جلسه 186 – حکم ازدواج با خامسه در زمان عده یکی از زنان اربعه – 30/ 11/ 78
بسم الله الرحمن الرحيم
جلسه 186 – حکم ازدواج با خامسه در زمان عده یکی از زنان اربعه – 30/ 11/ 78
بررسی حکم مسئله در فرض طلاق بائن
خلاصه درس قبل و اين جلسه:
در جلسه قبل گفته شد؛ كسي كه چهار زن دارد و يكي از آنها را طلاق ميدهد، اگر طلاق رجعي باشد تا قبل از انقضاء عدّه مطلقه نميتواند زن ديگري بگيرد. و چند نكته در مورد كلام سيد (صاحب عروة) و مرحوم آقاي حكيم بيان شد. در اين جلسه، ابتدا در مورد ادعاي اجماعي كه آقاي حكيم مطرح كردهاند (كه بين طلاق رجعي و بائن فرق است) تحقيق گستردهاي ميشود و روشن ميگردد كه مسأله اجماعي است و اينكه صاحب حدائق و آقاي خوئي به تبع او، به شيخ مفيد نسبت خلاف دادهاند و همچنين كشف اللثام به شيخ طوسي نسبت مخالفت در مسأله ميدهد صحيح نيست. آنگاه دليل قائلين به حرمت علي وجه الاطلاق ذكر ميشود و پس از آن دو دليل از ادله قائلين به تفصيل همراه با پاسخ آنها ذكر ميگردد . در پايان نيز مسأله تعارض اطلاق ازماني آيه شريفه با ادله ناهيه مطرح ميگردد.
بررسی وجود اجماع در مسئله
آيا نسبت به اينكه در طلاق بائن، زوج ميتواند در عدّه مطلقه، زن ديگري بگيرد، اجماعي وجود دارد؟
كلام مرحوم حكيم و ادعاي اجماع
مرحوم آقاي حكيم از نظر جمع بين روايات معتقدند كه ؛ فرقي بين طلاق رجعي و بائن در اينكه زوج قبل از انقضاء عدّه نميتواند زن ديگري اختيار كند نيست وليكن چون اجماع و تسالم اصحاب در مسأله قائم بر اين است كه بين طلاق رجعي و بائن فرق است و زوج ميتواند در طلاق بائن قبل از انقضاء عدّه، زن ديگري بگيرد، از اطلاق ادله مانعه رفع يد ميشود.[1]
اشكال آقاي خوئي«ره» به كلام مرحوم حكيم
مرحوم آقاي خوئي در پاسخ به كلام آقاي حكيم فرمودهاند كه مسأله اجماعي نيست تا اينكه نتوانيم به اطلاق روايات اخذ نماييم، صاحب حدائق ميفرمايد كه ، در اين مسأله، مفيد«ره» قائل به تحريم است مطلقاً و همچنين شيخ طوسي (بنابر آنچه صاحب كشف اللثام نسبت ميدهد) او نيز قائل به حرمت است مطلقاً پس مسأله اجماعي نيست.[2]
بررسی ادعاي اجماع
صاحب كشف اللثام فرموده كه شما اكتفا به نقليات نكنيد و تا مادامي كه مآخذ اصلي در دسترس است به خود مراجع اصلي مراجعه نماييد، ما نيز بنا گذاشتيم كه در اين مسأله، اقوال را از مآخذ اصلي تحقيق نماييم .
