جلسه80 – احکام نظر – 77/12/16
بسم الله الرحمن الرحيم
جلسه80 – احکام نظر – 77/12/16
حکمت عده واستفاده ازآن در جواز نطر-نظر به امه معتده-جواز نظر به مطلقه رجعی
خلاصه درس قبل و اين جلسه
بحث در جلسه گذشته در ادامه توضيح مسأله 34[1] درباره جواز نظر به زوجهاي كه به واسطه وطي به شبهه در عده به سر ميبرد، بود. در اين جلسه ضمن توضيح بيشتر درباره حكمت عدّه و استفاده از آن در اثبات جواز نظر، به مسأله نظركردن به كنيز معتدّه به دو روايت (مسمع كردين و مسعدة بن صدقة) درباره أمه اشاره ميشود. همچنين جواز نظر به مطلقه رجعي در طول مدّت عدّه مورد بحث قرار ميگيرد. و در پايان ضمن توضيح پيرامون مسأله 35 كه به موارد استثنائي جواز نظر اشاره دارد، روايت ابوحمزهثمالي كه يكي از شرايط مجوزه نظر را مقام معالجه ميداند مورد بررسي قرار ميدهيم.
توضيح جواب استدلال آقاي خويي در حرمت نظر به زوجه معتدّه
تكرار استدلال آقاي خويي درباره حكمت عدّه
ايشان در جواب صاحب عروه[2] فرمودند كه عدّه فقط براي جلوگيري از اختلاط مياه جعل نشده است و عده منحصر به مواردي كه احتمال اختلاط مياه دارد، نميشود، پس جلوگيري از اختلاط مياه فقط حكمت حكم است نه علّتآن[3] .
پاسخ ما
همانطوري كه در جلسه قبل عنوان شد حكمت بايد مسأله شايعي در حكم باشد و از آنجا كه تمتعات مختلفي كه از زن برده ميشود باعث حكم عدّه نميشود و همچنين مثلا در قواعد كه احتمال حمل وجود ندارد حكم عدّه منتفي است، پي ميبريم كه حكمت عدّه چيزي است كه در آن احتمال حمل به طور متعارف و شايع وجود دارد، يعني آنچه موجب عدّه ميشود دخول است كه به طور شايع و متعارف باعث حمل ميشود.
بنابر اين همان طور كه سائر تمتعات زوج باعث حكم عده نميشود، حكم عدّه هم مانع سائر تمتعات زوج نمي شود زيرا احتمال حمل در آن صورت وجود ندارد.
استدلال مرحوم آقاي خويي به صحيحه محمّد بن مسلم
مرحوم آقاي خويي به صحيحه محمد بن مسلم[4] كه در آن آمده بود «لايقربها الاول» تمسك كرده بودند كه زوج حق ندارد به زوجهاي كه در عده به سر مي برد به هيچ وجهي نزديك شود، پس هيچ نوع استمتاعي از زوجه در حال عده جايز نيست[5].
پاسخ ما
با توجه به حكمتي كه براي حكم عدّه بيان شد به نظر نميرسد لفظ «يقربها» ظهور قوياي در جميع تمتعات داشته باشد، در عين حالي كه آيه قرآن نيز مي فرمايد: ﴿ولاتقربوهنّ﴾[6] و مقصود از عدم نزديكي مباشرت است. بنابر اين براي حديث محمد بن مسلم ظهور قوياي باقي نميماند كه نتوان در آن تصرّف كرد. بنابر اين فرمايش مرحوم سيد كه انواع تمتعات غير از وطي نسبت به زوجه معتدّه از وطي به شبهه را جايز ميداند اقوي است.
البته درباره آيه قرآن نميتوانيم با اكتفاء به ظاهر آيه چنين برداشتي كنيم كه فقط وطي حائض جايز نيست و سائر تمتعات جائز است. بلكه چنانچه در آيه آمده است : ﴿قل هو أذي﴾[7] يعني حيض يك كثافتي ظاهراً ميباشد كه در آن حالت و با شرائط خاصي كه زن به خود ميگيرد، شايد اصلاً نبايد به سراغ او رفت. پس اگر فقط آيه مورد نظر باشد نميتوان از آن حكم جواز سائر تمتعات را استفاده كنيم.
استدلال مرحوم آقاي خويي درباره حرمة نظر به امه معتدّه به وطي شبهه
مرحوم آقاي خويي حكم حرمت نظر را درباره امه روشن تر از زوجه ميدانند[8] زيرا درباره كنيز دو روايت مسمع بن عبدالملك و مسعدة بن زياد آمده است: عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ زِيَادٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع« يَحْرُمُ مِنَ الْإِمَاءِ عَشْرٌ لَا يُجْمَعْ بَيْنَ الْأُمِّ وَ الْبِنْتِ- وَ لَا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ- وَ لَا أَمَتَكَ وَ هِيَ حَامِلٌ مِنْ غَيْرِكَ حَتَّى تَضَعَ- وَ لَا أَمَتَكَ وَ لَهَا زَوْجٌ- وَ لَا أَمَتَكَ وَ هِيَ عَمَّتُكَ مِنَ الرَّضَاعَةِ- وَ لَا أَمَتَكَ وَ هِيَ خَالَتُكَ مِنَ الرَّضَاعَةِ – وَ لَا أَمَتَكَ وَ لَكَ فِيهَا شَرِيكٌ»- عَنْ مِسْمَعٍ كِرْدِينٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ «ع «عَشْرٌ لَا يَحِلُّ نِكَاحُهُنَّ وَ لَا غِشْيَانُهُنَّ- أَمَتُكَ أُمُّهَا أَمَتُكَ وَ أَمَتُكَ
أُخْتُهَا أَمَتُكَ- وَ أَمَتُكَ وَ هِيَ عَمَّتُكَ مِنَ الرَّضَاعَةِ- وَ أَمَتُكَ وَ هِيَ خَالَتُكَ مِنَ الرَّضَاعَةِ- وَ أَمَتُكَ وَ هِيَ أُخْتُكَ مِنَ الرَّضَاعَةِ- وَ أَمَتُكَ وَ قَدْ أَرْضَعَتْكَ وَ أَمَتُكَ- وَ قَدْ وُطِئَتْ حَتَّى تَسْتَبْرِئَ بِحَيْضَةٍ- وَ أَمَتُكَ وَ هِيَ حُبْلَى مِنْ غَيْرِكَ- وَ أَمَتُكَ وَ هِيَ عَلَى سَوْمٍ مِنْ مُشْتَرٍ- وَ أَمَتُكَ وَ لَهَا زَوْجٌ وَ هِيَ تَحْتَهُ»[9].
(ايشان از هر دو روايت به صحيحه تعبير ميكنند ولي بعضيها در روايت مسمع تأمل دارند و احتمال ميدهند سقطي در روايت واقع شده باشد.) به نظر ايشان وقتي حرمت را به يك شيء نسبت ميدهند به اين معني است كه همه كارهاي متناسب با آن شيء حرام است. اگر بگويند فلان خانه حرام است، يعني نميتوان در آن سكونت كرد، و اگر بگويند فلان زن حرام است يعني نميتوان از او استمتاع كرد. پس مطلق تمتعات از او حرام ميشود نه فقط وطي او.
در اين روايت آمده است امهاي كه در حال عده به سر ميبرد يا امهاي كه موطوئه شده است، بر مالك حرام است، پس استفاده ميشود جميع تمتعات از او ـ از جمله نظر به او ـ حرام است.
يكي از مؤيدات اين دليل اين است كه در هر دو روايت جملاتي وجود دارد و مواردي به امه موطوئه عطف شده است كه در همه ان موارد نظر شهواني و تمتعات ديگر از امه حرام ميشود. مثلاً ميفرمايد اگر يك كنيز خواهر رضاعي يا مادر رضاعي يا خواهرزاده و برادرزاده رضاعي باشد بر مالك حرام ميشود. و معلوم است كه در تمام اين موارد جميع تمتعات از آنها بر مالك حرام است، پس نتيجه ميگيريم كنيزي كه موطوئه به شبهه واقع شده است مثل آنها بوده و جميع تمتعات از او حرام است.
پاسخ ما بهاستدلال مرحوم آقاي خويي به دو روايت مسمع و مسعدة
به نظر ما در روايت مسمع كردين قرينهاي وجود دارد كه خلاف مقصود ايشان را اثبات ميكند، زيرا در روايت چنين آمده است: «عشر لايحلّ نكاحهنّ و لاغشيانهنّ …» اين روايت در مقام بيان است و ميفرمايد كه عدهاي از كنيزان هستند كه وقاع آنها جايز نيست. (غشيان به معني جماع است) بنابر اين آنچه در اين ده نفر حرام است غشيان است نه مطلق تمتعات. پس آنچه از حديث به دست ميآيد حرمت جماع است، و اينكه كنيز معتده در رديف كنيزاني قرار گرفته است كه مطلق تمتعات از آنها حرام است نميتواند قرينه باشد، زيرا اين افراد در جزئيات و خصوصيات مثل هم نيستند و لازم نيست وقتي در جامعي مشترك بودند، در بقيه خصوصيات هم مشابه باشند. از طرف ديگر قواعد عامّه دلالت ميكند كه مالك همه نوع تمتعي بتواند از كنيز خود ببرد و اين حديث هم فقط غشيان را نهي كرده است.
اما حديث مسعدة بن زياد كه در آن آمده است: «يحرم من الاماء عشر» و افرادي را مشابه روايت مسمع ميشمرد، اين حديث هم با توجه به حديث مسمع ظهور در مطلق تمتعات پيدا نميكند بلكه مقصود از آن نيز اثر ظاهر يعني وقاع است. و در صورتي هم كه كسي ادعاكند كه حديث مسعدة ظهور در مطلق تمتعات دارد در پاسخ ميگوييم كه هر دو حديث در مقام بيان هستند يكي از آنها نهي از مطلق تمتعات ميكند و ديگري فقط وقاع را حرام ميشمرد. در اين صورت يكي از دو حديث كه مقيّد است ديگري را تقييد ميزند. پس دو حديث اگر چه مثبتين هستند ولي چون در مقام بيان ميباشند با هم متنافي مي شوند.و اگر مجمل شوند، مقتضاي عمومات جواز تمتعات است و اگر يكي ديگري را تقييد بزند نيز همه تمتعات ـ از جمله نظر ـ حلال مي شود.
جواز نظر مطلقه رجعيه در مدّت عدّه
مرحوم سيد در ذيل مسأله 34 ميفرمايد: «و كذا (يجوز النظر) الي المطلقة الرجعية مادامت في العدّة و لو لم يكن بقصد الرجوع»[10]
دليل مسأله اين است كه مطابق روايات: «المعتدة رجعية زوجة» پس جميع استمتاعات از او جايز است. به علاوه اينكه از حديث خاص اين مسأله نيز استفاده ميشود.روايت چنين است : « عَنْ أَبِي بَصِيرٍ (عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع) فِي الْمُطَلَّقَةِ تَعْتَدُّ فِي بَيْتِهَا وَ تُظْهِرُ لَهُ زِينَتَهَا لَعَلَّ اللّٰهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذٰلِكَ أَمْراً
»[11]
از اين حديث استفاده ميشود كه اظهار زينت در مدّت عده رجعي فقط جايز نيست بلكه مطلوب است زن زينت خود را اظهار كند شايد مرد پشيمان شود.
دو نكته دراينجاوجود دارد
نکته اوّل: اينكه مطابق اين حديث نه تنها جميع استمتاعات از زن در مدّت عده رجعي جايز است بلكه حتي وطي او هم جايز است اگر چه قصد رجوع هم نداشته باشد. و اين مسأله از روايات ديگر هم استفاده ميشود. اين بحث به علاوه اينكه آيا نظر با شهوت بدون قصد رجوع، رجوع به حساب ميآيد يا خير؟آيا رجوع قهري است و شارع آن را رجوع به حساب آورده است؟ بحث هايي است كه بايد در جاي خود ذكر شود.
نکته دوم: اينكه استدلال شود به حديث ابيبصير و تمام مسأله با اين حديث ثابت شود جاي اشكال است. زيرا:
اولاً: زينت در اين حديث شايد به معناي زينتهاي مصنوع باشد نه مواضع زينت و چنانچه ما قبلاً[12] در مورد آيه[13] هم بيان كرديم مقصود از لفظ زينت همان مصنوعات باشد ولي مواضع زينت نيز به تبع بالملازمه ثابت ميشود كه اظهار آنها و نظر به آنها جايز است. پس اگر مقصود از زينت در اين حديث نيز زينت مصنوع باشد، در اين صورت فقط دستها و سر و سينه و پاها كه مواضع زينت است ـ بالملازمه ـ جواز نظر دارد و ديگر مواضع بدن از اين حديث قابل استفاده نيست.
ثانياً: اگر مقصود از زينت بدن زن هم باشد كه بدن زن هم به يك معنا زينت به حساب آيد، باز هم اطلاق لفظ زينت درباره عورت و امثال آن مشكل است.
بنابر اين دليل مسأله را بايد همان حكمي دانست كه زن مطلقّه رجعي در حكم زوجه است و جميع تمتعات از او جايز است.
مساله 35: «يستثني من عدم جواز النظر من الاجنبي والاجنبية مواضع: منها مقام المعالجة و ما يتوقف عليه من معرفة نبض العروق والكسر والجرح والفصد والحجامة و نحو ذلك اذا لم يكن بالمماثل، بل يجوز المس واللمس حينئذٍ …»[14]
يكي از مسائل مبتلا به و مهمّ مسأله 35 است. در اين مساله شرائطي و مواردي ذكر شده است كه در آن شرائط حرمت نظر به اجنبي و اجنبيه تخصيص خورده و حلال شده است. و اين موارد غير از موضع وجه و كفين است كه در مسائل قبل آمده بود.
جواز نظر در مقام معالجه
مطابق اين مسأله اگر ما نظر به وجه و كفين را هم حرام بدانيم در هنگام معالجه جايز ميشود و همچنين قبل از معالجه اگر مقدماتي دارد باز نظر به مواضع حرام جايز ميشود، بلكه حتي لمس بدن اجنبي نيز جايز است. اما دليل جواز نظر در هنگام معالجه روايتي است از ابوحمزه ثمالي كه قبلاً نيز درباره آن بحث كردهايم و شيخ انصاري در بحث استثناي وجه و كفين به آن تمسك كرده بودند. و ما دو بحث داريم اول اينكه آيا استدلال به اين حديث جايز است؟ دوم، آيا اين حديث مطابق قاعده است يا خير؟
توضيح و بررسي روايت ابوحمزه ثمالي
« عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَرْأَةِ الْمُسْلِمَةِ يُصِيبُهَا الْبَلَاءُ فِي جَسَدِهَا- إِمَّا كَسْرٌ وَ إِمَّا جُرْحٌ فِي مَكَانٍ لَا يَصْلُحُ النَّظَرُ إِلَيْهِ- يَكُونُ الرَّجُلُ أَرْفَقَ بِعِلَاجِهِ مِنَ النِّسَاءِ- أَ يَصْلُحُ لَهُ النَّظَرُ إِلَيْهَا- قَالَ إِذَا اضْطُرَّتْ إِلَيْهِ فَلْيُعَالِجْهَا إِنْ شَاءَتْ.
»[15]
نسخههاي صحيح از كافي حديث را اينگونه نقل كردهاند و بعضي كتب نيز همين طور حديث را آوردهاند. اما در بعضي نسخ خطي كافي چنين است: «أيصلح له النظر اليها اذا اضطرّت اليه؟ قال: اذا اضطرّت اليه …» و ظاهراً از نظر معني فرقي بين دو نقل نيست، زيرا اگر حضرت در مقام تخطئه سائل بود و سخن او را نفي ميكرد و ميفرمود كه شرائطي كه تو ذكر كردهاي ملاك جواز نظر نيست بلكه اضطرار ملاك است، در اين صورت مسأله به سؤال سائل بستگي داشت. اگر صفت اضطرار در كلام سائل ذكر نشده باشد، حضرت ميفرمايد كه ارفق بودن طبيب مرد ملاك جواز نظر نيست بلكه اضطرار ملاك جواز نظر است. و اگر صفت اضطرار در كلام سائل آمده باشد، مقصود از اضطرار يك معناي وسيعي است كه با ارفاق طبيب مرد هم سازگار است، و سائل ميپرسد كه ارفاق دو قسم داريم يكي همراه اضطرار و ديگري بدون اضطرار، آيا ارفاق ملاك جواز نظر است، حضرت در پاسخ ميفرمايند كه مطلق ارفاق ملاك نيست بلكه همان ارفاقي كه با اضطرار همراه است ملاك است.اما به نظر ميرسد كه در اين سؤال و جواب، عرف تخطئه راوي را نمي فهمد بلكه حضرت همان فرض سوال راوي را جواب ميدهد و ميگويد اگر ارفاق به حدّ اضطرار برسد ملاك جواز نظر است. پس فرقي ندارد كه ازاول در كلام راوي آمده باشد يا نه.
