مرجعیت علمی امام باقر علیه السلام
شَرِّقا اَو غَرِّبا لَنْ تَجِدا عِلْما صَحيحا الّا شَيْئا خَرَجَ مِنْ عِنْدِنا اَهْلَ اْلبَيْتِ. (كافى ، ج 1، ص 399)
وحدت شیعه و سنی در پرتو مرجعیت علمی امام باقر ع
هفتم ماه ذی الحجه ، مصادف با شهادت پنجمین اختر تابناک آسمان ولایت ، امام محمد باقر علیه السلام می باشد .
دوران امامت 19 ساله حضرت ، بستر اتفاقات و رویدادهای مهم علمی و فرهنگی بود . در این دوره به جهت درگیری که بین بنی امیه و بنی العباس بوجود آمد ، فرصت مناسبی جهت تبیین ابعاد مختلف اسلام ناب محمدی (ص) برای حضرت فراهم شده و کسان زیادی از صاحبان فتوی از شیعه و اهل سنت از این مکتب بهره ها گرفتند .
وضعيت فرهنگى دوران امام باقر(ع ):
دوران امـامـت امـام بـاقـر تـقـريـبـاً مـصـادف بـا اوج گـيـرى مـسـائل فـكـرى و فـرهـنـگـى در جـامـعـه اسـلامـى بـود.گسترش پهنه كشور اسلامى و مسلمانان جديد ،ارتـقـاء سـطح فكرى و علمى جامعه،از عواملى بود كه زمينه رشد و ظهور نهضت فكرى و فرهنگى در زمان امام باقرع را ايجاد كرد.
عـلاوه بـر آن، دوره امام باقر عليه السلام جريان فكرى و فرهنگى جامعه از رشد نسبتاً وسـيـعـى بـرخـوردار بـود، بـوجـود آمـدن و ظـهـور گـروهـهـاى مـخـتـلف و تـشتّت فكرى نـتـيـجـه سـيـاسـت جـاهـل نـگـه داشـتـن مـردم ، پـى آمـد سـيـاسـت مـنع نقل وتدوين حديث نيز از ويژگيهاى اين دوره است. خوارج ، مرجئه ،معتزله جبريه از جمله گروههای فکری هستند که در زمان حضرت یا تشکیل شده و یا در مرحله تـكـوّن و شـكـل گـيرى بودند .
به همین تناسب امـام هـم مـنـاظـراتـى بـا صـاحـبـان عـقـايـد مـخـتـلف داشـت كـه در آنـهـا ضـمـن ردّ اعـتـقـادات بـاطـل آنـهـا، اعـتـقـادات حـق را بـر آنـان ثـابـت مـى كـرد و هـم در مـواقـعـى طـريـق استدلال و مناظره را به ياران خويش ياد مى داد(احتجاج ، ص 327.)
مرجعیت علمی امام باقر ع و مساله وحدت شیعه و سنی :
یکی از مباحث مطرح در عصر ما که مورد توجه عموم اندیشمندان و روشنفکران و علماء دین و سیاستمداران و حتی عامه مردم بوده است ، مساله وحدت بین شیعه سنی بوده است .
ایده وحدت شیعه و سنی در مقابله با اختلاف و تفرقه مذهبی بین این دو مذهب مطرح گشته است . اختلافی که از صدر اسلام آغاز گشت و با روی کار آمدن بنی امیه و به خصوص معاویه و جانشینش روند خشنی به خود گرفته و و با بنیان گذاشتن توهین و هتک حرمت امامان شیعه علیهم السلام ، این اختلاف به صورت عمیق تری ادامه پیدا کرد . بنی عباس نیز هر چند که با شعار های شیعی و طرفداری از اهل بیت روی کار آمدند اما بعد از مدتی به دلیل مطامع سیاسی بنای مخالفت با شیعیان را گذاشته و روند علویکشی را پی گرفتند. همین باعث شد اختلافات دامنهدار شود و از شهرهای کوفه و بصره به سراسر جهاناسلام برسد .
بر همین اساس سابقه این بحث هرچند به دارازای همه تاریخ حیات فکری و عقیدتی شیعه بعد از رحلت پیامبر تا زمان حاضر می باشد .
جدا از این که شاهد کج سلیقه گی هایی که در دوران معاصر در راستای وحدت شیعه و سنی از سوی برخی خودیها ،هستیم ،تا آن جا که عملا وحدت ، به انکار برخی از اصول مشهور و مسلم تاریخی و عقیدتی انجامیده است . انکار هر گونه اختلاف در صدر اسلام بین حضرت علی علیه السلام و سایرین ، و یا رقیق کردن این اختلاف ، بزرگ وانمود کردن برخی از جنگ ها و فتوحات و بافتن فضائل خیالی ، تاریخ مند کردن مساله و حل مساله در گذشت زمان ،…برخی از این افراط هایی هست که خواسته و ناخواسته ، دانسته و ندانسته نه تنها باعث وحدت نشده که باعث اختلاف بین علماء شیعه و عملا منجر به حذف و ادغام مذهب می شود .
در این میان طرح مساله مرجعیت علمی و بررسی تعامل علمی بین علماء اهل سنت و امامان شیعه خصوصا در زمان و باقر علیهم السلام م یتواند نقش موثری در این زمینه داشت باشد .
روشی که علاوه بر تحفظ بر اصول و مبانی عدم مصالحه در مورد تعالیم و آموزهای اهل بیت علیهم السلام ، میتواند هر چه بیشتر منجر به تقریب و همکاری بیشتر در زمینه های مشترک شیعه و سنی می شود .
به طور کلی مـكـتب علمى امامان معصوم عليه السلام آن چنان وسيع و فراگير بود كه همه دانش پژوهان را در بـر مـى گـرفت ، زيرا آنان عالمانى بودند كه درياى علمشان را كرانه اى نبود. پيامبر اسلام صـلى الله عـليـه و آله شهر علم بود و امامان معصوم دروازه اين شهر بودند..(بحار الانوار، ج 10، ص 120). و هـر چه علم صحيح بود، از اين منبع پاك و مصفّا نشاءت مى گرفت . امام باقر عليه السلام به دو نـفـر از عـلماى عامه زمان خود فرمود: (اگر) به شرق يا به غرب برويد، هيچ علم صحيحى را نخواهيد يافت مگر كمى ، كه آن هم از نزد ما منتشر شده است .. (كافى ، ج 1، ص 399)
امـام بـاقـر عـليـه السلام از جانب پيامبر ماءموريت نور افشانى علمى داشت و در همين راستا سنگ بـنـاى دانـشـگـاهـى بـزرگ را كـار گـذارد كـه دانـش پژوهان آن در زمان ايشان صدها و در زمان فـرزنـدش امام جعفر صادق هزارها نفر از شيعيان و غير شيعيان بودند.
البـتـه واضـح اسـت كه از نگاه علماء عامه ، امام محمد باقر ع عالمى فرزانه بود كه مى توانستند از مـكـتـب عـلمـى اش خـوشـه چينى كنند و به همين جهت خدمت امام مى رسيدند و سوالاتشان را مطرح مى كـردنـد و جـواب امـام را مـى شـنـيـدنـد و آنچه را مطابق مذاق خود مى پسنديدند تبعيت مى كردند. بـعـضـى از آنـان مـسـتـقـيـم از خـود امـام استفاده علمى كردند و بعضى نيز از محضر شاگردان و زبدگان مكتب امام بهره هاى فراوان بردند.
ابن شهر آشوب مى نويسد: علوم دين را بقاياى صحابه و بزرگان تابعان و رؤ ساى فقهاى مسلمانان از امام باقر عليه السلام روايت كرده اند. راويان وى از صحابه عبارتند از: جابر بن عـبـدالله انـصارى ، و از تابعان : جابر بن يزيد جعفى ، كيسان سختيانى بزرگ صوفيه ، و از فـقـهـا: ابـن مـبـارك ، زهـرى ، اوزاعـى ، ابـى حـنـيـفـه ، مـالك ، شـافـعى و زياد بن منذر و از نوسيندگان همچون طبرى ، بلاذرى ، سلامى و خطيب در تاريخهايشان و … .(بحار، ج 46، ص 295).
ابن حجر هَیْثَمی از متعصّبان اهل سنّت درباره امام باقر علیه السلام می نویسد:
«ابو جعفر محمّدٌ الباقر سُمِّی بذالک مِنْ بَقَرَ الاَْرضَ ای شَقَّها وَ آثارَ مُخْبَئاتِها وَ مَکامِنها فلذالک هُوَ اَظْهَرَ مِنْ مُخْبَئاتِ کُنُوزِ المعارِف و حقائق الاحکام ما لایخفی الاّ علی مُنْطَمِسِ الْبَصیرة اَو فاسِدِ الطّویّة وَ مِنْ ثمّ قیل فیه هو باقِرُ العلم وَ جامعه و شاهِرُ علمِه وَ رافِعُهُ؛ لقب باقر برای ابو جعفر محمّد باقر برگرفته از شکافتن زمین و بیرون آوردن گنج های پنهان آن است، بدین جهت که او از گنج های پنهان معارف و حقایق احکام آن قدر آشکار ساخت که جز بر افراد بی بصیرت و دل های ناپاک پوشیده نیست و از این جاست که وی را شکافنده و جامع دانش و نشر دهنده و بر افرازنده ی علم خویش نامیده اند.