آنچه كه ما بدست آورديم اين است كه تا زمان شهيد ثاني«ره» همه فقهاء بالاتفاق قائل به ثبوت فرق بين طلاق رجعي و طلاق بائن هستند . فقط شيخ طوسي در تهذيب عبارتي دارد كه كشف اللثام ميفرمايد ظاهر آن عبارت اين است كه مطلقا حرام است كه ما در آن عبارت نيز تأمل داريم . كلام شيخ در تهذيب را در آينده بحث خواهيم كرد . فعلاً عمده، مطلبي است كه صاحب حدائق به تبع از نهاية المرام (كه شرح مختصر المنافع است) به مفيد نسبت دادهاند . البته محقق سبزواري نيز در كفايه ، اين نسبت را به مفيد داده است ، ولي به احتمال قوي او نيز از صاحب نهاية المرام تبعيت كرده است، چون در خيلي از موارد اگر انسان مراجعه كند ميبيند مطالب ذخيره ، گاهي عيناً و گاهي با كمي تغيير همان عبارات صاحب مدارك است ، خلاصه صاحب حدائق از مقنعه مفيد نقل ميكند ؛ كه شيخ مفيد قائل به تحريم شده است.
ما ذيلاً عبارت مفيد از مقنعه را نقل ميكنيم تا ببينيم تا چه مقدار اين نسبت صحيح است . شيخ مفيد در كتاب مقنعه صفحه 536 چنين ميفرمايد :
«و من كان عنده اربع زوجات فطلّق واحدة منهن طلاق السنة تطليقةً واحدةً يملك فيها الرجعة ، لم يجز له ان يعقد علي امرأة نكاحاً حتي تخرج المطلقه من العدة . فان خلع واحدة من الاربع او باراها لم يحرم عليه العقد علي امرأة اخري في الحال نكاحاً لانه ليس له علي المختلعة و المبارئة رجعة . و كذلك ان كانت التي طلقها لم يدخل بها جاز له العقد في الوقت علي اختها و غيرها من النساء لانه لاعدّة له عليها . و كذلك ان طلقها طلاق العدّة ثلاثاً لم يحرم عليه العقد علي غيرها اذ لارجعة له عليها حسب ما قدمنا.»[3]
عبارت بعدي او نيز اين چنين است: «و اذا كانت عنده امرأة قد دخل بها فطلقها طلاق السنة[4] لم يجز له العقد علي اختها حتي تخرج المطلقة من عدّتها. فان خلعها او باراها او طلّقها قبل الدخول بها او طلقها للعدة ثلاثاً فلاحرج عليه ان يعقد علي اختها في الحال، اذ لارجعة له عليها كما ذكرناه».[5]
چنانچه در اين عبارت ملاحظه ميشود ، اين كلمات شيخ ، صريح در اين است،كه بين طلاق رجعي و بائن فرق است و بنابراين جاي تعجب است كه چگونه صاحب مدارك اين نسبت (حرمت مطلقا) را به مفيد داده است ! بعد از صاحب مدارك، صاحب حدائق نيز مراجعه نكرده و همين نسبت را داده است و همچنين صاحب كفاية و مرحوم آقاي خوئي نيز چون به حدائق مراجعه كردهاند اين نسبت را دادهاند. اما نسبت به كلام شيخ طوسي در نهاية و مبسوط كه مسأله را متعرض شده است، قائل به تفصيل شده است، اما راجع به آن عبارتي كه در تهذيب دارد و صاحب كشف اللثام از آن استفاده اطلاق نموده و فرموده ظاهرش حكم به حرمت است مطلقاً، اين چنين است:
« … و متي كان عند الرجل اربع نسوة و طلّق واحدة منهن لم يحل له ان يعقد علي اخري حتي تنقضي عدة المطلقة»[6]
آنگاه اولين روايتي كه در اثبات اين مدعا ذكر ميكند چنين است : «روي محمد بن يعقوب عن علي بن ابراهيم عن ابيه عن ابن ابي عمير عن جميل بن دراج عن زرارة بن اعين و محمد بن مسلم عن ابي عبدالله عليه السلام قال : اذا جمع الرجل اربعاً فطلق احداهن فلا يتزوج الخامسة حتي تنقضي عدة المرأة التي طلق و قال : لا يجمع ماءه في خمس».[7]
اين عبارت شيخ در تهذيب بود. آنچه به نظر ما ميآيد اين است كه شيخ در اين كلامش فقط حكم مطلقه رجعيه را بيان نموده است نه مطلق طلاق و لو بائن را، چرا كه
اولاً وقتي ادعا را مطرح ميكند با لفظ (طلاق) ميفرمايد ، «… و طلّق واحدة منهن …» در جلسه قبل گفتيم كه اين لفظ معلوم نيست كه شامل خلع و مبارات نيز شود و در مواردي حتي خلع و مبارات مقابل طلاق ذكر شدهاند در مورد طلاق ثلاثاً نيز گفتيم چون فرد مخفي است شمول آن در ضمن «و طلق واحدة منهن» بسيار مشكل و در بسياري از مواقع عباراتي كه بعد ميآورند نشان ميدهد كه مراد طلاق اول بوده است[8]
ثانياً : مرحوم شيخ، اولين روايتي كه براي اثبات مطلبش آورده است روايتي است كه ذيل آن جمله «لا يجمع ماءه في خمس» دارد كه عدهاي به همين جمله از روايت استدلال كردهاند و گفتهاند كه معلوم ميشود كه طلاق رجعي است چرا كه در طلاق رجعي است كه چون مطلقه زوجه محسوب ميشود اگر قبل از انقضاء عدّه، او زن ديگري بگيرد «لايجمع ماءه في خمس» صدق ميكند .
نظير اين مطلب در كتاب فقه الرضا نيز آمده است. صاحب فقه رضوي كه كتاب او از كتابهاي قديمي است پس از اينكه ميگويد «زوج نميتواند قبل از انقضاء عده مطلقه، زن ديگري بگيرد»[9] دليلش را اين ذكر ميكند «چون مطلقه مادامي كه در عدّه است زن خود انسان محسوب ميشود»[10] از اين تعليل او استفاده ميشود كه كلام او در طلاق رجعي است . پس خلاصه به نظر ما، كلام شيخ در تهذيب نيز اطلاق ندارد. بنابراين به نظر ما، تا زمان شهيد ثاني، مسأله مورد اتفاق بوده است . اما شهيد ثاني ، مسأله را از نظر روايات كه بررسي ميكند ميفرمايد : اين روايات ناهيه را عدهاي ، حمل كردهاند بر رجعي و بعضي ديگر نيز تصرف در هيئت نهي نموده و گفتهاند نهي در اينجا كراهتي است. ايشان ميفرمايد اين حمل درست نيست زيرا اين روايات ناهيه معارض ندارد كه ما آنها را حمل بر خلاف ظاهرش نماييم .[11]
آنگاه ميگويد: بله، در باب اختين رواياتي هست كه خواهر مطلقه بائنه را شخص ميتواند بلافاصله بعد از طلاق بگيرد يعني در مورد اختين تفصيل درست است .
بعد شهيد ثاني از علامه حلي در تذكره نقل ميكند كه علامه پس از اينكه مسأله اختين را ذكر نمود ، فرموده است در خلع نيز روايت وارد شده «و لافارق بين مسأله الاختين و مسأله اربعة زوجات» يعني علامه در اصل مسأله نيز قائل به تفصيل شده است.[12] شهيد ثاني اين كلام علامه را نه نقد كرده است و نه قبول نموده، بلكه نسبت به كلام او ساكت است شايد تأمل و ترديد داشته كه آيا مسأله اجماعي هست يا نه خلاصه معترض نشده است .
اما صاحب مدارك نسبت به حملي كه بعضي انجام دادهاند (گفتهاند مطلقات ناهيه حمل بر رجعي ميشود) ابتدا يك شبههاي كرده است و سپس فرموده است ؛ «شايد روايتي كه دارد «لايجمع ماءه في خمس» دليل بر اين حمل باشد و لايخلو عن قوة، يعني بعيد نيست كه ما نيز قائل به تفصيل بشويم.»[13]
بله صاحب كفايه قائل به حرمت علي وجه الاطلاق شده است[14] و آن بعد از مطلبي است كه از شيخ مفيد در مقنعه نقل ميكند و خيال ميكند كه شيخ قائل به حرمت علي وجه الاطلاق شده است ، چون اين خيال را ميكند، خودش نيز جرأت پيدا ميكند كه بر خلاف مشهور و اجماع فتوي بدهد ، ولي ما قبلاً گفتيم كه مفيد«ره» نيز تفصيل نداده است .
صاحب كشف اللثام نيز ميفرمايد ظاهر تهذيب عبارت از حرمت مطلقه است[15] و ظاهر اخبار نيز همين را اقتضاء ميكند كه در مورد كلام تهذيب بحث نموديم.
خلاصه، در مسأله مخالفي نيست و اجماعي است، يعني از زمان شيخ مفيد و قبل از او صاحب فقه رضوي همه قائل به تفصيل شدهاند. حال اين مقدار براي اجماعي بودن مسأله كافي است يا نه. آقايان معمولاً به اين مقدار اكتفا ميكنند.
دليل قائلين بعدم جواز نكاح زوج قبل از انقضاء عدّه مطلقه مطلقاً (طلاق رجعي و بائن):
اين عده به اطلاق ادلّه ناهيه تمسك كردهاند كه ميگويد ؛ اگر مردي يكي از چهار زنش را طلاق بدهد تا مادامي كه عدّه او تمام نشده است نميتواند زن ديگري بگيرد.
ادله قائلين به تفصيل
در مقابل قائلين به حرمت علي وجه الاطلاق ، قائلين به تفصيل دو دليل ذكر نمودهاند:
دليل اول
اينكه گفته شده (در زماني كه مطلقه در عدّه است زوج نميتواند زن ديگري بگيرد). به خاطر اين است كه اگر در زمان عدّه ، زوج زن ديگري بگيرد در حقيقت پنج زن گرفته است و داشتن پنج زن براي يك مرد جايز نيست ، واضح است كه اين بيان در مورد طلاق رجعي جاري است چون در طلاق رجعي هنوز رابطه زوج و زوجه منقطع نشده است وليكن در طلاق بائن چون ارتباط بكلي منقطع است مشكل جمع بين پنج زن نيز لازم نميآيد ، لذا در روايات تعبير «لانقطاع العصمة بينه و بينها»[16] نموده است .
پاسخ
اين بيان تمام نيست ، زيرا معلوم نيست كه علت حكم اين باشد ، بلكه ممكن است در محل بحث با اينكه محذور جمع بين پنج زن لازم نميآيد علت ديگري موجب حرمت باشد .
دليل دوم
علامه[17] و محقق كركي[18] و صاحب حدائق[19] استدلال نمودهاند به اينكه؛ آن روايتي كه[20] صدرش دلالت بر حرمت علي وجه الاطلاق ميكند ذيل او اين چنين آمده است «قال : و لايجمع ماءه في خمس» اين علت فقط در مورد مطلقه رجعيه صادق است پس بايد روايت را حمل بر رجعي نماييم .
پاسخ شهيد ثاني به اين استدلال
شهيد ثاني ميفرمايد دليلي نداريم كه روايت را حمل بر رجعي يا كراهت نماييم زيرا اين روايت معارضي ندارد تا ما چنين حمل هايي انجام دهيم.[21]
شهيد ثاني توضيح نداده است كه چطور اين روايت معارض ندارد بلكه اگر ما جمله «لا يجمع ماءه في خمس» را علت بگيريم خود علت (يخصّص و يعمّم) حكم را مختص به رجعي ميكند.
به نظر ميرسد وجه كلام شهيد اين باشد كه چون تعبير روايت اين است كه «و قال : لايجمع ماءه في خمس» نفرموده «و لايجمع ماءه في خمس» يعني معلوم نيست كه اين ذيل روايت دنباله كلام قبلي باشد بلكه معمولاً آقايان در امثال اين مورد كه چنين تعبير ميشود اين را دليل بر عدم اتصال بين دو كلام ميگيرند ، چرا كه اگر متصل بود معنا نداشت كه يك مرتبه راوي بگويد «و قال …» پس احتمال دارد اين كلام جداگانهاي باشد كه خود راوي دنباله اين روايت ذكر كرده است و مراد از آن نيز اين باشد كه كسي نميتواند بيش از چهار زن داشته باشد كه اين مطلبي است در جاي خود صحيح و ربطي به بحث ما ندارد زيرا چنانچه گفتيم ممكن است مشكل در بحث ما چيز ديگري غير از مسأله عدم جواز پنج زن باشد . پس معارضي براي اطلاقات وجود ندارد .
تعارض بين اطلاق از معاني آيه شريفه «فانكحوا ماطاب لكم…» با اطلاق ادلّه ناهيه
در اينجا بحثي مطرح ميشود كه آيه شريفه ﴿فانكحوا ما طاب لكم من النساء و مثني و ثلاث و رباع﴾[22]ميگويد تا چهار زن براي هر مردي جايز است و اين اطلاق أزماني دارد يعني شخصي كه مثلاً سه زن دارد هر وقت كه ميخواهد ميتواند زن چهارمي اختيار كند اين اطلاق أزماني آيه شريفه با اطلاق ادله مانعه ، خصوصاً در مورد طلاق بائن كه مطلقه، نه حقيقتاً زوجه است و نه در حكم زوجه ، معارضه دارد . چرا كه بر اساس اطلاق أزماني آيه شريفه ، اين شخص چون سه زن دارد ميتواند بدون صبر كردن تا انقضاء عدّه بلافاصله زن ديگري بگيرد وليكن ادله ناهيه ميگويد بايد تا انقضاء عدّه صبر نمايد.
[1] . مستمسك العروة الوثقى؛ ج 14، ص: 113
[2] . موسوعة الإمام الخوئي؛ ج 32، ص: 161
[3] . المقنعة (للشيخ المفيد)؛ ص: 536
[4]. «طلاق السنة» كه در عبارت شيخ مفيد آمده است . در مقابل «طلاق بدعي» است كه سنيها دارند يعني طلاق شرعي باشد چرا كه سنيها بعضي از شرائطي كه ما براي صحت طلاق قائل هستيم معتبر نميدانند مثلاً حضور عدلين را شرط نميدانند.
[5] . همان
[6]. تهذيب الأحكام؛ ج 7، ص: 294 و الكافي (ط – الإسلامية)؛ ج 5، ص: 429
[7] همان
[8] ـ در عبارتي كه از مقنعه مفيد نقل كرديم فيد «ثلاثاً» را صريحاً ذكر ميكرد ان طلّقها طلاق العدة ثلاثاً.
[9] . الفقه – فقه الرضا؛ ص: 232
[10] . همان
[11] . مسالك الأفهام إلى تنقيح شرائع الإسلام؛ ج 7، ص: 351
[12] . همان
[13] . نهاية المرام في شرح مختصر شرائع الإسلام؛ ج 1، ص: 179
[14] كفاية الأحكام؛ ج 2، ص: 147
[15] . كشف اللثام و الإبهام عن قواعد الأحكام؛ ج 7، ص: 213
[16] عین این تعبیر در روایات یافت نشد تعبیر نزدیک به این تعبیر چنین است«أن العصمة قد انقطعت فيما بينها و بين زوجها» (حياة ابن أبي عقيل و فقهه؛ ص: 479)
[17] . تذكرة الفقهاء (ط – القديمة)؛ ص: 639
[18] . جامع المقاصد في شرح القواعد؛ ج 12، ص: 375
[19] . الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة؛ ج 23، ص: 629
[20]. اين روايت در ضمن كلام شيخ طوسي در تهذيب ذكر شد.
[21] مسالك الأفهام إلى تنقيح شرائع الإسلام؛ ج 7، ص: 351
[22] سوره نساء، آيه 3