جلسه 327 – محرماتی که بواسطه مصاهره پدید می آید – 19/ 2/ 1380
بسم الله الرحمن الرحيم
جلسه 327 – محرماتی که بواسطه مصاهره پدید می آید – 19/ 2/ 1380
حرمت جمع بین دو خواهر در ازدواج- حکم شک در تقدم وتأخر، یا تقارن عقد دو خواهر- بررسی صور مسأله و نظرات فقهاء- ارائه نظر مختار
خلاصه درس قبل و اين جلسه
در جلسه پيش درباره ازدواج با دو خواهر در زمان واحد سخن گفتيم، در اين جلسه به بررسي صورت شك در تقارن یا تقدّم و تأخر عقد يكي از دو خواهر بر ديگري ميپردازيم، در اينجا مسأله ديگري را هم مطرح ساخته كه اگر دو وكيل، يك زن را در زمان واحد براي دو مرد عقد كنند هر دو عقد باطل است، صورت شك در تقدم يا تأخر عقد اين دو مورد موضوع بحث ديگر اين جلسه است، در اين جلسه تكيه استدلال بر جريان اصاله الصحه يا استصحاب است، قاعده اصالة الصحة در جايي كه احتمال سبق تنها در يكي از دو عقد ميرود (ثنائي الاحتمال) بدون معارض حكم به صحت آن مي كند ولي در جايي كه احتمال سبق در هر دو ميرود (ثلاثي الاحتمال) اصالة الصحة در هر دو عقد جاري شده و با تعارض ساقط شده، با عنايت به اصالة الفساد حكم به بطلان هر دو عقد ميشود، در مورد استصحاب هم بين معلوم التاريخ و مجهول التاريخ بايد تفصيل قائل شد، در اينجا توجيهاتي براي كلام سيد ذكر ميكنيم كه مطلقاً حكم به بطلان هر دو عقد نموده و ناتمامي اين توجيهات را اثبات ميكنيم، در نهايت نظر نهايي خود را در اين دو مسأله بيان نموده، و حكم مسأله كنوني را هم بر مبناي تخيير در صورت تقارن عقد بر دو خواهر، روشن ميسازيم.
õ õ õ
مسأله 44
متن عروه
«… و لو تزوجهما و شك في السبق و الاقتران حكم ببطلانهما أيضا». [1]
مسأله مورد بحث اين است كه اگر مردي دو خواهر را عقد كرده و نميداند آيا عقدها مقارن يكديگر واقع شده يا تقدم و تأخر داشتهاند چه حكمي خواهد داشت. البته در فرضي كه علم به تقارن دو عقد داريم، به نظر مرحوم سيد هر دو باطل ميشوند و به نظر عدهاي حكم به تخيير خواهد شد. و در فرضي كه ميدانيم تقدم و تأخر در كار است، عقد اول صحيح و عقد دوم باطل خواهد بود. بحث ما فعلاً در فرض شك است و روي مبناي سيد بحث ميكنيم كه در صورت تقارن قائل به بطلان است، اما مبناي تخيير بعداً مطرح خواهد شد. اجمالاً مرحوم سيد در صورت شك قائل به بطلان است.
در ضمن مسأله ديگري بعد از اين خواهد آمد كه تا حدي شبيه اين مسأله است و آن اينكه دو وكيل زني را براي دو مرد عقد ميكنند و شك در اقتران يا تقدم و تأخر دو عقد ميكنيم كه مرحوم سيد در اينجا هم حكم به بطلان كرده است. اما بايد معلوم باشد كه بين حكم اين دو مسأله در فرض اقتران دو عقد ملازمهاي وجود ندارد. يعني اگر در مسأله اختين قائل به تخيير شويم لازم نميآيد كه در مسأله رجلين هم قائل به تخيير شويم چون اصولاً مسأله تخيير بر خلاف قاعده است و لذا مرحوم آقاي حكيم[2] و مرحوم آقاي خويي[3] با اينكه در مسأله اختين قائل به تخيير شدهاند در مسأله رجلين در فرض اقتران قائل به بطلان شدهاند. به هر حال، بحث در فرض شك است و روي مبناي بطلان در فرض اقتران دو عقد صحبت ميكنيم. اين مبنا در مسأله رجلين مورد وفاق است و در مسأله اختين مورد قبول اكثر متأخرين از جمله مرحوم سيد است.
فروض مختلف مسأله و نظر مرحوم سيد
مسأله شك در اقتران يا تقدم و تأخر داراي شقوق مختلفي است كه مرحوم سيد متعرض هيچكدام نشده و لذا از عبارات ايشان در اين بحث و بحث آتي استفاده ميشود كه مطلقاً قائل به بطلان هستند.
شقوق مسأله
گاهي شك ثنائي الاحتمال است مثل اين مثالي كه آقاي حكيم«رحمه الله» زده كه شخص شك ميكند آيا عقد هند و زينب در يك زمان واقع شده يا عقد هند مقدّم بوده، اما احتمال تقدم عقد زينب را نميدهد[4]. و گاهي شك ثلاثي الاحتمال است كه علاوه بر آن دو احتمال، احتمال تقدم عقد زينب را هم ميدهد. علي كل التقديرين گاهي هر دو عقد مجهول التاريخ هستند و گاهي يكي معلوم التاريخ و ديگري مجهول التاريخ است.
مرحوم سيد متعرض اين تفاصيل نشده و ظاهراً در همه شقوق قائل به بطلان هستند[5]. در مورد مجهول التاريخ بودن هر دو عقد يا احدهما ميتوان از خود تعبير ايشان استفاده كرد كه تفصيل نميدهند، چون ميفرمايند: اگر شك در سبق و اقتران داشته باشيم حكم به بطلان دو عقد ميكنيم چون يقين به صحّت احدالعقدين نداريم زيرا احتمال ميدهيم مقارن يكديگر واقع شده باشند، اما اگر سبق احدالعقدين مسلّم باشد و سابق مشكوك باشد، در اينجا يقين اجمالي به صحّت احدالعقدين داريم، لذا بايد بين معلوم التاريخ و مجهول التاريخ تفصيل بدهيم[6]. پس ملاحظه ميكنيم كه ايشان تفصيل بين معلوم و مجهول را در مسأله علم به سبق احدالعقدين مطرح كرده كه بلافاصله پس از مسأله شك ميباشد و لذا ميتوان نتيجه گرفت كه در مسأله شك در سبق و اقتران، بين معلوم و مجهول التاريخ تفصيل نميدهد.[7]
همچنين در مورد ثنائي يا ثلاثي الاحتمال بودن شك، به نظر ميرسد ايشان تفصيل نميدهند و نميتوان كلام ايشان را مختصّ ثلاثي الاحتمال دانست والاّ بايد بگوييم مرحوم سيد مرتكب دو اشتباه شده است، يكي اينكه متوجه نشده كه تعبير «شك در سبق و اقتران» هر دو فرض يعني شك ثنائي الاحتمال و شك ثلاثي الاحتمال را شامل ميشود و اشتباه ديگر اينكه در بيان فروع مسأله فقط به شقوق ثلاثي الاحتمال ميپردازد و متعرض شقوق ثنائي الاحتمال نميشود با اينكه شك ثنائي الاحتمال فرض نادري نيست. بنابراين اگر نخواهيم اين دو اشتباه را به مرحوم سيد نسبت دهيم بايد بگوييم كه سيد مطلقاً قائل به بطلان عقدين هستند خواه شك ثنائي الاحتمال باشد و خواه ثلاثي الاحتمال.
بررسي صور مسأله
بحث در شک ثنائی الاحتمال
نظر مرحوم صاحب عروه «رحمة الله»
بحث را ابتدا در شك ثنائي الاحتمال مطرح ميكنيم. مثلاً شك داريم كه آيا عقد هند و زينب مقارن يكديگر واقع شده يا عقد هند مقدم بوده است. و همينطور در آن مسأله ديگر اگر شك كرديم عقد زيد و عقد عمرو با اين زن مقارن هم واقع شدهاند يا عقد زيد مقدم بوده است. در اين مسأله، آن عقدي كه احتمال سبق او را نميدهيم روي همه مباني بلا اشكال باطل است و عقد مقترن هم باطل است، پس در مورد شك كه نميدانيم عقد زيد مقدّم بوده يا مقارن، فقط احتمال صحّت عقد زيد را ميدهيم و عقد عمرو معلوم البطلان است. در آن مسأله اول هم بر مبناي سيد«رحمه الله» همينطور است يعني چون احتمال تقدم عقد زينب را نميدهيم قطعاً باطل است و فقط عقد هند است كه احتمال صحّتش را ميدهيم.
نظر مرحوم آقای حکيم «رحمة الله»
اما طبق مبناي آقاي حكيم«رحمه الله» و آقاي خويي«رحمه الله» و بيشتر قدما، صورت مسأله اين خواهد شد كه شك ميكنيم آيا عقد هند تعييناً صحيح است يا بايد حكم به تخيير كنيم كه شوهر مخيّر باشد در انتخاب يكي از دو خواهر چون اين آقايان در فرض تقارن دو عقد، مبناي تخيير را قبول دارند. با توجه به اين مقدمه، بيان آقاي حكيم «رحمه الله» اين است كه ما با دو وجه ميتوانيم صحّت عقد هند را اثبات كنيم، يكي اصالة الصحّه و ديگري استصحاب، يعني چون شك داريم كه آيا عقد زينب مقارن بوده يا متأخر، بوسيله استصحاب احتمال مقارنت را نفي كنيم.[8]
مناقشه در سخنان آقاي حكيم(ره)
در مورد اصالة الصحة بحث چنداني وجود ندارد. فقط بايد به اين سؤال جواب دهيم كه آيا درمواردي كه خود شخص ميداند متوجه نبوده، ميتواند در عمل خودش اصالة الصحة جاري كند يا نه؟
ما قبلاً از كلام مرحوم سيد[9] استفاده كرديم كه اصالة الصحة را در اين صورت جاري نميداند. البته به نظر ما اينطور آمد كه وقتي پاي شخصي ديگر در كار است، اصالة الصحة در عمل خود شخص همچون اصالة الصحة در عمل غير است و در آن احتمال تذكّر شرط نيست و در صورت علم به عدم تذكر هم اصالة الصحة جاري ميشود. پس ميتوان در ما نحن فيه با اصالة الصحة نتيجه گرفت كه عقد هند صحيح است.
اما نسبت به استصحاب، اشكالي كه در بيان آقاي حكيم به ذهن ميآيد اين است كه ايشان[10] و همينطور مرحوم سيد[11] كه بين معلوم التاريخ و مجهول التاريخ فرق ميگذارند چرا در اين مسأله بدون آنكه تفصيل بدهند، استصحاب را مصحّح عقد هند دانستهاند، با اينكه علي القاعده فروض مسأله مختلف است. اگر عقد هند معلوم التاريخ باشد و عقد زينب مجهول التاريخ، در اين صورت ميتوانيم در عقد زينب استصحاب عدم جاري كنيم و عقد مقارن عقد هند را با استصحاب نفي كنيم و صحّت عقد هند را نتيجه بگيريم. اما در عكس اين فرض كه عقد هند مجهول التاريخ باشد و عقد زينب معلوم التاريخ نميتوانيم نسبت به عقد زينب استصحاب جاري كنيم چون آقاي حكيم استصحاب در معلوم التاريخ را جاري نميدانند در فرض مجهولي التاريخ هم به دليل تعارض دستمان از استصحاب كوتاه ميشود، پس چگونه است كه آقاي حكيم به طور مطلق ميفرمايد با استصحاب ميتوانيم صحت عقد هند را اثبات كنيم؟
توجيهي كه براي سخن آقاي حكيم به نظر ميرسد اين است كه ايشان نميخواهد در معلوم التاريخ، استصحاب عدم عقد جاري كند تا با مبناي خودشان مخالفت داشته باشد، بلكه از كلامشان اينطور بر ميآيد كه ميخواهند استصحاب عدم ازلي جاري كنند به اين بيان كه عقد هند، قبل از وجود متصف به صفت مقارنت با عقد زينب نبوده، و نميدانيم در هنگام وجود به اين صفت متصف شده يا خير؟ لذا با استصحاب آن را نفي ميكنيم و نتيجه ميگيريم عقد هند كه موجود شده وصف مقارنت نداشته است. بنابراين، عقد هند مبطلي نداشته است و تفصيل بين معلوم التاريخ و مجهول التاريخ هم وجهي ندارد.[12]
ولي صحّت اين توجيه متوقف بر اين است كه مبناي استصحاب عدم ازلي را بپذيريم وليكن به نظر ما استصحاب عدم ازلي عرفي نيست و لذا آن را صحيح نميدانيم. پس بايد بين معلوم التاريخ و مجهول التاريخ از حيث جريان استصحاب تفصيل دهيم چون ما هم مثل مرحوم سيد و مرحوم آقاي حكيم استصحاب را در معلوم التاريخ جاري نميدانيم. بله، تمسك به اصالة الصحة را براي اثبات صحت عقد هند تمام دانستيم.
بحث در شک ثلاثی الاحتمال
اينها همه در ثنائي الاحتمال بود. اما در شك ثلاثي الاحتمال شبيه همين بحث ميآيد با اين تفاوت كه اصالة الصحّه در دو عقد با هم تعارض ميكنند و از كار ميافتند، لذا نوبت به استصحاب ميرسد كه اينجا نيز بايد همان تفصيل بين معلوم التاريخ و مجهول التاريخ را بدهيم.
بررسي كلام مرحوم سيد
بايد ببينيم چرا مرحوم سيد متعرض هيچيك از تفاصيل نشده است. اينكه در ثنائي الاحتمال جريان اصالة الصحة را مطرح نكرده، ممكن است بگوييم مورد غفلت ايشان واقع شده، اما در مورد تفصيل بين معلوم التاريخ و مجهول التاريخ، نميتوان احتمال را عنوان كرد، چون در آن بحثي كه در آخر كتاب النكاح مطرح كردهاند[13] پس از طرح مسأله علم به سبق و علم به اقتران، مسأله شك در سبق و اقتران را مطرح نموده و حكم به بطلان هر دو عقد كرده به اين دليل كه يقين به صحت احدالعقدين نداريم، لذا اصل را جاري ندانستهاند و بعد از آن بلافاصله تفصيل بين معلوم التاريخ و مجهول التاريخ را متعرض شدهاند كه معلوم ميشود مورد غفلت ايشان نبوده است.
علي اي تقدير، اشكال واضحي كه به سخن ايشان وارد ميشود و معمولاً آقايان اين اشكال را ذكر كردهاند (از جمله مرحوم آقا سيد ابوالحسن، آقاي نائيني، آقاي بروجردي و ديگران)[14] اين است كه چه لزومي دارد كه يقين به صحّت احدالعقدين داشته باشيم تا بتوانيم استصحاب جاري كنيم. مگر مانعي دارد كه در مجهول التاريخ استصحاب را جاري كنيم و با همين استصحاب، اقتران و سبق عقد مجهول التاريخ را نفي كنيم و صحت عقد ديگر را نتيجه بگيريم؟
توجيه مرحوم آقاي گلپايگاني نسبت به كلام سيد
از بين آقايان تنها كسي كه توجيهي براي كلام مرحوم سيد ذكر كرده، آقاي گلپايگاني است كه بر فرض صحّت اين توجيه، در مسأله نبايد تفصيل داده شود، همانطوري كه مرحوم سيد تفصيل نداده است. توجيه ايشان اين است كه اگر احتمال مقارنت دو عقد در كار نباشد، اشكالي پيش نميآيد و ميتوان حكم به صحت عقد معلوم التاريخ كرد چون فقط احتمال تقدم و تأخر هر يك از دو عقد را ميدهيم، لذا در مجهول التاريخ استصحاب جاري ميكنيم و صحّت عقد معلوم التاريخ را نتيجه ميگيريم. ولي بحث مرحوم سيد در جايي است كه احتمال مقارنت دو عقد را هم ميدهيم و لذا براي اينكه حكم به صحت عقد كنيم بايد احتمال مقارنت را نفي كنيم، اما اين احتمال را نميتوانيم نفي كنيم چون وجداناً اين احتمال وجود دارد و با اجراي اصل نيز نميتوانيم آن را نفي كنيم زيرا بطلان دو عقد متقارن از باب حكم عقل است كه ترجيح بلامرجّح را باطل ميداند و ميدانيم كه ادلّهاي مثل دليل اصالة الصحّه يا استصحاب فقط ناظر به احكام شرعي هستند، نه احكام عقلي. لذا با اين قبيل ادلّه و اصول نميتوانيم به نفي و اثبات امور عقلي بپردازيم و در نتيجه، چون احتمال مقارنت هيچ دافعي ندارد، مقتضاي اصالة الفساد اين است كه در همه فروض حكم به بطلان كنيم، همانطور كه مرحوم سيد فرموده است[15].
نقد کلام مرحوم آقاي گلپايگاني
اشكال فرمايش آقاي گلپايگاني اين است كه بطلان عقد اختين را از باب حكم عقل دانستهاند، در حالي كه اين مطلب از شئون شارع است و ما آن را از آيه قرآن فهميدهايم[16]. اين حكم شرع است كه گفته اگر عقد اختين تدريجي شد دومي باطل است و اگر دفعي و مقارن شد هر دو باطل است (بر طبق مبناي سيد). اگر شارع حكم نداشت، به هيچ وجه، حكم به بطلان نميكرديم. از جهت حكم عقل هيچ مانعي نبود كه هر دو عقد صحيح باشد و بطلان دومي يا بطلان هر دو مستند به حكم شارع است لذا اصالة الصحّه و استصحاب ميتوانند به آن ناظر باشند.
بعلاوه، همانطور كه در مباحث قبلي بيان شد[17]، حتي درمواردي كه تنزيلي صورت ميگيرد و منزّل عليه امري عقلي است همين كه منزّل، امري شرعي باشد كافي است كه حكم را از شئون شارع بدانيم. مثلاً حجيت قطع به حكم عقل است. اگر بگويند ظن به منزله قطع است در حجّيت، نميتوانيم بگوييم اين از شئون شارع نيست.
توجيه ما نسبت به كلام سيد
شايد نظر مرحوم سيد اين باشد كه بر خلاف مواردي كه علم به تقدم يكي از دو عقد داريم كه در اينجا اصل مفسدي در كار نيست، در مواردي كه احتمال تقارن دو عقد را ميدهيم اصلي وجود دارد كه مقتضي فساد است و آن استصحاب عدم عقد صحيح است به نحو سالبه كليه، يعني قبلاً عقد صحيحي نسبت به اين دو خواهر واقع نشده بود، الآن شك ميكنيم، پس بواسطه استصحاب، اين سالبه كليّه را ابقا ميكنيم و ميگوييم عقد صحيحي واقع نشده است. از سوي ديگر، اصلي كه صحّت يكي از دو عقد را بالخصوص اثبات ميكرد با استصحاب مذكور[18] تعارض ميكند (تعارض موجبه جزئيه با سالبه كليّه)
بنابراين، در مواردي كه احتمال تقارن دو عقد را ميهيم، راهي براي تصحيح احدالعقدين نداريم و بايد حكم به بطلان هر دو بنماييم.
بررسی توجيه اخير کلام مرحوم سيد و مختار ما در مسأله
اولاً: در بعضي فروضي كه اصالة الصحّة جاري ميشود اين ادعا تمام نيست، چون اصالة الصحّة بر استصحاب تقدم دارد.
ثانياً: در مورد تعارض دو استصحاب همانطور كه در بحثهاي قبلي بيان كرديم[19]، اصلي كه مفاد آن كان ناقصه است بر اصلي كه مفادش ليس تامّه است حكومت ميكند. شخصي كه قبلاً وضو داشته و الآن شك ميكند، با طهارت استصحابي نماز ميخواند و نمازش هم صحيح است. در اين خصوص، روايت هم داريم و شكي در اين حكم وجود ندارد. در عين حال، در همين مسأله، استصحابي به نحو ليس تامّه وجود دارد كه ميگويد قبلاً نماز صحيحي از شخص صادر نشده بود، بعد از نماز شك ميكند، مقتضاي استصحاب اين است كه نماز صحيحي خوانده نشده است. با وجود اين، هيچ كس اين استصحاب را معارض با استصحاب طهارت نميداند. چون شكي كه موضوع اين استصحاب است، مسبّب از شك در طهارت است و با اجراي اصل در شك سببي، شكي در ناحيه مسبّب باقي نميماند.
در ما نحن فيه هم با همين بيان ميگوييم اصلي كه صحّت احدالعقدين را بالخصوص اثبات ميكند اصل سببي است و بر اصل مسبّبي يعني اصلي كه ميگويد عقد صحيحي واقع نشده، حكومت ميكند. و چون اصل سببي علي المبني فقط در عقد مجهول التاريخ جاري ميشود و صحّت عقد معلوم التاريخ را نتيجه ميدهد، لذا باز به همان نقطه اول ميرسيم كه لازم بود بين معلوم التاريخ و مجهول التاريخ تفصيل داده شود و در نتيجه، اشكال به سيد وارد است.
اينها بنا بر مبناي مرحوم سيد بود كه قائل به بطلان دو عقد مقارن است.
مثلاً در شك ثلاثي الاحتمال، اصل را در مجهول التاريخ جاري ميكنيم و تقدم و مقارنت آن را نفي ميكنيم و صحت عقد معلوم التاريخ را نتيجه ميگيريم، بدون آنكه تخييري در كار باشد. يا در شك ثنائي الاحتمال كه مثلاً نميدانيم عقد هند مقدّم است و يا هر دو مقارن با يكديگرند اگر عقد هند مجهول التاريخ باشد استصحاب را در آن جاري ميكنيم و احتمال سبق را نفي ميكنيم، اما احتمال مقارنت را نميتوانيم نفي كنيم چون يقين داريم كه عقد هند متأخر نبوده است. ولي مشكلي كه در اين استصحاب وجود دارد اين است كه با نفي احتمال سبق نميتوان مقارنت را اثبات كرد ـ مگر بنا بر اصل مثبت ـ لذا با اين استصحاب نميتوان تخيير را نتيجه گرفت و در نهايت بايد بر طبق اصل اوّلي، حكم به فساد عقد زينب كنيم. همچنين در ساير فروض اگر اصل جاري نشد يا مبتلا به معارض بود، مرجع نهايي اصالة الفساد خواهد بود.[20]
«õوالسلامõ»
.[1] العروة الوثقى (للسيد اليزدي)، ج 2، ص: 836
[2]. مستمسك العروة الوثقى، ج 14، ص: 521
.[3] موسوعة الإمام الخوئي، ج 33، ص: 286
[4]. مستمسك العروة الوثقى، ج 14، ص: 253
[5].العروة الوثقى (للسيد اليزدي)، ج 2، ص: 836
[6].العروة الوثقى (للسيد اليزدي)، ج 2، ص: 835
[7]. (توضيح بيشتر) استاد مدظله اطلاق داشتن كلام را در جايي كه متكلم غفلت از صور مختلف مسأله داشته باشد، يا بدان جاهل باشد منكر ميباشد، در مسأله ما نحن فيه، با عنايت به اين كه مصنف بلافاصله بعد از مسأله مورد بحثن تفصيل بين معلوم و مجهول التاريخ را مطرح ساخته، احتمال غفلت از صور مسأله در اين مسأله هم منتفي است، لذا در اطلاق كلام مصنّف ترديدي بر جاي نميماند.
[8]. مستمسك العروة الوثقى، ج 14، ص: 253
قابل ذكر است كه مرحوم آقاي حكيم در بحث اينجا يعني جمع بين الاختين فقط تفصيل مربوط به ثنائي الاحتمال و ثلاثي الاحتمال را مورد بحث قرار داده و در بحث بعدي يعني اجتماع رجلين فقط تفصيل مربوط به معلوم التاريخ و مجهول التاريخ را مطرح كردهاند، در حالي كه به نظر ميرسد اين دو تفصيل در هر دو مسأله بايد مورد بحث قرار گيرد.
.[9] كتاب نكاح (زنجانى)، ج 9، ص: 2883
[10]. مستمسك العروة الوثقى، ج 14، ص: 244
[11]. العروة الوثقى (للسيد اليزدي)، ج 2، ص: 835
[12]. (توضيح بيشتر) اگر مصبّ استصحاب، عدم تحقّق عقد زينب به گونه مقارن با عقد هند باشد، اين استصحاب با مفاد كان تامه است و از قسم استصحاب عدم ازلي نيست ولي با فرض معلوم التاريخ بودن عقد زينب، استصحاب در مورد آن جاري نيست، ولي اگر موضوع استصحاب عقد هند و محمول آن، متصف نبودن به تقارن با عقد زينب باشد اين قضيه به مفاد ليس ناقصه است و به نحو سالبه به انتفاء موضوع صادق است، لذا استصحاب از قسم عدم ازلي است ولي معلوم التاريخ بودن عقد زينب مشكلي در اين بحث نميآفريند.
[13]. العروة الوثقى (للسيد اليزدي)، ج 2، ص: 875
.[14] العروة الوثقى (المحشى)، ج 5، ص: 645
.[15] العروة الوثقى (المحشى)، ج 5، ص: 645و646
[16]. سوره نساء، آیه، 23
[17].كتاب نكاح (زنجانى)، ج 9، ص: 2950-2952
[18] ـ (توضيح بيشتر) يعني با استصحاب عدم در مورد همان عقد (به نحو سالبه كليه)، ولي استصحاب عدم در مورد عقد ديگر طرف معارضه نيست.
[19]. كتاب نكاح (زنجانى)، ج 8، ص: 2709
[20]. بحث را بعد از دهه صفر (روز سوم ربيع) دنبال ميكنيم.