السبت 20 مُحَرَّم 1446 - شنبه ۰۶ مرداد ۱۴۰۳


فرصت خدمت به مردم تکرار نمی شود.

انتقاد آیت الله العظمی شبیری زنجانی از اتلاف وقت:

فرصت خدمت به مردم تکرار نمی شود.

آیت الله العظمی شبیری زنجانی با انتقاد از ضعیف شدن بحث های اعتقادی در عملکرد روزانه افراد، خاطرنشان کردند: حساب این را نمی کنند که این دنیا گذراست و باید برای قبر و قیامت کاری کرد.

مرجع عالی قدر شیعیان در جمع کارمندان شهرداری قزوین که در نشست عمومی دفتر ایشان حاضر شده بودند، فرمودند: باید در همه کارها حساب اینکه عالم دیگری هم وجود دارد را داشته باشیم.

معظم له توجه نکردن به «ارزش عمر» را یکی دیگر از مشکلات افراد جامعه دانستند و خاطرنشان کردند: اگر از ما بپرسند پنج سال از عمرتان را چند می فروشید؟ می گوییم این سوال بی معناست و کسی عمر ارزشمندش را به کسی نمی فروشد اما اگر به زندگی ها توجه کنیم می بینیم که بسیاری از لحظات عمر ما که شاید بیشتر از پنج سال هم باشد فوت می شود و ما از آن استفاده ای نمی کنیم.

آیت الله العظمی شبیری زنجانی تاکید کردند: از این فرصت های ناچیزی که گاهی بین چند کار مهم ایجاد می شود هم می توان برای خدمت به خلق خدا یا عبادت استفاده کرد. شما توجه داشته باشید که خدمت به مردم جزء عبادتهای درجه اول است. لذا از این فرصتی که برایتان ایجاد شده استفاده کنید.

ایشان با اشاره به روحیات آیت الله سید احمد زنجانی، خاطرنشان کردند: مرحوم والد ما تاکید داشتند که از این فرصت هایی که گاهی فوت می شود استفاده کنند. مثلا از درس که به منزل می آمدند ده دقیقه طول می کشید تا چایی آمده شود. در این فرصتهای اندک یک دور آیات قرآن را بر کفن خودشان نوشتند. روزی دو جزء قرآن به روح پدر و مادرشان هدیه می کردند و این دو جزء را در فرصت های این چنینی می خواندند نه اینکه وقت مطالعه شان را به این کار اختصاص دهند.

معظم له افزودند:حدیثی داریم که نسیم رحمتی برای همه افراد هست که باید آن را قدر دانست. ما از این فرصت استفاده نمی کنیم و این فرصت ها از دست می رود.

آیت الله العظمی شبیری زنجانی با اشاره به یکی از آثار شیخ بهایی فرمودند: کتاب اشعار شیخ بهایی را سعید نفیسی کار کرده است. در آنجا می گوید شخصی به دکان بقال رفت و گفت هزار گردو چند است؟ و او مثلا می گوید هزار درهم. مشتری می گوید قیمت صد گردو چند است؟ فروشنده می گوید صد درهم، تا به اینجا می رسد که قیمت یک گردو چند است و فروشنده می گوید هیچ، می گوید پس یک گردو به من بده.

دوباره می پرسد هزار تا گردو چند است و تا به یکی می رسد و مغازه دار می گوید هیچی و دوباره این شخص می گوید یک گردو بده.

شخص دوباره از بقال می خواهد که گردویی به او بدهد و او هم دوباره به او گردویی می دهد. شخص پس از گرفتن گردوی دوم مجددا درخواست گردو می کند تا اینکه فروشنده ناراحت می شود و علت این کار را می پرسد. شخص جواب می دهد یک عددگردو قیمتی ندارد. در آنجا شیخ بهایی شعری دارد که می گوید

«ای تو کودن تر ز بقال دکان بی بهاتر عمرت از ده گردکان»

معظم له پس از بیان این حکایت فرمودند: این دقایق عمر برگشت ندارد از این فرصتها برای خدمت به مردم استفاده کنیم.