كتاب صوم/سال دوم 88/07/29
كتاب صوم/سال دوم: شماره 245 تاریخ: 88/07/29
بحث در مسئله مصرف كفاره اطعام بود. در اين جلسه، استاد دام ظله، ابتدا، مطلبی تكميلی برای مباحث اسوء حال يا احسن حال بودن و مصرف اطعام بودن يكی از دو عنوان فقير و مسكين، و كفايت مد يا لزوم پرداخت مدين، و كفايت يا عدم كفايت اشباع را بيان میفرمايند، و سپس، مسئله مقدار مد را مورد بررسی قرار میدهند.
در تكميل بحثی كه سابقاً گذشت، مطلبی عرض كنم، درباره حالت افتراق مسكين و فقير عرض شد كه مرحوم شيخ در مبسوط قائل به اتحاد در معنا است، اين در چند مسئله خلاف نيز آمده منتها تعبيری دارد كه به نفع قائلين به اتحاد در حالت انفراد و افتراق است. ايشان در اثناء كتاب الظهار وارد بحث مطلق كفارات شده، مباحثی وجود دارد كه اختصاص به باب ظهار ندارد و مربوط به همه كفارات است، در اينجا چند مسئله درباره كلی كفارات است كه شامل مورد بحث و افطار عمدی در ماه مبارک رمضان نيز میباشد، در مسئله 68 از كتاب الظهار میگويد : «يجوز صرف الكفارة الی الصغار و الكبار اذا كانوا فقراء بلا خلاف»، يعنی بين المسلمين «و يجوز أن يطعمه اياه«، اطعام بدون تمليک نيز جايز است، بعد میگويد در ميان سنیها شافعی گفته كه اطعام كافی نيست و بايد تمليک باشد، و ايشان میگويد اطعام نيز كافی است، «دليلنا اجماع الفرقة و ايضاً قوله تعالی فاطعام ستين مسكيناً»، اصل موضوع را فقراء قرار داده و به آيه اعطاء به مسكين استدلال میكند. و در مسئله 69 میگويد : «اذا أعطی كفارته لمن ظاهره الفقر ثم بان له أنه غنی أجزئه»، اين را تقريباً به انسداد صغير استناد میكند و میگويد انسان غنا و فقر اشخاص را نمیداند، اگر قوانين بگويد برای غنی يا فقير، يعنی به حسب ظواهر، «دليلنا قوله تعالی فاطعام ستين مسكين». و در مسئله 73 میگويد : «يجوز للمرأة أن تعطی الكفارة لزوجها اذا كان فقيراً، دليلنا قوله تعالی اطعام عشرة مساكين، و لم يفرق و هذا مسكين». ايشان در اين مسائل نيز قائل شده و بلا خلاف بين مسلمين نيز تعبير كرده، اين مؤيد كسانی است كه قائل به اتحاد در معنا شدهاند، ولی به نظر مختار بر اساس مجموع كلمات و روايات، بايد به نحو احتياط وجوبی به مسكين اسوء حال از فقير پرداخت شود.
عرض شد كه درباره اينكه مد يا مدين بايد پرداخت شود، در روايات در افطار عمدی ماه مبارک رمضان و غير از آن يک نحوه اختلافی هست، غير از افطار ماه مبارک رمضان را شاهد محكم نمیدانم و درباره افطار ماه مبارک رمضان نيز به وسيله اختلاف مد و صاع در ازمنه مختلف جمعی بين الادله ارائه نمودم و گفتم كه همان پازده صاع و شصت مد بايد پرداخت شود. و همچنين عرض شد كه چند نفر از بزرگان قائل به مدين شدهاند، و عبارتی از مرحوم شيخ در خلاف نيز نقل كردهاند كه دعوای اجماع نيز دارد و اشكال كردهاند كه بعد از اينكه عده كثيری يا اكثر مخالف هستند، چگونه میتوان دعوای اجماع كرد؟ ولی اين نسبت دعوای اجماع به خلاف اشتباه است، متعلق اجماع غير از مورد بحث است، ايشان درباره مقدار پرداخت به مستحق میگويد مدان است، و از ابو حنيفه يا شخص ديگری نقل میكند كه در تمر و شعير بايد صاع پرداخت شود، و برای اينكه بيش از مدين لازم نيست، میگويد دليلنا اجماع الفرقه، برای عقد سلبی و برای نفی كه بيش از مدين لازم نيست، به اجماع الفرقه استناد میكند، آقايان میگويند در مقابل اين اختلاف كه مد يا مدين است، برای مدين دعوای اجماع كرده است. و در جای ديگری درباره مقدار مد يا مدين كه آيا اشياء متفاوت هست يا نيست، میگويد اجماع فرقه هست كه همه يكسان است، اينجا نيز برای اين دعوای اجماع كرده است.
بحث ديگر اين است كه در اينجا اطعام ستين مسكين تعبير شده، مرحوم شيخ در كتاب الظهار كه به مناسبت در كلی كفارات ادعا میكند، ابتدا، در مسئله 62 كفاره دو مد را تثبيت میكند، میگويد : «يجب أن يدفع الی كل مسكين مدان، و المد رطلان و ربع بالعراقی فی سائر الكفارات»، سائر به معنای جميع است، «دليلنا اجماع الفرقة و أخبارهم»، اين در مقابل ابو حنيفه است، در اين كه هر صاع چهار مد است، حرفی نيست، منتها در مقام مقايسه، مد يک رطل و ثلث يا رطلان است، اختلافی است، ابو حنيفه میگويد رطلان است و اماميه و بسياری از سنیها میگويند يک رطل و ثلث است، در نتيجه، يک صاع را او هشت رطل میداند و ديگران دو ثلث اين مقدار و پنج و ربع میدانند. در مسئله ديگری میگويد لازم نيست اين مدان را تمليک كند و اباحه برای اكل نيز كافی است، هر دو جور صحيح است، اما اباحه للاكل حتی در صورت اشباع به كمتر از مدان صحيح نيست، میگويد : «اذا أحضر ستين مسكيناً فأعطاهم ما يجب لهم من الطعام»، اين را در سه مسئله قبل بيان كرده كه برای هر نفر مدان است، «أو أطعمهم اياه»، يعنی ما يجب لهم من الطعام را در اختيار آنها گذاشت، «سواء قال ملكت أو أعطيتكم، فانه يكون جائزاً علی كل حال اذا كانوا بالغين»، غير بالغين مالک نمیشوند و صلاحيت قبض ندارند، «دليلنا اجماع الفرقة». قبل از شهيد اول به كسی كه كفايت اشباع را گفته باشد، برخورد نكردهام.
درباره اينكه مقدار مد چقدر است، آقايان معمولاً مد و صاع را بر اساس درهم و رطل محاسبه كردهاند، نسبت به اين كه عرض میكنم، در مقدار زكات فطره يا در مقدار مد و مدين در اينجا اثر ظاهر میشود. آنطور كه در كتب مشتهر است، درهم بيست و يک مثقال بيست و چهار نخود است كه مثقال صيرفی در مقابل مثقال شرعی هيجده نخود میگويند، بيست و يک چهلم آن است، در باب كر كه هزار و دويست رطل است، بر اين اساس حساب شده و به فكر افتادهاند كه هزار و دويست رطلی كه از باب وزن تعيين شده با قريب چهل و سه وجبی كه با وجب تعيين شده كه هر دو از نظر روايات ثابت است، چگونه توفيق حاصل كنيم، مرحوم صاحب جواهر تعبيری دارد كه مناسب با شأن و جلالت ايشان نيست و مورد انتقاد همه واقع شده است. برای حل اين مشكله، برخی بر اساس روايات مطابق با قول مشهور سه وجب و نيم در سه وجب و نيم در سه وجب و نيم گفتهاند، اين قريب چهل و سه وجب میشود، و برخی سی و شش وجب گفتهاند، و قمیها بيست و هفت وجب گفتهاند. شخصی كتاب نوشته و همه قمیهای كتب رجال را استخراج كرده و میگويد اينطور نيست كه میگويند مشهور چهل و سه وجب است و مشهور همان بيست و هفت وجب است، قمیها اينطور قائل هستند. مراد از قمیها اين نيست، مراد يكی، دو نفر قمی مانند مرحوم علی بن بابويه و مرحوم صدوق هستند كه در مختلف فتوای آنها را در اين مسئله نقل میكند.
زمانی كه در نجف بودم، به نظرم آمد كه ممكن است اينگونه بين روايات جمع كنيم كه حضرت در پاسخ سائلی فرمودهاند سه وجب در سه وجب در سه وجب حضرت و در پاسخ سائلی فرمودهاند سه وجب در سه وجب در چهار وجب كه سی و شش وجب میشود، و در پاسخ سائلی ديگر فرمودهاند سه وجب و نيم در سه وجب و نيم در سه وجب و نيم، معمولاً سائلين وجب خود را مورد سؤال قرار میدهد و اختلاف در پاسخها به دليل اختلاف در اندازه وجب سائلين بوده است، وجب به وجب متعارف حمل میشود و مانند هر متعارف ديگری مانند قوی متعارف و قد متعارف و قدم متعارف قابل تشكيک است، منتها اگر حكم به طبيعت تعلق گرفته باشد، طبيعت با اقل افراد منطبق است، بيست سانت و نيم با چهل و سه وجب تطبيق میكند، بيست و دو سانتی متر با سی و شش وجب تطبيق میكند و بيست و چهار سانتی متر با بيست و هفت وجب تطبيق میكند، همه اينها را میتوان گفت و قابل جمع است، با حساب دقيق آب مقطر چهار درجه حرارت همينطور میشود، آب غير مقطر فی الجمله تفاوتی دارد. عجيب اين است كه مرحوم آقای خوئی میفرمايد جربناه مراراً، چگونه ايشان میتواند اقل اشبار متعارف را مراراً تجربه كند؟ ايشان با وجب خودش كه بزرگ بوده، وجب كرده و آن را معيار قرار داده و بيست و هفت وجب شده است، اين محاسبه در آن زمان در نجف در ذهن من بود. شنيدم كه سردار كابلی اين مطلب را در جواهر ديده بود كه چگونه هزار و دويست رطل را با چهل و سه وجب تطبيق بدهيم، و به دليل اينكه در مسائل ولايت بسيار شديد بود، تعبيری كه جواهر دارد، او را ناراحت كرده بود، حالا توسلی پيدا كرده بود و در رؤيا به او خبر میدهند كه برای تو حل خواهد شد، فردای آن شب يكی از كسانی كه حفاری میكرده و عتيقهها را اخراج میكرده، میآيد و در توبره او سكههای قديمی بوده و از جمله سكههای زمان حضرت موسی بن جعفر عليه السلام و زمان صدور روايات بوده، آن سكه را وزن میكند و معلوم میشود كه اينكه آقايان مد را بيست و يک چهلم مثقال صيرفی قائل هستند، مد زمان معصوم بيشتر از اين مقدار بوده و دقيقاً با چهل و سه وجب كه ديگران گفتهاند، تطبيق میكند، اصلاً اين بيست و يک چهلم مثقال صيرفی بر اساس درهم است و آقايان درهم را كم گرفتهاند، بنابر كتابهائی كه برخی از علماء اماميه درباره درهم و دنانير نوشتهاند و تحقيقاتی كه مستشرقين درباره مسكوكات موزههای كشورها انجام دادهاند و رساله نوشتهاند، دراهم زمان معصومين عليهم السلام بيش از بيست و يک چهلم مثقال است، به نظر مختار يک مد حدود نهصد گرم میشود و بنابر نظر آقايان مقداری از يک چارک كمتر است، من تبريز ششصد و چهل مثقال است، اين آقايان صاع را ششصد و چهاده مثقال و ربع میدانند كه مد ربع اين میشود و مقداری از يک چارک كمتر است، اما به نظر مختار بيشتر از يک چارک است، اين در مهريه و موارد فراوانی تفاوت میكند، در زكات و كفارات بايد بيشتر از يک چارک حساب شود.
«و آخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمين»