الجمعة 07 رَبيع الثاني 1446 - جمعه ۲۰ مهر ۱۴۰۳


خارج اصول/خبر واحد/جلسه 33 – 95/11/05

باسمه تعالی

خارج اصول/خبر واحد/جلسه 33 – 11/05/95

خلاصه درس

در این جلسه، ابتدا کلام مرحوم شیخ درباره صوری بودن ایمان در عبارت «یؤمن للمؤمنین» توضیح داده می شود. سپس با استناد به استعمالات قرآنی، مدعای جناب شیخ ره ردّ می شود. مرحوم شیخ برای اثبات ادعای خودشان درباره معنای ایمان و تصدیق صوری، قرینه ای را از خود آیه ذکر می کنند منتها با مناقشه در قرینه مورد ادعای شیخ ره و ردّ جواب ایشان از استدلال به آیه اُذِن، در نهایت ثابت می شود که این آیه، به حسب ظهور ابتدایی، بر حجیت خبر واحد دلالت می کند.

اشکال مرحوم شیخ به استدلال به آیه اُذُن برای اثبات حجیت خبر واحد

آنچه ابتدائاً از آیه اُذُن استفاده می شود، آن است که این آیه بواسطه تعلیل يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِين، حجیت خبر واحد را اثبات میکند. شیخ در جواب از استدلال به این آیه، فرمایشی دارند که ما آن را نفهمیدیم. مرحوم وحید بهبهانی در الفوائد الحائریة مطلب قابل توجهی دارند. ایشان می فرمایند:

و إنّي تتبّعت فوجدت: أنّ كلّما هو المشهور يكون دليله أقوى و أمتن البتّة، إلاّ ما شذّ، و لعلّ ما شذّ يكون بسبب قصوري ما علمت كون دليله أمتن.[1]

ما همین مطلب مرحوم بهبهانی را در رابطه با مرحوم شیخ عرض می کنیم. ایشان با آن فکر و ذهن جوّال و فوق العاده ای که داشتند، بعضا مطالبی را در رسائل و مکاسب بیان کرده اند که اولی آن است که بگوییم ما آن مطالب را نمی فهمیم چون امکان ندارد جناب شیخ به این مطالب واضح، توجه نکرده باشد. یکی از آن مطالب، فرمایش جناب شیخ درباره معنای ایمان در آیه اُذُن است. ایشان می فرماید:

در صورتی استدلال به آیه اُذُن تمام است که «ایمان» و «تصدیق» در این آیه به معنای ایمان و تصدیق واقعی استعمال شده باشد تا در نتیجه «صدّق العادل» مستفاد از این آیه، بر حجیت خبر واحد دلالت بکند. ولی قرینه ای در این آیه وجود دارد که نشان میدهد، مراد از مؤمنین، مؤمنین صوری است و همچنین ایمانی را که پیامبر ص به مؤمنین می آوردند، ایمان صوری بوده است. به همین جهت برای اثبات حجیت خبر واحد، نمی توان به این آیه استدلال نمود. ایشان در توضیح این قرینه می فرماید: علاوه بر تکرار لفظ «یؤمن»، اختلاف در تعدیة با حرف جرّ نیز علامت آن است که معنای ایمان در يُؤْمِنُ بِاللَّهِ با معنای ایمان در يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِين تفاوت می کند. در تعبیر يُؤْمِنُ بِاللَّهِ، مراد ایمان حقیقی است ولی در عبارت يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِين، مراد ایمان صوری است. مضافا بر اینکه، روایت وارد شده در تفسیر علی بن ابراهیم قمی نیز صراحت دارد بر اینکه مقصود از مؤمنین، مقرّین بالایمان من غیر اعتقاد هستند. [2]

مناقشه در اشکال مرحوم شیخ

ما دلیلیّت تکرار لفظ «یؤمن» را اصلا نمی فهمیم. منتهی جناب شیخ بر روی این مطلب تأکید ندارد. عمده عنایت شیخ بر تعدیه يُؤْمِنُ بِاللَّهِ با حرف «باء» و تعدیه يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِين با حرف «لام» است که این اختلاف در تعدیة را نشانه تغایر معنای این دو عبارت می داند. البته تردیدی در این مطلب نیست که بین این دو تعبیر، از جهت معنی، تغایر و اختلاف وجود دارد ولی آن تغایر معنوی مورد ادعای شیخ را ما قبول نداریم.

