مدیریت غضب؛ دستور کلیدی پیامبر (ص)
بسم الله الرحمن الرحیم
ویژه نامه رحلت جانسوز پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)
مدیریت غضب؛ دستور کلیدی پیامبر (ص)
مقدمه
جهاد با نفس، در فرهنگ تربیتی اسلامی، از مهمترین و کلیدیترین واژههاست که نیل به سعادت ابدی و کامیابی دنیا و آخرت برای انسان مؤمن، جز با این مجاهده میسر نخواهد شد و به همین جهت از آن به جهاد اکبر تعبیر شده است. بدیهی است انسان مجاهد تا در میدان کارزار قوی و نیرومند نباشد، توانایی مبارزه ندارد و محکوم به شکست است و جهاد اکبر، نیرو و قوتی اکبر و سختتر از همه مبارزهها میطلبد.
اشرف مخلوقات و فخر کائنات، حضرت محمد مصطفی ص که خود از سویی مبدع کلیدواژۀ رهاییبخش «جهاد اکبر» است و از سویی دیگر هدف از بعثت خویش را اتمام مکارم اخلاقی معرفی فرموده، در جایگاه ارائه قویترین بستر برای نیرومندی اکثری مجاهدان این جهاد، «خویشتنداری و فروخوردن خشم» را مهمترین عامل دانسته و میفرماید: ألا اخبِرُكُم بِأشَدِّكُم؟ مَن مَلَكَ نفسَهُ عِندَ الغَضَبِ.[1] آيا شما را از قوىترينتان خبر ندهم؟ كسى كه در هنگام خشم، مالک نفس خویش باشد.
نیز وقتی مردى خدمت پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آمد و عرض كرد: اى پيامبر خدا! مرا اندرزى بياموزيد كه آن را به كار بندم. حضرت به او فرمود: انطَلِقْ ولا تَغضَبْ؛ برو و خشمگين مشو. مرد سخن خود را تكرار كرد، پيامبر باز فرمود: برو و خشمگين مشو. اين پرسش و پاسخ سه بار تكرار شد![2] شخص دیگری از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله راهکار در امان ماندن از خشم الهی را خواست، حضرت فرمود: بر هيچ كسی خشم مگير تا از خشم و ناخشنودى خدا ايمن باشى.[3]
همین جایگاه کلیدی برای مدیریت خشم، موجب گردیده که بزرگان دین و اولیای الهی، پیوسته به تبیین این نسخه کلیدی پرداخته، اهمیت این مسئله را گوشزد کنند و با تعبیرات مختلفی بشریت را از گرفتار شدن در این دام نفسانی و شعله سوزان شیطانی بازدارند. در اینجا به بهانه سالروز رحلت جانسوز طبیب و حکیم الهی، فخر کائنات و سرور انبیا، حضرت محمد مصطفی ص، به تبیین این مسئله خطیر در روابط فردی و بین فردی میپردازیم.
اهمیت مدیریت غضب
معلم والارتبه بشر، وجود مبارک امیر المومنین علیهالسلام ضمن تصریح به اینکه خشم، دشمن انسان[4] و تسلّط بر آن سرآمد فضايل است[5] با شدت و جدیت، لزوم کظم غیظ را متذکر ساخته و از زوایای گوناگون اهمیت آن را جلوهگر ساخته است. از دیدگاه آن حضرت، بهترين مالکیت، مالك خشم بودن[6] و بالاترين انسانیت، تسلّط داشتن بر خشم و ميراندن خواهش نفس است[7]. در نظر امیرالمؤمنین ع حاضر جوابترين مردم كسى است كه خشمگين نشود.[8] نه اینکه بلافاصله در عکسالعمل به رفتار دیگران، آتش خشم در کوره جانش افروخته گردد و با قرار گرفتن در کانون رذایل، کنترل خود را از دست داده، بدترین پاسخها را در فعل و قول خویش حواله طرف مقابل نماید! نتیجه چنین مدیریتی، پیروزی در جهاد با نفس و شایستگی حکمرانی بر مملکت وجود خویش است چنانکه حضرت فرمود: بزرگترین فرمانروا بر نفس، كسى است كه خشم خويش را درهم كوبد و خواهش نفس خود را بميراند.[9]
وقتی خشم و غضب، مجمع همه رذایل باشد، روشن است که رام کردن نفس برای کنترل خشم، به اندازه مبارزه با همه رذایل تلاش و مجاهدت میپذیرد و پیروزی بر خشم، فتح فرمانروایی همه بدیها و نیل به قله سعادت و فضیلت است. این مژده شیرینی است که امیرالمؤمنین ع به همه دلواپسان صلاح و فلاح ابدی داده است: دشمنترين دشمن آدمى، خشم و شهوت اوست، پس هر كه بر اين دو مسلط شود، درجهاش بالا رود و به هدفش برسد.[10]
ناراحتی آری؛ عصبانیت هرگز!
