صرف پول رضا خان در راه مخالفت با او!
مرحوم حاج میرزا فخرالدّین جزایری می گفت: زمانی که مرحوم مدرّس هنوز زندان نرفته و از ناحیه رضاخان تحت نظر بود، با بقّالی که نزدیک منزلش بود، قرار گذاشته بودیم که وقتی مراقبت کم و زیاد می شود با رمزی به ما اطلاع بدهد.
ایشان می گفت: یک روز منزل مدرّس رفتم و آن جا صد تا «هزار تومانی» دیدم. حاج میرزا فخرالدین می گفت من تا آن موقع هزار تومانی ندیده بودم، با این که ایشان با اعیان و اشراف مربوط بود. (آن وقتی هم که ایشان برای ما نقل می کرد، ما هم هزار تومانی هیچ ندیده بودیم.) هزار تومانی منحصر به سلاطین و ثروتمندان بود. می گفت: ما که هزارتومانی هیچ وقت ندیده بودیم، آنجا پیش مدرّس دیدیم. به مدرّس گفتم: این چیست؟ گفت: رضاخان این را برای ما فرستاده و گفته که این در اختیار تو باشد، با آن هر کاری می خواهی، بکن و هر پستی هم بخواهی، ما در اختیارت می گذاریم، ولی کاری به کار ما نداشته باش و بگذار ما زندگی کنیم!
گفتم: شما چه گفتید؟ مدرّس گفت: من به آن واسطه گفتم: من با یک شرط قبول می کنم و آن این است که، این پول را من صرف مخالفت با خود او کنم! اگر با این شرط می پذیرد، من این را قبول می کنم، و الّا نه!
واسطه رفته بود که شرط مدرّس را مطرح کند.
میرزا فخرالدین گفت: ما آنجا بودیم که صدای اسب شنیده شد. آن شخص آمد و پول را برداشت و برگرداند!
مدرّس خیلی عجیب بود. فوق العادگی داشت.