«…فَكَاَنّ الدّنيا لَم تَكُن وَكَاَنّ الاخِرَةَ لَم تَزَل…»
«…فَكَاَنّ الدّنيا لَم تَكُن وَكَاَنّ الاخِرَةَ لَم تَزَل…»
دنیا و مذمت دلبستگی به آن از نکاتی است که در قرآن و روایات مورد تاکید می باشد. به طور کلی متون اسلامى، جهان را منحصر در حيات زودگذر و ناپايدار مادى نمىدانند، با اعتراف به عظمت اين دنيا پيوسته حيات ديگرى را كه بسى عظيمتر است گوشزد مىكنند. در احاديث اسلامى درباره وضع دنيا، تعبيرات مختلفى آمده چنانچه قرآن كريم در آيات فراوانى دنيا را به شدت سرزنش كرده و از آن به عنوان يك زندگانى فانى و ناپايدار ياد كرده است. چيزى كه از نظر اسلام «نبايستنى» است و اسلام در تعليمات خود مبارزهاى بىامان با آن دارد، «وابستگى» و «رضايت دادن» و «قانع شدن» به دنيا و آن را منتهاى آرزو قرار دادن است، نه «علاقه» و ارتباط داشتن با دنيا. بنابراین رابطه انسان و دنيا اگر به صورت وابستگى انسان و طفيلى بودنش درآيد، موجب محو و نابودى تمام ارزشهاى عالى انسان مىگردد و پيامدهاى شوم و ناگوارى را هم در جنبه فردى و هم از جنبه اجتماعى در پى دارد.
در همین رابطه امام حسين (عليه السلام) در ضمن نامه اى براى محمد بن حنفيه چنین می فرماید:
«بسم الله الرحمن الرحيم؛ من الحسين بن على الى محمد بن على و من قبله من بنى هاشم، اما بعد فكان الدنيا لم تكن و كان الاخره لم تزل و السلام»[1]
«نامه اى است از حسين بن على به محمد بن على و ديگر بنى هاشم . اما بعد، مثل اين كه دنيا اصلا وجود نداشته و آخرت هميشگى و دائم بوده و هست»
براساس روایت فوق انسان مومن باید یقین داشته باشد که دنیا نابود شدنی و آخرت دائمی است. به عبارت دیگر مومن از همان اول باید در بینش و روش خود به نحوی باشد که هیچ گونه وابستگی و تعلق خاطر به آن نداشته باشد.یعنی چنان نباشد که حضرت علی علیه السلام فرمود :
يَقُولُ فِي اَلدُّنْيَا بِقَوْلِ اَلزَّاهِدِينَ وَ يَعْمَلُ فِيهَا بِعَمَلِ اَلرَّاغِبِينَ «در دنیا چونان زاهدان سخن می گوید، اما در رفتار همانند دنیا پرستان است»[2]
در روایتی دیگر از پیامبر صلی الله علیه و آله چنین می خوانیم: کُنْ فِی الدُّنیا کَأنَّکَ غَریبٌ وَ کَأَنَکَ عَابِرُ سَبیلٍ»
در دنیا نسبت به دنیا مثل مسافرانی باشد که از یک شهری عبور می کنند، نگاهی می کنند و عبور می کنند. هیچ گاه نگاهت، نگاه ماندگار و مستمر نباشد.[3]