توجه به فرق خشم و عصبانیت با ناراحتی بسیار ضروری است. میشود بین همه مهارتهای تربیتی و تأدیبی و اظهار ناراحتی با عصبانیت فرق گذاشت و همه را انجام داد اما عصبانی نشد. حضرت امام علی علیهالسلام: تأدیب و تربیت با عصبانیت امکان پذیر نیست. مشاهده میشود که در فرمایش حضرت اظهار ناراحتی و سکوت و قهر مقطعی و حسابشده نفی نشده و فقط عصبانیت از ریشه نفی و محکوم شده است.
موید این ادعا فرمایش حضرت امام كاظم علیهالسلام است که فرمود: كسى كه از بدى ديدن به خشم نيايد، از خوبى ديدن سپاس نگزارد.[11] علیالقاعده خشم در اینجا باید به معنای ناراحتی باشد چنانکه در روایت دیگری از حضرت، تعبیر اسائه و ناراحتی آمده است: مَن لَم يَجِدْ لِلإساءَةِ مَضَضاً لم يَكُن لِلإحسانِ عِندَهُ مَوقِعٌ؛ كسى كه هرگاه به او بدى شود ناراحتى در خود نيابد، خوبى كردن به او نيز در نظرش ارزشى ندارد.[12]
درهرحال از مجموع گزارشات دینی این نکته کلیدی و طلایی به دست میآید که هیچ جا در روابط عادی بین فردی مؤمنین (مگر موارد استثنا) مجوزی برای عصبانیت داده نشده است، حتی برای یکبار در طول عمر!
غضب؛ شعلۀ شیطان
دلیل مهم بر نفی کلی غضب در روابط عادی بین مؤمنین، آن است که غضب را رفتاری غیرانسانی و شیطانی معرفی کردهاند. به فرموده پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خشم، اخگرى است از شيطان.[13] شیطان بهتصریح آیات قرآنی، از آتش خلق شده و هر چه از او ساطع شود و جدا گردد، نیز عین آتش خواهد بود. بنابر این خشم و غضب نه مثل آتش، بلکه واقعاً خودِ آتش است. آتشی که وقتی فوران کرد همه چیز را میسوزاند و چون اصل این آتش از آتشهای دنیایی نیست، قدرت سوزاندن و تخریب و هلاکت آن نیز قابلمقایسه و سنجش به سوختنهای دنیایی نیست. این آتش نه خانه که خانمان را میسوزاند و اصل و ریشه انسانیت را خاکستر میکند. به همین جهت سیره مبارک حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلم این بود که هر روز از شش چیز به خدا پناه میبردند و علاج واقعه را قبل از وقوع میخواستند و یکی از آن شش چیز، خشم و غضب بود.[14]
وقتی انسان به خاطر امور نفسانی و منافع دنیوی خشمگین شود و این حالت هیجانی، تحت مدیریت و کنترل و ارزیابی عقل قرار نگیرد، نفس انسان دچار تغییر ماهوی شده، آرامش روانی خویش را از دست میدهد و ضمن احتمال ابتلا به جنون آنی و اختلالات روانی، به شخصیتی کاذب مبتلا گشته بسیاری از صفات ظاهری شخصیت و هویت و دیدگاه نسبت به خود و دیگران را از دست میدهد. این خروج از حالت عادی عقلانی، موجب اختلال در تعقل و تفکر وی میشود و زمانی که فرد از تفکر بازماند، مهمترین وجه تمایز خود از حیوان را از دست داده، از دایره انسانیت خارج شده، به راحتی دچار خطا و انحراف میگردد. غضب به راحتی راه شیطان را به سوی انسان باز و به او نزدیک میسازد؛ زیرا ایمان و عقل که دو مانع قوی در برابر هجمات شیطاناند به هنگام غضب، ضعیف و ناتوان میشوند و موانع از سر راه شیطان برداشته میشود به همین دلیل بهآسانی در انسان نفوذ میکند و در او طمع میکند تا او را به ارتکاب خطاهای فکری، گفتاری و رفتاری مبتلا سازد و وجود او را در تسخیر میگیرد و اخگرهای آتش شیطانی به شکل ظاهری خشم از وجودش پرتاب شعلهور میشود.
