الجمعة 30 رَبيع الأوّل 1446 - جمعه ۱۳ مهر ۱۴۰۳


خارج اصول/ برائت /جلسه 124 – 09 / 11 / 96

باسمه تعالی

خارج اصول/ برائت /جلسه 124 10 / 11 / 96

جواب امام خمینی ره از اشکال شیخ انصاری

اشکال استاد بر مرحوم امام خمینی

تنافی صحیحه عبدالرحمن بن حجاج با قواعد مسلمه

جواب درر الفوائد از شبهه موجود در روایت

جواب استاد از شبهه موجود در روایت

خلاصه:

در جلسه گذشته دلالت صحیحه عبدالرحمن بن حجاج بر برائت بررسی شد. مرحوم شیخ این روایت را موضوعاً و یا حکماً از بحث برائت خارج دانستند. در این جلسه حضرت استاد به پاسخ مرحوم امام خمینی و محقق داماد ره از این اشکال اشاره نموده، آن را نقد خواهند نمود. در ادامه استاد معظم به تنافی این روایت با اصول مسلمه اشاره می کنند و برای رفع این مشکل، راه حلی ارائه خواهند داد

جواب مرحوم امام خمینی از اشکال مرحوم شیخ

مرحوم آقای داماد و نیز مرحوم امام در کتاب تهذیب الاصول از اشکال شیخ بر دلالت صحیحه عبدالرحمن بن حجاج جواب داده اند. مرحوم امام در کتاب تهذیب الاصول فرموده اند: کلمه «اعذر» (به صیغه افعل تفضیل) که در روایت بیان شده است، با معنایی که شیخ ره ارائه داده اند ناسازگار است. شیخ انصاری ره فرموده بودند این روایت در صدد بیان حرمت و حلیت وضعیست نه بیان حکم تکلیفی که مربوط به مسئله برائت و احتیاط است اما آقای خمینی ره می فرمایند روایت در مقام بیان حکم تکلیفی و بیان مسئله برائت و احتیاط است. ایشان در بیان استدلال می فرمایند: افعل التفضیلی که هم در کلام سائل (ایّ الجهالتین اعذر) و هم در کلام امام ع (احدی الجهالتین اهون من الاخری) وارد شده است، در امور مشکّکه استعمال می شود. حلّیت و حرمت وضعی قابل تشکیک نیست و نمی تواند مدلول این روایت باشد بر خلاف حکم تکلیفی و معذور بودن افراد که قابل تشکیک هستند؛ مثلا فردی که هم عاجز از تکلیف است و هم نسبت به تکلیف غفلت دارد، نسبت به فردی که تنها غفلت دارد، عذر بیشتری دارد. بنابراین مراد از عذری که در این صحیحه بیان شده، همان عذریست که مورد بحث اصولی و اخباری واقع شده است[1].

اشکال استاد بر مرحوم امام خمینی

به ایشان عرض می شود اولاً «ثبت العرض ثم انقشه»؛ اگر چه در روایت کلمه «اهون» وجود دارد اما اثبات کلمه «اعذر» محل اشکال است. در کتاب تهذیب و استبصار تعبیر «ایّ الجهالتین اعذر[2]» وجود دارد اما در کتاب کافی، که معمولا بر کتب شیخ ره ترجیح داده می شود[3]، این مطلب با تعبیر «بِأَيِّ الْجَهَالَتَيْنِ يُعْذَرُ»[4] بیان شده است[5]. ما در صورتی می توانیم در این مسئله اصولی به این روایت استدلال کنیم که تهذیب و استبصار را مقدم بر کافی بدانیم در غیر این صورت استدلال ناتمام خواهد بود.

ثانیا بر فرض تقدم نسخه تهذیب و استبصار بر کافی، «اعذر» بنا بر افعل التفضیل بون، صحیح نیست و اشکال ادبی دارد؛ توضیح اینکه «اعذر» افعل التفضیل ثلاثی مجرد[6] از فعل «عَذَرَ» به معنای قبول کردن عذر است نه عذر آوردن (مبتدأ زيدٌ وعاذرٌ خبرإن قلت زيد ّ عاذر ّ من اعتذر[7]). از طرف دیگرضمایر موجود در روایت (مانند جهالته، فی عدته) همگی به عبد باز می گردد نه به خدا. حال اگر ضمیر «اعذر» نیز به عبد باز گردد معنای آن صحیح نخواهد بود، یعنی نسبت دادن قبول عذر به عبد در مقابل خداوند صحیح نیست. به عبارت دیگر «عاذر» خداوند و عبد «معتذر» است کما اینکه در بعض روایات «الله اعذر لعبده[8]» وارد شده است. در نتیجه اگر در روایت تعبیر «اعذر» ثبت شده باشد، باید آن را به صورت «اُعذِرَ» خواند نه به صورت افعل التفضیل. بنابراین اگر تعبیر «اُعذِرَ» ثابت باشد، مباحث مربوط به تشکیکی بودن صحیح نخواهد بود.