من قبل از اینکه به کتب مراجعه بکنم، بر روی این مطلب، کمی فکر کردم تا هنگام فحص و تحقیق، ذهنم به بیراهه نرود. و اتفاقا در مراجعاتی که به کتب آقایان داشتم، مشاهده کردم که اصل عرض ما را، مرحوم خویی نیز بیان نموده است.[3] غیر از مرحوم خوئی، حاج آقا رضا هم به همین مطلب اشاره کرده اند.[4] ما فرمایش مرحوم خوئی را البته همراه با اضافاتی توضیح می دهیم فنقول: طبق فحصی که ما بر اساس معجم المفهرس، در آیات قرآن انجام دادیم، در مواردی که ایمان با «لام» متعدی شده است، مدخول «لام» در سیزده آیه، از ذوی العقول است که به معنای إیمان به صدق مدخول «لام» می باشد و در این مطلب صراحت دارد. تنها در یک آیه، مدخول «لام» غیر ذوی العقول است که البته با توضیحی که درباره معنای این آیه بیان می کنیم، این یک مورد نمی تواند نقض و اشکال به قاعده ما باشد. در آیه 93 سوره مبارکه نساء چنین آمده است:

أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَى فِي السَّمَاءِ وَلَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَابًا نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلَّا بَشَرًا رَسُولًا ﴿۹۳

رقیّ یعنی ارتقاء پیدا کردن و به آسمان رفتن. پس به حسب ظاهر نؤمن با «لام» ی متعدی شده که بر غیر ذوی العقول داخل شده است. در حالیکه با دقت در سیاق آیات قبل مشخص می شود که «لام» در لِرُقِيِّكَ «لام» تعدیة نیست. توضیح ذلک: خداوند در آیات قبل از آیه مورد بحث ما، می فرماید:

وَقَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعًا ﴿۹۰﴾ أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهَارَ خِلَالَهَا تَفْجِيرًا ﴿۹۱﴾

دز آیه 90 «نؤمن» با «لام» متعدی شده و مدخول «لام» از ذوی العقول است. عرض ما این است که در آیه 93 هم فعل «نؤمن» با «لک» متعدی شده یعنی در واقع آیه چنین بوده است: «و لن نؤمن لک لرقیّک…» منتها با اعتماد به سیاق آیات، دیگر لفظ «لک» را تکرار نکرده است بنابراین «لام» در لِرُقِيِّكَ لام علیت است نه لام تعدیة. یعنی در واقع معنای آیه بدین صورت است که «ما به علت رقیّ و به آسمان رفتن تو، به تو ایمان نمی آوریم و بلکه به آسمان رفتن هم برای ما کافی نیست مگر آنکه کتابی را بر ما نازل کنی…» یعنی برای ایمان آوردن ما به تو، رقیّ به تنهایی کفایت نمیکند بلکه باید تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَابًا نَقْرَؤُهُ هم ضمیمه بشود.

بنابراین، کلام شیخ که می فرماید ایمان در آیه اُذُن در دو معنای صوری و حقیقی استعمال شده، قابل قبول نمی باشد. به نظر ما ایمان، تنها یک معنی دارد و آن عبارتست از تصدیق و اذعان قلبی. منتها از باب تعدد دال و مدلول، معنای يُؤْمِنُ بِاللَّهِ با معنای يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِين تفاوت می کند. در تعبیر اول که یؤمن با «باء» متعدی شده، ایمان به اصل وجود مدخول «باء» تعلق می گیرد و در تعبیر دوم که با «لام» متعدی گشته، ایمان به صادق بودن مدخول «لام» تعلق می گیرد. در هر دو تعبیر، ایمان یک معنی دارد و هو التصدیق القلبی و اختلاف معنای دو عبارت، از ادوات جرّ نشأت می گیرد. بناءاً علی هذا، ظاهر آیه شریفه این است که پیامبر اکرم، قلباً تصدیق می کردند و تصدیق شخصی مثل پیغمبر ص نشانه صحت و درستی مطلب مورد تصدیق است. پس از این آیه می توان حجیت خبر واحد را اثبات نمود. این مطلبی است که بر حسب تصور ابتدائی از آیه شریفه اُذُن استفاده می شود.