جالب آن است که خود شیطان به این مسئله اعتراف کرده است که یکی از اوقاتی که نزدیکترین فاصله را با فرزند آدم دارد، هنگامی است که خشم او را فرامیگیرد![15] اولیای الهی در گزارشات متعدد از این واقعیت حتمی اما ناپیدا پردهبرداری فرمودهاند. یکبار همسر پیامبر(ص)، عایشه، از سر حسادت عصبانی شد. پیامبر (ص) فرمود: «شیطانت به سراغ تو آمد!»[16]
امام امیرالمؤمنین على علیهالسلام ضمن برحذر داشتن از غضب، آن را لشكرى بزرگ از سپاه شيطان[17] و سبکمغزی از سوى آن ملعون معرفی نموده[18] تصریح مؤکد میفرماید که هر كه بر خشم خويش چيره شود، بر شيطان پيروز شود و هر كه مقهور خشم خويش شود، شيطان بر او پيروز گردد.[19]
امام باقر علیهالسلام نیز با اشاره به شیطانی بودن غضب بهطور خاص تأثیر خشم در شکل و شمایل ظاهری انسان را نشانه و تأییدی بر این مطلب ذکر میفرماید: بهراستیکه اين خشم، اخگرى از شيطان است كه در دل فرزند آدم برافروخته مىشود. هرگاه فردى از شما عصبانى مىشود، چشمانش سرخ مىگردد و رگهای گردنش باد مىكند و شيطان به درون او راه مىيابد.[20]
شاید به همین جهت باشد که یکی از شیرینترین و شادکننده ترین لحظات برای شیطان، لحظه غضب طرفینی زن و شوهر در خانه باشد! چنانکه از پیامبر گرامی اسلام صلیالله علیه و آله و سلم نقل شده است:
زمانی که زن با همسرش در منزل مرافعه و مشاجره میکنند (دقیقاً) در همان زمان در هر یک از زوایای منزل شیطانی مشغول کف زدن و شادمانی است و میگوید: خدایش خوشحال کند کسی که مرا این چنین شاد و خوشحال کرده است! تا اینکه آشتی کنند و شیاطین درحالیکه کور شدهاند خارج میشوند و پشت سر را نگاه میکنند و میگویند: خدا نور کسی که نور ما را برد، ببرد.[21]
رویکردهای سهگانه در جایگاه غضب
پیامبر(ص) میفرماید: «انسانها در چند دستۀ گوناگون خَلق شدهاند: برخی از آنها دیر خشم میگیرند و زود به حالت طبیعی بازمیگردند و برخی زود خشمگین میشوند و زود هم به خود میآیند و عدهای از آنها زود خشم میگیرند و دیر به خود میآیند. آگاه باشید که بهترین آنها کسی است که دیر خشم و زودبازگشت است و بدترین آنها زودخشم و دیربازگشت است». بر مبنای فرمایش رسول مهر و رحمت ص میتوان گفت عملکرد انسان در برابر خشم سه نوع است که در دو حالت مذموم و در حالت دیگر پسندیده است[22].
تفریط
تفریط عبارت است از ضعف یا نداشتن نیروی خشم که پسندیده نیست. در این مرتبه یا انسان فاقد قوه غضب است یا به قدری این قوه در او ضعیف است که در جایی که باید به حکم عقل و شرع این قوه را به کار برد و غضب نماید، ساکت بوده و هیچ عکسالعملی از خود نشان نمیدهد. این حالت در علم اخلاق انظلام و ستمپذیری نامیده میشود.[23]
افراط
در این وضعیت، خشم بر انسان غلبه میکند تا آنجا که اعمال و کردار فرد از حد و کنترل عقل و شرع میگذرد. در نتیجه برای انسان فکر و قدرت انتخاب در رابطه با اعمال و رفتارش باقی نمیماند و در چنین حالتی هیچگونه پند و نصیحتی بر او اثر نکرده و در نهایت به ظلم و ستم میانجامد.[24] چنانکه حضرت علی(علیهالسّلام) میفرماید: «هر کس بر خشم خود غلبه ننماید، عقلش را در اختیار ندارد.»[25] و از برخی حکما نقل شده است: «کشتیای که به گرداب افتاده باشد و موجهای عظیم آن را فرو گرفته باشد و بادهای شدید آن را به هر طرف افکند به خلاص و نجات نزدیکتر است از کسی که شعله غضبش به التهاب آمده باشد».[26]
اعتدال
وجه اعتدال در غضب بدین معنا است که انسان با مدیریت هیجانات روحی و روانی خویش بتواند در مواردی که لازم است از این نیرو استفاده نماید و در مواردی که سزاوار نیست خود را کنترل کند. بهعبارت دیگر شخص در این حالت بر خلاف مرتبه افراط که از حدود عقل و شرع خارج میشد در غضب و عدم غضب خود تابع عقل و شرع و مسلط بر نفس است. این نوع غضب نه تنها رذیله نیست، بلکه از فضائل نیز محسوب شده و بر آن نام شجاعت (پهلوانی) میگذارند.[27] بنابراین اصل غضب که خداوند در وجود انسان نهاده است بسیار نیکو است اما انسان باید توجه داشته باشد که از حالت اعتدال خارج نشود و شکی نیست که حد اعتدال آن، مرغوب و مطلوب است.
امام صادق علیهالسلام تصریح میفرماید که مؤمن هرگاه خشمگين شود، خشمش او را از جاده حق بيرون نمىبرد و هرگاه [از كسى] خشنود شود، خشنودیاش او را به باطل نمىكشاند و كسى است كه چون قدرت پيدا كند، بيشتر از آنچه حق اوست بر نمىدارد.[28] و در همین زمینه به داستانی از سیره مبارک پیامبر اکرم صلى الله عليه و آله اشاره میفرماید که بر عدّهاى گذشت كه مشغول بالا بردن سنگى بودند. پرسيد: چه مىكنيد؟ عرض كردند: زورآزمايى مىكنيم. حضرت فرمود: آيا مىخواهيد به شما بگويم كه قویترین و پهلوانترین شما كيست؟ عرض كردند: آرى، اى پيامبر خدا. حضرت فرمود: أشَدُّكُم وأقواكُمُ الذي إذا رَضِيَ لَم يُدخِلْهُ رِضاهُ في إثمٍ ولا باطِلٍ، وإذا سَخِطَ لَم يُخرِجهُ سَخَطُهُ مِن قَولِ الحَقِّ، وإذا قَدَرَ لَم يَتَعاطَ ماليسَ بِحَقٍّ.[29]؛ قویترین و پهلوانترین شما، كسى است كه هرگاه خوشحال باشد، دست به گناه و نادرستى نيالايد و هرگاه به خشم آيد، خشمش او را از گفتن حق دور نگرداند و هرگاه قدرت پيدا كند، چيزى را به ناحق نگيرد.
بنابر این خشم میتواند بهعنوان امری مذموم و ناپسند و یا خوب و پسندیده مطرح باشد؛ بلکه حتی میتوان گفت که در برخی از موارد اصولاً نیاز است که چنین حالتی وجود داشته باشد، زیرا خشم و غضب یکی از عوامل حفاظتی انسان در برابر تهدیدات به شمار میآید. خداوند در مقام مدح و تمجید، صحابه پیامبر اکرم را به داشتن خشم و خشونت توصيف كرده و فرموده است: أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ؛ با كافران سختگير و خشنند[30] و: يا أَيُّهَا النَّبِيُّ جاهِدِ الْكُفَّارَ وَ الْمُنافِقِينَ وَ اغْلُظْ عَلَيْهِمْ؛ اى پيامبر! با كافران و منافقان جهاد كن و بر آنان سخت گير.[31]
در نتیجه آنچه مذموم است، افراط در این حالت نفسانی است که به غضب و خشم نامگذاری شده است. وجه اعتدال این حالت شجاعت ممدوح و وجه تفریط آن بیغیرتی مذموم است. عصبانیت بدون دلیلى منطقى، یا عدم تناسب میزان خشم با رخداد، یا افراط در اقدام از سر خشم با تهدید، از مصادیق خشم غیرمنطقی و مذموم به شمار میرود.