فقه الحديث «مرجع ضمير اضطرت اليه»
درباره فقه الحديث اين روايت نديدهام كه جايي بحث شده باشد. در هر حال درباره ضمير «اضطرّت اليها» دو احتمال وجود دارد:
اول: اينكه ضمير به طبيعي علاج برمي گردد يعني اگر زن اضطرار به علاج دارد، مجوّز اين است كه به مردي كه ارفق از زنان است مراجعه كند، مثلاً هم زن ميتواند دندان را معالجه كند و هم مرد ميتواند ولي مرد راحتتر و بهتر ميتواند معالجه كند. همين كافي است كه زن به مرد مراجعه كند.
دوم: اينكه ضمير به علاج الرجل رجوع كند؛ يعني اگر زن مريض بود و مراجعه به مرد براي او اضطرار پيدا كرد، اگر چه زن هم ميتواند او را علاج كند ولي آن چنان فرقي ميان آنها هست كه ضرورت اقتضا ميكند نزد مرد برود، در اين صورت جايز است مرد او را علاج كند . ولي اگر رجوع به طبيب مرد به حدّ ضرورت نرسيد جايز نيست.
از آنجا كه هر دو احتمال در اين حديث هست. ما به مقتضاي قواعداولي نظر، لمس و امثال آنها را كه در معالجه اتفاق ميافتد حرام ميدانيم مگر آنكه ضرورت به معالجه مرد اقتضا كند و اين مقدار قدر مسلّم از اين حديث است.
توضيح كلمه «فليعالجها»
امر در اين حديث به معناي ترخيص است نه الزام. زيرا وقتي سائل درباره صلاحيت معالجه مرد ميپرسد و حضرت نيز مسأله اضطرار را مطرح مي فرمايند، از اين امر فقط ترخيص استفاده ميشود. به علاوه در مواردي كه افراد به طور طبيعي تمايل دارند كاري را انجام دهند، اگر شارع امر كند از آن امر فقط ترخيص فهميده ميشود مثلاً در آيه قرآن آمده است: ﴿اذا حللتم فاصطادو﴾[16] يا ﴿فالآن باشروهنّ﴾[17].
بنابراين امر در همه اين موارد امر ترخيصي است نه الزامي.
[1] . العروة الوثقى (للسيد اليزدي)، ج 2، ص: 803،م34.
[2] . تكملة العروة الوثقى، ج 1، ص: 105و106،م4.
[3] . موسوعة الإمام الخوئي، ج 32، ص: 60« من أنّه ليس فيه اختلاط المياه، فهو عجيب منه، فإنّه حكمة لا أكثر».
[4] . وسائل الشيعة، ج 22، ص: 252،ح28522- 2-.
[5] . موسوعة الإمام الخوئي، ج 32، ص: 59«هو يعني أنّه ليس له الاستمتاع بها بأي نحو كان».
[6] . سوره بقره،آیه222.
[7] . سوره بقره، آیه 222.
[8] . موسوعة الإمام الخوئي، ج 32، ص: 60«فالحكم بجوازه أشكل من الحكم في سابقتها، لصحيحتي مسمع و مسعدة المتقدمتين».
[9] . وسائل الشيعة، ج 21، ص: 106،ح26647-1-و26648-2-.
[10] . العروة الوثقى (للسيد اليزدي)، ج 2، ص: 803،م34.
[11] ـ وسائل الشيعه ج22،ص: 217، ح 28424-1-.
[12] . جلسه77.
[13] . سوره نور،آیه31.
[14] . العروة الوثقى (للسيد اليزدي)، ج 2، ص: 803،م35.
[15] . الكافي (ط – الإسلامية)، ج 5، ص: 534،ح1.
[16] . سوره مائده،آیه2.
[17] . سوره بقره،آیه187.