جلسه97 -بوسیدن و در دامن گرفتن دختر بچه دارای شش سال- 78/2/14
بسم الله الرحمن الرحيم
جلسه97 –بوسیدن و در دامن گرفتن دختر بچه دارای شش سال– 78/2/14
خلاصه درس قبل و اين جلسه
در جلسات گذشته درباره اين مسأله كه «آيا ميتوان دختربچه شش ساله را بوسيد يا در دامن نشاند؟» بحث كرديم . روايات باب را مورد بررسي قرار داده و نظرات مرحوم آقاي خوئي و مرحوم آقاي حكيم را مطرح كرده و مورد نقد قرار داديم. در اين جلسه در اين باره كه عليرغم دلالت اخبار بر حرمت ـ به نظر مرحوم آقاي خوئي ـ به چه دليل از اين ظهور رفع يد كرده و روايات را دالّ بر كراهت شمردهاند؟ شواهد نظر ايشان را مطرح كرده و مورد بررسي قرار ميدهيم.
شواهدي بر لزوم رفع يد از ظهور روايات
نظر مرحوم آقاي خوئي
مرحوم آقاي خوئي با اينكه روايات را ظاهر در حرمت دانستند، معذلك ميفرمايند: بايد از اين ظاهر رفع يد كرد و حمل بر كراهت نمود چون فقهاء مسأله را عنوان نكردهاند. و مؤيد مطلب اينكه مسألهاي با اين اهميت و مورد ابتلاي نوع مردم، قاعدتاً نبايد فقط يك روايت دربارهاش وارد شده باشد، اگر چنين مسألهاي (بر دامن نشاندن دختربچه شش ساله يا حمل كردن يا بوسيدن او) حرام باشد، اهميت مطلب اقتضا ميكند كه روايات فراواني وارد شده باشد تا مسأله از واضحات و مسلّمات شود. در حالي كه در نقطه مقابل، سيره بر جواز جاري است. از اينكه اصحاب متعرض نشدهاند، روايات متعددي هم در مسأله وجود ندارد و سيره ـ لااقل ـ اماميه بر جواز جاري شده، معلوم ميشود كه حكم الزامي در كار نيست.[1]
نقد كلام مرحوم آقاي خوئي
اولاً: روايات مسأله متعدد بود، و لازم نيست براي اهميت مسأله حتماً روايات متعدد صحاح وجود داشته باشد، تكثر روايات هرچند سند همه آنها صحيح هم نباشد، براي عموم مردم اطمينان آور است، اگر مسأله از مواردي باشد كه اغراض و دواعي سياسي در آن دخيل باشد مثل مسأله ولايت كه بخاطر حبّ و علاقهاي كه شخص دارد، ممكن است مطالب بي اساسي را هم نقل كند، در چنين مواردي تعدّد نقل چنانچه داراي اسناد معتبري نباشند. براي نوع مردم اطمينان آور نيست، اما در مسائل عادي كه داعي بر جعل يا دروغگويي وجود ندارد چنانچه نقلهاي متكثر شد، براي نوع افراد اطمينان آور است. لذا به نظر ميرسد كه از مجموع رواياتي كه در جلسات گذشته در اين باره نقل شد، اطمينان به صدور نهي از به دامن گرفتن صبيّه، حمل كردن و بوسيدن او پيدا شود. البته اينكه نهي تنزيهي است يا تحريمي، مسأله ديگري است.