امام باقر(ع) از ویژگیهای شیعیان امیرالمؤمنین ع این میداند که در هنگام خشم و غضب دست به ستم (گناه و حرکات جاهلانه) نمیآلایند.[32]
خدای مهربان نیز در قرآن شریف خشمهای مذموم را مخصوص دوران جاهلیت و سکون و آرامش را در هنگام خشم، ویژه رسول خدا(ص) و مؤمنین برشمرده و آن را موهبتی الهی معرفی میفرماید:
إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُواْ فىِ قُلُوبِهِمُ الحْمِيَّةَ حَمِيَّةَ الجْاهِلِيَّةِ فَأَنزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلىَ رَسُولِهِ وَ عَلىَ الْمُؤْمِنِينَ[33]؛ (به خاطر بياوريد) هنگامى را كه كافران در دلهای خود خشم و نخوت جاهليّت داشتند؛ و (در مقابل) خداوند آرامش و سكينه خود را بر فرستاده خويش و مؤمنان نازل فرمود…
بر اساس این آیه شریفه، فرهنگ جاهلیت «حمیت»، «تعصب»، «غضب» و خشم جاهلی است؛ ولی فرهنگ اسلام «سکینه»، «آرامش» و «تسلط بر نفس» میباشد.
خشم ستوده
با توجه به توضیح ذکر شده در رویکردهای سهگانه، از جمله موارد اعتدال در هیجان غضب مدیریت نفس در جایی است که باید برای خدا و احقاق حق و پاسداشت ارزشهای انسانی و ایمانی، از قوه غضب و خشم تحت سیطره و حکومت شرع و عقل بهره گرفت. چنین بهرهمندی از این قوه، قطعاً صحیح و چنین خشم و غضبی قطعاً ستوده و پسندیده و مثبت است. خشم مثبت در مقابل تهدید واقعی، متناسب با شدّت تهدید و با کمترین آسیب ممکن بروز میکند. این نوع خشم در نگاه قرآن نه تنها مذموم نیست، بلکه پسندیده و ضروری تلقّی شده است. اگر انسان مؤمنی بخواهد نسبت به امری خشم معتدل داشته و از افراطوتفریط به دور باشد، میبایست به اموری توجه یابد که بهعنوان علل و عوامل خشم و غضب الهی معرفی شده است. برای دستیابی به چنین حالتی از اعتدال لازم است که انسان خشم خویش را مرتبط با علل و عواملی قرار دهد که موجبات خشم الهی را فراهم میآورد تا خشم و غضب او در طول خشم و غضب خداوند باشد. به تعبیر دیگر مقتضای خدایی شدن در زمینه مدیریت خشم آن است که به علل و عواملی واکنش نشان دهد که خداوند را به خشم و غضب میآورد. چنان که امیر مومنان (ع) خشم خود را الهی میگرداند و تنها برای او خشم و غضب میکند و وقتی در اوج فتح و تسلط بر پهلوان عرب، آن نابکار بر صورت او خدو و تفو میاندازد، وی از سینهاش برمیخیزد و پس از فروبردن خشم خویش، تنها به خشم و انتقام و عقاب الهی جان دشمن را میستاند تا اخلاص را در عمل خویش هم چنان برای وجه الله حفظ کرده باشد.
در اینجا به برخی از موارد خشم ستوده در گفتار و رفتار اولیای الهی و اهتمام آنها به تحریک و تشویق افراد و فرهنگسازی اجتماعی در این زمینه میپردازیم.
از جمله موارد خشم ستوده، منفعل شدن و موضعگیری جدی در جایی است که خداوند نافرمانی و حق الهی پایمال میشود. در چنین مواردی شایسته و بایسته است که انسان مؤمن بجهت رضای الهی و برای احقاق حق و احیای کلمة الله تعالی در میان بشر و ابطال باطل و هموار شدن بستر سعادت و نجات انسانها، از پتانسیل خشم و غضب خویش بهره گیرد. امیرالمؤمنین ع در این زمینه فرهنگسازی فرموده، پیامبر اکرم ص الگویی تام معرفی میفرماید: كانَ صلى الله عليه و آله لايَغضَبُ للدنيا، فإذا أغضَبَهُ الحقُّ لَم يَعرِفْهُ أحَدٌ ولم يَقُمْ لِغَضَبِهِ شَيءٌ حتّى يَنتَصِرَ لَهُ[34]؛ پيامبر خدا صلى الله عليه و آله براى دنيا به خشم نمىآمد اما هرگاه حق او را به خشم مىآورد، هيچ كس او را نمىشناخت و هيچ چيز نمىتوانست جلو خشم او را بگيرد تا آنگاهکه انتقام [حق را] مىگرفت.
کظم غیظ؛ راهکار قرآنی در مقابل سرکوب
یکی از راهکارهایی که برای مقابله با خشم پیشنهاد میگردد، سرکوب است. به این معنا که شخص خشم را در خود فروریخته، به آن فكر نكرده و روى موضوعى مثبت تمركز میکند و با این هدف كه با این فروخوردگی جلوى خشم را گرفته و در مرحله بعد آن را به رفتارى مثبت و سازندهتر تبديل نمود. در این روش که با سرکوبی و فرودادن خشم که تحمیلی بوده و بدون منطق و اقناع نفس صورت میگیرد، اجازه ظهور و نمود خارجى به آن داده نمیشود و آتش غضب بسان لقمهای سنگین و سخت به درون فرد متوجه شده، هاضمه باطنی و روحی و روانی او را بههمریخته و با از دست دادن آرامش روانی، قدرت تعقل و تصمیمگیری درست از او گرفته میشود و علاوه بر اختلالات و بیماریهای جسمی مانند فشارخون بالا يا افسردگى، انواع رفتارهای ناهنجار انفعالى و پرخاشگرانه و کینهتوزانه و تهاجمى را در پی خواهد داشت و از او شخصيتى عیبجو و متخاصم میسازد.
اما مهارت قرآنی برای مدیریت خشم، نه سرکوب بلکه کظم غیظ است و خدای مهربان آن را از مهمترین ویژگیهای انسانهای پرهیزکار برشمرده است:
«اَلَّذِينَ ينفِقُونَ فِى السَّرَّاء وَ الضَّرَّاء وَ الْكَاظِمِينَ الْغَيظَ وَ الْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَ اللّهُ يحِبُّ الْمُحْسِنِينَ»[35]؛ همانان كه در توانگرى و تنگدستى، انفاق میکنند و خشم خود را فرومیبرند و از خطاهاى مردم درمیگذرند و خدا نيكوكاران را دوست دارد.
غيظ به معناى شدت غضب و حالت برافروختگى و هيجان فوق العاده روحى است كه پس از مشاهده ناملايمات به انسان دست میدهد و كظم غیظ در مورد كسانى به كار میرود كه این خشم و غضب و هیجان را کنترل و مدیریت مینمایند.چنانکه از آیه شریفه برمیآید خداوند كسانى را كه فاقد خشم و غضب هستند تمجید نفرموده بلکه آیه در مورد کسانی است که غضب را کنترل و کظم میکنند پس اصل غضب امر نامطلوبی نیست بلکه رها کردن یا سرکوب نمودن و بهطورکلی عدم مدیریت آن نامطلوب است و راهکار صحیح در این زمینه تنها، کظم غیظ است.
در مهارت كظم غيظ، فردی که با امر نامطلوبی مواجه شده و نفس او در شرف هیجان و برانگیختگی است، تلاش میکند با پشتوانه فکری و اعتقادی و منطقی و عقلی، بهطور حسابشده و عاقلانه خشم خویش را فروبرد و آن را بسان صید گریزپا شکار کرده و به دام اندازد و تحت تسلط و سیطره خود درآورده و درنهایت آن را ذوب و نابود کند بهطوریکه هیچ اثر منفی در وجود خود و دیگران نداشته، بازتاب نامطلوبی نیز در رفتار وی مشاهده نگردد. به تعبیری دیگر، در مهارت قرآنی کظم غیظ، فرد سعى بر آن دارد كه مسئله به وجودآمده را حل كند. این راهکار از آفات خطرناکی که در شیوه نادرست سركوب خشم سفارش میشود در امان است.
وقتی کسی در مقابله با آتش غضب و خشم خویش، راهکار قرآنی و الهی کظم غیظ را برمیگزیند، درواقع خود را در میدان مجاهده با نفس مشاهده میکند، برای جلب رضایت الهی و اصلاح نفس خویش و نیل به کمال سعادت و هدف از خلقت خویش، با توکل بر خدا به جهاد با نفس میپردازد و دل درگرو برکات این مجاهده داشته آن را نوعی معامله با خدا دانسته و اجر خویش را از او میطلبد که چنین مژدهای به او داده است:
وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ[36]؛ و كسانى كه براى [به دست آوردن خشنودى] ما [با جان و مال] كوشيدند، بىترديد آنان را به راههاى خود [راه رشد، سعادت، كمال، كرامت، بهشت و مقام قرب] راهنمايى مىكنيم؛ و يقيناً خدا با نيكوكاران است.
روشن است که در چنین فرآیند مبارک و زیبایی، جایی برای کینهتوزی و حس انتقام نسبت به طرف مقابل و مجالی برای انباشته شدن عقدههای درونی باقی نمیماند، چنانکه این مهارت با برکت، نه در ترس از طرف مقابل ریشه دارد و نه به جهت ضعف و ناتوانی از او پیاده میشود و حاصل آن نیز بجای بیحرمتیهای طرفینی و دعوا و نزاع و درگیری و قطع و جدایی روابط بین فردی، گذشت و عاطفه و برخوردهای منطقی و صحبت مداری و حفظ کرامتهای طرفینی و تقویت روابط بین فردی و تعمیق احساسات و عواطف معنوی و الهی در بین افراد است چنانکه خدای مهربان به پیامبر مهر و رحمت خویش چنین سفارش میفرماید:
فَاصْفَحْ الصَّفْحَ الْجَمِيلَ[37]؛ با گذشتى زيبا و دلنشين از مردم درگذر و آنان را مشمول عفو خود ساز.
اما در شیوه سركوب خشم، بسیاری از آفات اخلاقی دامنگیر طرفین میشود و ممکن است تا مدتها و بلکه سالها و حتی تا آخر عمر با شخص همراه باشد و بسان سمی مهلک زندگی او را به مخاطره بیفکند. سرکوب خشم، موجب نهادینه شدن کینه و عقدههای درونی میگردد، چراکه این سرکوب عموماً در ترس یا ضعف نسبت به طرف مقابل ریشه دارد که احساس حقارت و کینهتوزی و انواع عقده را موجب میگردد. همین عقده بسان باروتی است که در هر زمان و مکانی که فرصت فراهم آید انفجاری حاصل میکند و به انواع شکلهای توهین و تهدید و ناسزا و حتی رفتارهای خطرناک رخ مینماید و هر چه زمان بیشتری برای این انتقام میگذرد، این عقده متراکمتر و این آتش کینه تیزتر و خطرناکتر خواهد شد و قدرت اراده و تصمیمگیری عاقلانه و درست از شخص گرفته میشود و منجر به بروز اختلالات جسمى و روانى گوناگون میشود. كظم غيظ يكى از بهترين روشهای تنظيم و كنترل هيجانات است، نه تنها منجر به امراض جسمى و روحى نمیگردد، بلكه سلامت جسمى و آرامش روحى و مهمتر از آن رسيدن به پاداش اخروى و رضوان الهى را در پى خواهد داشت.
قرآن شریف انسانها را به کظم و كنترل خشم سفارش كرده است. كنترل حالت انفعالى خشم و عدم تجاوز اعم از جسمى يا لفظى به ديگران و تداوم رفتار نيك و توأم با آرامش نسبت به مردم، موجب ايجاد آرامش در فرد مقابل میشود و خود نيز آرام میگردد و اين مسئله بیشک منجر به جلب دوستى و محبت مردم میشود.
در روایات، غضب بر خانواده و فامیل و آشنا و زیردستان بیشتر مورد توجه قرار گرفته و فرو خوردن خشم، در عین قدرت و تسلط بر زیردستان، بسیار زیباتر و با فضیلتتر است و این سیره و روش اولیای الهی بوده است.
[1]. نثر الدرر: 1/ 183.
[2]. کافی: 2/ 303/ 5.
[3]. كنز العمّال: 44154. لا تَغضَبْ على أحَدٍ تَأمَنْ غَضَبَ اللَّهِ وسَخَطَهُ.
[4]. غرر الحكم: 1337. الغَضَبُ عَدُوٌّ فلا تُمَلِّكْهُ نفسَكَ.
[5]. غرر الحكم: 5237. رَأسُ الفَضائلِ مِلكُ الغَضَبِ وإماتَةُ الشَّهوَةِ.
[6]. غرر الحكم: 2904. أفضَلُ المِلكِ مِلكُ الغَضَبِ.
[7]. غرر الحكم: 3102. أشرَفُ المُروءَةِ مِلكُ الغَضَبِ وإماتَةُ الشَّهوَةِ.
[8]. غرر الحكم: 2950. أحضَرُ الناسِ جَواباً مَن لَم يَغضَبْ.
[9]. غرر الحكم: 3259. أعظَمُ الناسِ سُلطاناً على نفسِهِ مَن قَمَعَ غَضَبَهُ وأماتَ شَهوَتَهُ.
[10]. غرر الحكم: 3269. أعدَى عَدُوٍّ لِلمَرءِ غَضَبُهُ وشَهوَتُهُ، فَمَن مَلَكَهُما عَلَت درجَتُهُ، وبَلَغَ غايَتَهُ.
[11]. بحار الأنوار: 73/ 264/ 10. مَن لَم يَغضَبْ في الجَفوَةِ، لَم يَشكُرْ فِي النِّعمَةِ.
[12]. بحار الأنوار: 74/ 198/ 34.
[13]. بحار الأنوار: 73/ 265/ 15. الغَضَبُ جَمرَةٌ مِن الشيطانِ.
[14]. بحارالانور، ج 69، ص 126.
[15]. بحارالانوار، جلد ۱۱، صفحه ۳۱۸.
[16] . صحیح مسلم، ج 8، ص 139.
[17]. نهج البلاغة: نامه 69. واحذَرِ الغَضَبَ؛ فإنّهُ جُندٌ عَظيمٌ مِن جُنودِ إبليسَ.
[18]. نهج البلاغة: نامه 76. إيّاكَ والغَضَبَ؛ فإنّهُ طَيرَةٌ مِن الشيطانِ.
[19]. غرر الحكم: 6048- 6049. ظَفِرَ بالشيطانِ مَن غَلَبَ غَضَبَهُ، ظَفِرَ الشيطانُ بِمَن مَلَكَهُ غَضَبُهُ.
[20]. بحار الأنوار: 73/ 267/ 21. إنَّ هذا الغَضَبَ جَمرَةٌ مِن الشيطانِ تَتَوَقَّدُ في قَلبِ ابنِ آدمَ، وإنّ أحَدَكُم إذا غَضِبَ احمَرَّت عَيناهُ، وانتَفَخَت أوداجُهُ، ودَخَلَ الشيطانُ فيهِ.
[21] . منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج5، ص: 308. اِذا اخَتَصَمَتْ هِیَ وَ زَوجُها فیالبَیتِ فَلَهُ فی کُلِّ زاویَهٍ مِن زوایَا البَیتِ شَیطانٌ یُصفِّقُ و یَقولُ: فَرَّحَ اللهُ مَن فَرَّحَنی! حتّى إذا اصطلحا خرجوا عميا يتعادون يقولون: أذهب اللّه نور من ذهب بنورنا.
[22]. رک: المحجّة البيضاء: 5/ 296- 299.
[23]. نراقی، احمد، معراج السعاده، قم، انتشارات طوبای محبت، ۱۳۸۵، چاپ اول، ص ۱۹۷.
[24]. همان.
[25]. محمدی ریشهری، محمد، میزان الحکمه، ج ۹، ص ۴۳۳۲.
[26]. معراج السّعاده، ملا احمد نراقی، ص 210.
[27]. همان، ص ۱۹۷.
[28]. بحار الأنوار: 78/ 209/ 85. المؤمنُ إذا غَضِبَ لَم يُخرِجْهُ غَضَبُهُ مِن حَقٍّ، وإذا رَضِيَ لم يُدخِلْهُ رِضاهُ في باطِلٍ، والذي إذا قَدَرَ لم يَأخُذْ أكثَرَ مِمّا لَهُ.
[29]. مشكاة الأنوار: 382/ 1265.
[30]. الفتح: 29.
[31]. التوبة: 73.
[32]. تحف العقول، ابن شعبه حرانی، ص 534. الذین أذا غضبوا لم یظلموا و اذا رضوالم یسرفوا.
[33]. فتح، 26.
[34]. المحجّة البيضاء: 5/ 303.
[35]. آل عمران: 134.
[36]. عنکبوت، 69.
[37]. حجر: 85.