مباهله برگ زرینی دیگر…
شبهۀ تفسیر المنار در تطبيق «نساءنا» در آيۀ مباهله بر حضرت زهرا (س)
و پاسخ آیه الله شبیری زنجانی(حفظه الله)
«فمن حآجک من بعد ما جآءک من العلم فقل تعالو ندع ابناءنا وابناء کم و نساءنا و نساءکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنه الله علی الکذبین » (سوره آل عمران/ آیه 61)
24 ذي الحجّه، سالروز مباهله پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله با مسيحيان نجران است كه در سال دهم هجري روي داد. ،رویدادی که در حقیقت تبلور دوباره غدیر خم بوده و اثر آن محدود به حادثه مباهله نبوده بلکه دامنه آن از وجودِ نشانه هاى پیامبرى رسول خدا در انجیل تا فضیلت و حقانیت و عصمتِ اهل بیت پیامبر است.به همین دلیل جریان مباهله از مهمترین حوادثى است که در دورانِ رسول خدا (ص) اتفاق افتاد.
لفظ (مباهله) در اصل از مادة «بهل» بر وزن «اهل» به معناي رها كردن است، به همين جهت هنگامي كه حيوان را، به حال خود واگذارند، و پستان آن را براي جلوگيري از نوشيدن نوزادش در كيسه قرار ندهند به آن حيوان «باهل» ميگويند، و «ابتهال» در دعا به معناي تضرع و واگذاري كار بر خدا است، و گاه اين واژه را به معناي «هلاكت و لعن و دوري از خدا» معني كردهاند، آن نيز به خاطر رها كردن و واگذار نمودن بنده به جاي خويش و خروج از سايه لطف خدا است .( راغب اصفهاني، حسين، ، ص 63).
در روز مباهله ، سال دهم هجری، رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله همراه حضرت علی، حضرت فاطمه، امام حسن و امام حسین علیهم السّلام در نقطهاى خارج از شهر که بعدها در آن جا مسجدی ساختند و امروزه به نام مسجد مباهله معروف است با هیئت نمایندگى نصارای نجران [1]بنابر مباهله گذاشتند؛ لیکن نجرانیان عقب نشینی کردند و با پیامبر صلّى اللَّه علیه وآله مصالحه نمودند .( شیخ مفید ،الارشاد ، ج 1ص 166)
هر چند به قول برخى نیز در روز یاد شده حضرت على علیه السّلام در حال رکوع انگشتر خویش را صدقه داد.( کشف الغطاء ج۳، ص۲۸۵).
به تصریح غالب مفسران شیعه و سنی، آیه ی مباهله در حق اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شده و پیامبر تنها کسانی را که همراه خود به میعادگاه برد فرزندانش حسن و حسین علیها السلام و دخترش فاطمه علیها السلام و علی علیه السلام بودند، بنابراین منظور از «اَبْناءَنا» در آیه منحصراً «حسن و حسین» علیهما السلام هستند، همانطور که منظور از «نِساءَنا» فاطمه علیها السلام، و منظور از «اَنْفُسَنا» تنهاعلی علیه السلام بوده است و احادیث فراوانی در این زمینه نقل شده است.
مرحوم قاضی نورالله شوشتری، در جلد سوم احقاق الحق، می گوید: مفسران در این مساله اتفاق نظر دارند که «ابنائنا» اشاره به حسن و حسین و «نسائنا» اشاره به فاطمه(س) و «انفسنا» اشاره به علی(ع) است. سپس در پاورقی همین کتاب نام شصت نفر از بزرگان اهل سنت را نقل می کند که گفته اند: آیه مباهله در مورد اهل بیت(علیهم السلام) نازل شده است. از جمله شخصیتهایی که این مطلب از آنها نقل شده عبارتنداز:
1- مسلم در کتاب صحیح، ج 2، ص 448.
2- احمد بن حنبل در مسند، ج 1، ص 185.
3- حاکم در مستدرک، ج 3، ص 150.
4- واحدی نیشابوری در اسباب النزول، ص 68.
5- ابن اثیر در جامع الاصول، ج 9، ص 470.
6- ابن جوزی در تذکره الخواص، ص 23.
7- زمخشری در کشاف، ج 1، ص 370.
8- ابن حجرعسقلانی در الاصابه، ج 2، ص 509.
9- ابن صباغ مالکی در فصول المهمه، ص 120.
10- قرطبی در الجامع لاحکام القرآن، ج 4، ص 140.
در کتاب های روایی شیعه نیز این مساله جایگاهی خاص دارد. تنهابه یک نمونه از آن اکتفا می کنیم.
امام رضا(ع) در جلسه بحثی که در دربار مامون تشکیل شده بود،فرمود:
«خداوند پاکان بندگان خود را در آیه مباهله مشخص ساخته است…; این مزیتی است که هیچ کس در آن بر اهل بیت(علیهم السلام) پیشی نگرفته; فضلیتی است که هیچ انسانی به آن نرسیده وشرفی است که قبل از آن هیچ کس از آن بر خور دار نبوده است.»
ولی بعضی از مفسران اهل تسنن که کاملاً در اقلیت هستند کوشیده اند که ورود احادیث را در این زمینه انکار کنند، مثلاً شیخ محمد عبده در تفسیر «المنار» در ذیل آیه می گوید: «این روایات همگی از طرق شیعه است، و هدف آنها مشخص است، و آنها چنان در نشر و ترویج این احادیث کوشیده اند که موضوع را، حتی بر بسیاری از دانشمندان اهل تسنن مشتبه ساخته اند»!!
بررسی مدعای شیخ محمد عبده :
محمد رشيد رضا به نقل از شيخ محمد عبده در ذيل آيۀ مباهله در تفسير «المنار» مىگويد «روايات بر اين اتّفاق دارند كه پيامبر اكرم (ص) براى مباهله حضرت على (عليه السلام) و فاطمه (سلام الله عليها) و حسنين (عليهما السلام) را همراه آوردند. ولى اين روايات ساخته و پرداختۀ شيعيان است كه مراد از (نِساءَنا) را فاطمه (ع) و مراد از (انفسنا) را على (ع) مىدانند و آنها را در ميان اهل سنت رايج و شايع ساختهاند. اما اصولًا چنين معنايى قابل انطباق بر آيه نيست. زيرا كلمۀ «نِساءَنا» که به صورت مضاف ذکر شده، هيچ فرد عربى در مورد دختر خود به كار نمىبرد، به خصوص آن كه خود داراى همسرانى نيز باشند.
پاسخ آیه الله العظمی شبیری زنجانی (مدظله العالی) به صاحب المنار:
در پاسخ به این ادعا، حضرت آیه الله شبیری زنجانی در کتاب بحث نکاح ، چنین پاسخ می دهند :
در پاسخ به استدلال فوق بايد گفت كه در يازده آيۀ ديگر در قرآن كريم از جمله در همين آيۀ مباهله به استناد روايات، (نساء) مضاف در غير معناى ازواج به كار رفته است از جمله در شش آيۀ مربوط به داستان حضرت موسى (ع) كه مربوط به قتل پسران توسط فرعون و زنده نگاه داشتن دختران بنى اسرائيل مىباشد؛ اين آيات عبارتند از:
«يُذَبِّحُونَ أَبْناءَكُمْ وَ يَسْتَحْيُونَ نِساءَكُمْ» بقره: 187، «يُقَتِّلُونَ أَبْناءَكُمْ وَ يَسْتَحْيُونَ نِساءَكُمْ» بقره: 223 «وَ يُذَبِّحُونَ أَبْناءَكُمْ وَ يَسْتَحْيُونَ نِساءَكُمْ» ) نساء: 15 «سَنُقَتِّلُ أَبْناءَهُمْ وَ نَسْتَحْيِي نِساءَهُمْ» نساء: 23 ).در تمامى اين آيات مراد از (نساء) قطعاً ازواج نيست و اضافۀ زوجيت مراد نيست، بلكه مراد اناث يا دختران مىباشد.
هم چنين مراد از (نساء) در آيۀ شريفۀ «وَ اصْطَفاكِ عَلىنِساءِ الْعالَمِينَ» (در بارۀ حضرت مريم) زنهاى شوهر دار نيست، بلكه معناى آيه تقدّم مريم (ع) بر تمامى زنان مىباشد. در آيۀ شريفۀ «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ …» نيز مراد از نساء المؤمنين تنها زنان همسردار نيست.
بنابراين نمىتوان گفت كه (نساء) مضاف در قرآن كريم همواره به معناى ازواج بكار رفته است.
پاسخ حلّى:
در واقع عبده مرتكب خلطى شده است. توضيح مطلب چنين است: در اضافه به عام، گاه مضاف اليه به نحو عام افرادى و موضوع به طور انحلالى لحاظ مىشود، مانند «نِساؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ» كه در آن حكم مذكور در آيه بر نساء هر يك از افراد يعنى زيد، عمرو، بكر و … به صورت انحلالى بار شده است. ولى گاه مضاف اليهِ عام، انحلالى نيست، بلكه عام مجموعى است و در واقع واحدِ ذو أجزاء مىباشد. اضافۀ مزبور از نوع اضافۀ جزء به كل است كه بسيار رايج نيز هست مانند دست زيد.
حال در ما نحن فيه اگر مباهله ميان دو شخص معين بود، مثلًا گفته شده بود كه تو زن خود را بياور و من هم زن خود را مىآورم، در اين صورت اضافۀ زن به شخص قطعاً معناى زوجيت داشت. ولى در اينجا مباهله ميان دو شخص نيست، بلكه مباهله و مقابله در واقع ميان دو مكتب و دو عقيده است (اسلام و نصرانيت) و تناسب حكم و موضوع نيز در اينجا اقتضا ندارد كه حكم انحلالى باشد (بر خلاف مورد «نِساؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ»). بلكه بر عكس تقابل مذكور مىرساند كه حكم انحلالى نيست. به عبارت ديگر مراد آيه شريفه اين است كه زنانى كه به ما به عنوان يك مكتب و عقيده انتساب دارند و نيز زنان منسوب به عقيدۀ مقابل دعوت شوند، نه مثلًا زوجۀ فرد فردِ مسلمانان و نصارى. هم چنين مسلّم است كه مراد آيه تمام زنان متعلق به مكتب و آيين اسلام (نا) نبوده، بلكه زنان ممتاز و برگزيده مراد بوده است.
بنابراين سخن عبده و حمل «نساءنا» در آيۀ شريفه بر ازواج نه با مصطلح قرآنى (در بارۀ نساء) سازگار است و نه با تحليل آيه مىسازد و به علاوه با واقعيت مسلّم تاريخى در روايات بسيارى كه خود اهل سنت هم ذكر كردهاند، تنافى دارد.
در واقع، اين انحراف وى ناشى از انحراف در عقيده و دور افتادن از مذهب حق و طريق قويم شيعه و در نتيجه محروم شدن از اين نعمت بزرگ الهى است.(کتاب النکاح ،زنجانى ج1، ص: 273)
برخی از اعمال روز مباهله :
مستحب است در این روز به هر اندازه که مىخواهد نماز بگزارد و پس از هر دو رکعت، هفتاد بار استغفار کند و دعای وارد شده را بخواند .روزه گرفتن، غسل کردن ، نیز در این روز مستحب می باشد .
[1] -تاریخ اسلام بخوبى گواه این حقیقت است که موضع مشرکان و یهود نسبت به مسلمانان بسیار خشن، و موضع مسیحیان را نرم و ملایم می باشد . زیرا در بسیارى از صحنه هاى نبردهاى ضد اسلامى، یهود بطور مستقیم یا غیر مستقیم دخالت داشتند و از هر گونه كار شكنى و دشمنى خود دارى نمى كردند، افراد بسیار كمى از آنها به اسلام گرویدند، در حالى كه در غزوات اسلامى، كمتر مسلمانان را مواجه با مسیحیان مى بینیم و نیز افراد زیادى از آنها را مشاهده مى كنیم كه به صفوف مسلمین پیوستند. سپس قرآن دلیل این تفاوت روحیه و خط مشى اجتماعى را طى چند جمله ی بیان كرده، مى گوید:” مسیحیان معاصر پیامبر ص امتیازاتى داشتند كه در یهود نبود.=
= نخست اینكه: در میان آنها جمعى دانشمند بودند كه به اندازه دانشمندان دنیاپرست یهود در كتمان حقیقت كوشش نداشتند (ذلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ) و نیز در میان آنها جمعى تاریك دنیا بودند كه درست در نقطه مقابل حریصان یهود گام برمى داشتند، هر چند گرفتار انحرافاتى بودند ولى باز در سطحى بالاتر از یهود قرار داشتند (و رهبانا). بسیارى از آنها در برابر پذیرش حق خاضع بودند و تكبرى از خود نشان نمى دادند، در حالى كه اكثریت یهود به خاطر اینكه خود را نژاد برتر مى دانستند، از قبول آئین اسلام كه از نژاد یهود برنخاسته بود سر باز مى زدند (و انهم لا یستكبرون). به علاوه جمعى از آنان (همانند همراهان جعفر و جمعى از مسیحیان حبشه) هنگامى كه آیات قرآن را مى شنیدند، اشك شوق از دیدگانشان بخاطر دست یافتن به حق سرازیر مى شد (وَ إِذا سَمِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرى أَعْیُنَهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ). و با صراحت و شهامت و بى نظرى صدا مى زدند: پروردگارا! ما ایمان آوردیم، ما را از گواهان حق و همراهان محمد ص و یاران او قرار ده (یَقُولُونَ رَبَّنا آمَنَّا فَاكْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدِینَ).
آنها بقدرى تحت تاثیر آیات تكان دهنده این كتاب آسمانى قرار مى گرفتند كه مى گفتند:” چگونه ممكن است ما به خداوند یگانه و حقایقى كه از طرف او آمده است ایمان نیاوریم در حالى كه انتظار داریم ما را در زمره جمعیت صالحان قرار دهد” (وَ ما لَنا لا نُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ ما جاءَنا مِنَ الْحَقِّ وَ نَطْمَعُ أَنْ یُدْخِلَنا رَبُّنا مَعَ الْقَوْمِ الصَّالِحِینَ). البته همانطور كه در بالا اشاره كردیم، این مقایسه بیشتر درباره یهود و مسیحیان معاصر پیامبر اسلام ص است، زیرا یهود با اینكه داراى كتاب آسمانى بودند، بخاطر دلبستگى بیش از اندازه به مادیات، در صف مشركانى قرار گرفته بودند كه از نظر مذهبى با آنها هیچ وجه اشتراكى نداشتند، در حالى كه در ابتدا، یهودیان مبشران اسلام محسوب مى شدند و انحرافاتى همانند تثلیث و غلو مسیحیت را نداشتند، اما دنیا پرستى شدید آنها را به كلى از حق بیگانه كرد، در حالى كه مسیحیان آن عصر چنین نبودند.(دائره المعارف طهور قسمت سیره پیامبر اکرم ص )