ثالثا حرمت قابل تشکیک است کما اینکه گناهان به کبیره و صغیره تقسیم شده اند و یا در قرآن تعبیر «و الفتنة اشدّ من القتل[9]» وارد شده است. عدم الحرمه که امر عدمی است (ایّ الجهالتین امر عدمی است) شاید عرفا قابل تشکیک نباشد و بین عدم حرمت تکلیفی و یا عدم حرمت وضعی، از این ناحیه فرقی نیست و به همین جهت عدم حرمت ابدی و عدم حرمت در عده، عرفا امری تشکیکی نیست. لکن باید توجه داشت که حجت بر نفی حکم (عذر) و یا حجت بر اثبات حکم قابل تشکیک است و بین حکم قبل العده و حکم بعد العده فرقی نیست. حجیت و دلیل امری ذو مراتب است و اقوی و اضعف دارد هر چند مدلول آن قابل تشکیک نباشد. امام ره فرموده اند اعذر بودن مربوط به حرمت ابدیست لکن ما می گوییم اعذر بودن مربوط به عذر داشتن و حجت داشتن در مورد حرمت ابدی می باشد؛ به عبارت دیگر «اعذر» صفتِ حجیت است نه صفت مدلول حجیت.

با غضّ نظر از این جواب ها، عرض می کنیم مرحوم شیخ ره اشکالی اساسی نسبت به دلالت این روایت بیان کرده اند که این اشکال توسط امام ره و مرحوم داماد ره جواب داده نشده است. شیخ ره فرمودند: مسئله مورد بحث ما، برائت و اشتغال در شبهات حکمیه است که شخص نسبت به حکم الهی جهل بسیط دارد لکن مورد روایت مکلفیست که به سبب غفلت و یا جهل مرکب قدرت بر احتیاط ندارد. از این رو شیخ می گوید: با این روایت نمی توان حکم صورت جهل بسیط را به دست آورد. مرحوم داماد ره در این زمینه جوابی داده اند که ارتباطی به این بحث ندارد. ایشان گفته اند جهل بسیط در شبهه موضوعیه ممکن است[10]. لکن باید توجه داشت که بحث ما در مورد شبهه حکمیه است نه شبهات موضوعیه.

نتیجه مطلب اینکه استدلال به این روایت محل اشکال است و هیچ یک از عَلَمین اشکال این روایت را حل نکرده اند.

تنافی صحیحه عبدالرحمن بن حجاج با قواعد مسلمه

طبق این روایت کسی که شبهه حکمیه دارد، اعذر از فردیست که شبهه موضوعیه دارد. در روایت فارقی نسبت به این دو صورت بیان شده که صلاحیت فارقیت ندارد. این امر مسلم است که اگر شخص جهل بسیط داشته باشد، مطلقا قدرت بر احتیاط دارد چه شبهه موضوعیه یا شبهه حکمیه باشد اما اگر مکلف غافل یا جاهل مرکب باشد، مطلقا قدرت بر احتیاط ندارد چه شبهه موضوعیه و یا حکمیه باشد. اما با این حال در روایت بیان شده شخصی که شبهه حکمیه دارد، اعذر از فرد دیگر است!!! این روایت به چه صورت باید معنا شود؟

جواب درر الفوائد از شبهه موجود در روایت

در کتاب درر الفوائد این اشکال به بیانی تصحیح شده که از نظر ما صحیح نیست (هر چند ایشان بسیار مستقیم الذهن هستند). ایشان فرموده اند: اینکه سائل می پرسد «انّه محرّم علیه» سوال از حکم تکلیفیست یعنی شخص نمی داند که آیا ازدواج در عدّه حرام است یا نه اما تعبیر «بجهالته انّها فی عده» سوال از حکم وضعیست یعنی شخص نمی داند که در عده بودن، موضوع حرمت ابدیست. از آنجا که در روایت گفته شده، اگر شخص نسبت به حکم تکلیفی جهل داشته باشد، قدرت بر احتیاط ندارد، روشن می شود که مراد روایت صورت غفلت و یا جهل مرکب است چون اگر شخص جهل بسیط داشته باشد، می تواند با تحقیق کردن شک خود را از بین ببرد. اما نسبت به حرمت ابدی (حکم وضعی) شخص تا آخر عمر خود در این جهل باقی نمی ماند و لذا می تواند در ادامه احتیاط نماید؛ یعنی اگر چه این فعل او شرعا جایز است لکن او می تواند در ادامه احتیاط نماید، چون در ادامه غفلت او از بین می رود و امکان احتیاط وجود دارد[11]. خلاصه کلام اینکه ایشان «بجهالة انّها فی عدّه» را به معنای «انّ العدة موضوعة للحکم الوضعی» می دانند.

