها و نیز کمی از فارس ها مقلد آقای حکیم و آقای خویی بودند. در منطقه آذربایجان آقای شریعتمداری و آقای خویی مقلد داشتند ولی در غیر آذربایجان و غیر ایران مرجع عمده آقای حکیم بود.[3] آقای شریعتمداری هم به همین نکته توجّه داشت، چون وقتی آقای حکیم به علمای ایران تلگراف کرد و از آنها خواست که به نجف بییند تا در موضوع شاه تصمیم بگیرند، آنها عذرخواهی کرده بودند که شرایط ما اجازه نمی دهد ما از ایران حرکت کنیم. آقای حکیم در آن تلگراف از آقای شریعتمداری و آقای گلپایگانی و آقای خمینی با تعبیر «آیة الله» نام برده بود و آقای خمینی و آقای گلپایگانی نیز در جواب با همان تعبیر پاسخ گفته بودند ولی آقای شریعتمداری با تعبیر «آیة الله العظمی» از آقای حکیم یاد کرده بود. بعضی از اصحاب ایشان عرض کردند که شما چرا از این تعبیر استفاده می کنید که حالی که ایشان چنین تعبیری درباره شما به کار نبرده اند؟ آقای شریعتمداری پاسخ داده بود: چون آقای حکیمی اثباتاً بر ما مقدم است. ما در ایران در مرجعیت با او مشارکت داریم ولی در غیر ایران، مرجعیتِ منحصر از آنِ اوست و باید اینها رعایت شود. امّا ثبوتاً آقای شریعتمداری از نظر سرعت انتقال و اطلاع بر اشباه و نظائر و فهم عرفی بر اقران تقدم داشت و آقای حکیم هم در اصول و بعضی از مباحث صناعی فقه بر آقای شریعتمداری ترجیح داشت. در اصول خیلی ها بر آقای شریعتمداری مقدم بودند. در مکتوب، حاشیة آقای حکیم بر حاشیة آقای شریعتمداری مقدم و آقای شریعتمداری در خیلی از موارد از مستمسک آقای حکیم بهره برده است.


[1] در مقاله «آیة الله سید محمد کاظم یزدی» با عنوان «اغراض سیاسی» (در کتاب شیعه، شماره ۴، ص۱۴) تفصیل این قضیه نقل شد.

[2] مرحوم آقای حاج شیخ تقریباً در اصفهان مقلّد نداشت. علتش اصفهانی بودن آسید ابوالحسن نبود بلکه دلیل دیگری داشت. تفصیل این قضیه در جلد دوم جرعه ای از دریا (ص۴۹۷-۴۹۸) گذشت. (ش)

[3] ایة الله سید احمد خسروشاهی (برادر سید هادی خسروشاهی) پس از رحلت آیة الله بروجردی، آیة الله حکیم را برای مرجعیت شیعیان عرب زبان و آیة الله شریعتمداری را برای شیعیان غیرعرب زبان معرفی کرد.