السبت 05 جُمادى الآخرة 1446 - شنبه ۱۷ آذر ۱۴۰۳


كتاب صوم/سال دوم 89/07/10

باسمه تعالي

كتاب صوم/سال دوم: شماره 369 تاریخ: 89/07/10

بحث در موارد عدم وجوب روزه ماه مبارک رمضان بود. در اين جلسه، استاد دام ظله، در مسئله جواز افطار برای شيخ و شيخه و پرداخت فديه و مقدار و نوع آن، بحث جواز صوم با حرج برای شيخ و شيخه را پی می‏گيرند.

عرض شد كه مرحوم صاحب جواهر و بعد مرحوم آقای خوئی می‏فرمايند كه معظم اصحاب به جواز صوم با حرج برای پيرمرد و پيرزن و ذو العطاش قائل نيستند و می‏گويند كه اينها متعيناً بايد افطار كنند و فديه بدهند و مرحوم صاحب جواهر می‏فرمايد كه فقط مرحوم صاحب حدائق جواز را قائل شده، اما عرض كردم كه قائل منحصر به مرحوم صاحب حدائق نيست، مرحوم فيض در صافی و مرحوم آقا رضی شارح دروس، برادر مرحوم آقا جمال خوانساری، و مرحوم محقق اردبيلی كه به ظاهر اصحاب نسبت می‏دهد، اينها قائل شده‏اند كه اين روزه صحيح است، و عبائر عده‏ای از فقهاء را نقل كردم كه مرحوم آقای خوئی ظهور اينها را در جواز و عدم وجوب قبول دارد.

در مقابل، كسانی هستند كه صريحاً يا ظاهراً تصريح كرده‏اند كه صوم با حرج برای شيخ و شيخه جايز نيست ؛ و اين ظاهر الاصحاب كه مرحوم محقق اردبيلی فرموده، به نظر می‏رسد كه اشكال دارد، مرحوم شيخ بهائی در اثنی عشريات و جامع عباسی صريح در اين مطلب است، می‏گويد از چند دسته روزه صحيح نيست و تصريح دارد كه پيرمرد و ذو العطاش از اين قبيل هستند، البته مرحوم شيخ بهائی قبل از مرحوم محقق اردبيلی نيست، جامع عباسی را بعد از مرحوم محقق اردبيلی نوشته، يک نحوه معاصرتی داشته و يک نحوه تأخری نيز دارد، سی و هفت سال و نيم بعد از مرحوم محقق اردبيلی فوت كرده، وفات مرحوم اردبيلی فی الالف الا السبعة، در صفر 993 وفات كرده و مرحوم شيخ بهائی در شوال 1030 وفات كرده و جامع عباسی را در اواخر عمر نوشته و ناقص مانده، بالاخره متأخر است و كلام مرحوم اردبيلی به متقدم بر خودش ناظر است، گمان می‏كنم اينكه می‏گويد ظاهر الاصحاب چنين است، استفاده‏ای است كه از منتهی كرده، به خاطر اينكه گويا منتهی كتاب درسی او بوده و آن را تدريس می‏كرده، در اول مطالب اول مطلب منتهی را نقل می‏كند و پيرامون آن بحث می‏كند، پيداست كه مرجع او بوده، آنجا نوشته «جاز لهما الافطار اجماعاً»، به هر حال، مرحوم شيخ بهائی صريحاً فرموده كه جايز نيست. اشخاص ديگری نيز ظاهر كلمات آنها اين است ؛ مؤلف فقه الرضا كه از قدمای اصحاب است، می‏گويد «عليهم الافطار»، در ظهور اين در وجوب ترديدی نيست. مختلف عين همين تعبير فقه الرضا را از رساله مرحوم علی بن بابويه نقل می‏كند. مرحوم صدوق در مقنع نيز «عليه» دارد. در مقنعه تعبير «وسعهما الافطار» دارد كه ممكن است كسی گمان كند كه مراد جواز است، اما در جائی تعبير كرده كه گمان نمی‏كنم كسی قائل به جواز باشد، می‏گويد «يمرضهما أو يضرهما ضرراً بيناً وسعهما الافطار». مرحوم علاء الدين حلبی در اشارة السبق می‏گويد از شرائط وجوب صوم «الصحة من مرض أو سفر يوجبان الفطر». مرحوم مجلسی اول در روضة المتقين كه شرح عربی من لا يحضر است، درباره روايت محمد بن مسلم كه لا حرج دارد و اينها می‏گويند ظاهر آن الزام نيست و ترخيص است، می‏گويد «حمل علی الوجوب»، يعنی اصحاب اين را بر وجوب حمل كرده‏اند، گويا خودش ترديد داشته است، و در لوامع صاحب قرانی كه شرح فارسی من لا يحضر است، می‏گويد «الاحوط الافطار»، اين تعبيرات هست. از طرفی ديگر تعبيرات ديگری هست كه آنها نيز ظهور دارد، مرحوم شيخ طوسی در اقتصاد می‏فرمايد شيخ و شيخه و ذو العطاش «عليهم الكفارة»، نگفته كه اگر افطار كردند، بر آنها كفاره هست، علی وجه الاطلاق فرموده كه وظيفه آنها پرداخت كفاره است. مختلف می‏گويد «وجبت الكفاره اجماعاً»، در فرض افطار نيست و دعوای اجماع نيز دارد. دروس نيز می‏گويد بر شيخ و شيخه فديه واجب است. مرحوم ابن فهد در مقتصر می‏گويد «صار فرضيهما الاطعام». در موارد بسيار زياد ديگر كه اكثريت است و شايد در سی كتاب ديگر باشد، امر به افطار هست كه ظاهر در وجوب افطار است، در مراسم و نهايه و الجمل و العقود و غنيه و اصباح و اشارة السبق و شرايع و نافع و معتبر و جامع يحيی بن سعيد و قواعد و لمعه و اقتصاد و مبسوط مرحوم شيخ و تبصره مرحوم علامه و ارشاد و تلخيص مرحوم علامه و مختلف و دروس و كشف الرموز و مهذب البارع و جامع المقاصد و كفايه مرحوم سبزواری و مفاتيح و وسائل و مرآت و كتاب‏های ديگر هست، كتبی كه يفطر دارد كه ظاهر در امر است، اين تعبيرات نيز در آنها هست.