ثانياً: مراد ايشان از سيره چيست؟ آيا سيره زمان ايشان بر جواز قائم شده است؟ اگر فقهاي معاصر ايشان فتوا به جواز داده باشند، سيره آن عصر مستند به فتوا خواهد بود و نميتواند مستقلاً كاشف از جواز باشد. و اگر مثلاً در زمان مرحوم سيد صاحب عروة كه فتوا به عدم جواز داده است، سيره بر جواز قائم باشد، نشانه جهالت و يا بيتقوايي مردم است كه عليرغم حرمت آن در نظر فقهاء، مرتكب ميشوند. اگر سيره در عصر معصوم بر جواز قائم باشد و براي ما ثابت شود، البته ميتواند كاشف از جواز باشد ممكن است گاهي سيره از سؤال و جوابهايي كه از ائمه ميكردند و در روايات آمده، كشف شود و روشن گردد كه چه مسائلي نزد مردم مسلّم و چه مسائلي مجهول بوده است، در اين بحث از سئوال سائلين برنميآيد كه به دامن گرفتن دختربچه شش ساله يا بوسيدن او در نظر مردم امر رايج و متعارفي بوده است، صرف اينكه در مجلسي از مجالس ولاة ،دختربچه را به دامن گرفته و ميبوسيدند، دليل بر وجود سيره در بين عموم مردم نيست، زيرا اطرافيان ولاة غالباً افراد فاسق و لاابالي بودهاند. و عمل چنين افرادي كه يا از روي فسق و لااباليگري انجام ميشده، يا براي خوشامد والي، نميتواند ملاك باشد، پس سيره زمان معصوم نيز در اين مسأله بر جواز ثابت نيست، سيره عصري ديگر كه بر تسامح استوار بوده يا مستند به فتوا بوده است، نميتواند كاشف از جواز باشد.
ثالثاً: بايد ملاحظه كرد كه علماء در اين مسأله چه موضعي داشتهاند؟
نظر محدثين
مرحوم كليني كه كافي را براي عمل تدوين كرده وكتاب فتوائي اوست، بابي با عنوان «باب حدّ الجاريه الصغيرة التي يجوز ان تقبّل» منعقد كرده است و روايات أبياحمد كاهلي و زراره را نقل كرده[2] و نشانه آن است كه شش سالگي حدّ ممنوعيت است.
صدوق در فقيه كه كتاب فتوايي اوست، بابي را با عنوان «باب الحدّ الذي اذا بلغه الصبيان لم يجز مباشرتهم و حملهم و وجب التفريق بينهم في المضاجع» منعقد كرده و روايات غياث بن ابراهيم، صحيحه كاهلي و بزنطي، مرفوعه ذكريا المؤمن را نقل كرده است[3]. از رواياتي كه نقل شده، بر ميآيد كه در مورد ابداء شعر، حد بلوغ ملاك است ولي ساير مواردي كه در عنوان باب آمده، گويا تميز يا دهسالگي يا شش سالگي ملاك قرار گرفته است.
شيخ در تهذيب ـ باب زيارات ـ رواياتي نقل كرده و رواياتي را كه با مبناي ايشان مخالفت دارد، توجيه نموده، ولي روايت زراره را نقل كرده كه شش سالگي را ملاك قرار داده، و بدون توجيه عبور كرده است[4].
نظر فقهاء
در كلمات فقهايي چون مرحوم محقق ثاني و مرحوم شهيد ثاني نيز مطالبي است كه بالاولوية العرفية استفاده ميشود كه تقبيل دختربچه شش ساله يا وضع او در حجر حرام است.
مرحوم محقق كركي در مسأله «نگاه كردن به صبيّه مميّز» و «نگاه كردن صبّي مميّز به زن»، حكم آنها را مورد بحث قرار داده، آيا بر ولي صبّي مميّز لازم است او را از نگاه كردن به زن منع كند يا نه؟ آيا زن بايد خود را از صبّي مميّز بپوشاند؟ اگر نظر به صبيّه مميّز اشكال داشته باشد، بوسيدن و نهادن او در دامن خود به طريق اولي اشكال خواهد داشت.
