روش گفتمان حسینی
بسم الله الرحمن الرحیم
ویژه نامه محرم 2
مناسبتهای مذهبی و به ویژه اوقاتی که به نام نامی اولیای الهی و ائمه اطهار علیهم السلام مزین است، بهانه بسیار خوبی برای اهل دانش و فرهیختگان علمی و معرفتی است تا از خرمن گفتار و رفتار آنان خوشه چینی کرده بر علم و عمل خویش بیفرایند. ماه محرم که به نام حضرت سید الشهدا علیه السلام مزین است، فرصت خوبی است برای جرعه نوشی از چشمه سار نور و معرفت حسینی و تامل و دقت در سیره آن بز رگوار. به همین منظور، نمونه از رفتار آن حضرت را بهانه این نوشتار قرار میدهیم.
به این گزارش تاریخی توجه کنید:
مردى به حضرت امام حسينبنعلى علیهما السلام گفت: بنشين تا با هم دربارۀ دين و آئين، مناظره و گفتگو كنيم! حضرت فرمود:
«اى مرد! من به دين و آئين خود (طاعت و فرمانبری از خداى تعالى و طريقه و روش آن) بينايم و هدايت بر من مكشوف و آشكار شده (جاهل و نادان نبوده و شاكّ و دو دل نيستم تا براى به دست آوردن يقين و باور مناظره و گفتگو نمايم) تو اگر به دين و آئينت جاهل و نادانى برو آن را طلب نموده و بهدست آور. مرا با جدال و ستيزگى و كشمكش چه کار (آيا در آن نفع و سودى است)؟ و محقّقا شيطان و ديو سركش شخص را وسوسه نموده و انديشه بد در دل او میاندازد و سرّ و راز خود را با او در ميان گذاشته میگوید: با مردم در دين مناظره و گفتگو كن! تا عجز و ناتوانى و جهل و نادانى را به تو گمان نبرند».[1]
روشن است که شیوه برخورد آن حضرت در اجابت درخواست مخاطب، از جهتی ریشه در عالم الغیب بودن خود آن بزرگوار دارد که به طور طبیعی نیازی به فزونی علم ظاهری بشری در خود نمیبیند تا به مناظره و مباحثه با افراد محتاج باشد. اما نمیتوان نکته ناب تربیتی و اخلاقی موجود در کلام و سیره حضرت را در زمینه شناخت ساحتهای گوناگون جدای و مجادله و «لزوم ترک مجادله منفی» را نادیده گرفت. از آنجا که این مسئله تا حدی در عموم مردم فراوانی پیدا کرده، به طور مختصر به این مسئله می پردازیم.
یکی از مهمترین چالشهای گفتمان حق و باطل و به ویژه در رویکردهای دینی و اعتقادی، گرفتار شدن در مجرای مجادله و بحثهای بینتیجه است. روشن است که شیوۀ جدال احسن و برخورداری از تکنیکهای درست و منطقی در بحث و مناظره، از اصول اساسی القای معارف حق است[2] اما مجادله و بگومگو، جایی در روابط برادرانۀ مؤمنین ندارد. خداوند میفرماید: با آنان به نیکوترین وجه مباحثه کن.[3] از انسان خواسته نشده که هرگز مباحثه و گفتگو نکند بلکه آنچه خواسته شده این است که به بهترین شیوه- نه به بدترین آن- این کار را انجام دهد. مناسب آن است که بهجای مجادله، به بحث هدفدار پرداخته شود؛ یعنی بحثی که هدفش رسیدن به حقیقت است. بهعبارتدیگر مباحثه و گفتگو میان افراد بهگونهای باشد که هدف رسیدن به حقیقت و پذیرفتن آن را دنبال کنند. پيامبرصلّىاللَّهعليهوآلهوسلّم میفرماید:
إيّاكم ومشاجَرةَ النّاس، فإنّها تُظهِر الغُرّةَ، وتدفِنُ العِزّةَ.[4]از مشاجره با مردم بپرهيزيد كه موجب غفلت شده و عزت را از ميان مىبرد.
روز و شب عمر خویش صرف کنند/ در پی بحث و قیل و قال و جدل
مجادله یعنی هریک از طرفین سعی کند به هر نحوی و از هر طریقی حق بودن خود و باطل بودن طرف مقابل را به اثبات رساند و آنچه در این میان مورد نظر نیست رسیدن به حق و حقیقت است؛ چون اصولاً حقی ضایع نشده که هریک از طرفین خواهان دست یافتن بدان باشد، بلکه هریک میکوشد تا ثابت کند که نظر او درست و گفتهاش حقیقت است و نظر دیگری نادرست و سخنش باطل است. مجادله ریشه در خودخواهی و خودمحوری انسان دارد و از نظر اسلام مردود است هرچند مجادلهگر بر حق باشد. غرور علمی، گاهی فرد را به رد و انکار روشنترین حقایق و بدیهیترین واقعیات میکشاند. قرآن کریم به این مطلب تصریح فرموده است:
فَلَمَّا جاءَتْهُمْ آياتُنا مُبْصِرَةً قالُوا هذا سِحْرٌ مُبِينٌ وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا[5]؛ و هنگامي که آيات روشني بخش ما به سراغ آنها آمد گفتند: اين سِحري است آشکار، و آن را از روي ظلم و سرکشي انکار کردند، در حالي که در دل به آن يقين داشتند! پس بنگر سرانجام تبهکاران (و مفسدان) چگونه بود.
عناد و لجاجت در بحث و زیر بار «حق» نرفتن در مناظرات و گفتوگوها، ریشه در همین غرور دارد. ازاینرو به توجیه یک خطا و اشتباه میپردازند؛ چون شهامت پذیرش حق و اعتراف به ضعف آگاهی خود را ندارند.
سالهای نخست ورود به محیطهای دانش، بسترساز این «غرور» است. اگر هر چه دانش بیشتر شد، تواضع هم افزوده گشت و به موازات ارتقای سطح علمی، برای انسان روشن گشت که چیزی نمیداند و دانستههایش بسیار ناچیز است، این را میتوان شاهدی بر «مسیر درست» در علمآموزی دانست و چنین عالمی است که مدال افتخاری از قرآن کریم دریافت میدارد:
إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ[6]؛ از میان بندگان خدا، تنها دانشمندان از او میترسند.
حضرت امام صادقعليهالسّلام در حدیثی، پس از تائید جدال احسن و مطلوب _ که یکی از بهترین راههای تمرین آن، بحثهای طلبگی است _ در توضیح مجادله و جدال نادرست و ممنوع اینگونه توضیح میفرماید:
جدال غير احسن، جدالی است كه به سبب آن، حقى را انكار و به باطلى معترف شوى و از خوف آنكه مطلوب او ثابت شود، حرف حق و صحيحش را رد كنی و يا بخواهی سخن باطل را با جملهاى نادرست و باطل ديگرى جواب دهي و اینگونه مجادله كه موجب گرفتارى پيروان ناتوان ما و نيز اهل باطل است حرام و ممنوع است؛ اما اهل باطل آن نقطهضعف را هنگام بحث با افراد ناتوان از شما، حجت و دليلى بر پوچى او قرار مىدهند و افراد ناتوان شما از مشاهدۀ اين وضع، دلگير و محزون مىشوند… و اما جدال غير احسن اين است كه منكر حقى شوى كه تميز حق و باطل طرف بحث را از تو سلب مىكند و با اين كار تنها او را از باطلش دور مىسازى نه به حق نزديك و اين شيوه ممنوع و حرام است؛ زيرا هر دوى شما منكر حق هستید[7].
البته مجادله و مراء ممکن است خاستگاههای متفاوتی داشته باشد همچون: عدم کنترل خشم و عصبانیت، تعصب، عناد مخاطبین و مقاومت در برابر حق؛ ناآگاهی از شیوههای درست بحث و مناظره؛ اشتباه در ارائۀ مطالب؛ به مغلطه و یا سفسطه کشیده شدن دامنۀ بحث؛ انحراف مطالب از ساحت مورد نظر و پرداختن به امور غیر مربوط به اصل بحث؛ لفاظیهای نامناسب و غیرمنطقی از سوی دو طرف؛ عدم آگاهی کافی استاد و مربی از پاسخ درست و ارائۀ پاسخهای نامربوط؛ عدم مدیریت درست بحث؛ سوءنیت مخاطبان و سؤالکنندگان و داشتن انگیزههایی مانند تمسخر و یا برملا ساختن جهل استاد؛ تلاش طرفین برای اثبات حرف خود از هر راهی و نفی طرف مقابل و…
خروجی اینگونه بحثها نیز غالباً به اختلاف و کدورت و سرانجام به کینهورزی و دشمنی و گاه به دعوا و مشاجره میانجامد. روشهای ناپسندی مانند جدال، بگومگو، جروبحث، لجاجت، تحکم، پافشاری و اصرار، مچگیری و محکوم کردن، اعتراف گرفتن، توهین و دشنام، تحقیر و سرزنش، پرحرفی، مسخره کردن و شکلک درآوردن و تکرار ادعاها، از ثمرات سوء این شیوۀ ناپسند است. اینجاست که اهمیت و ضرورت خاص پرهیز از مجادله برای اهل علم و مربیان و اساتید روشن میشود؛ چراکه داشتن وقار ایمانی در حد متعادل و مقبولیت عرفی و دینی، از ضروریات پذیرش گفتار است و این زینت ظاهری و باطنی، با تندباد هولناک مجادله و بگومگو نابود میگردد و استاد و مربی، از حیِّز انتفاع و خدمترسانی به دین خواهد افتاد. خدای متعال وظیفۀ انسان را در چنین مواردی مشخص فرموده و ضمن توصیف عبادالرحمن که بندگان حقیقی خداوند و مظهر رحمانیت او هستند میفرماید:
وَ عِبَادُ الرَّحْمَانِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلىَ الْأَرْضِ هَوْنًا وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَهِلُونَ قَالُواْ سَلَامًا؛[8] بندگان (خاص خداوند) رحمان، كسانى هستند كه با آرامش و بىتكبّر بر زمين راه مىروند؛ و هنگامیکه جاهلان آنها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گويند)، به آنها سلام مىگويند (و با بىاعتنايى و بزرگوارى مىگذرند).
وَ الَّذِينَ لَا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَ إِذَا مَرُّواْ بِاللَّغْوِ مَرُّواْ كِرَامًا[9]؛ و كسانى كه شهادت به باطل نمىدهند (و در مجالس باطل شركت نمىكنند)؛ و هنگامیکه با لغو و بيهودگى برخورد كنند، بزرگوارانه از آن مىگذرند.
چنانکه از گفتار و سیره حضرت امام حسین علیه السلام در برخورد با شخص مجادلهخواه برمیآید، هر جا دامنۀ سخن به مجادله و بحث بیهوده و فتنه آمیز کشیده شود، مجلس باطل است و شایستۀ حضور انسان مؤمن و بهویژه معلم و مربی نیست؛ چراکه ادامۀ حضور در این گفتگو و برپایی این مجلس و برخورد متقابل با افراد مجادلهگر، حرمت و کرامت انسان را از بین میبرد و این امری است که بهحکم عقل و تجربه اثبات شده است. امام عسگریعلیهالسلام فرمود:
لا تُمارِ فیَذهَبَ بَهاؤکَ[10]؛ مجادله مکن که احترامت از بین میرود!
از امیرالمؤمنین نیز نقل است:
مَن ضَنَّ بِعِرضِهِ فلْيَدَعِ المِراءَ.[11]؛ هركه آبروى خود را دوست دارد، بايد از مجادله بپرهيزد.
اما ریشۀ این رویکرد ناشایست در هر چه باشد و مقصر هرکدام از طرفین که باشند، اصل اخلاقی آن است که در اولین لحظه که بحث به مجادله نادرست کشیده شد، جلوی آن گرفته شود و منقطع گردد. این مهارت، نیازمند روحیۀ تواضع و فروتنی است که انسان بتواند با سکوت یا اظهار عدم آمادگی برای ادامۀ صحبت، از پیدایش آفات خطرناک و جنجال و کدورت و حتی کینهورزی و تحقیر و دیگر صدمات نفسانی آن جلوگیری کند. این شیوه هرچند ممکن است در منظر دیگران نوعی شکست ظاهری و یا عدم علم کافی تلقی شود، اما قطعاً روشی مطابق با موازین اخلاقی و اسلامی است. بسیار نیکو و البته لازم آن است که این مدیریت صحیح و فروتنانه، به طور خاص از سوی اساتید و مربیان صورت پذیرد که بهخودیخود درسی عملی درزمینۀ پذیرش حق و جلوگیری از آفات و سموم در روابط بین فردی است. از امام صادق علیهالسلام نقل شده است که فرمود:
مِنَ التَّوَاضُعِ … أَنْ تَتْرُکَ الْمِرَاءَ وَ إِنْ کُنْتَ مُحِقّاً[12]؛ از (مصادیق/علائم) تواضع این است که… و مجادله (بحث و جدل بینتیجه) را ترک کنی، هرچند حق با تو باشد.
این درسی است که از سیره عملی حضرت امام حسین علیه السلام در ابتدای نوشتار آموختیم.
[1]. زين الدين بن على، منية المريد، ص 171.
[2]. از پيامبر گرامى اسلام صلّى اللَّه عليه و آله روايت شده كه فرمود: نَحْنُ الْمُجَادِلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ عَلَى لِسَانِ سَبْعِينَ نَبِيّاً؛ ما در تبليغ دين خدا به زبان هفتاد پيامبر مجادلهكنندهايم. احتجاج، ج1، ص 15.
[3]. نحل، 25.
[4]. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 72، ص 210.
[5]. نمل،13 و 14.
[6]. فاطر، 28.
[7]. احمدبن علی طبرسی، احتجاج، ج1، ص 22.
[8]. فرقان، 63.
[9]. فرقان، 72.
[10]. محمدبن یعقوب کلینی، کافی، ج4، ص 751.
[11]. محمدبن حسین رضی، نهج البلاغة، الحكمة، 362.
[12]. محمدبن یعقوب کلینی، کافی، ج2، ص 122.