جواب استاد از شبهه موجود در روایت

لکن انصاف این است که این معنا عرفی نیست و نمی توان «انها فی عدّه» را به این معنا گرفت که آیا حرمت ابدی وجود دارد یا نه. به نظر ما این شبهه با توضیحی که در ادامه بیان می گردد، حل می شود. با توجه به ادله دیگر در این باب، باید نسبت به این روایت قیودی اضافه کرد. قید اول اینکه این زن مدخوله نبوده است؛ زیرا اگر زن مدخوله باشد، با توجه به ادله دیگر باز هم حرمت ابد ثابت است. بنابراین نفس الازدواج بما هو هو مورد سوال است. قید دیگری که باید به این روایت اضافه کرد، بعد الفحص بودن است؛ زیرا جهل در صورتی حجت است که بعد الفحص باشد اما اگر مکلف فحص نکند، جهل او حجت نخواهد بود. بنابراین جاهل تنها در صورتی معذور است که یا غافل و یا جاهل مرکب باشد. اما اگر شاکّ بوده و شک بسیط داشته باشد، باید فحص نماید و از آنجا که این مسئله از مسائل روشن است، شک او حتما زائل می شود. این امر مفروض این صحیحه قرار گرفته است و از این رو امام ع می فرماید: چنین شخصی (غافل یا جاهل مرکب) قدرت بر احتیاط ندارد.

اما نسبت به جهل موضوعی نیز عرض می شود شخصی که جهل موضوعی دارد از آنجا که در بسیاری از موارد مصداق جهل موضوعیست، می تواند احتیاط کند. شیخ ره فرموده بودند در بعض موارد حالت سابقه وجود دارد و مقتضای استصحاب، در عده بودن زن و حرمت ازدواج با اوست، لکن ما عرض می کنیم حتی در آن موارد نیز – از آنجا که قول زن در مسائل عده متبع است – به قول زن اکتفاء شده و به استصحاب عمل نمی شود. در این موارد احتیاط ممکن است زیرا اگر چه زن می گوید: «من در عده نیستم» لکن شخص می تواند احتیاط کرده، مدتی منتظر بماند تا یقین حاصل نماید، لکن این احتیاط شرعا لازم نیست.

با توجه به آنچه گذشت، شخص در شبهات حکمیه (از آنجا که جهل بسیط ندارد)، مطلقا قدرت بر احتیاط ندارد اما در شبهات موضوعیه، شخص در بعض موارد (جهل مرکب) عاجز و در بعض موارد دیگر (جهل مرکب) عاجز نیست. در نظر عرف صورتی که شخص مطلقاً عاجز است (شبهات حکمیه)، اعذر از صورتی است که شخص احیاناً عجز دارد (شبهات موضوعیه).

نکته ای که بیان شد، برای تبیین معنای روایت بود لکن اشکال شیخ ره در استدلال به این روایت بر برائت، اشکال صحیحی است و از این رو این روایت نمی تواند دلیلی بر برائت تلقی شود.

و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین


[1] تهذیب الاصول، السید روح الله الموسوی الخمینی (سبحانی)، ج3، ص82. «وجه الدلالة: أنّ التعبير بالأهونية في جواب الإمام و بالأعذرية لا يناسب الأحكام الوضعية؛ فإنّ كون الجهل عذراً و موجباً لعدم التحريم الأبدي لا مراتب له، فلا بدّ من الحمل على الحكم التكليفي؛ إذ هو الذي يتفاوت فيه بعض الأعذار، و يكون بعضها أهون من بعض. فالغافل المرتكب للمحرّم أعذر من الجاهل الملتفت المرتكب له؛ و إن كان ارتكابه بحكم أصل البراءة.».

[2] تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان) ؛ ج‏7 ؛ ص306 و الإستبصار فيما اختلف من الأخبار ؛ ج‏3 ؛ ص186

[3] مرحوم شیخ طوسی ره اشتغالات فراوانی داشته اند اما مرحوم کلینی ره ممحض در حدیث بوده و کتاب کافی تنها کتاب معروف ایشان است.

[4] الكافي (ط – الإسلامية) ؛ ج‏5 ؛ ص427

[5] در کتاب نوادر نیز تعبیر «یعذر» وارد شده که عبارت کافی را تایید می کند. النوادر(للأشعري) ؛ ص110

[6] افعل التفضیل آن از ثلاثی مزید، «اشدّ اعتذارا» است.

[7] الفيه ابن مالك ص؛17

[8] الخصال ؛ ج‏2 ؛ ص644

[9] بقره 191

[10] المحاضرات ( مباحث اصول الفقه )، ج‏2، ص: 231

[11] دررالفوائد، عبدالکریم حائری، ص448. «و يمكن دفع الاشكالات الواردة على الرواية باجمعها، بحمل الجهالة على الغفلة في كلتا الصورتين، و حمل قول السائل: «بجهالة أن اللّه حرم عليه ذلك» على الجهالة في الحكم التكليفي، و قوله: «ام بجهالته أنها في العادة» على جهالته بان العدة موضوعة للامر الوضعى، أعنى الحرمة الأبدية، و حينئذ وجه قدرته على الاحتياط في الثاني انه بعد الالتفات يتمكن من رفع اليد عن الزوجة، بخلاف الاول، فانه عمل بالفعل المحرم شرعا، و لا يتمكن عن تداركه بعد الالتفات‏».