تقسيمات نكاح- بحث اعراض در كلام مرحوم ايرواني- تفاوت اعراض و خروج شئ
بسم الله الرحمن الرحيم
1377/7/4
تقسيمات نكاح- بحث اعراض در كلام مرحوم ايرواني- تفاوت اعراض و خروج شئ
الف ) و بالنسبة الي المنكوحة ايضاً ينقسم الي الاقسام الخمسة …
مرحوم سيد بعد از اين كه اصل نكاح را به اقسام خمسه تقسيم ميكنند ميفرمايند: اين تقسيم بالنسبة به منكوحه هم جاري است و در منكوحة (زن) هم پنج صورت متصور است
استاد:
مناسب بود كه مرحوم سيد همين تقسيم را بالنسبة به ناكح هم جاري ميكردند و ميگفتند در مرد هم پنج صورت متصور است.
ب ) متن مسأله 9 : يجوز أكل ما ينثر في الاعراس …
بررسي مسأله اعراض[1]:
1ـ كلام مرحوم ايرواني:
ايشان در آخر كتاب البيع قبل از شروع به بحث، رسالهاي دارند بنام «رسالة جمان السلك في الاعراض عن الملك» در آنجا ميفرمايند: خروج شيء از يد شخص، بر دو قسم است:
اختياري و غير اختياري كه در غير اختياري يا خود آن مملوك خارج ميشود مثل صيدي كه ملك شخص بوده و فرار ميكند. يا اينكه غاصبي به قهر و غلبه از دست او ميگيرد و در خروج اختياري كه مالك به يكي از نواقل از تحت يد خودش خارج ميكند و به ديگري منتقل ميكند اصل ملكيت از بين نرفته و صفت مملوكيت در ملك باقي است فقط مالك عوض شده است.
ايشان ميفرمايند: در بحث اعراض اين دو قسم مورد بحث نيست. بلكه مورد بحث در مسأله اعراض اين است كه شخص سلب ملكيت از خودش ميكند بدون اينكه به ديگري نقل دهد. يعني مورد بحث در باب اعراض اين است كه آيا همانطور كه در باب حيازت نقل منشأ ملكيت است (براي خودش احداث ملكيت ميكند.) در باب اعراض هم آيا با نفس سلب ملكيت از خود، آن ملك از تحت يدش خارج و مباح ميشود يا خير؟
البته في الجمله در بعضي از اموال، اين طوري است كه با سلب ملكيت، مال مباح ميشود. مثل باب عتق كه با نفس سلب ملكيت، عبد آزاد ميشود. و يا مثل اوقاف عامه بنابر قولِ به تحرير كه اگر مال را براي عموم وقف كند، آن مال از ملكيت او خارج ميشود و هيچ مالكي نخواهد داشت.
بنابر اين بحث در اين است، همانطور كه اگر انسان به عبد خود بگويد: «اعتقتك» آن عبد آزاد ميشود، آيا اگر بگويد فلان مال را رها كردم، آن مال رها (مباح) ميشود يا خير؟
مرحوم ايرواني در ادامه ميفرمايند: مثالهايي كه براي مصاديق مسأله اعراض گفته شده است به غير از يكي هيچ كدام مصداق مسأله اعراض نميباشد.
بررسي مثال اول:
صرف اينكه شخصي از ملك خودش منتفع نشود مال از تحت يد او خارج نميشود. زيرا مراد از سلب ملكيت، اعراض عمليه صرف نيست. مثلاً اگر كسي با همسر (زن) خود قهر كرد و به او نفقه نپرداخت و هيچ گونه تمتع از او پيدا نكرد؛ بلا اشكال سلب زوجيت از او نكرده است، و به همين جهت احدي قايل نيست كه اين زن از زوجيت او خارج شده و حكم طلاق را دارد. پس صرف مسأله اعراض تكويني و عدم انتفاع موضوع مسأله اعراض را درست نميكند.[2]
بررسي مثال دوم:
انشاء تمليك به وسيله فعل (تمليك فعلي) اين هم ربطي به بحث مورد نظر در باب اعراض ندارد. مثلاً در عروسيها كه پول ميريزند روي سر عروس و اشخاصي برميدارند اينها اعراض نيست؛ بلكه تمليك فعلي است. به اين صورت كه پراندن پول به قصد تمليك، انشايي است فعلي براي آخذ كه البته مرحوم سيد هم در اينجا ميفرمايند: اين تمليك فعلي گاهي عمومي است و همه ميتوانند استفاده كنند. و گاهي مخصوص به مدعوين است كه در اين صورت دايره تمليك خاص ميشود و اگر اين پول جلوي رهگذري بيفتد، نميتواند از آن استفاده بكند. پس اين مثال هم از اعراض خارج است. زيرا اين مثال تمليك به ديگران است به انشاء فعلي و حال اين كه مسأله اعراض صِرف سلب ملكيت از خود ميباشد.
بررسي مثال سوم:
انشاء اباحه به وسيله فعل ـ مالك، ملك خود را مباح ميكند براي ديگران و ديگران هم از اين ملك مباح شده استفاده ميكنند. در مهمانيهاي عمومي كه دعوتي نيست، اباحه معاطاتي ميباشد به اين صورت كه گذاشتن غذا جلوي شخص، به اين معناست كه براي او اباحه كرده و خوردن آن شخص هم به منزله قبول و استفاده از اين اباحه است يا مثل سَبيل كردن آب و اباحه آن.
اين هم مثال براي اعراض نيست. مسأله اعراض اين است كه شخص رأساً سلب ملكيت از خودش بكند و به اينكه آيا شخص ديگري برميدارد يا خير؟ كاري ندارد.
مثال روشن براي مسأله اعراض:
شخصي صيدي كرده است. مثلاً ماهي صيد كرده است و به قصد اين كه از ملك خودش خارج كند (به انشاء خروج از ملكيت) صيد را رها ميكند، اينجا بحث پيش ميآيد كه آيا با آزاد كردن اين جوري، سلب ملكيت ميشود يا خير؟
2ـ مناقشه استاد در كلام مرحوم ايرواني:
اولاً اينكه ايشان بين ميهمانيهاي عمومي و سَبيل كردن آب و امثال آن با نثار عروس فرق ميگذارند، وجه آن معلوم نشد كه به چه علت در نثار عروس انشاء تمليك است ولي در باب مهمانيهاي عمومي انشاء اباحه است؟ فرقي بين اين دو وجود ندارد تا بگوييم در نثار عروس ملك طرف مقابل ميشود ولي در مهماني كه غذا ميخورد، غذا در ملك ديگري است، منتها اجازه تصرف دارد. مخصوصاً بعضي از چيزهايي كه بر سر عروس ميپاشند؛ از قبيل مأكولات است و فرقي بين اين مأكول بامأكولات در مهمانيها وجود ندارد.
نكتةٌ: استاد: يكي از چيزهايي كه در باب معاطات مقصود به الاباحة است، تملك است كه شخصي مجاز باشد براي خودش تملك كند (البته اين در كلام شيخ انصاري به وضوح بيان نشده است) پس ممكن است در هر دو مثال تملك مجاز باشد.
ثانياً اين كه ايشان ميفرمايند مورد بحث در آنجا است كه شخص اعتباراً از خودش سلب ملكيت كرده باشد و خيلي از مثال هايي كه گفته شده خلط بين مسأله اعراض و مسائل ديگر است، درست نيست و معلوم نيست كه مورد بحث منحصر باشد به مطلبي كه ايشان ميفرمايند. البته شخصي كه از شيئي اعراض كرده گاهي به اين صورت است كه شخص ملكيت را براي خودش محفوظ نگاه داشته، كه اين البته خارج از موضوع اعراض است و صرف اينكه تكويناً بيرون انداخته، سبب نميشود شخص ديگري بتواند آن مال را تملك كند.
ولي گاهي به اين صورت است كه شخص قطع علاقه كرده و بيتفاوت است نسبت به آن مال به طوري كه اگر كسي آمد آن مال را برداشت يقه او را نميگيرد كه چرا مال من را برداشتي؟ و حتي در ذهنش اصلاً ابقاء و اخراج ملكيت در عالم اعتبار نيست. بحث و نزاع در اين گونه موارد است كه آيا شارع مقدس با نفس اعراض و بدون انشاء سلب ملكيت، سلب ملكيت از شخص ميكند يا خير؟
به عبارت ديگر اگر بدون اينكه انشاء اخراج شده باشد و حتي شخص توجهي به اعتبار يا عدم اعتبار ملكيت نداشته باشد، آيا صرف سلب علاقه شخص نسبت به مال منشأ سلب ملكيت ميشود يا خير؟
عدهاي قايل هستند كه اين مسأله هم داخل در بحث اعراض هست و وجهي ندارد ما اينها را از بحث خارج كنيم.
«والسلام»
[1] ـ در كتاب اجاره اين مسأله مورد بحث قرار گرفت و مرحوم آقاي خوئي در اواخر كتاب اجاره ص 460 ـ 458 اين مسأله را بحث كردهاند.
[2] ـ كلام استاد: فقط در باب احياء موات است كه اگر كسي ملكي را كه با احياء مالك شده است، رها كند؛ بعد از سه سال؛ اختلاف است در اينكه آيا با اعراض و عدم انتفاع و نهايتاً مخروبه شدن ملك، از ملك محيئي خارج ميشود يا خير؟ كه در صورت اخراج، خروج شرعي است نه اخراج مالكي.