(سؤال و پاسخ استاد دام ظله) : اينكه اين را در مرحله بعد ذكر كردم، برای خاطر اين است، اما يفطر می‏گويد، اشخاص افطار می‏كنند و كفاره می‏دهند، اين تعبير را كه در مرحله بعد و در آخر ذكر كردم، به خاطر اين است كه تأملی در آن بود، در مواردی كه اگر زن روزه بگيرد، بر خودش يا بر بچه خود خائف است، در اين موارد يفطر يا جاز تعبير شده، بسيار بعيد است كه در اين موارد بگويند بهتر اين است كه روزه بگيرد و فديه ندهد، پيداست كه اين تعبيرات به معنای ترخيص بالمعنی الاخص نيست كه جواز طرفين باشد، اين در مقابل اين است كه حرام نيست، اما اينكه واجب هست يا نيست، از عبارات ديگر استفاده می‏شود و بسياری نيز واجب می‏دانستند.

پس، می‏توان گفت كه مشهور بين اماميه برای شيخ و شيخه و ذو العطاش تحريم صوم است، اما چند نفر از بزرگان نيز قائل به جواز شده‏اند و مرحوم آقای خوئی نيز از متن عروه استظهار جواز كرده، مرحوم سيد تعبير می‏كند كه يجوز بل قد يجب، منتها معنای ديگری احتمال می‏دادم كه با بطلان صوم به نظر مرحوم سد منافات نداشته باشد، احتمال می‏دهم كه مرحوم سيد اين را می‏خواهد بگويد، يک بحث اين است كه روزه صحيح هست يا نيست، ممكن است مرحوم سيد روزه را برای شيخ و شيخه صحيح نداند، اما ممكن است كه افطار الزامی نداشته باشد، افطار ترك الصوم نيست، افطار مانند اكل و شرب است، اكل و شرب جايز است اما روزه نگرفتن جايز نباشد، مرحوم سيد افطار را می‏گويد قد يجب كه استفاده می‏شود كه در بسياری از موارد افطار اشكالی ندارد و احياناً واجب می‏شود، ممكن است كه مرحوم سيد با مشهور موافق باشد و روزه را باطل بداند منتها لازم نيست كه اكل و شرب كند، به دليل اينكه امر ندارد، روزه او باطل است اما می‏تواند با ديگران همراهی كند و اكل و شرب نكند، قائلين به بطلان نيز امساک را اشكال نمی‏كنند، صوم را اشكال می‏كنند، مرحوم آقای خوئی از اين استظهار كرده كه ايشان صوم را صحيح می‏داند.

حالا ببينيم دليل چيست، اجماع كه وجود ندارد، مرحوم صاحب حدائق به تبع تفسير صافی آيه شريفه را اينگونه معنا كرده كه در آيه شريفه «و علی الذين يطيقونه فدية و من تطوع خيراً فهو خير له و أن تصوموا خير لكم»، «و أن تصوموا خير لكم» به «و علی الذين يطيقونه فدية» مربوط است و مراد اين است كه برای كسانی كه روزه برای آنها حرجی است، افطار جايز است و فديه می‏دهند، اما اينها مورد خطاب قرار گرفته‏اند كه بهتر است روزه بگيريد، مرحوم آقا رضی شارح دروس نيز همينطور معنا كرده و مرحوم محقق اردبيلی نيز از سنی‏ها، از كشاف و بيضاوی نقل می‏كند كه آنها نيز اينگونه معنا كرده‏اند و اين معنا را قبول می‏كند و می‏گويد ممكن است كه اين را بگوئيم و ظاهر اصحاب نيز چنين است و قبل از آن نيز می‏گويد كه ظاهر اين است كه صوم اينها جايز باشد.

اما مرحوم آقای خوئی می‏فرمايد كه اين آيه درست معنا نشده و اين خلاف ظاهر آيه است، آيه می‏خواهد به اصل مطلب اشاره كند، آيه اول می‏فرمايد ای اهل ايمان وظيفه شما روزه گرفتن است و بعد می‏فرمايد اگر مريض يا مسافر شديد، وظيفه شما روزه قضا است و تكليف كسی كه حرجی است، فديه است، بعد می‏فرمايد به شما كه دستور روزه داديم، بر شما سنگين نيايد، به خاطر اينكه خير شما در همين است و روزه گرفتن به مصلحت شما است، اين ناظر به دسته سوم نيست كه وظيفه آنها فديه است و به دسته اول و دوم ناظر است كه وظيفه آنها روزه ماه مبارک رمضان و روزه قضاء آن است، به اينها می‏فرمايد اين دستورات به مصلحت شما است، ظاهر آيه اين است، اگر درباره الذين يطيقونه بود، با خطاب تعبير نمی‏شد و می‏فرمود و علی الذين يطيقونه فديه و أن يصوموا خير لهم.

البته اين كه ايشان می‏فرمايد، در تعبيرات باب التفات در بعضی موارد هست و بسيار طبيعی و بعضاً بسيار زيبا است، فرضاً كسی كه با بزرگی صحبت می‏كند، می‏گويد حضرت آيت الله هر چه امر كنند، همان عملی خواهد شد، اين الان خطاب نيست، اما بعد خطاب می‏كند و می‏گويد حضرت آيت الله بفرمائيد كه ما چه بايد بكنيم، اين هيچ ركاكت عرفی ندارد، آيه قران اول می‏فرمايد سپاس برای حق تعالی است و بعد می‏گويند ای پروردگار از تو ياری می‏جوئيم، اين هيچ عيبی ندارد، اما اينكه خطاب كنيم و بگوئيم ای زيد وظيفه تو اين است و وظيفه برادر تو آن است و وظيفه خواهر تو آن است و تو بايد چنان كنی، نمی‏توانيم بگوئيم كه خطاب «تو» به برادر يا خواهر است، اينجا می‏فرمايد ای اهل ايمان بايد روزه بگيريد، اگر عده‏ای از شما مريض يا مسافر هستند، روزه را بعداً قضا كنند و اشخاصی كه روزه برای آنها حرجی است يعنی منكم، در كلام مرحوم آقای خوئی اين نيست اما مراد منكم است و نمی‏خواهد از الذين آمنوا تجاوز كند كه بقيه آيه درباره اهل ايمان نباشد، همه اين فقرات آيه درباره اهل ايمان است، می‏فرمايد اگر در ميان شما مانند شيخ و شيخه باشد كه روزه بر آنها حرجی است، فديه بدهند، اينكه مراد از تعبير و روزه گرفتن تو خير است، دسته‏ای باشد كه آخر ذكر شده، بسيار غير طبيعی است، در باب التفات مانند مجازات است كه تعبير مرحوم آقای آخوند اين است كه در مجازات قبول طبع لازم است، اينطور چيزها را طبع قبول نمی‏كند و استنكار می‏كند اما در اياك نعبد و اياك نستعين طبع قبول می‏كند، لذا مرحوم آقای خوئی می‏فرمايد اين به اصل روزه‏ای كه تشريع شده مربوط است و به اهل ايمان می‏فرمايد روزه را كه برای شما تشريع كرديم، برای شما خيلی خوب است، به نظر می‏رسد كه حق با مرحوم آقای خوئی است، و علاوه، ظاهر تعبير «و الذين يطيقونه فديه» وجوب تعيينی است، مرحوم آقای خوئی اين را نيز دارد، اين قسمت را كه می‏خواهم عرض كنم، ايشان ندارد، اما گاهی امر است، در بسياری از موارد مانند «اذا حللتم فاصطادوا» امر در مقام توهم حظر ظهور ندارد، اما اگر می‏فرمود و اذا حللتم فعليكم الاصطياد، ديگر ترخيص نيست و تعبير با «علی» به معنای اين است كه وطيفه داريد اين كار را انجام دهيد، اينجا با «علی» تعبير شده و فرموده «و علی الذين يطيقونه فدية»، استحباب خلاف ظاهر اين تعبير است.

(سؤال و پاسخ استاد دام ظله) : نسبت به فديه حكم علائی است و نسبت به روزه علائی نيست.

«و آخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمين»