جلسه 299 – حرمت بالمصاهره – 79/12/3
بسم الله الرحمن الرحيم
جلسه 299 – حرمت بالمصاهره – 79/12/3
حرمت بنت و ام مزني بها ـ حکم زناي سابق بر عقد ـ بررسی دلالی روایات حرمت
خلاصه درس قبل و اين جلسه
بحث در بررسي روايات مربوط به بخشي از مسئله 28 بود (آيا زناي با زن موجب حرمت ازدواج با دختر او مي شود يا نه؟) در اين جلسه، ابتداء به بيان نكتهاي درباره نقل اقوال مختلف در كتاب جواهر و سپس به صحيحه عيص (از روايات دال بر تحريم) و اختلاف نسخ موجود در آن ميپردازيم (كه اگر باشر امرأته و نه باشر امرأةً باشد استدلال ناتمام خواهد بود) و بيان ميكنيم كه كه در نسخ كافي و نوادر و استبصار و يك جاي تهذيب (باشر امرأةً) اختلافي نيست و اختلاف در نقل دوم تهذيب است و در آخر، با توجه به عدم ثبوت احتمال (باشر امرأة)، در استدلال به اين صحيحه اشكال ميكنيم. بعد از آن روايت منصور بن حازم را با اسناد مختلف نقل كرده و يكي بودن آن را اثبات خواهيم كرد و سپس به بيان پنج روايت ديگر از ادله قول به تحريم پرداخت و در آخر بحث امروز، بررسي روايات دال بر تحليل را شروع خواهيم كرد و در اين مقام، روايت سعيد بن يسا را از تهذيبين و نوادر ذكر كرده و به بيان اختلافهاي موجود در آن خواهيم پرداخت.
نكتهاي درباره كتاب جواهر الكلام
انصافاً كتاب جواهر بديل ندارد ولي ذكر جهات ضعف، اشكال حساب نميشود مرحوم صاحب جواهر گاهي از بيست كتاب، نقل فتوي ميكند و بعد ميفرمايد: «علي ما حكي عن بعضها» و وقتي انسان نگاه ميكند ميبيند كه حدود پانزده نفر از اينها را خودش نديده است و داخل در «عن بعضها» است البته يك نفر كه هم تحقيق ميكند و هم تتبع، نميرسد كه همه را خود نگاه كند بلكه حدود پنج كتاب را كه محل ابتلاء ايشان بوده خود نگاه ميكند و بقيه را از شخص ديگري نقل ميكند.
ايشان در بحث ما از حدود 30 كتاب، قول به تحريم را نقل ميكند و مستند نقل را هم نميگويند كه گاه خيال ميشود ايشان مستقيماً نقل كردهاند و من چون اين را مستبعد ميدانستم مراجعه كردم و معلوم شد كه عين عبارت سيد مجاهد در مناهل است حتي ترتيب همان است و يك اختلاف نسخهاي كه در آنجا بود به اينجا هم منتقل شده است صاحب مناهل يك سهوالقلمي دارند كه گفتهاند: «المحقق الكركي في كنز الفوائد»،[1] به جاي جامع المقاصد، كنز الفوائد تعبير كردهاند در جواهر[2] هم همين سهو آمده است فقط فتواي مقدس بغدادي را صاحب جواهر اضافه كردهاند كه در مناهل نيست.
ادامه بررسي روايت در مسئله (صحيحه عيص بن قاسم)
اختلاف نسخ موجود در صحيحه عيص
در جلسه گذشته تا صحيحه عيص را بحث كرديم و در بحث امروز از اين روايت شروع مي كنيم. در صحيحه عيص بنالقاسم آمده است «قال سئلت اباعبداللهعليه السلام عن رجل باشر امرأة و قبل، غير انه لم يفض اليها ثم تزوج ابنتها. قال: اذا لم يكن افضي الي الام فلا بأس و ان كان افضي اليها فلا يتزوج ابنتها»[3] اين روايت را صاحب مناهل[4] ذكر كرده و از سيد بحرالعلوم كه هم استاد و هم پدر عيالش بوده اختلاف نسخهاي را در اين حديث نقل ميكند كه شيخان اين روايت را به صورت «باشر امرأة» نقل كردهاند در اكثر نسخ، چنين است ولي در بعضي از نسخ به صورت «رجل باشر امرأة» آمده است، عين اين تعبير در جواهر[5] هم هست. هر چند كه كلمه «شيخان» متعارفاً به شيخ مفيد و شيخ طوسي اطلاق ميشود ولي ظاهراً در اينجا مراد از آن شيخ كليني و شيخ طوسي باشد زيرا، اينها روايت را نقل كردهاند.
اگر عبارت «امرأته» با اضافه باشد به بحث ما مربوط نميشود و مدلولش اين ميشود كه اگر كسي به زوجه خود دخول نكند ولي تقبيل كند، اين موجب حرمت بنت نميشود بلكه شرط حرمت بنت، دخول بر امّ است و اين مسئله ديگري است به بحث زنا مربوط نيست. منتهي اينها گفتهاند كه اكثر نسخ «امرأة» بدون اضافه است و استدلالي هم كه شيخ ميكند با «امرأة» مطابق است زيرا در صورت اضافه به «هاء» مربوط به اين بحث نميشود.
تحقيق در اختلاف نسخ صحيحه عيص
تحقيق اين است كه اين روايت در كافي[6] و نوادر حسين بن سعيد كه به نوادر احمد[7] معروف است آمده است و يقيناً در اين دو جا «امرأة» است نخس هم چنين است و آنچه ما ديدهايم هم، «امرأة» است و اگر «امرأته» باشد به بابي كه كليني و حسين بن سعيد عنوان كردهاند مربوط نميشود زيرا باب عنوان شده اين است كه آيا فجور به زن موجب حرمت بنت او ميشود يا نه؟[8] و اين عنوان، ربطي به بنت زوجه مدخوله و غير مدخوله ندارد. اينها به اطلاق اين روايت تمسك كرده و گفتهاند كه «امرأة» شامل مباشرت با زن به صورت فجور هم ميشود و اگر در روايت «امرأته» آمده باشد به كلي از اين باب اجنبي ميشود.
در استبصار[9] و يك جاي تهذيب[10] اين روايت را از كافي نقل ميكند كه مطابق با نسخه كافي «امرأة» است ولي اين روايت در جاي ديگري از تهذيب،[11] با سندي كه مقداري با سند كافي اختلاف دارد[12] نقل شده است و در اينجا شايد، نسخ تهذيب مختلف باشد و ظن قوي اين است كه «امرأته» با اضافه درست است زيرا بحث در «بنت الزوجه المدخوله و غير المدخوله» ميباشد و اينكه شرط حرمت ربيبه، دخول بهام است و كمتر از دخول، سبب حرمت نيست در اين بحث روايات را نقل ميكند كه يكي از آنها اين روايت است در نسخه معتبري كه ما اصلاح كرديم هم «امرأة» هست، در نسخه چاپي هم اول «امرأته» بوده است و در «غلط نامه» تصحيح كرده و «امرأة» كردهاند و اين تصحيحات بدون تحقيق است زيرا در جاي ديگر كه ديدهاند «امرأة» هست در كافي هم «امرأة» هست اينجا را هم به همان صورت اصلاح كردهاند و اين تصرف اجتهادي است. نسخ معتبري كه ما ديدهايم «امرأته» هست علي المظنون، نسخه اصلي، اين تهذيب چاپ شده هم «امرأته» بوده و همين هم درست است و اصلاً بحث راجع به بنت الزوجه و ربيبه ميباشد.
تأمل در تمسك به صحيحه عيص
اگر نسخه كافي و نوادر را صحيح بدانيم (امرأة بدون اضافه) تمسك به اين روايت در بحث ما ممكن ميشود زيرا عبارت «رجل باشر امرأة» اطلاق دارد و شامل مباشرت حلال و مباشرت فجور ميشود ولي اگر نسخه «امرأته» ثابت شود ارتباط اين روايت با بحث ما از بين ميرود تأمل در اينجا است كه نميدانيم نسخ كافي و نوادر «امرأة» صحيح است و يا بعضي از نسخ معتبر تهذيب «امرأته» و شايد همه نسخ معتبر تهذيب كه من استقصاء نكردهام.
الا ان يقال: نقل كليني ثابت است ولي نقل تهذيب ثابت نيست زيرا ما به نسخ تهذيب يقين نداريم و اينكه اين روايت در باب ربيبه آمده است دليل بر «امرأته» نيست. زيرا اگر عبارت روايت «باشر امرأة» نيز باشد به اطلاق خود، شامل ربيبه هم ميشود پس وجود روايت معارض براي نقل كليني ثابت نيست و در فرض عدم ثبوت معارض، نقل كليني حجت است.
روايت منصور بن حازم
متن روايت
«عن منصور بن حازم عن ابي عبداللهعليه السلام قال: سألته عن رجل فجر بامرأة أيتزوج ابنتها؟ قال: ان كان قبلة او شبهها فلا بأس و ان كان زني فلا».[13] روايت بعدي نيز از منصور بن حازم است: «عن ابي عبداللهعليه السلام في رجل كان بينه و بين امرأة فجور فهل يتزوج ابنتها؟ فقال: ان كان من قبلة او شبهها فليتزوج ابنتها و ان كان جماعاً فلا يتزوج ابنتها و ليتزوجها هي ان شاء».[14] در نوادر تعبير اين چنين است: «في رجل كان بينه و بين امرأة فجور أيحل له ان يتزوج ابنتها؟ قال: ان كانت قبلة او شبهها فليتزوج بها هي ان شاء او بابنتها»[15] در جاي ديگر نوادر از منصور بن حازم همين روايت را با اين تعبير آورده است: «فان كان جامعها فلا يتزوج ابنتها ويتزوجها ان شاء قال: وعن الرجل يصيب اخت امرأته حراماً أتحرم عليه امرأته؟ قال لا».[16] ذيل روايت فقط در اينجا ذكر شده است. باز روايت بعدي به طريق ديگري از منصور بن حازم است: «عن ابي عبداللهعليه السلام قال: سألته عن رجل كان بينه و بين امرأة فجور. فقال: ان كان قبلةً او شبهها فليتزوج ابنتها ان شاء و ان كان جماعاً فلا يتزوج ابنتها و ليتزوجها».[17]
در اينجا براي اين روايات چند شماره زده شده است[18] ولي ظاهراً يك روايت با طرق مختلف است كه در كتب مختلف با تعبيرهاي مختلف نقل شده و يك مقدار تفاوت پيدا كرده است.
ذكر روايات ديگر دال بر تحريم
روايت ابي الصباح الكنانی
«عن ابي عبداللهعليه السلام قال: اذا فجر الرجل بالمرأة لم تحل له ابنتها ابداً و ان كان قد تزوج ابنتها قبل ذلك و لم يدخل بها فقد بطل تزويجه و ان هو تزوج ابنتها و دخل بها ثم فجر بامها بعد ما دل بابنتها فليس يفسد فجوره بامها نكاح ابنتها اذا هو دخل بها»[19] اگر فجور با زني بعد از عقد بر دختر آن و قبل از دخول به دختر، محقق شود با توجه به اين روايت، عقد آن دختر باطل است.
روايت عمار كه به نظر ما موثقه است و ما در سهل اشكالي نميكنيم
«عن ابي عبداللهعليه السلام في الرجل تكون عنده الجارية فيقع عليها ابن ابنه قبل ان يطأها الجد او الرجل يزني بالمرأة هل يجوز لابيه ان يتزوجها قال: لا، انما ذلك اذا تزوجها فوطئها ثم زني بها ابنه لم يضره لان الحرام لايفسد الحلال و كذلك الجارية»[20] عمده در اين روايت، قسمت دوم آن است و جاريه كمتر محل ابتلاء است.
صحيحه ابي بصير
«قال: سئلت عن الرجل يفجر بالمرأة أتحل لابنه او يفجر بها الابن أتحل لابيه. قال: ان كان الاب او الابن مسها و اخذ منها فلا تحل»[21] قدر متيقن در اين روايت، وقاع است و استفاده ميشود كه در صورت وقاع پدر ازدواج پسر با اين زن جايز نيست و همچنين عكس آن.
مرسله يونس
«عن رجل عن ابي عبداللهعليه السلام قال: سئلته عن ادني ما اذا فعله الرجل بالمرأة لم تحل لابنه و لا لابيه قال: الحد في ذلك المباشرة ظاهرة و باطنة مما يشبه مس الفرجين»[22] قدر متيقن از اين روايت هم وقاع است و شامل صورت حلال و حرام ميشود.
روايت دعائم الاسلام
«قال ابوجعفرعليه السلام: فان فجر بامرأة لم يتزوج ابنتها و لا امها من النسب و لا من الرضاعه».[23]
با وجود كثرت روايت، انسان مطمئن است كه از معصوم صادر شدهاند، روايات ديگري نيز هست كه به عنوان تأييد ميباشند.
شروع در بررسي روايات معارض با احاديث مذكور
در مقابل اين روايات، دسته ديگري از روايات هستند كه معارض اين روايت ميباشند يكي از آنها روايت سعيد بن يسار است كه در تهذيب و استبصار نقل شده و با دو طريق، در نوادر هم آمده است و متن حديث در اين دو طريق باهم تفاوتي دارند ولي در جامع احاديث الشيعه فقط يكي از آن دو طريق ذكر شده است و از اين جهت ناقص است.
اين روايت در تهذيبين چنين است: «حسين بن سعيد عن عثمان بن عيسي و علي بن نعمان عن سعيد بن يسار قال: سألت اباعبداللهعليه السلام عن رجل فجر بامرأة يتزوج ابنتها قال: نعم يا سعيد ان الحرام لايفسد الحلال».[24]
در نوادر به طريقي كه در جامع الاحاديث نيز ميباشد چنين است: «النضر و احمد بن محمد و عبدالكريم جميعاً عن محمد بن ابي حمزة عن سعيد بن يسار قال: قلت لابي عبداللهعليه السلام رجل فجر بامرأة أتحل له ابنتها؟ قال: نعم ان الحرام لا يحرم الحلال»[25] در اين روايت عبارت «يتزوج ابنتها» وجود ندارد و به جاي «لايفسد» كه در تهذيبين بود عبارت «لايحرم» وجود دارد اين اختلافات در جامع احاديث الشيعه نيامده است.
نوادر اين روايت را به طريق ديگري هم نقل ميكند: «عثمان بن عيسي عن سعيد بن يسار قال: سئلت ابا عبداللهعليه السلام عن رجل زني بامرأة أيتزوج بابنتها؟ قال: نعم يا سعيد ان الحرام لا يفسد الحلال»[26] به احتمال قوي سند تهذيبين، همين سند نوادر است. در تهذيبين نيز از عثمان بن عيسي عن سعيد بن يسار نقل شده است حسين بن سعيد هم كه صاحب كتاب نوادر است و عبارت دو نقل نيز يكي است فقط در نوادر به جاي «فجر» كلمه «زني» و به جاي «يتزوج» عبارت «أيتزوج» آمده است عبارت «يا سعيد» در نقل قبلي از نوادر نبود ولي در تهذيبين و همين از نوادر وجود دارد پس تهذيبين اين روايت را از نوادر اخذ كردهاند. اين روايات از جمله روايت سعيد كه به آن بر قول به حليت استدلال شده است مطالب قابل تأمل است كه در جلسات بعد به آن خواهيم پرداخت. انشاء الله.
«و السلام»
[1]. كتاب المناهل، ص: 536.
[2]. جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج 29، ص: 368.
[3]. الكافي (ط – الإسلامية)، ج 5، ص: 415 ح 2.
[4]. كتاب المناهل، ص: 537.
[5]. جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج 29، ص: 370.
[6]. الكافي (ط – الإسلامية)، ج 5، ص: 415 ح 2.
[7]. النوادر (للأشعري)، ص: 95 ح 224.
[8]. عنوان باب در نوادر: « باب تزويج ابنة من فجر بها و أختها و أمها «. عنوان باب در کافی:« بَابُ الرَّجُلِ يَفْجُرُ بِالْمَرْأَةِ فَيَتَزَوَّجُ أُمَّهَا أَوِ ابْنَتَهَا أَوْ يَفْجُرُ بِأُمِّ امْرَأَتِهِ أَوِ ابْنَتِهَا «.
[9]. الاستبصار فيما اختلف من الأخبار، ج 3، ص: 166 ح 607.
[10]. تهذيب الأحكام، ج 7, ص: 330 ح 1356.
[11]. تهذيب الأحكام، ج 7, ص: 270.
[12] ـ دو سند مذكور در تهذيب به ترتيب 1ـ محمد بن يعقوب عن ابي علي الاشعري عن محمد بن عبدالجبار و محمد بن اسماعيل عن الفضل بن شاذان جميعاً عن صفوان بن يحيي عن عيص بن قاسم 2ـ احمد بن محمد بن عيسي عن ابي ابي نجران عن صفوان بن يحيي عن عيص بن قاسم.
[13]. الكافي (ط – الإسلامية)، ج 5، ص: 416 ح 5.
[14]. الكافي (ط – الإسلامية)، ج 5، ص: 416 ح 7.
[15]. النوادر (للأشعري)، ص: 97ح233.
[16]. النوادر (للأشعري)، ص: 98ح234.
[17]. الكافي (ط – الإسلامية)، ج 5، ص: 416 ح 7.
[18] ـ در جامع احاديث الشيعه اين روايت با سه شماره (1533 ـ 1534 ـ 1535) در ج 20 و در وسائلالشيعه ج20، ابواب ما يحرم بالمصاهرة و نحوها، باب 6 با شمارههاي 3 و 4 و 8 ذكر شدهاند.
[19] ـ در ادامه اين روايت آمده است: وهو قوله لايفسد الحرام الحلال اذا كان هكذا جامع احاديث الشيعه, ج20، ح1551.
[20]. تهذيب الأحكام، ج 7، ص: 282 ح 1196.
[21]. تهذيب الأحكام، ج 7، ص: 282 ح 1194.
[22]. تهذيب الأحكام، ج 7، ص: 468 ح 1877.
[23]. دعائم الإسلام، ج 2، ص: 236 ح887.
[24]. تهذيب الأحكام، ج 7، ص: 329 ح1364. الاستبصار فيما اختلف من الأخبار، ج 3، ص: 166 ح605.
.[25] النوادر, (للأشعري)، ص: 93, ح220.
[26]. النوادر, (للأشعري)، ص: 96, ح226.