الاحد 08 جُمادى الأولى 1446 - یکشنبه ۲۰ آبان ۱۴۰۳


خارج اصول/ برائت /جلسه 122 – 08 / 11 / 96

بسم الله الرحمن الرحیم

درس خارج اصول حضرت آیت الله العظمی شبیری زنجانی

سال دوم/ یکشنبه 8 بهمن 1396

جلسه 122 / اصل برائت / روایات/ حدیث اطلاق

جواب استاد از اشکال عقلی مرحوم اصفهانی

جواب استاد از بیان ادبی مرحوم اصفهانی

عدم دلالت حدیث اطلاق بر برائت

خلاصه:

در جلسه گذشته جواب مرحوم اصفهانی ره از اشکال آخوند ره شرح داده شد. آقای روحانی ره مناقشاتی در جواب ایشان داشتند که مورد نقد استاد معظم قرار گرفت اما با این حال حضرت استاد جواب مرحوم اصفهانی را ناتمام دانستند. در این جلسه استاد معظم به بیانی تفصیلی جواب مرحوم اصفهانی ره را ردّ خواهند کرد. ایشان در نهایت، اشکال آخوند ره در دلالت حدیث اطلاق را می پذیرند و این حدیث را دلیلی بر برائت نمی دانند.

جواب استاد از اشکال عقلی مرحوم اصفهانی ره

همانطور که در جلسه گذشته بیان کردیم، مرحوم اصفهانی در رابطه با حدیث اطلاق فرموده اند: مراد از «یرد»، صدور نیست، لکن کلام ایشان محل مناقشه است. ایشان گفته بودند: اگر مراد از «کلّ شیئ مطلق» اباحه واقعی بوده و مراد از «یرد» صدور باشد، معنای روایت چنین خواهد بود «آنچه حرام نیست، مباح است» لکن این مطلب، کلام واضحی است و نیاز به گفتن ندارد.

اشکال بیان مرحوم اصفهانی روشن است؛ زیرا «حتی یرد فیه نهی» به معنای «حتی یحرم» نیست تا گفته شود، حرام نبودن، همان مباح بودن است و نیازی به گفتن ندارد. اگر شخصی بگوید: «در صورتی که من نهی از تصرف در اموالم نکردم، شما مجاز به تصرف هستید» این کلام لغو نیست چون با سکوت مالک، تصرف در مال او جایز خواهد بود و نیازی به امضاء ندارد. آنچه در روایت ذکر شده، ضدین لا ثالث لهما نیستند.

مسئله ای وجود دارد که از دیرباز محل بحث بوده است و آن اینکه: آیا اصل اولی در اعمال عباد، عدم جواز آن است، مگر آنکه خداوند اذن داده باشد؟ یا آنکه اصل اولی جواز اعمال است مگر آنکه از جانب خداوند نهی صادر شده باشد؟ خداوند مالک تمام اعمال است و هر کاری که انجام می گیرد تصرفی در سلطنت اوست به همین جهت مکلف در هر کاری باید از خداوند اذن داشته باشد و یا رضایت او را احراز نماید. با حدیث اطلاق اذن و یا رضایت خداوند احراز می شود، لذا لغویتی در کار نخواهد بود. شارع می تواند ارفاق کرده، بگوید: در جایی که من نهی نکردم، شما آزاد هستید بدون اینکه اذن خاصی صادر شود. با توجه به این بیان، اراده اباحه واقعیه نسبت به این روایت اشکالی نخواهد داشت.

اگر مراد این حدیث اباحیه ظاهریه باشد (یعنی در صورت شک به حلیت و حرمت، خداوند حکم به اباحه ظاهریه نموده است) مرحوم اصفهانی گفته اند: در این صورت نیز «یرد» باید به معنای وصول باشد، در غیر این صورت اشکالاتی متوجه روایت خواهد شد. حاصل همه اشکالات این است که اباحه ظاهریه نمی تواند به امری واقعی و به غیر علم مغیّی شود.

لکن این کلام ایشان نیز صحیح نیست؛ مثلاً حجیت امری ظاهریست و شارع می تواند نسبت به قول عادل جعل حجیت کرده، بگوید: «قول العادل حجة حتی یخرج من العدالة». در این جمله حجیت قول عادل، که اعتبار ظاهری دارد، مغیّی به عدالت شده که امری واقعیست. تعلیق حجیت به امری واقعی اشکال عقلی ندارد.

اینکه ایشان گفتند «موضوع حکم ظاهری، شک است حال اگر این موضوع، مقید به عدم صدور نهی شود، لازم می آید که معلول از علت خود تخلف کند» این کلام ایشان هم صحیح نیست؛ زیرا به چه دلیلی شک باید تمام العلة باشد؟!! بلکه باید ادله جعل بررسی شود تا روشن گردد که جعل با چه خصوصیاتی انجام شده است. چنین نیست که تعلیق تنها به “علم” انجام گرفته باشد بلکه در بعض موارد ممکن است به امری واقعی تعلیق شده باشد.

مرحوم اصفهانی در بخش دیگری از سخنانشان فرمودند: «اراده اباحه مالکی (با غضّ نظر از شرع) از این روایت هم صحیح نیست، زیرا این معنا قبل از زمان امام صادق ع نیز وجود دارد، در حالی که حدیث اطلاق از امام صادق ع نقل شده است». این کلام ایشان نیز ناتمام است؛ اگر مراد از اباحه مالکیه این باشد که اباحه مالکیه قبل از شریعت اثبات شود، این بحث صرفاً بحث علمی بوده، فایده ای ندارد. اما اگر مراد از آن چنین باشد که عقل قبل از شریعت، حکمی دارد که ارتباطی به شرع ندارد و اکنون نیز زائل نشده است، این سخن به هیچ وجه خلاف ظاهر نیست؛ یعنی اگر عقل حکم به قبح ظلم و یا قبح عقاب بلا بیان نمود، چنین نیست که این حکم عقلی در آیات قرآن و یا به نحو دیگری توسط شارع بیان نشود و این عمل خلاف روش شارع باشد. ممکن است گفته شود تناسبی وجود ندارد که شارع احکام عقل نظری، مانند اصالة الوجود را بیان نماید اما بیان احکام عقل عملی (که باید در جامعه انجام گیرد) توسط شارع، محذوری ندارد. طبق اشکال مرحوم اصفهانی باید عقل را از مدارک احکام خارج کرد! در حالی که عقل، یکی از ادله اربعه برای استخراج احکام است؛ یعنی چنین نیست که بیان احکام عقل عملی، خلاف شأن فقیه باشد.

با توجه به آنچه بیان شد، کلام مرحوم آخوند اشکالی عقلی ندارد.

جواب استاد از بیان ادبی مرحوم اصفهانی

یکی از بیانات مرحوم اصفهانی، بیان ادبی بود. آیا کلمه «یرد» ظهور در “صدور” دارد یا ظاهر در “وصول” است؟ مرحوم اصفهانی ادعا کرده بودند که “وَرَدَ” اگر همراه با کلمه “فیه” استعمال شود، همیشه نیاز به مفعول به دارد. از آنجا که در حدیث «کل شیئ مطلق حتی یرد فیه نهی» کلمه “فیه” استعمال شده، مفعول به آن مقدر خواهد بود؛ یعنی: «کل شیئ مطلق حتی یرد المکلفَ فیه نهی». ورود خبر بر مکلّف نیز به معنای اطلاع داشتن مکلف از آن خبر است.

ما در جواب از ایشان می گوییم به چه دلیل کلمه “ورود” همیشه باید همراه با مفعول به باشد و کلمه «فیه» به تنهایی کفایت نمی کند؟!! مثلا اگر گفته شود: «باران در زمین وارد شد» آیا در این جمله باید مکلّف و یا یک شخصی در تقدیر گرفته شود؟!! در این استعمال ها نیازی به تقدیر گرفتن کلمه دیگری نیست تا گفته شود، “ورود” به معنای وصول است.

عدم دلالت حدیث اطلاق بر برائت

با توجه به آنچه گذشت به نظر ما اشکال مرحوم آخوند ره در دلالت حدیث اطلاق بر برائت، وارد است و حدیث نمی تواند دلیلی بر برائت باشد.

و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین