صله امام رضا عليه السلام
صله امام رضا عليه السلام
آقاى شيخ ابراهيم صاحب الزمانى، اهل زنجان و شيخ مقدّسى بود . وى هر روز قبل از درس مرحوم آية الله حاج شيخ عبدالكريم قدس سره روضه مختصرى مى خواند و بعد از آن درس حاج شيخ شروع مى شد، و آدم با معنويتى بود.
از مرحوم آقاى اراكى شنيدم:
شيخ ابراهيم در مشهد مقروض شد و اشعارى به عربى براى نايب التوليه يا استاندار آنجا يعنى آصف الدوله يا نيّرالدوله (ترديد از آقاى اراكى بود) كه آدم خوبى هم بود، سرود. بعد به ذهنش آمد كه با بودن حضرت رضا عليه السلام دور از ادب است كه اينگونه مدح حاكم كنم، لذا همان اشعار را به نام حضرت مى گويد و نزديك ضريح مىرود و آن اشعار را مى خواند و دور ضريح مى چرخد .
در يكى از زوايه هاى ضريح در دستش پولى مى گذارند. مى بيند كم است و كفاف قرض هايش را نمى كند. دوباره دور ضريح مى چرخد و پول ديگرى در دستش گذاشته مى شود. باز مى بيند كم است. به حسب نقل آقاى اراكى شصت تومان در مُشت او مى گذارند كه براى قرضهاى وى كفايت مى كرد.
وقتى از حرم بيرون مى آيد، شيخ حسنعلى تهرانى ـ جدّ امّى آقاى مرواريد ـ با او برخورد مى كند و مى گويد: با حضرت سر و سرّى داشتى؟ پولها را به من بده! و پولها را مى گيرد و در جيبش مى گذارد و به جاى آن 120 تومان به او مى دهد .
آقاى اراكى نقل مى كرد: مرحوم آقاى آسيد محمد تقى خوانسارى مى فرمود: «قاعده اش اين بود كه از پول اعطايى حضرت عليه السلام مقدارى را نگه مى داشت . من اگر بودم، همه پول هاى اعطايى حضرت را نمى دادم».
اين جريان را از آقاى مرواريد هم شنيدم . ايشان نقل” الكلام یجر الکلام” را نيز ديده بود.
آقاى مرواريد استناد اين جريان را به شيخ حسنعلى تهرانى مسلّم مى دانست و خصوصيات آن را نيز در خاطر داشت و حتى جايى كه جدش پول را گرفته بود، مى دانست و مى گفت كه جد ما از همان راه براى زيارت مى آمد . ولى آقاى شيخ محمّد رازى اطلاع نداشت كه نام «شيخ حسنعلى» مشترك ميان دو نفر است؛ لذا با حاج شيخ حسنعلى نخودكى قدس سره تخليط كرده بود و به تبع وى آقاى مقدادى (فرزند شيخ حسنعلى نخودكى) نيز اين را در شرح حال پدرش نقل كرده است. منشأ اشتباه آقاى مقدادى، اشتباه رازى است.
اين حكايت را آقاى مروّج در كرامات رضويه از دو مصدر: يكى الكلام يجرّ الكلام مرحوم والد ما و ديگرى از شيخ محمد رازى نقل كرده و از روى بى اطلاعى، نقل آقاى رازى را ترجيح داده است؛ در حالىكه مرحوم والد ما دقيق بود و شيخ محمد رازى اعمّى بود و نوعاً مطالب افواهى را نقل مى كرد. براى مثال، يك بار از من درخواست كرد كه شرح حال خودم را بنويسم، ولى حاضر نشدم. ايشان از پيش خودش براى من شرح حال نوشت كه درست نيست.
والد ما در ضبط مطالب دقيق بود و اين حكايت را بدون واسطه از حاج شيخ ابراهيم صاحب الزمانى شنيده بود.