السبت 20 مُحَرَّم 1446 - شنبه ۰۶ مرداد ۱۴۰۳


جلسه11 – حکم نگاه به زن اجنبیه با قصد ازدواج – 77/07/08

بسم الله الرحمن الرحيم

جلسه11 – حکم نگاه به زن اجنبیه با قصد ازدواج – 77/07/08

بررسی وثاقت غیاث بن ابراهیم

خلاصه جلسات قبل و اين جلسه

بحث در اين بود كه نگاه كردن به محاسن خانمي كه انسان مي‏خواهد با او ازدواج كند جايز است. يكي از روايات باب، روايت «غياث بن ابراهيم» بود.

در مورد غياث سه سؤال مطرح است:

1- آيا او با غياث بن ابراهيم نخعي يكي است؟ در جلسه قبل گفتيم كه متعدد است.

2- آيا غياث بن ابراهيم از اصحاب حضرت باقر(ع) است؟ به نظر صاجب قاموس الرجال[1] این امر ممكن است، مرحوم آقاي خوئي[2] اين امر را ممكن نمي‏دانند، در اين جلسه ضمن رد ادله ايشان اثبات مي‏كنيم كه حق با صاحب قاموس الرجال است.

3- آيا غياث بن ابراهيم امامي است؟

مرحوم مامقاني او را امامي مي‏دانند و صاحب قاموس الرجال[3] تمايل دارند كه امامي نيست. در اين جلسه ضمن رد كلام قاموس الرجال، امامي بودن او را اثبات مي‏كنيم.

مسأله 26: يجوز لمن يريد تزويج امرأة ان ينظر الي وجهها و كفيها و شعرها و محاسنها.[4]

روايت غياث بن ابراهیم: «عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ غِيَاثِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيٍّ ع فِي رَجُلٍ يَنْظُرُ إِلَى مَحَاسِنِ امْرَأَةٍ يُرِيدُ أَنْ يَتَزَوَّجَهَا قَالَ لَا بَأْسَ إِنَّمَا هُوَ مُسْتَامٌ فَإِنْ تَقَيَّضَ أَمْرٌ يَكُونُ.»[5]

بحث سندي: (غياث بن ابراهيم)

نجاشي مي‏گويد: «غياث بن ابراهيم التميمي الاسيّدي، بصري سكن الكوفة، ثقة، روي عن ابي عبدالله و ابي الحسن عليهما السلام، له كتاب … حدثنا اسماعيل بن ابان بن اسحاق الوراق عنه بالكتاب»[6].

مرحوم شيخ طوسي در اصحاب الصادق رجال خود مي‏فرمايد: «غياث بن ابراهيم ابو محمد التميمي الاسدي، اسند عنه، و روي عن ابي الحسن ع [7]»، و او را در باب «من لم يرو عن الائمة ع»[8] نيز معرفی كرده است.

شيخ در فهرست[9] نيز او را عنوان مي‏كند و به دو طريق كتابش را نقل مي‏كند:

1- «محمد بن يحيي الخزاز عنه»

2- «حميد عن الحسن بن علي اللؤلؤي عنه».

و كتاب مقتلش را به طريق ذيل نقل مي‏كند: «احمد بن ممد بن موسي عن ابن عقده عن الحسين بن حمدان عن علي بن ابراهيم بن معلّي عن زيدان بن عمر عنه».[10]

در مقابل برقي در اصحاب حضرت صادق(ع) مي‏گويد: «غياث بن ابراهيم النخعي عربي كوفي»[11]، و خود شيخ نيز در اصحاب الباقر (ع) رجالش مي‏گوید: «غياث بن ابراهيم بتري».[12]

طرح چند سوال

سوال اول: آيا غياث بن ابراهيم كه نجاشي و شيخ او را در اصحاب حضرت صادق(ع) عنوان كرده‏اند با غياث بن ابراهيم كه برقي عنوان كرده، متحد است يا نه؟

سوال دوم: آيا غياث بن ابراهيم كه در اصحاب الصادق(ع) رجال شيخ آمده همان غياث بن ابراهيم بتري است كه در اصحاب الباقر(ع) آمده است يا نه؟

سوال سوم: بر فرض تعدد، غياث بن ابراهيم كه در اصحاب حضرت صادق(ع) است امامي است يا نه؟

سؤال اول را ديروز بررسي كرديم و گفتيم كه اينها دو نفر هستند. چون يكي نخعي و ديگري تميمي است و نخعي و تميمي در يك فرد قابل جمع نيست.

بررسي سؤال دوم

صاحب قاموس الرجال[13] مي‏فرمايد: محتمل است غياث بن ابراهيم اصحاب حضرت صادق عليه السلام همان غياث بن ابراهيم اصحاب حضرت باقر(ع) باشد كه بتري است.

مرحوم آقاي خوئي مي‏فرمايند به 5 دليل دو نفر هستند:

دليل اول: غياث بن ابراهيمي كه جزء اصحاب الصادق(ع) شمرده شده، راوي كتابش «اسماعيل بن ابان بن اسحاق الوراق» است[14] و راوي كتاب «اسماعيل بن ابان»، «احمد بن ابي عبدالله البرقي» است[15]، چون برقي در سال 280 وفات كرده، پس غياث بن ابراهيم از اصحاب امام باقر عليه السلام نيست، چون ممكن نيست برقي از اصحاب حضرت باقر عليه السلام با يك واسطه (= اسماعيل بن ابان) روايت نقل كند.[16]

دليل دوم: راوي ديگر كتاب غياث، محمد بن يحيي الخزاز، است[17]، و كتاب او را نيز برقي نقل مي‏كند.[18] و چون ممكن نيست برقي از اصحاب حضرت باقر(ع) با يك واسطه (محمد بن يحيي) روايت كند پس اين غياث بن ابراهيم غير از آن غياثي است كه از اصحاب حضرت باقر(ع) است.

دليل سوم: در مشيخه فقيه[19] آمده است كه: احمدبن محمد بن عيسي با يك واسطه (واسطه اسماعيل بن بزيع يا محمد بن يحيي الخزاز است) از غياث بن ابراهيم روايت مي‏كند، و چون احمد بن محمد بن عيسي وفات برقي را در سال 280 درك كرده است نمي‏تواند از اصحاب حضرت باقر(ع) با يك واسطه نقل كند.

دليل چهارم: (كه واضح تر از ادله قبل است) حميد در طبقه شاگردان برقي است و در سال 310 وفات كرده كرده، او نيز كتاب غياث را با يك واسطه (= الحسن بن علي اللؤلؤي) نقل مي‏كند،[20] و نمي‏تواند از اصحاب حضرت باقر(ع) با يك واسطه نقل كند.[21]

دلیل ینجم: در فهرست[22] آمده است که علی بن ابراهیم با یک واسطه(زیدان بن عمر) از غیاث نقل می کند، و او هم نمی تواند با یک واسطه از اصحاب امام باقر(ع) نقل کند.البته آقای خویی علت آن را ذکر نکرده است.اما علت آن این است که علی بن ابراهیم بن هاشم در سال 307 زنده بوده است(البته تاریخ وفات وی در دست نیست) بنابراین با حمید که تاریخ وفاتش 310 بوده، تقریبا متقارب است و وقتی حمید و کسانی که در طبقه مشایخ حمید هستند مانند برقی و احمد بن محمد بن عیسی، نتوانند با یک واسطه نقل کنند، قهرا علی بن ابراهیم که هم طبقه با حمید است و یک طبقه از برقی و احمد بن محمد بن عیسی متاخر است، به طریق اولی نمی تواند با یک واسطه از اصحاب امام باقر(ع) نقل کند.

بنابراين غياث بن ابراهيم كه در مشيخه فقيه، و رجال نجاشي و فهرست شيخ در اصحاب الصادق(ع) رجال شيخ عنوان شده، غير از آن غياث بن ابراهيمي است كه در اصحاب الباقر(ع) رجال شيخ معرفي شده است.

بررسي ادله مرحوم آقاي خوئي

نقد دليل اول

مناقشه صغروي: ثابت نيست كه برقي از اسماعيل بن ابان وراق نقل كرده باشد.

ما دو نفر به نام «اسماعيل بن ابان» داريم، يكي «ورّاق» است و برقي از «اسماعيل بن ابان» روايت كرده و مشخصه‏اي ذكر نكرده و از كجا معلوم اين اسماعيل بن اباب همان «وراق» باشد؟[23]

مناقشه كبروي: اينكه گفته‏ايد «ولا يمكن روايته عن اصحاب الباقر(ع) بواسطة واحدة[24]» صحيح نيست چون چند اشكال دارد:

اشكال اول: خود شما اين امر را ممكن مي‏دانيد.

توضيح آنكه نجاشي مي‏گويد برقي كتاب اسماعيل را روايت مي‏كند و شما در معجم الرجال كه عبارت نجاشي را نقل مي‏كنيد مي‏فرمائيد: «هذا (= اسماعيل بن ابان) احد الرجلين اللذين ذكرهما الشيخ»[25] چون شيخ در فهرست دو نفر را به نام اسماعيل بن ابان عنوان كرده كه راوي اولي «ابو سمينة، محمد بن علي الصيرفي» است، و راوي ديگري «ابراهيم بن سليمان»، پس محتمل است كه مروي عنه برقي، اسماعيل بن ابان دوم باشد (همان كه راوي او ابراهيم بن سليمان است).

و در ذيل ترجمه اسماعيل بن ابان دوم مي‏فرمائيد: «نعم يحتمل اتحاد هذا مع اسماعيل بن ابان الحناط الآتي»[26] (كه از اصحاب حضرت صادق(ع) است).

در نتيجه ممكن مي‏دانيد برقي با يك واسطه (كه اسماعيل بن ابان الخياط باشد) از اصحاب حضرت باقر(ع) (كه امام جعفر صادق عليه باشند) روايتي نقل كند. بنابر اين روايت برقي از اصحاب الباقر(ع) ثابت است.

اشكال دوم: برقي مكرراً از محمد بن سنان نقل مي‏كند و روايت محمد بن سنان نيز از ابي الجارود (كه از اصحاب حضرت باقر(ع) است) فراوان است. پس برقي مكرر از اصحاب حضرت باقر(ع) با يك واسطه نقل كرده است.

اشكال سوم: اسماعيل بن ابان در طبقه‏اي است كه مي‏تواند از اصحاب حضرت باقر(ع) روايت كند، حدود سيزده نفر از مشايخ اسماعيل را تهذيب الكمال نقل كرده است.

الف = يكي از مشايخ اسماعيل «ابي الجارود زياد بن منذر» است ،كه از اصحاب حضرت باقر(ع) است

ب = شيخ ديگرش «اسماعيل بن خليفه» )متولد 84) است كه در زمان رحلت امام باقر(ع) (سال 114) سي ساله بوده است. پس اسماعيل بن ابان مي‏تواند از اصحاب حضرت باقر(ع) روايت كند.

ج = شيخ ديگرش (عبدالرحمان) نواده حنظله غسيل الملائكه است كه در سال 114، حدوداً 50 سال داشته است، و بيش از يكصد سال عمر كرده و حدود سال 72 فوت كرده است.

بقيه مشايخ اسماعيل بن ابان ولادتش در دست نيست ولي در سالهاي 153 تا 174 و همه اينها امكان عرفي دارد كه از امام باقر عليه السلام روايت كنند.

نقد دليل دوم: از پاسخ دليل اول، پاسخ دليل دوم مرحوم آقاي خوئي نيز روشن مي‏شود.

نقد دليل سوم: از جواب دليل اول نقد اين دليل نيز روشن مي‏شود چون؛

اولاً؛ احمد بن محمدبن عيسي هر چند بعد از برقي فوت كرده است ولي تولدش قبل از برقي است پس او نيز مي‏تواند از اصحاب باقر عليه السلام با يك واسطه روايت كند.

ثانياً؛ احمد بن محمد بن عيسي از ابي الجارود (كه از اصحاب امام باقر عليه السلام است) با يك واسطه (= ممد بن سنان) روايت مي‏كند.

ثالثاً؛ «احمد بن محمد بن عيسي» مكرراً از «حماد بن عيسي» روايت دارد و حماد از طرفي جزء مشاهير روات امام صادق عليه السلام است و چون امام صادق عليه السلام از اصحاب پدرشان مي‏باشند پس احمد بن محمد بن عيسي مي‏تواند از اصحاب امام باقر عليه السلام «يعني امام صادق عليه السلام با يك واسطه (= حماد بن عيسي) روايت كند و از طرف ديگر حماد از پنج نفر از طبقه اول فقهاء اصحاب امام باقر عليه السلام روايت دارد (زراره، محمد بن مسلم، ابو نصير، فضيل بن يسار، معروف بن خربوذ) پس از ناحيه نقل احمد بن محمد بن عيسي اشكالی نيست.

نقد دليل چهارم

اولاً: روايات حميد مشتمل بر مراسيل كثيره است و با نقل حميد نمي‏توان طبقات را تعيين كرد.

ثانياً: بين وفات حميد و رحلت امام باقر عليه السلام 199 سال فاصله است و اگر حميد بخواهد با دو واسطه از امام باقر عليه السلام نقل كند مي‏بايست به طور متوسط فاصله وفات راوي با وفات مروي عنه حدود 65 سال باشد و نقل كردن چنين فاصله‏اي هر چند به طور وفور نيست لكن ممكن است و اسناد عاليه همين سندهاست.

نقد دليل پنجم:

اولاً: علي بن ابراهيم بن هاشم كه با حميد هم طبقه است مي‏تواند از حضرت باقر عليه السلام با دو واسطه نقل كند و توضيح آن در نقد دو دليل چهارم گذشت.

ثانياً: اين علي بن ابراهيم كه در طريق كتاب غياث واقع شده است «علي بن ابراهيم بن هاشم» زنده در سال 307 نيست بلكه «علي بن ابراهيم معلي» است و طريق فهرست چنين است: « أخبرنا به أحمد بن محمد بن موسى عن ابن عقدة عن الحسين بن حمدان عن علي بن إبراهيم، و معلى عن زيد [زيدان بن عمر، قال حدثنا غياث بن إبراهيم »[27] و هيچ مانعي ندارد كه ابن عقده با 3 واسطه از غياث روايت كند.

بررسي سؤال سوم: غياث بن ابراهيم امامي است يا خير؟

مرحوم مامقاني مي‏گويد: از روايت غياث معلوم مي‏شود كه امامي است چون صدوق در عيون اخبار الرضا عليه السلام روايتي را از غياث در معناي حديث ثقلين نقل مي‏كند، كه حضرت علي عليه السلام فرموده: «… انا والحسن والحسين والائمة التسعة من ولد الحسين …»[28] و در خصال نيز غياث بن ابراهيم روايتي را نقل مي‏كند كه در آن پبامبر صلي الله عليه واله و سلم فرموده اند: «… كيف تهلك امة انا اولها و اثني عشر من بعدي من السعداء …»[29] فيكون امامیة كالدراية.

صاحب قاموس الرجال مي‏فرمايد: «كون اماميته دراية الخبرين غير معلوم» زيرا:

اولاً: در هر دو بابي كه اين دو روايت را صدوق نقل كرده، اكثر روات آن باب غير امامي هستند.

ثانياً: دو مؤيد براي عامي بودن غياث هست:

الف – از حضرت صادق(ع) تعبير «جعفر» مي‏كند.

ب – چون حضرت راوي را از عامه مي‏دانسته‏اند لذا براي فرمايش خودشان سند ذكر كرده‏اند.

ج – ممكن است اين شخص همان غياث بن ابراهيم باشد كه در اصحاب حضرت باقر عليه السلام رجال شيخ آمده است و چون او از عامه و بتري است پس ممكن است اين غياث نيز غير امامي باشد.

نقد كلام صاحب قاموس الرجال:

1 – دليل سوم ايشان دوري است، چون هر دليلي بايد صرف نظر از ادله ديگر دلالتش تمام باشد. اگر ما از دليل اول و دوم ايشان صرف نظر كنيم و بپذيريم كه روايتي كه صدوق در خصال و عيون از غياث نقل كرده امامي بودن غياث را مي‏رساند ديگر احتمال اتحادش با غياث بن ابراهيم بتري در كار نيست و در صورتي مي‏توانيم اين احتمال را بدهيم كه در كلام مرحوم مامقاني مناقشه كنيم و روايت صدوق را دليل امامي بودن ندانيم. خلاصه احتمال اتحاد متوقف بر عدم دليليت نقل روايت اثني عشر است و عدم دليليت را مي‏خواهند از احتمال اتحاد به دست آورند و هذا دور.

2 – بين راوي مع الواسطه و رواي مستقيم فرق است، چون رواة مع الواسطه امام ممكن است عامي باشند. و به امامت حضرت معتقد نباشند لكن كسي كه مي‏رود محضر امام عليه السلام شاگردي مي‏كند واز كلام حضرت كتابي را جمع آوري مي‏كند نمي‏تواند غير امامي باشد. الان ما ممكن است رواياتي را از ابوهريره نقل كنيم در حالي كه او را هيچ قبول نداريم ولي كسي كه مي‏رود شاگردي ابوهريره را مي‏كند بايد معتقد به او باشد.

3 – اينكه از امام صادق عليه السلام گاهي به «جعفر» تعبير مي‏كند (در حالي كه بيش از 80% از روايات غياث با تعبير «اباعبدالله» است) به اين جهت است كه تقيّد به تعبيرات در اوائل چندان مستحكم نشده بوده است، بلكه تا زمان مرحوم شيخ طوسي نيز بسياري از اوقات اسم مبارك امام عليه السلام را بدون «عليه السلام» مي‏آورده‏اند، هم‏چنان‏كه در نسخه‏اي از تهذيب كه با نسخه اصل مقابله شده، بسياري از عليه السلام‏ها قلم گرفته شده است.

4- اينكه سندي براي روايات امام صادق عليه السلام نقل مي‏كند براي اين است كه برخي از اماميه بيشتر با عامه محشور بوده‏اند و لذا گاهي امام عليه السلام در بيان احكام سند خودشان را ذكر مي‏كرده‏اند. و گاهي خود راوي امامي، براي آنكه مخاطبينش بپذيرند، سند عمومي را كه ائمه عليهم السلام فرموده‏اند در آغاز روايات آنها اضافه مي‏كرده‏اند.

به علاوه مواردي كه براي كلام امام صادق عليه السلام سند ذكر مي‏كند، مثابه نقل عامه نيست چون در گروهي از رواياتش حضرت صادق عليه السلام از حضرت باقر عليه السلام از پيامبر اكرم صلي الله عليه واله و سلم نقل مي‏كنند و سند ما بين را بيان نمي‏كنند و در گروهي ديگر از روايات غياث سند به حضرت امير عليه السلام مي‏رسد نه به پيامبر صلي اله عليه و آله و سلم، به طور خلاصه اسنادي که نقل مي‏كنند اسنادي نيست كه يك سني معمولي قبول داشته باشد.

پس اين جهت نيز شاهد امامي نبودن نيست.

«õ والسلام õ»

فهرست منابع اصلي :

1 – بحار الانوار (مرحوم علامه مجلسي)

2 – وسائل الشعيه (شيخ حر عاملي)

3 – رجال نجاشي

4 – رجال شيخ طوسي

5 – فهرست شيخ طوسي

6 – مشيخه فقيه

7 – معجم رجال حديث (مرحوم آية الله خوئي)


[1] . قاموس الرجال، ج7، ص: 289، این آدرس مربوط به بحث از عنوان غیاث بن ابراهیم در این کتاب است، اما محل استشهاد استاد دام ظله پیدا نشد.

[2] . موسوعة الإمام الخوئي، ج 32، ص: 12

[3] . قاموس الرجال ج7، ص: 290.

[4]. العروة الوثقى (للسيد اليزدي)، ج 2، ص: 801

[5]. تهذيب الأحكام، ج 7، ص: 435

[6]. رجال النجاشي – فهرست أسماء مصنفي الشيعة، ص: 305

[7]. رجال الشيخ الطوسي – الأبواب، ص: 26

[8] . رجال الشيخ الطوسي – الأبواب، ص: 435

[9] . الفهرست (للشيخ الطوسي)، ص: 123

[10]. الفهرست (للشيخ الطوسي)، ص: 123

[11]. رجال البرقي: ص42

12. رجال الشيخ الطوسي – الأبواب، ص: 142

[13] . قاموس الرجال ج7، ص: 290

[14] ـ رجال نجاشي / ص 305 در طريق نجاشي به غياث بن ابراهيم التميمي: … جعفر المحمدي قال حدثنا اسماعيل بن ابان بن اسحاق الوراق عنه بالكتاب.

[15] ـ رجال نجاشي / ص 32 طريق او به اسماعيل بن ابان: … علي بن محمد ماجيلويه.

[16] . معجم رجال الحديث و تفصيل طبقات الرجال، ج 14، ص: 251

[17] ـ فهرست الشيخ ترجمه غياث بن ابراهيم در طريق‏اش راوي از او محمد بن يحيي الخزاز است.

[18]. فهرست الشيخ ترجمه محمد بن يحيي: له كتاب يرويه عن غياث بن ابراهيم رويناه بهذا الاسناد (يعني جماعة عن ابي المفضل عن ابن بطه) عن احمد بن ابي عبدالله عنه. الفهرست (للشيخ الطوسي)، ص: 154

[19]. من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص: 490.

[20]. فهرست الشيخ ترجمه غياث بن ابراهيم.

[21] . معجم رجال الحديث و تفصيل طبقات الرجال، ج 14، ص: 252

[22]. الفهرست (للشيخ الطوسي)، ص: 123.

[23]. توضيح: در كتب عامه اسماعيل بن ابان الوراق الازدي ابواسحاق الكوفي متوفي 210، و اسماعيل بن ابان القنوي الخياط ابو اسحاق الكوفي متوفي 216 آمده است. و احتمالاً آنچه كه در پاورقي (1) به آن اشاره شد تصحيف اسماعيل بن ابان ابو اسحاق الوراق باشد. نكته ديگر اين كه اشكال صغروي استاد با توجه به سند وفات ايندو اسحاق بن ابان كه يكي 210 هجري، و ديگري 216 مي‏باشد تطبيق كبراي مورد نظر آقاي خوئي در اينكه اسحاق بن ابان از اصحاب الباقر عليه السلام با يك واسطه نمي‏تواند نقل بكند را بهم نمي‏زند. بنابر اين اشكال عمده در اينجا اشكال كبروي استاد مي‏باشد.

[24] . معجم رجال الحديث و تفصيل طبقات الرجال، ج 14، ص: 251

[25] . معجم رجال الحديث و تفصيل طبقات الرجال، ج 4، ص: 13

[26] . معجم رجال الحديث و تفصيل طبقات الرجال، ج 4، ص: 14

[27] . الفهرست (للشيخ الطوسي)، ص: 123

[28]. عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج‏1، ص: 57

[29] الخصال، ج‏2، ص: 475