الاثنين 07 جُمادى الآخرة 1446 - دوشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۳


مال و جانم فدای أعلی حضرت، ولی دین، مال خودم

مال و جانم فدای أعلی حضرت، ولی دین، مال خودم

سید محمدحسین خاتون آبادی امام جمعه اصفهان و نوه بلافصل و شاگرد مرحوم مجلسی بود.

اولین امام جمعه تهران سید مهدی خاتون آبادی، از نواده های مرحوم مجلسی و سید محمدحسین خاتون آبادی است.

پس از سید مهدی، اخوی زاده اش سید ابوالقاسم، امام جمعه تهران شد، چون سید مهدی فرزند نداشت.. پس از وفات سید ابوالقاسم فرزندش سید زین العابدین که به بلوغ نرسیده بود، امام جمعه شد. البته چون بالغ نبود، امام جمعة تشریفاتی بود و شخص دیگری از بیتشان به نیابت امامت جمعه را بر عهده داشت تا وی به بلوغ برسد. آسید ابوالقاسم ملّا بود ولی آسید زین العابدین چنین نبود.

حاج آقا یحیی عابدی از مرحوم آقای بهبهانی نقل می کرد:

وقتی آسید ابوالقاسم امام جمعه بیمار شد، ناصرالدین شاه به عیادتش آمد. آسید ابوالقاسم که در بستر بیماری افتاده بود، تصمیم می گیرد درباره فرزند صغیرش آسید زین العابدین به ناصرالدین شاه سفارش کند، ولی همین که خواست خواسته اش را مطرح کند، با خود فکر کرد: منِ سید اولاد پیغمبر به شاه متوسل شوم؟ لذا پیشیمان شد و امر فرزندش را به خداوند واگذار کرد.

آقای بهبهانی می فرمود: به برکت این توکّل، بعد از وفات آسید ابوالقاسم، همین آسید زین العابدین که معروفیت علمی نداشت، بسیار محترم شد، به گونه ای که هیچ مجلس فاتحة مهمی در تهران ختم پیدا نمی کرد مگر اینکه باید وی اجازة ختم بدهد. شنیدم تمام علمای بزرگ تهران از جمله میرزا آشتیانی حتّی در منزل ایشان زیر دست او می نشستند، به استثنای حاج ملّا علی کنی.

آسید زین العابدین چند پسر داشت: یکی از پسرهایش آسید ابوالقاسم امام جمعه بود که در جریان مشروطه جزء مستبدین بود و او را از منصبش عزل کردند و آسید محمد پسر دیگر آسید زین العابدین را به جای او به عنوان امام جمعه منصوب کردند.

در زمان رضاخان در ماجرای کشف حجاب ابتدا به سراغ آسید محمد امام جمعه می روند تا او در مجلس جشن کشف حجاب شرکت کند. شنیدم یکی از نزدیکان آسید محمد-که نمی خواهم نام او را ذکر کنم – به دستگاه شاه وعده داد که من او را در مجلس جشن حاضر می کنم. اگر آسید محمد که از جهت عنوان عالم درجه اوّل تهران بود، می پذیرفت در مجلس جشن شرکت کند، قهراً بعضی دیگر هم ملحق می شدند.

نقل می کنند: آسید محمد در پاسخ گفته بود: من سه چیز دارم: مال، جان و دین. مال و جانم فدای أعلی حضرت، ولی دین، مال خودم است.