كتاب صوم/سال دوم 89/07/10
باسمه تعالي
كتاب صوم/سال دوم: شماره 369 تاریخ: 89/07/10
بحث در موارد عدم وجوب روزه ماه مبارک رمضان بود. در اين جلسه، استاد دام ظله، در مسئله جواز افطار برای شيخ و شيخه و پرداخت فديه و مقدار و نوع آن، بحث جواز صوم با حرج برای شيخ و شيخه را پی میگيرند.
عرض شد كه مرحوم صاحب جواهر و بعد مرحوم آقای خوئی میفرمايند كه معظم اصحاب به جواز صوم با حرج برای پيرمرد و پيرزن و ذو العطاش قائل نيستند و میگويند كه اينها متعيناً بايد افطار كنند و فديه بدهند و مرحوم صاحب جواهر میفرمايد كه فقط مرحوم صاحب حدائق جواز را قائل شده، اما عرض كردم كه قائل منحصر به مرحوم صاحب حدائق نيست، مرحوم فيض در صافی و مرحوم آقا رضی شارح دروس، برادر مرحوم آقا جمال خوانساری، و مرحوم محقق اردبيلی كه به ظاهر اصحاب نسبت میدهد، اينها قائل شدهاند كه اين روزه صحيح است، و عبائر عدهای از فقهاء را نقل كردم كه مرحوم آقای خوئی ظهور اينها را در جواز و عدم وجوب قبول دارد.
در مقابل، كسانی هستند كه صريحاً يا ظاهراً تصريح كردهاند كه صوم با حرج برای شيخ و شيخه جايز نيست ؛ و اين ظاهر الاصحاب كه مرحوم محقق اردبيلی فرموده، به نظر میرسد كه اشكال دارد، مرحوم شيخ بهائی در اثنی عشريات و جامع عباسی صريح در اين مطلب است، میگويد از چند دسته روزه صحيح نيست و تصريح دارد كه پيرمرد و ذو العطاش از اين قبيل هستند، البته مرحوم شيخ بهائی قبل از مرحوم محقق اردبيلی نيست، جامع عباسی را بعد از مرحوم محقق اردبيلی نوشته، يک نحوه معاصرتی داشته و يک نحوه تأخری نيز دارد، سی و هفت سال و نيم بعد از مرحوم محقق اردبيلی فوت كرده، وفات مرحوم اردبيلی فی الالف الا السبعة، در صفر 993 وفات كرده و مرحوم شيخ بهائی در شوال 1030 وفات كرده و جامع عباسی را در اواخر عمر نوشته و ناقص مانده، بالاخره متأخر است و كلام مرحوم اردبيلی به متقدم بر خودش ناظر است، گمان میكنم اينكه میگويد ظاهر الاصحاب چنين است، استفادهای است كه از منتهی كرده، به خاطر اينكه گويا منتهی كتاب درسی او بوده و آن را تدريس میكرده، در اول مطالب اول مطلب منتهی را نقل میكند و پيرامون آن بحث میكند، پيداست كه مرجع او بوده، آنجا نوشته «جاز لهما الافطار اجماعاً»، به هر حال، مرحوم شيخ بهائی صريحاً فرموده كه جايز نيست. اشخاص ديگری نيز ظاهر كلمات آنها اين است ؛ مؤلف فقه الرضا كه از قدمای اصحاب است، میگويد «عليهم الافطار»، در ظهور اين در وجوب ترديدی نيست. مختلف عين همين تعبير فقه الرضا را از رساله مرحوم علی بن بابويه نقل میكند. مرحوم صدوق در مقنع نيز «عليه» دارد. در مقنعه تعبير «وسعهما الافطار» دارد كه ممكن است كسی گمان كند كه مراد جواز است، اما در جائی تعبير كرده كه گمان نمیكنم كسی قائل به جواز باشد، میگويد «يمرضهما أو يضرهما ضرراً بيناً وسعهما الافطار». مرحوم علاء الدين حلبی در اشارة السبق میگويد از شرائط وجوب صوم «الصحة من مرض أو سفر يوجبان الفطر». مرحوم مجلسی اول در روضة المتقين كه شرح عربی من لا يحضر است، درباره روايت محمد بن مسلم كه لا حرج دارد و اينها میگويند ظاهر آن الزام نيست و ترخيص است، میگويد «حمل علی الوجوب»، يعنی اصحاب اين را بر وجوب حمل كردهاند، گويا خودش ترديد داشته است، و در لوامع صاحب قرانی كه شرح فارسی من لا يحضر است، میگويد «الاحوط الافطار»، اين تعبيرات هست. از طرفی ديگر تعبيرات ديگری هست كه آنها نيز ظهور دارد، مرحوم شيخ طوسی در اقتصاد میفرمايد شيخ و شيخه و ذو العطاش «عليهم الكفارة»، نگفته كه اگر افطار كردند، بر آنها كفاره هست، علی وجه الاطلاق فرموده كه وظيفه آنها پرداخت كفاره است. مختلف میگويد «وجبت الكفاره اجماعاً»، در فرض افطار نيست و دعوای اجماع نيز دارد. دروس نيز میگويد بر شيخ و شيخه فديه واجب است. مرحوم ابن فهد در مقتصر میگويد «صار فرضيهما الاطعام». در موارد بسيار زياد ديگر كه اكثريت است و شايد در سی كتاب ديگر باشد، امر به افطار هست كه ظاهر در وجوب افطار است، در مراسم و نهايه و الجمل و العقود و غنيه و اصباح و اشارة السبق و شرايع و نافع و معتبر و جامع يحيی بن سعيد و قواعد و لمعه و اقتصاد و مبسوط مرحوم شيخ و تبصره مرحوم علامه و ارشاد و تلخيص مرحوم علامه و مختلف و دروس و كشف الرموز و مهذب البارع و جامع المقاصد و كفايه مرحوم سبزواری و مفاتيح و وسائل و مرآت و كتابهای ديگر هست، كتبی كه يفطر دارد كه ظاهر در امر است، اين تعبيرات نيز در آنها هست.
(سؤال و پاسخ استاد دام ظله) : اينكه اين را در مرحله بعد ذكر كردم، برای خاطر اين است، اما يفطر میگويد، اشخاص افطار میكنند و كفاره میدهند، اين تعبير را كه در مرحله بعد و در آخر ذكر كردم، به خاطر اين است كه تأملی در آن بود، در مواردی كه اگر زن روزه بگيرد، بر خودش يا بر بچه خود خائف است، در اين موارد يفطر يا جاز تعبير شده، بسيار بعيد است كه در اين موارد بگويند بهتر اين است كه روزه بگيرد و فديه ندهد، پيداست كه اين تعبيرات به معنای ترخيص بالمعنی الاخص نيست كه جواز طرفين باشد، اين در مقابل اين است كه حرام نيست، اما اينكه واجب هست يا نيست، از عبارات ديگر استفاده میشود و بسياری نيز واجب میدانستند.
پس، میتوان گفت كه مشهور بين اماميه برای شيخ و شيخه و ذو العطاش تحريم صوم است، اما چند نفر از بزرگان نيز قائل به جواز شدهاند و مرحوم آقای خوئی نيز از متن عروه استظهار جواز كرده، مرحوم سيد تعبير میكند كه يجوز بل قد يجب، منتها معنای ديگری احتمال میدادم كه با بطلان صوم به نظر مرحوم سد منافات نداشته باشد، احتمال میدهم كه مرحوم سيد اين را میخواهد بگويد، يک بحث اين است كه روزه صحيح هست يا نيست، ممكن است مرحوم سيد روزه را برای شيخ و شيخه صحيح نداند، اما ممكن است كه افطار الزامی نداشته باشد، افطار ترك الصوم نيست، افطار مانند اكل و شرب است، اكل و شرب جايز است اما روزه نگرفتن جايز نباشد، مرحوم سيد افطار را میگويد قد يجب كه استفاده میشود كه در بسياری از موارد افطار اشكالی ندارد و احياناً واجب میشود، ممكن است كه مرحوم سيد با مشهور موافق باشد و روزه را باطل بداند منتها لازم نيست كه اكل و شرب كند، به دليل اينكه امر ندارد، روزه او باطل است اما میتواند با ديگران همراهی كند و اكل و شرب نكند، قائلين به بطلان نيز امساک را اشكال نمیكنند، صوم را اشكال میكنند، مرحوم آقای خوئی از اين استظهار كرده كه ايشان صوم را صحيح میداند.
حالا ببينيم دليل چيست، اجماع كه وجود ندارد، مرحوم صاحب حدائق به تبع تفسير صافی آيه شريفه را اينگونه معنا كرده كه در آيه شريفه «و علی الذين يطيقونه فدية و من تطوع خيراً فهو خير له و أن تصوموا خير لكم»، «و أن تصوموا خير لكم» به «و علی الذين يطيقونه فدية» مربوط است و مراد اين است كه برای كسانی كه روزه برای آنها حرجی است، افطار جايز است و فديه میدهند، اما اينها مورد خطاب قرار گرفتهاند كه بهتر است روزه بگيريد، مرحوم آقا رضی شارح دروس نيز همينطور معنا كرده و مرحوم محقق اردبيلی نيز از سنیها، از كشاف و بيضاوی نقل میكند كه آنها نيز اينگونه معنا كردهاند و اين معنا را قبول میكند و میگويد ممكن است كه اين را بگوئيم و ظاهر اصحاب نيز چنين است و قبل از آن نيز میگويد كه ظاهر اين است كه صوم اينها جايز باشد.
اما مرحوم آقای خوئی میفرمايد كه اين آيه درست معنا نشده و اين خلاف ظاهر آيه است، آيه میخواهد به اصل مطلب اشاره كند، آيه اول میفرمايد ای اهل ايمان وظيفه شما روزه گرفتن است و بعد میفرمايد اگر مريض يا مسافر شديد، وظيفه شما روزه قضا است و تكليف كسی كه حرجی است، فديه است، بعد میفرمايد به شما كه دستور روزه داديم، بر شما سنگين نيايد، به خاطر اينكه خير شما در همين است و روزه گرفتن به مصلحت شما است، اين ناظر به دسته سوم نيست كه وظيفه آنها فديه است و به دسته اول و دوم ناظر است كه وظيفه آنها روزه ماه مبارک رمضان و روزه قضاء آن است، به اينها میفرمايد اين دستورات به مصلحت شما است، ظاهر آيه اين است، اگر درباره الذين يطيقونه بود، با خطاب تعبير نمیشد و میفرمود و علی الذين يطيقونه فديه و أن يصوموا خير لهم.
البته اين كه ايشان میفرمايد، در تعبيرات باب التفات در بعضی موارد هست و بسيار طبيعی و بعضاً بسيار زيبا است، فرضاً كسی كه با بزرگی صحبت میكند، میگويد حضرت آيت الله هر چه امر كنند، همان عملی خواهد شد، اين الان خطاب نيست، اما بعد خطاب میكند و میگويد حضرت آيت الله بفرمائيد كه ما چه بايد بكنيم، اين هيچ ركاكت عرفی ندارد، آيه قران اول میفرمايد سپاس برای حق تعالی است و بعد میگويند ای پروردگار از تو ياری میجوئيم، اين هيچ عيبی ندارد، اما اينكه خطاب كنيم و بگوئيم ای زيد وظيفه تو اين است و وظيفه برادر تو آن است و وظيفه خواهر تو آن است و تو بايد چنان كنی، نمیتوانيم بگوئيم كه خطاب «تو» به برادر يا خواهر است، اينجا میفرمايد ای اهل ايمان بايد روزه بگيريد، اگر عدهای از شما مريض يا مسافر هستند، روزه را بعداً قضا كنند و اشخاصی كه روزه برای آنها حرجی است يعنی منكم، در كلام مرحوم آقای خوئی اين نيست اما مراد منكم است و نمیخواهد از الذين آمنوا تجاوز كند كه بقيه آيه درباره اهل ايمان نباشد، همه اين فقرات آيه درباره اهل ايمان است، میفرمايد اگر در ميان شما مانند شيخ و شيخه باشد كه روزه بر آنها حرجی است، فديه بدهند، اينكه مراد از تعبير و روزه گرفتن تو خير است، دستهای باشد كه آخر ذكر شده، بسيار غير طبيعی است، در باب التفات مانند مجازات است كه تعبير مرحوم آقای آخوند اين است كه در مجازات قبول طبع لازم است، اينطور چيزها را طبع قبول نمیكند و استنكار میكند اما در اياك نعبد و اياك نستعين طبع قبول میكند، لذا مرحوم آقای خوئی میفرمايد اين به اصل روزهای كه تشريع شده مربوط است و به اهل ايمان میفرمايد روزه را كه برای شما تشريع كرديم، برای شما خيلی خوب است، به نظر میرسد كه حق با مرحوم آقای خوئی است، و علاوه، ظاهر تعبير «و الذين يطيقونه فديه» وجوب تعيينی است، مرحوم آقای خوئی اين را نيز دارد، اين قسمت را كه میخواهم عرض كنم، ايشان ندارد، اما گاهی امر است، در بسياری از موارد مانند «اذا حللتم فاصطادوا» امر در مقام توهم حظر ظهور ندارد، اما اگر میفرمود و اذا حللتم فعليكم الاصطياد، ديگر ترخيص نيست و تعبير با «علی» به معنای اين است كه وطيفه داريد اين كار را انجام دهيد، اينجا با «علی» تعبير شده و فرموده «و علی الذين يطيقونه فدية»، استحباب خلاف ظاهر اين تعبير است.
(سؤال و پاسخ استاد دام ظله) : نسبت به فديه حكم علائی است و نسبت به روزه علائی نيست.
«و آخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمين»