الجمعة 04 جُمادى الآخرة 1446 - جمعه ۱۶ آذر ۱۴۰۳


جلسه44 – احکام نگاه – 77/09/08

بسم الله الرحمن الرحيم

جلسه44 – احکام نگاه – 77/09/08

دليل اجتهادي عام بر عدم جواز نظر زن و مرد به طرف مقابل- سه اشكال مرحوم آقاي حكيم نسبت به دلالت آيه غضّ بر حرمت نظر اجنبيّه مطرح-نظر آقای مطهری درباره تفاوت غمض وغض- نظر استاد ـ مد ظلّه ـ در معناي غضّ بصر

خلاصه جلسات قبلي و اين جلسه

در اين جلسه ضمن تكميل بحث در جواز نظر زن به وجه و كفين به بررسي ادله عامي كه از آن حرمت نظر زن به مرد و بالعكس استفاده مي‏شود پرداخته، بحث مبسوطي درباره مفهوم غضّ ارائه خواهد شد، و در ضمن اشكالات مرحوم آقاي حكيم در تمسك به آيه غضّ به عنوان دليل عام مسأله نقل خواهد شد.

تكميل بحث در جواز نظر زن به وجه و كفين مرد

كلام مرحوم آقاي حكيم

مرحوم آقاي حكيم با اشاره به مساوات مرد وزن در حرمت نگاه و تساوي آنها در مستثني و مستثني منه ، مي‏فرمايند، حكم در مستثني (= وجه و كفين) در مورد نظر مرد از آيه شريفه ﴿الاّ ما ظهر منها﴾ [1]استفاده مي‏گردد و اين امر در نظر زن به مرد ثابت نيست پس به اين آيه نمي‏توان در محل بحث استناد كرد.[2]

بررسي كلام آقاي حكيم‏

ما در جلسات قبل گفتيم كه بين وجوب ستر ازيك طرف و حرمة نظر ازطرف مقابل ملازمه ظاهريه و به عنوان اصل عملي ثابت مي‏باشد، اگر وجوب ستر بر يك طرف ثابت گردد، تا دليل بر جواز نظر طرف ديگر ثابت نشود نمي‏تواند به ديگري نگاه كند، و نيز اگر حرمت نظر يك طرف ثابت شود، تا دليل بر عدم وجوب ستر پيدا نكنيم وجوب ستر ثابت مي‏گردد، ولي بين جواز ستر و جواز نظر هيچ گونه ملازمه‏اي وجود ندارد، اگر شارع به جهت رعايت مصالحي ستر را بر مرد لازم نكرد، نمي‏توان نتيجه گرفت كه زن مي‏تواند به مرد نگاه كند و همينطور اگر به مرد اجازه نظر داد، از آن فهميده نمي‏شود كه بر زن ستر واجب نيست، همچنان كه در مسأله جواز نظر مرد به زنان اعراب و اهل بوادي مسأله چنين ا ست، بر مرد به جهاتي (مثلاً حرج) نگاه كردن جايز است ولي بر زنان ستر واجب مي‏باشد و عمل نكردن آنها به اين دستور به معناي عدم وجود آن نمي‏باشد، در مورد زن هم اگر ستر واجب نباشد، اين بدان معنا نيست كه مرد مي‏تواند به او نگاه كند.

حال مي‏گوييم كه در آيه شريفه ﴿الاّ ما ظهر منها﴾ از ﴿ولا يبدين زينتهن﴾ استثناء شده است يعني بر زنان جايز است كه زينت ظاهر خود را ستر نكنند و مراد از زينت ظاهره هم به فرض وجه و كفين ا ست، ولي اين مسأله به هيچ وجه ملازمه ندارد با اين كه مرد بتواند به وجه و كفين زن نگاه كند، پس اين كه آقاي حكيم، حكم جواز نظر مرد را از آيه شريفه استناد كرده‏اند درست نيست، اين امر غفلتي است كه از ايشان سر زده وگرنه ملازمه نداشتن بين عدم وجوب ستر و جواز نظر در جواهر[3] و ديگر كتابها آمده واگر ايشان به عدم ملازمه هم اشكال داشته باشند مي‏بايست كلام جواهر را نقل كنند و با دليل آن را رد نمايند، نه اينكه اصلاً متعرّض اين بحث نشوند و كأنّه ملازمه را مسلّم فرض كنند. بهر حال آنچه ما قبول داريم ملازمه بين حرمت نظر و وجوب ستر از هر دو طرف نسبت به زن و مرد مي‏باشد، البته آن هم به عنوان اصل از اصول نه به عنوان دليل اجتهادي حال اگر ما دليلي بر وجوب ستر زن ـمثلاً داشتيم، با نداشتن دليلي بر جواز نظر مرد مي‏توان از اين ملازمه براي حرمت نظر مرد بهره گرفت.

در اينجا ما اكنون در جستجوي يافتن دليل اجتهادي بر حرمت نظر زن به مرد وحرمت نظر مرد به زن ـبه طور مطلق مي‏باشيم كه اگر مخصّصي در كار نبود بتوان بدان استناد كرد.

دليل اجتهادي عام بر عدم جواز نظر زن و مرد به طرف مقابل

كلام مرحوم آقاي حكيم

برخي آيه شريفه غضّ را دليل بر حرمت نظر دانسته‏اند: در يك آيه آمده «قل للمؤمنين يغضوا من أبصارهم و يحفظوا فروجهم …»[4] ، و در آيه بعد آمده است: «و قل للمؤمنات يغضضن من أبصارهنّ و يحفظن فروجهنّ ..»[5]

پس بر مؤمنين و مؤمنات غضّ نظر لازم است و اگر دليل خاصي نباشد، اطلاق آيه شريفه محكّم است.[6]

مرحوم آقاي حكيم به اين استدلال سه اشكال مي‏كنند:

اشكال اوّل: غضّ البصر غير از ترك النظر است، اشكال را به همين مقدار بيان كرده و آن را توضيح نمي‏دهند.

اشكال دوم: ممكن است متعلّق غضّ بصر، همه بدن نباشد، بلكه خصوص نظر به عورت باشد به قرينه سياق «ويحفظوا فروجهم» و «يحفظن فروجهن»

اشكال سوم: اگر مراد از غضّ بصر، عموم باشد يعني غضّ بصر از هر چيز بايد حكم را حكم اولي دانست[7] و نمي‏توان حكم را لزومي دانست زيرا بي‏شك غضّ بصر از هر چيز لازم نيست، بلكه بايد آن را به حكم مبني بر اولويت حمل كرد، مراد از «الحكم الاولي» در كلام ايشان مي‏تواند جامع بين وجوب و استحباب باشد يعني غضّ بصر از برخي اشياء همچون عورت لازم و از برخي اشياء مستحب است، حال تشخيص اين كه در چه مواردي واجب و چه مواردي مستحب است بايد از خارج استفاده شود و آيه صغري را معين نمي‏كند، ممكن است مراد از «الحكم الاولي» همان حكم استحبابي باشد ولي به لحاظ مجموع الاشياء من حيث المجموع، البته ترك اين مجموع به ترك برخي از افراد هم حاصل مي‏گردد و لازم نيست تمام اجزاء اين مجموعه هم به صفت استحباب باشند.

توضيح اشكال اوّل

آقاي حكيم توضيح نداده‏اند كه چرا غضّ البصر غير از ترك النظر است، ما كه در نجف بوديم آقاي حاج آقا موسي صدر در نزد آقا شيخ مرتضي آل ياسين درس مي‏خواند، از ايشان هم نقل مي‏كرد كه غضّ غير از ترك النظر است، در عرب به كسي كه چشمش نيم لاست (نه اين كه بسته است) غضيض الطرف گفته مي‏شود، خلاصه آقاي حكيم و آقاي آل ياسين كه هر دو فقيه عرب هستند غضّ البصر را به معناي ترك النظر نگرفته‏اند.

كلام مرحوم آقاي مطهري[8]

مرحوم آقاي مطهري هم در كتاب مسأله حجاب در اين موضوع بحث كرده و فرموده بين غمض و عين تفاوت است، غمض به معناي روي هم گذاشتن پلكهاي چشم است و غضّ به معناي كاهش دادن، غمض به عين تعلق مي‏گيرد و غضّ به بصر، البته عين و بصر هر دو نام همين چشم است كه جوهري است از جواهر و زير ابرو قرار دارد، ولي در اين دو مفهوم تفاوتي لحاظ شده است كه در ترجمه فارسي اين دو كلمه هم ديده مي‏شود، ترجمه فارسي عين “چشم” و ترجمه بصر “ديده” مي‏باشد، ديده با چشم هر دو اسم براي عضو خاص مي‏باشند ولي با دو لحاظ مختلف، اگر به جنبه ابصار و ديدن كه فعلي از افعال چشم است نظر باشد كلمه ديده يا بصر بكار برده مي‏شود، و اگر اين جهت ملحوظ نباشد چشم يا عين اطلاق مي‏گردد (قبلاً اين تفاوت به ذهن ما نيز رسيده بود. استاد ـ مد ظلّه ـ.)

ايشان سپس با ذكر اشعاري فارسي فرق چشم و ديده را تبيين مي‏كنند و سپس شواهدي از استعمالات مي‏آورند كه معناي غضّ بصر نگاه نكردن نيست بلكه نيم لا كردن چشم است. كسي كه به ديگري خيره نگاه نكند اطلاق غضّ بصر مي‏شود، ايشان مي‏فرمايند نگاه كردن بر دو گونه است گاه انسان مي‏خواهد به طور استقلال نگاه كند و مطالعه و رسيدگي كرده به خصوصيات منظور واقف گشته، مثلاً چشم و قيافه زن را وارسي كند، گاه نگاه جنبه مقدمي آلي دارد مثلاً با يك زن مي‏خواهد صحبت كند و يا با او خريد و فروش كند جنسي را به طرف بدهد و يا از او جنسي تحويل بگيرد، در اين هنگام انسان به زن قهراً نگاه مي‏كند ولي اين نگاه استقلالي و مطالعه‏اي نيست، غضّ بصر اين است كه نگاه انسان به گونه مطالعه‏اي و استقلالي نباشد، به تعبير ديگر چشم چراني نكند، نه اين كه اصلاً نگاه نكند.

از شواهدي كه مرحوم آقاي مطهري مي‏آورند روايتي است كه در آن هند بن أبي هاله قيافه پيغمبر صلي الله عليه و آله را توصيف مي‏كند. «و اذا فرح غضّ طرفه»[9] معناي اين روايت اين نيست كه حضرت اصلاً نگاه نمي‏كردند، بلكه مراد اين است كه خيره نگاه نمي‏كردند و چشم را مانند افراد سبك باز نمي‏كرده‏اند و خنده‏هاي غير عادي كه با باز بودن كامل چشم همراه است نمي‏كردند بلكه تنها تبسّم مي‏كردند.

و نيز در روايت وصيت حضرت امير به محمد بن الحنفية در جنگ جمل مي‏خوانيم:

«ارم ببصرك أقصي القوم و غضّ بصرك»[10]

و يا در دستور العمل عمومي براي جنگ مي‏فرمايد: «غضّ الابصار فانّه أربط للجأش واسكن للقلوب و اميتوا الاصوات فانّه أطرد للفشل»[11]

حضرت در اين دستور مي‏فرمايند كه شما خيلي نگاه مطالعه‏اي به دشمن نكنيد چون كثرت جمعيت دشمن انسان را مرعوب مي‏كند، و وحشت مي‏آفريند بلكه نگاهتان عادي باشد و با دقت همراه نباشد.

خلاصه ايشان نيز همانند مرحوم آقاي حكيم مراد از غضّ نظر را ترك نظر نمي‏داند.

تأييد اشكال دوم مرحوم آقاي حكيم‏

مرحوم آقاي حكيم به قرينه سياق در آيه غضّ احتمال داده بودند كه متعلّق غضّ عورت باشد، در الميزان نيز آيه را همينگونه معنا كرده است[12]، مؤيد اين كلام روايت است، يكي روايت ابوعمرو الزبيري كه در كافي و دعائم الاسلام از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه حضرت در ضمن روايت مفصّلي فرمود:

«و فرض علي البصر أن لاينظر الي ماحرم الله عليه و أن يعرض عما نهي الله عنه، ممّا لايحلّ له و هو عمله و هو من الايمان، فقال تبارك و تعالي: «قل للمؤمنين يغضّوا من أبصارهم و يحفظوا فروجهم» فنها هم (عن) أن ينظروا الي عوراتهم و أن ينظر المرء الي فرج أخيه و يحفظ فرجه أن ينظر اليه و قال: «و قل للمؤمنات يغضضن من أبصارهنّ و يحفظن فروجهن من أن تنظر أحديهن الي فرج اختها و تحفظ فرجها من أن ينظر اليها.[13]»

روايت ديگر روايت تفسير النعماني عن علي عليه السلام في قوله عز و جلّ: «قل للمؤمنين يغضّو من أبصارهم و يحفظوا فروجهم ذلك أزكي لهم» معناه: لاينظر احدكم الي فرج أخيه المؤمن أو يمكنه من النظر الي فرجه[14]

روايت سوم: روايت وصية أمير المؤمنين عليه السلام به محمد بن الحنفيه است كه در ضمن آن آمده: «و فرض علي البصران لاينظر الي ما حرّم الله عزّ وجل عليه فقال عزّ من قال: قل للمؤمنين يغضّوا من أبصارهم و يحفظوا فروجهم فحرّم أن ينظر احد الي فرج غيره[15]

مختار ما در معناي غضّ بصر

صحيح است كه معناي غمض و غضّ متفاوت است، غمض به معناي چشم بستن است و غضّ بدين معنا نيست بلكه، به معنا پايين انداختن چشم است، ولي ما با مراجعه به موارد استعمال اين واژه مي‏فهميم كه تنها در مواردي كه مراد از نگاه نكردن به طرف مقابل است اين واژه به كار مي‏رود موارد كاربرد اين كلمه بسيار زياد است و ما به ذكر مقداري از آنها اكتفا مي‏كنيم ـمن دخل الحمام فغضّ طرفه عن النظر الي عورة أخيه أمنه الله من الحميم يوم القيامة[16]

روشن است كه معناي «غضّ طرفه» نيم‏لا نگاه كردن نيست بلكه مراد اين است كه اصلاً نگاه نكند.

ـ «لاتدخل الحمّام الاّ بمئزر و غضّ ببصرك[17]» يا «أدخله، بمئزر و غضّ بصرك[18]»

ـ لاينضرن أحد الي فرج أمرأة وليغض بصره عند الجماع فانّ النظر الي الفرج يورث العمي في الولد[19].

روايت دستور مي‏دهد كه اصلاً نگاه نكند كه نگاه سبب كوري فرزند مي‏گردد نه اين كه نيم‏لا نگاه كند.

ـ اذا انكشف احدكم لبول أو غير ذلك فليقل بسم الله فانّ الشيطان يغض بصره حتي يفرغ[20]

معناي حديث اين است كه شيطان اصلاً نگاه نمي‏كند نه اين كه نيم‏لا و زير چشمي نگاه مي‏كند.

ـ غضّ بصرك من عورة الناس وأستر عورتك من أن ينظر اليه[21]

ـ انهم امروا بستر العورة و غضّ البصر عن عورات المسلمين[22]

ـ ان رسول الله صلي الله عليه و آله مرّ علي رجل و هو رافع بصره الي السماء فقال: غضّ بصرك فانك لن تراه[23]

يعني تو نمي‏تواني خدا را ببيني، چشم خود را پايين بينداز.

ـ غضّ طرفك عمّا لاخير فيه[24]

ـ غضّ بصرك من الشهوات[25]

ـ در روايتي آمده كه ابوهريره به حضرت امير عليه السلام عرض مي‏كند كه من شوق ديدار بچه‏هايم به سرم زده … «غضّ طرفه» ابوهريره چشم خود را مي‏بندد، بعد باز مي‏كند مي‏بيند در منزل خودش در مدينه است، و پس از مدّتي حضرت را مي‏بيند، حضرت مي‏فرمايد ديگر كفايت كرد، دوباره چشم خود را مي‏بندد، مي‏بيند دوباره در همانجا در كوفه قرار داده[26]، خلاصه «غضّ» براي چشم بستن كه در طي الارض و سير سريع خارق العاده معمول است به كار رفته است.

ـ در روايت مشهور حضرت صديقه طاهره سلام الله عليها در صحراي محشر دستور مي‏رسد: «غضّوا أبصاركم حتي تجوز فاطمة[27]

در اينجا نيز مردمان نگاه‏ها را به زير مي‏اندازند و آن حضرت را نمي‏بيند نه اينكه نگاه كوتاه مي‏كنند.

خلاصه ما در تمام موارد هر جا واژه «غض البصر» به كار رفته كنايه از نگاه نكردن است.

دو اشكال و پاسخ آنها

اشكال اول

ممكن است بگوييم در اين موارد قرينه بر مجازيت وجود دارد؟

پاسخ

اولاً: آيا مي‏توان پذيرفت كه در تمام موارد استعمال قرينه بر خلاف وجود دارد؟

ثانياً: در استعمال مجازي هميشه تأوّل و عنايت و ادعاي اتحاد وجود دارد و در جايي كه ما هيچ گونه تأولي در استعمال نمي‏بينيم اين امر نشان از حقيقت بودن لفظ است.

اشكال دوم

كتب لغت با اين معنا سازگار نيست؟

جواب

اولاً: پس از اين خواهيم ديد كه غالب كتب لغت هم همانند استعمالات غضّ العين را به زير انداختن نگاه و شكستن آن به گونه‏اي كه ديگر رو برو را نبيند تفسير كرده‏اند.

ثانياً: اگر كتاب لغت بر خلاف استعمالات سخن بگويند، كتاب لغت اشتباه كرده است چون لغت بايد از روي استعمالات تنظيم شود[28].

از همه اين امور گذشته خود روايات ابوعمرو زبيري و دو روايت ديگر هم كه در تفسير آيه غضّ وارد شده مي‏رساند كه غضّ در مورد نگاه نكردن به كار مي‏رود.

بررسي شواهد ذكر شده در كلام مرحوم آقاي مطهري

به نظر هيچ يك از شواهدي كه آقاي مطهري آورده‏اند با كلام ما منافات ندارد در روايت هند بن أبي هاله مراد از «غضّ طرفه» همان زير انداختن نگاه است، يعني حضرت به جهت دوري از شادماني مستانه نگاه خود را به زير مي‏انداختند كه با تواضع سازگارتر است.

در رواياتي كه در مورد دستور حضرت امير عليه السلام در ميدان جنگ نيز حضرت ميفرمايند: بعد چشم خود را به زير اندازيد و گويا اصلاً دشمني در كار نيست، جمعيت را بشكافيد و حمله كنيد و فاتح شويد و مراد اين نيست كه نگاه نيمه كاره بكنيد، بلكه پس از تشخيص دشمن، صف مقابل را بشكافيد و به جلو برويد همانند آدمي كه نگاه نمي‏كند و حرمت مي‏كند، اينها معاني كنايي است.

نكته‏اي درباره كلام مرحوم آقاي مطهري

از كلام ايشان چنين استنباط مي‏شود كه غضّ تنها به «بصر» تعلق گرفته و براي كلمه عين فقط از واژه غمض استفاده مي‏شود، ولي با مراجعه به موارد استعمال معلوم مي‏گردد كه اين مطلب هم صحيح نيست[29].

در موارد بسيار غضّ العين بكار رفته كه روشن مي‏گردد متعلّق غضّ هم مي‏تواند بصر باشد و هم عين.

البته اين نكته در بحث ما اثري ندارد.

اشاره به كلام ارباب لغت در معناي واژه «غضّ»

در غالب كتب لغت[30]، دو معني براي غضّ ذكر كرده‏اند، يكي به معني خفض (پايين افكندن) و ديگري به معني نقصان، و بنابر هر يك از اين دومعنا مي‏تواند غضّ عين كنايه از نگاه نكردن به طرف مقابل باشد، بنابر معناي اوّل اين امر روشن است كه زيرا با زير افكندن نگاه طرف روبرو ديده نمي‏شود و امّا معناي دوم نيز مراداز ناقص كردن عين، ناقص ساختن آن از نگاه به طرف مقابل است كه اين امر به مفهوم نگاه نكردن خواهد انجاميد.

بهر حال اگر كتب لغت هم برخلاف استعمالات مطلبي بگويند پذيرفتني نيست.

خلاصه بحث

مراد از غضّ بصر زير افكندن چشم و شكستن چشم و در نتيجه نگاه نكردن مي‏باشد، البته وقتي ما مي‏گوييم غضّ بصر كرد معناي آن اين است كه چشم موجود است ولي چون شكسته شده و زير انداخته شد اثر مطلوب آن كه نگاه كردن به روبرو است از بين رفته و در واقع چشم ـ كأنّه ـ ناقص شده است، همينطور در «أغضض من صوتك» هم اصل صوت موجود است ولي به گونه ناقص نه كامل[31].

پس از اين ناحيه اشكالي در دلالت آيه غضّ نيست البته اين كه متعلق غضّ چيست و آيا عموميت دارد يا خير؟ و آيا حكم آيه الزامي است يا غير الزامي؟ مي‏بايست مورد بحث قررا بگيرد كه پيشتر درباره برخي از اين امور بحث شده و در آينده نيز درباره آن بحث خواهيم كرد، «إن شاء الله تعالي»

ضميمه درس شماره 44: عبائر برخي ازلغويان در كلمه غضّ

كتاب العين منسوب به خليل بن احمد: «الغض والغضاضة: الفتور في الطرف، غَضّ غضّاً، واغضي إغضاءً سأي داني بين جفنيه ولم يلاق.»[32]

ازهري در تهذيب اللغة 35 :16 اين جملات را همانند ساير موارد كتاب العين از ليث نقل مي‏كند. مراد از اين تفسير اگر وجود نگاه باشد مي‏بايست با عنايت به عدم سازگاري آن با موارد استعمال تصحيح گردد[33].

جمهرة اللغة (ابن دريد): 146 «غضّ بصر يغضّه غضاً، اذا اطرق و ضمّ أجفانه …»

در اين تفسير هم اطراق و هم ضمّ اجفان در مفهوم غضّ أخذ شده كه امر دوم در هيچ كتاب لغوي ديگر سابقه ندارد و احتمالاً از خلط اين كلمه با غمض ناشي شده يا اين كه چون غضّ بصر در موارد نديدن بكار مي‏رود و ضمّ اجفان نيز سبب نديدن است، اين تفسير ذكر شده است كه در واقع نوعي تفسير كلمه به لازم آن است، يا اين كه مراد از ضمّ اجفان، نزديكي آنها به هم باشد كه با مطلب كتاب العين يكي است .

بسمه تعالي

ضميمه درس شماره (44)

تهذيب اللغه

«يقال غضّ من بصرك و غضّ من صوتك، قال الله جلّ‏وعزّ : واغضض من صوتك اي اخفض الصوت، و يقال : غُضَّ الطرف اي كُفَّ النظر قال جرير :

فغض الطرف انّك من غير فلا كعباً بلغت و لا كلاباً

معناه غضّ نظرك ذلاً و مهانة

و يقال: غضّ من لجام فرسك اي صوّبه، و انقص من غربه و حدّته و يقال: ماغضضتك شيئاً و مانقصتك اي ما نقصتك شيئاً»[34]

معجم ديوان الادب للفارأبي م 350: «غضّ الطرف و الصوت: خفضهما وغضّ الملامة: كفّها وأصل الغضّ الخفض تا آخر عبارت.»[35]

معجم مقائيس اللغة [36]

«غضّ اصلان صحيحان يدل احدهما علي كفّ و نقص والاخر علي طراواة. فالاول الغض: غض البصر، و كل شي‏ء كففته فقد غضضته و منه قولهم: تلحقه في ذلك غضاضة أي أمر يغض له بصره، والغضغضة: النقصان، … و غضضت السقاء: نقصته و كذلك الحق».

مجمل اللغة (ابن فارس): الغض: غضّ البصر و كل شي‏ء كففته فقد غضضته الغضغضة النقصان، … و غضضت السقاء اذا نقصته و كذلك الحق و منه الغضاضة[37]

المحيط (صاحب بن عبّاد) الغضاضة: «فتور في الطرف، غضّ وأغضي: اذا اداني بين جفنيه و لم يلاق … و ما غضضتك شيئاً أي ما نقصتك …»[38]

«غضضت الغضن: اذاكسرته فلم تنعم كسره، غضضت عنه:كففت عنه.»

الصحاح (الجوهري):

«غضّ طرفه أي خفضه و غضّ من صوته، و كل شي‏ء كففته فقد غضضته … و انغضاض الطرف: انغماضه، ظبي غضيض الطرف أي فاتره غضّ الطرف: احتمال المكروه وانشدنا ابوالغوث: «و ما كان غضّ الطرف منا سجيته ***و لكنّنا في مذحج غربان …»

«غضّ منه يغض بالضمّ اذا وضع و نقص من قدره يقال: ليس عليك في هذا الامر غضاضة أي ذلة و منقصة.»[39]

المفردات (للراغب):

«الغضّ، النقصان من الطرف والصوت و ما في الاناء، قال تعالي قل للمؤمنين يغضوا من أبصارهم .. و اغضضن من صوتك. غضضت السقاء: فقصت ممّا فيه.»[40]

اساس البلاغه (زمخشري)

«اغضض من صوتك: اخفض منه. و غضّ طرفك و طرف غضيض و غضّ من لجام فرسك أي صوّبه و لمامنه لنقص من غربه.»[41]

النهاية لابن اثير

« فيه كان اذا فرح غض طرفه أي كسر وأطرق و لم يفتح عينه و انّما كان يفعل ذلك ليكون أبعد من الاشر والمرح …

حديث العطاس

كان اذا عطس غضّ صوته أي خفضه و لم يرفعه بصيحة و في حديث ابن عباس .. لو غضّ الناس في الوصية من الثلث اي نقصوا و حطّوا [42]

مثله في الفائق [43]

الافعال لابن القطاع م 515

«غضّ بصره يغضه غضاً منعه ممّا لايحل له رؤيته، و غيره كفه و وضع منه، والصوت خفضه ما غضضتك شيئاً اي ما نقصتك »[44]

لسان العرب

«غضّ طرفه و بصره بغضُّه غضاً و غضاضاً و غضاضة فهو مغضوض و غضيض: كفّه و خفضه و كسره، و قيل: هو اذا اداني بين جفونه و نظر و قيل: الغضيض الطرف: المسترخي الاجفان.»[45]

«وأورد ايضاً عبائر نهاية ابن الاثير والصحاح والعين.»

«و قد نقل عبارة اللسان في تاج العروس من دون كلمة «وقيل» في آخر العبارة.»

المصباح المنير

«غضّ الرجل صوته و طرفه و من طرفه و من صوته غضّاً من باب قتل خفض و منه يقال غضّ من فلان غضاً و غضاضة اذا تنقضه.»[46]

« والسلام »


[1] . سوره نور، آیه 31

[2] . مستمسك العروة الوثقى، ج 14، ص: 26

[3] . جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج 29، ص: 78

4. سوره نور،آیه30

5.سوره نور، آیه31

[6] . مستمسك العروة الوثقى، ج 14، ص: 25

[7] ـ «مع أنّ ارادة العموم تقتضي الحمل علي الحكم الاولي و هو غضّ النظر عن كل شي‏ء»، مستمسك.

[8] . مساله حجاب، ج1، ص138

[9] . بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج‏16، ص: 150

10. بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج‏32، ص: 174

[11] . الكافي (ط – الإسلامية)، ج‏5، ص: 39

[12] . الميزان في تفسير القرآن، ج‏15، ص: 111

[13] ـ وسائل 1: 300/789، ب 1، از ابواب احكام الخلوة، ح 5.

[14] ـ كافي 2: 35، وسائل 15: 165/ آخر الصفحه، ب2، از ابواب جهاد النفس، ح1، در وسائل كلمه «فنهاهم عن» ذكر نشده كه ظاهراً سقط شده زيرا اين كلمه در تمام مصادر حديث آمده است ـ جامع الاحاديث ب 56 از ابواب جهاد النفس، ح 1 (14: 121/2022)، وافي ب 8 از كتاب الايمان والكفر، ح1 (4: 117/ ), بحار 69: 26/1.

[15] ـ جلد دوم فقيه، آخرين روايت، وسائل 15: 168/20224، باب 2، از ابواب جهاد النفس/ ح 7.

[16] . وسائل الشيعة، ج‏1، ص: 300

تذكر اين نكته مفيد است كه اگر متعلّق غضّ در آيه شريفه عورت باشد چنانچه در اشكال دوم مرحوم آقاي حكيم احتمال داده شد ديگر نمي‏توانيد مراد از غضّ، نيم‏لا نگاه كردن باشد، پس اشكال اوّل و دوم مرحوم آقاي حكيم با يكديگر سازگار نيستند.

[17] . الكافي (ط – الإسلامية)، ج‏6، ص: 498

[18] . تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج‏1، ص: 373

[19] . من لا يحضره الفقيه، ج‏3، ص: 552

[20] . من لا يحضره الفقيه، ج‏1، ص: 25

[21] . بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج‏73، ص: 75

[22] . بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج‏77، ص: 192

[23] . بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج‏90، ص: 307

[24] . بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج‏14، ص: 291

[25] . بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج‏73، ص: 168

[26] . بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج‏25، ص: 380

در اين مثال غضّ بصر به معناي بستن چشم (و نه زير انداختن آن) به كار رفته است و نظير اين امر در بحار 46: 279/80, 47: 90/96, 57: 327/7، نيز ديده مي‏شود.

[27] . بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج‏8، ص: 54

[28] ـ (توضيح بيشتر كلام استاد ـ مد ظلّه ـ): مهمترين راه براي شناخت معاني لغات مراجعه به موارد استعمال آن لغت است و اساس تنظيم كتاب لغت نيز جستجو در زبان عربها استوار است، حال اين اشكال مطرح مي‏گردد كه استعمال اعم از حقيقت است و چه بسا استعمال واژه مجازي باشد، در پاسخ اين اشكال دو راه وجود دارد:

راه اوّل: كه مرحوم آخوند در مواردي در كفايه بدان اشاره مي‏كنند: استعمال بلاتأول و عناية دليل بر حقيقت است. توضيح كامل اين راه در بحثهاي گذشته آمده است.

راه دوم: اكثريت موارد استعمال دليل بر حقيقت بودن لفظ است چون مجاز بر خلاف طبع اوليه محاوره است و در مقامات خاص و در جملات ادبي كاربرد و بالنتيجه موارد آن كمتر از موارد استعمال حقيقي خواهد بود، هر چه اين كثرت موارد استعمال در يك معنا بيشتر باشد دليل بودن استعمال بر معناي حقيقي قوت بيشتري مي‏گيرد و اگر اين كثرت تمام موارد جستجوي ما را در بر گيرد، بهترين و محكمترين دليل بر تبيين معناي واژه است.

[29] ـ غضّوا اعينكم (بحار 17: 263/5, 27: 39/5)، عين غضت عن محارم الله (بحار 7: 195/62, 22: 116/88, 46: 100/88, 71: 204/7, 7: 65/4, 78: 161/22, 93: 329/8, 332/21, 100: 50/32, 104: 35/18.

[30] ـ البته در لسان العرب و نيز تاج العروس در معناي غضّ بصر مي‏گويند: «وقيل هو اذا داني بين جفونه و نظر»، ولي اين معنا با توجه به موارد استعمالات پذيرفتني نيست، ما در ضميمه اين بحث اقوال ائمه لغت را به تفصيل آورده و احتمال منافات داشتن برخي از آنها را با كلام استاد ـ مد ظلّه ـ پاسخ خواهيم داد.

[31] ـ به نظر مي‏رسد كه برخي با مقايسه «أغضض من صوتك» و يغضوا من أبصارهم 8» و اين كه در غضّ صوت، صوت به صورت ناقص وجود دارد چنين گمان برده‏اند كه در غضّ بصر، هم مي‏بايست نگاه به صورت ناقص وجود داشته باشد، ولي اين مقايسه نادرست است زيرا بصر به معناي نگاه (كه فعلي از افعال چشم است و اثر چشم به شمار مي‏آيد) نيست بكله به معناي خود چشم (و يا قوه بينايي) مي‏باشد و چنانچه استاد ـ مد ظلّه ـ اشاره كرده‏اند در غضّ بصر هم چشم از بين نمي‏رود بلكه به علّت عدم ترتب اثر مطلوب بر آن ناقص بشمار مي‏آيد، بصر در مقابل سمع و اذن است نه در مقابل صوت، و در مقابل صوت، نظر قرار دارد و اگر در آيه گفته شده بود: يغضوا من أبصارهم، قهراً معناي آن نگاه نيم كاره كردن بود و بر اصل وجود نگاه دلالت داشت، ولي آيه شريفه بدين گونه نيست.

[32] . كتاب العين، ج‏4، ص: 341

[33] . تهذيب اللغة 16: 35 يقال غضّ من بصرك و غضّ من صوتك، قال الله عز و جلّ: «وأغضض من صوتك أي أخفض الصوت»، و يقال: غضّ الطرف أي كف النظر

قال جرير:

فغض الطرف انّك من غير فلا كعباً بلغت ولاكل‏باً معناه غضّ نضرك ذلاً و مهانه.

[34] . تهذیب اللغه، ج8، ص7

[35] . معجم دیوان الادب،ج3، ص126

[36] . معجم مقاييس اللغة، ج‏4، ص: 383

[37] .مجمل اللغه، ص682

[38] . المحيط في اللغة، ج‏4، ص: 496

[39] . الصحاح، ج3، ص1905

[40] . مفردات راغب، ج1، ص361

[41] . اساس البلاغه ، ج1، ص704

[42] . النهاية في غريب الحديث و الأثر، ج‏3، ص: 371

[43] . الفائق فی غریب الحدیث، ج3، ص68

[44] . الافعال، ج2 ص436

[45] . لسان العرب، ج‏7، ص: 197

[46] . المصباح المنير في غريب الشرح الكبير، ج‏2، ص: 449