در اين بحث، مسائلي همچون نظر مرد به زن، زن به مرد، مرد به مرد، زن به زن، نظر مماثل و مخالفت مورد توجه قرار گرفته، چنانچه از جهت بلوغ و عدم بلوغ ناظر و منظور اليه و نيز مذكر و مؤنث بودن هر يك از آنها بحث شده است. سومين بحث «نظر الذكر الي الانثي» است، آمده است: «نظر الذكر الي الانثي فان لم تكن زوجة للناظر و لامملوكة و لامحرماً له فان كانت صبيّه صغيره و لم تبلغ مبلغاً تكون في مظنّة الشهوة يجوز النظر اليها»[5]
سپس مثال ميزند، در روايات آمده كه مرد ميتواند دختر سه ساله را غسل دهد، مراد مظنه نوعي شهوت است، گاهي سن خيلي پايين است مثل بچه دو يا سهساله و گاهي پيرزن و عجوزه و مصداق ﴿قواعد من النساء لاترجون نكاحا﴾[6]است و گاهي مابين اين دو حدّ است.
«ولو كانت عجوزاً فقد قيل انّها كالشّابه و الاقرب وفاقاً للتذكرة ان المرأة اذا بلغت في السّن حيث تنتفي الفتنة غالباً بالنظر اليها يجوز نظرها»[7]
ملاحظه ميشود كه در دو مرحله كه مظنّه شهوت در كار نيست، از نظر ايشان جايز است.
«و اما الاجنبية التي بلغت مبلغاً صارت به مظنّة الشهوة و لاحاجة الي نظرها فانه يحرم علي البالغ نظر ما عداها وجهها و كفيها اجماعاً»
در مورد كسي كه در معرض شهوت است، نه كم سن است و نه پيرزن، نظر كردن را بالاجماع حرام شمرده است. اگر نگاه كردن به دختربچه ـ مثلاً ـ مميز و نابالغ حرام باشد، بوسيدن و به دامن گرفتن او به طريق اولي حرام خواهد بود.
اين سخن را محقق كركي، كه در افقهيت فقهاء از درجه دوم محسوب ميشود، و در اين طبقه كسي به پايه او نميرسد، ميفرمايد بسياري از مطالب شهيد ثاني ناظر به كلمات اوست و از او به المحقق شيخ علي تعبير ميكند. ايشان هم به تبع محقق ثاني اين مطلب را دارد.
بحث ديگر نگاه صغير مميّز به زن است و وظيفه زن در برابر صبي مميّز، از كلمات فقهاء برميآيد كه گويا اين دو ملازم يكديگرند. اگر نگاه كردن به صبيّه غير مميّز حرام باشد، زن هم بايد خود را از صبّي مميز بپوشاند و صبّي هم نبايد به زن نگاه كند، البته وظيفه ولي اوست كه او را منع كند.
دلالت آيه شريفه
درباره آيه شريفه ﴿او الطفل الذين لم يظهروا علي عورات النساء﴾مفهومش اين است كه اگر طفلي چنين نبود، زن حق ندارد نزد او ابداء زينت نمايد. از طرفي صحيحه بزنطي دلالت داشت كه زن ميتواند در برابر غلام (پسري) كه به حدبلوع نرسيده، ابداء زينت كند. اين روايت قرينه بود بر اينكه مراد از طفل در آيه شريفه، طفل غيربالغ است. تعبير آيه شريفه كنايه از غيربالغ است.
عبائر مفسران
به كلمات مفسرين و فقهاء مراجعه كرديم كه درباره تفسير اين آيه چه ميگويند؟ تقريباً كالاتفاق است بر اينكه مراد از «لم يظهروا» بلوغ نيست، تا عصر صاحب جواهر و صاحب مستند كه «بلوغ» را معيار شمردهاند.
1) تبيان، «يظهروا» را بر مراهق حمل كرده است و مراهق را معيار قرار داده نه بلوغ را البته اين عبارت براي بحث ما مفيد نيست، ولي در تفسير آيه، بلوغ را ملاك ندانسته است.
«صغار الذين لم يراهقوا فانّه يجوز ابداء الزينة لهم»[8]
2) روض الجنان، به اطفالي معنا كرده كه بر عورت زنان مطلع نباشند و عورت و غير عورت تشخيص ندهند. پس زن حق دارد خود را به پسربچهاي كه عورت را از غير عورت تشخيص ميدهد و مميز است، ابداء زينت كند.