اشکال به مرحوم خوئی

منتهی، مرحوم شیخ با استناد به قرینه ای که در خود آیه اُذُن وجود دارد، ثابت میکند که مراد از تصدیق در این آیه، تبعیض در تصدیق است نه تصدیق مطلق تا در نتیجه آیه بر حجیت خبر واحد دلالت بکند. و با استناد به این قرینه، از معنای ظاهری و ابتدائی آیه رفع ید میکند. اما در مقابل، مرحوم خوئی، با استناد به قرینه ای که در روایات وجود دارد، سعی می کند که از استدلال به این آیه جواب دهد. در حالیکه استناد به قرائن روایی و خارج از آیه، فایده ای برای بحث ما ندارد زیرا ما در مقام استدلال به آیات قرآن هستیم و استناد و استدلال به روایات، باید در بحث سنّت مورد بررسی قرار بگیرد. آقای خوئی می فرماید ما می توانیم تصدیق در آیه را به معنای تبعیض در تصدیق معنی کنیم و در تأیید این معنی، روایاتی را هم نقل می کنند در صورتیکه ما باید در ابتدا، ظهور ابتدائی آیه را جدای از همه قرائن روائی، ملاحظه کنیم. اشکال ما به آقای خوئی این است که اگر ظهور ابتدائی آیه در تصدیق مطلق باشد، در این صورت بین «صدّق العادل» در این آیه با «صدّق العادل» در سایر ادله چه تفاوتی وجود دارد که «صدّق العادل» در همه ادله را قبول میکنید ولی «صدّق العادل» در این آیه را نمی پذیرید؟ بله اگر در خود آیه قرینه ای بر عدم اطلاق تصدیق وجود داشته باشد، در این صورت استدلال به این آیه برای اثبات حجیت خبر واحد تمام نخواهد بود. بنابراین، منهج صحیح همان است که مرحوم شیخ اتخاذ کرده و از خود آیه، قرینه ای را برای اثبات تبعیض در تصدیق، ذکر نموده است.[5]

کلام مرحوم شیخ درباره قرینه موجود در آیه

مرحوم شیخ می فرماید: 1) «لکم» در تعبیر أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ، خطاب به منافقین است. وقتی پیامبر اکرم ص برای منافقین اذن خیر بودند و در برخورد با آن انسان های منحرف کذائی، آداب را رعایت می کردند و رفتار مؤدبانه ای داشتند، بالاولویة برای مؤمنین و سایر افراد دیگر هم اذن خیر بودند. 2) اگر مُخبری برای پیامبر خبر بیاورد که زید مرتدّ شده یا شراب خورده، در صورتیکه پیامبر ص او را تصدیق کند و با خبر او معامله حجت بکند، باید زید را بکشد و یا شلاق بزند. در حالیکه اگر پیامبر کاری را انجام بدهد، با اذن خیر بودن برای جمیع مردم، منافات دارد. بله، نسبت به شخص مُخبر، اذن خیر بوده زیرا برای حرف او احترام قائل شده و خبر او را پذیرفته است ولی برای مُخبر عنه که او را کشته و یا شلاق زده، قطعا اذن خیر نبوده است. علاوه بر اینکه هیچگاه سیره پیامبر ص بدین گونه نبوده است که هر کس خبری را برای ایشان بیاورد، حضرت به مضمون خبر ترتیب اثر بدهد و آن را اجرا کند. 3) ذیل آیه یعنی يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِين، صدر ایه یعنی أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ را تفسیر می کند. نتیجه آنکه: درصورتی معنای صدر آیه با معنای ذیل آیه ملتئم و سازگار است که تصدیق در يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِين به معنای تصدیق مطلق نباشد. بلکه تنها برخی از آثار تصدیق مترتب شود و بعضی از مراتب آن مراعات گردد مانند عدم طرد و ردّ مخبر و مواساة با مخبر و راستگو فرض کردن و مجامله با او که این همان ایمان صوری است. و این معنی از ایمان، حجیت خبر واحد را اثبات نمیکند.

در ادامه جناب شیخ با تمسک به روایتی که در تفسیر قمی نقل شده می فرماید: آیا پیامبر ص وحی الهی را کنار گذاشتند و در مقابل قول خدا، به حرف آن منافق، ایمان آوردند و آن را قلباً تصدیق نمودند؟ مشخص است که اینگونه نبوده است. بنابراین این روایت صراحت دارد در اینکه مقصود از ایمان در يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِين ایمان صوری است نه ایمان حقیقی.

مناقشه در کلام مرحوم شیخ

اشکال ما به فرمایش جناب شیخ این است که به چه دلیل ما باید ذیل آیه را، تفسیر برای صدر آن قرار بدهیم؟ روایت چه صراحتی در مطلب مورد ادعای شیخ دارد؟

این آیه در ردّ جسارت عبدالله بن نفیل، خطاب به منافقین می فرماید: پیامبر با شما مماشات می کند و یکسری از آداب را رعایت می کند و به حرف های شما گوش می دهد ولی آن را تصدیق نمی کند. ایمان و تصدیق پیامبر تنها به مؤمنین اختصاص دارد و هیچگاه منافقین را تصدیق نمی کند. یعنی مراد از ایمان در يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِين که در ذیل آیه آمده، همان ایمان حقیقی و واقعی است. اصلا در هیچ جای قرآن، بر منافق، مؤمن اطلاق نشده است! جناب شیخ می فرماید: اذن خیر بودن پیامبر و رعایت آداب رفتاری با منافقین قرینه می شود بر اینکه مراد از ایمان در يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِين ایمان صورتی است و روایت تفسیر قمی، در این مطلب صراحت دارد. در حالیکه طبق توضیحاتی که ما دادیم، روایت حتی ظهور در این مطلب هم ندارد فضلا عن الصراحة. ما این فرمایش مرحوم شیخ را نمی فهمیم. از تفسیر شبّر هم استفاده می شود که مراد از ایمان، ایمان واقعی پیامبر ص به مؤمنین واقعی بوده است:

«قُلْ أُذُنُ‏ خَيْرٍ» مستمع خير «لَكُمْ» لا مستمع شر «يُؤْمِنُ‏ بِاللَّهِ» يصدق به لدلائله‏ «وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ» يصدقهم لخلوصهم و اللام زائدة للفرق بين إيمان الإذعان و غيره‏[6]

اشکال دیگر آنکه، جناب شیخ مدعی شده اند که اذن خیر بودن پیامبر هم برای مُخبر است و هم برای مُخبر عنه و سپس در تفسیر اذن خیر بودن پیامبر ص برای مُخبر عنه می فرماید که پیامبر ص مضمون خبر مُخبر را در مورد مُخبر عنه اجرا نمی کردند. در حالیکه آیه اصلا ناظر به مُخبر عنه نیست. آیه شریفه تنها در صدد بیان این مطلب است که اگر شخصی – چه مؤمن و چه منافق – خبری را برای پیامبر بیاورد، ایشان، آن شخص را طرد و دفع نمی کند و به خبر او خوب گوش می دهد و آداب اخلاقی را با شخص مخبر رعایت میکند. اما اینکه در مورد مُخبر عنه چه تصمیمی اتخاذ میکنند، آیه اصلا ناظر به بیان آن نیست.[7]

بنابراین به حسب ظاهر، این آیه راجع به تصدیق خبر واحد است و حجیت آن را ثابت می کند.


[1] . الاجتهاد و التقلید (القوائد الحائریة) ص513

[2] . و يؤيّده أيضا: ما عن القمّي رحمه اللّه في سبب نزول الآية: «أنّه نمّ منافق على النبيّ صلّى اللّه عليه و آله، فأخبره اللّه بذلك‏، فأحضره النبيّ صلّى اللّه عليه و آله و سأله، فحلف: أنّه لم يكن شي‏ء ممّا ينمّ‏ عليه، فقبل منه النبيّ صلّى اللّه عليه و آله، فأخذ هذا الرجل بعد ذلك يطعن على النبيّ صلى اللّه عليه و آله و يقول: إنّه يقبل كلّ ما يسمع، أخبره اللّه أنّي أنمّ عليه و أنقل أخباره فقبل، و أخبرته أنّي لم أفعل فقبل، فردّه اللّه تعالى بقوله لنبيّه صلّى اللّه عليه و آله: قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ‏». و من المعلوم: أنّ تصديقه صلّى اللّه عليه و آله للمنافق لم يكن بترتيب آثار الصدق عليه مطلقا. و هذا التفسير صريح في أنّ المراد من «المؤمنين»: المقرّون‏ بالإيمان من غير اعتقاد، فيكون الإيمان لهم على حسب إيمانهم. و يشهد بتغاير معنى الإيمان في الموضعين- مضافا إلى تكرار لفظه-: تعديته في الأوّل بالباء و في الثاني باللام، فافهم. فرائد الاصول، ج1 ص293

[3] . هذا و استشهد الشيخ (قدس سره) على ما ذكرناه باختلاف السياق، و هو أنّ تعدية كلمة يؤمن بالباء في الجملة الاولى و باللام في الجملة الثانية تدل على اختلاف المراد من الإيمان في المقامين‏. و فيه: أنّ الإيمان بمعنى التصديق القلبي، فإن كان متعلقاً بوجود شي‏ء تكون تعديته بالباء، كما في قوله تعالى: «وَ الْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ» الآية و إن كان متعلقاً بقول شخص كانت تعديته باللام كما في قوله سبحانه: «وَ ما أَنْتَ بِمُؤْمِنٍ لَنا وَ لَوْ كُنَّا صادِقِينَ» و حينئذٍ تدل التعدية باللام بالاضافة إلى المؤمنين على إرادة تصديق قولهم، فلا شهادة للسياق على ما ذكر. مصباح الأصول ( طبع موسسة إحياء آثار السيد الخوئي )، ج‏1، ص: 222-221

حضرت استاد فرمودند که متأسفانه در مصباح الاصول، اشتباها، به جای «وجود الشیء»، «وجوب الشیء» نوشته شده که غلط چاپی است. منتها در طبع مؤسسه إحیاء آثار السید الخوئی، همان «وجود الشیء» ضبط شده است.

[4] . قوله قدّس سرّه: تعديته في الأوّل بالباء … الخ‏. أقول: الايمان بالشي‏ء ظاهره الإذعان بتحقّقه، و الأيمان للمؤمنين ظاهره‏ إظهار الايمان لأجل مراعاتهم، و منشأ ظهور الثاني في الأيمان الصوري ما أشرنا إليه، من عدم المناسبة بين مراعاتهم و العقد القلبي حتّى يصلح للغلبة.حاشية فرائد الأصول ( الفوائد الرضوية على الفرائد المرتضوية )، ص: 117-116

[5] . مصباح الأصول ( طبع موسسة إحياء آثار السيد الخوئي )، ج‏1، ص: 221-220

[6] . تفسیر القرآن الکریم (للشبّر) ص206

[7] . سؤال: ذیل آیه هم مؤید همین فرمایش شماست. آیه شریفه می فرماید: وَ مِنْهُمُ الَّذينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَکُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنينَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذينَ آمَنُوا مِنْکُمْ . استاد: بله ذیل آیه هم که صحبت از رحمت بر مؤمنین میکند، مؤید عرض ماست.