عبارت چنين است: «اطفالي كه ايشان بر عورت زنان مطلع نباشند و ندانند كه عورت چه باشد (اصلاً عورت و غير عورت را تشخيص نميدهند، سن خيلي پايين است يعني غير مميز، پس عورت از غيرعورت تشخيص داده ميشود، حق ندارد به مميزين، آنكه عورت را ميفهمد چيست، زن خودش را ارائه بدهد به او، و ندانند عورت چه باشد) از آنجا كه ايشان را شهوتي نباشد به زنان (اصلاً از معرض شهوت خارج باشند)»[9]
3) مجمع البيان ميگويد: «يريد به الصبيان الذين لميعرفوا عورات النساء و لميقضوا عليها لعدم شهوتهم و قيل لم يطيقوا مجامعة النساء فاذا بلغوا مبلغ الشهوة فحكمهم حكم الرجال»[10].
ملاك اين است كه نتواند عورت را از غير عورت تشخيص دهد و به حد تميز نرسيده باشد.
4) زبدة البيان عبارت فوق را از مجمع البيان نقل ميكند و ميافزايد:«و الظاهر ان قيل ليس بجيّد و اليه اشار بقوله فاذا بلغوا مبلغ الشهوة»[11].
ميفرمايد: حرف صحيح همان حرف اول است. يعني كسي كه نميداند عورت چيست و به حسب نوع شهوتي در او وجود ندارد.
5) فقه القرآن راوندي ميگويد:«يعني الصغار الذي لميراهقوا فانه يجوز ابداء الزينة لهم اذا لميطلعوا بعد علي الاستلذاذ و التمتع بهن و لميروا العوراة لصغرهم»[12].
6 ) كنز العرفان نيز مي گويد:«لميظهروا اي لم يطّلعوا علي العورة فيميزون بينها و بين غيرها»[13].
نتيجه بحث :
هيچ يک از مفسران، «لميظهروا» را به معناي «لميبلغوا» نگرفتهاند. برخلاف آنچه كه قبلاً ميگفتيم به معناي قدرت نداشتن بر جماع نيست، بلكه به معناي عدم تشخيص و تميز عورت از غير عورت است، غلبه هم اينطور نيست كه قبل از پانزده سال، قدرت بر جماع نداشته باشد و بلافاصله پس از پانزده سال قدرت پيدا شود. پس حمل (لميظهروا) بر عدم بلوغ خلاف ظاهر است.
روايت بزنطي هم فقط در باره ابداء شعر است، و به حكم اين روايت، زن ميتواند موي خودش را براي نابالغ آشكار كند ولي دلالت بر جواز ابداء بدن ندارد. آيه شريفه نيز دلالت بر جواز ابداء بدن به غير مميز دارد، ولي در مورد مو كه استثنائاتي هست مثل آنچه كه درباره امة گفته شده است، به حكم روايت ميتواند مويش را به مميز هم نشان دهد ولي بدنش را نميتواند نشان دهد.
«والسلام»
[1] ثم إنّ ظاهرها و إن كان حرمة ذلك… موسوعة الإمام الخوئي، ج 32، ص: 73
[2] الكافي، ج5، ص: 533.
[3] من لایحضره الفقيه، ج3، ص: 435
[4] تهذيب الاحکام، ج7، ص: 480
[5] جامع المقاصد، ج12، ص:34
[6] سوره نور، آیه 31
[7] تذكرة الفقهاء، ج2، ص: 574.
[8] التبيان، ج7، ص: 430
[9] روض الجنان، ج14، ص: 127
[10] مجمع البيان، ج7، ص: 218
[11] زبدة البيان، ص:547
[12] فقه القرآن، ج2، ص: 129
[13] كنز العرفان، ج2، ص: 224