وی سپس به شخصیّت امام در بعد عرفان اشاره می کند و می گوید:
«و لَهُ من الرّسوخ فی مقامات العارفین ما یکلُّ عنه اَلْسِنَةُ الواصفین و له کلماتٌ کثیرةٌ فی السلوک و المعارف لا تَحتَمِلُها هذه الْعِجالة؛ و برای او از استواری و ثبات در مراحل سلوک عرفانی منزلتی است که وصف کنندگان از بیان آن عاجزند و در زمینه ی این سلوک و معارف دارای کلمات فراوانی است که فرصت، مجال طرح آن را نمی دهد.(الصّواعق المحرقة، ص 201)
عبدالله عطاء مکّی از دانشمندان عصر امام می گوید: «هیچ گاه دانشمندان را از نظر علمی بدان سان که نزد امام محمد باقر علیه السلام بودند کوچک و حقیر نیافتم. دیدم حکم ابن عُتَیبَه را با همه ی زیادی علم و منزلتی که در نزد مردم داشت، در مقابل آن حضرت همانند کودکی بود که در مقابل معلّم خویش نشسته باشد.»(حلیة الاولیاء، ج 3، ص 186)
«جاحظ» دیگر دانشمند برجسته ی اهل سنّت آفاق زیبا و بلندای کلام حکیمانه ی امام باقر علیه السلام را این گونه ترسیم می کند: «قد جَمَع محمّد ابن علی ابن الحسین علیهم السلام صلاح حال الدّنیا بِحذافیرها فی کلمتین فقال: ,صلاح جمیع المعایش وَ التّعاشر مِلاُْ مکیال: ثلثان فِطْنَة و ثُلُثُه تغافلٌ،؛ محمّد ابن علیّ ابن الحسین مصلحت تمامی زندگی دنیا را در دو کلمه جمع نموده و فرموده است: ,صلاح همه ی زندگی ها و روابط و معاشرت «با دیگران» در پر نمودن پیمانه ای است که دو سوّم آن هوش و فراست و زیرکی و یک سوّم آن تغافل (و خود را به غفلت زدن در بعضی از امور) است.»،(البیان و التّبیین، ج 1، ص 84)
قتاده فقیه بصره به امام باقر علیه السلام گفت: «بخدا سوگند من در نزد فقیهان و ابن عبّاس نشسته ام امّا اضطرابی که در نزد شما دارم، در نزد هیچ یک از آنان نداشته ام.
فقال له ابو جعفر علیه السلام اَتَدْری این اَنت، انت بین یدی بیوتٍ اذن اللّه ان ترفع و یذکر فیها اسمه…؛
فرمود: آیا می دانی که در کدامین مکان قرار گرفته ای؟ تو اکنون در مقابل خانه هایی هستی که خداوند به رفعت و بلند مرتبه ای آن رخصت داده است و نام خدا در آن برده می شود و صبح و شام خدای را در آن خانه ها تسبیح می کنند و آنان مردانی هستند که تجارت و خرید و فروش آنان را از یاد خدا و اقامه ی نماز و پرداخت زکات باز نمی دارد.
تو در این گونه مکانی و ما دارای این خانه ها( بحارالانوار، ج 46، ص 357)
نظیر همین سؤال را عکرمة دیگر دانشمند اهل سنّت از امام علیه السلام نمود و پاسخی نظیر پاسخ قتاده دریافت داشت.(همان، ص 258.)
به طور کلی كـسـانـى كـه از مـكتب ايشان استفاده علمى بردند، در بين علماى عامه بسيارند و این خود نشانه جایگاه علمی خاص حضرت در بین عامه می باشد ،كه از آن جمله اند:
1ـ ابـوحـنـيـفـه ، پيشواى معرف اهل سنت كه در كتابهاى مناقب و مُسند خود روايات بسيارى از امام باقر عليه السلام نقل كرده است . او در مسند خود گويد: هيچ گاه از جابر جعفى سؤ الى نكردم مـگـر ايـنـكـه بـا نـقـل حـديـثـى (از امـام بـاقـر يـا امـام صـادق عـليـهـمـاالسـلام ) جـواب مـرا داد..
روزى زنـى بـراى پرسيدن مساءله اى به ابوحنيفه مراجعه كرد و وى كه جواب مساءله را نمى دانست ، او را به محمد بن مسلم شاگرد امام باقر عليه السلام ارجاع داد. محمد بن مسلم در آن زمان بـه طـور مـخـفى زندگى مى كرد و از زن پرسيد كه چه كسى تو را به اين جا راهنمايى كرده اسـت و او ابـوحـنـيـفه را معرفى كرد. بعد سؤ الش را طرح كرد و جواب شنيد و طبق قرار، پيش ابو حنيفه رفت و جواب را براى وى نقل كرد. ابوحنيفه نيز جواب محمد بن مسلم را كه طبق كلام و حـديـث ابـو جـعـفـر عـليـه السـلام بـود شـنيد و در كلاس درس خود آن را(به نام خودش ) مطرح كرد..
2ـ عـبـدالله بـن عـمـر،مـردى از ابـن عـمـر سـؤ الى كـردو وى در جـواب مـانـد و سـؤ ال كـنـنـده را بـه امـام بـاقر عليه السلام حواله داد و از او خواست كه باز گردد و جواب امام را بـراى وى نـيـز نـقـل كـنـد و وقـتـى سـائل جـواب را از امـام گـرفـت و بـراى او نـقـل كـرد، گـفـت : آنـان اهـل خـانـواده اى هـسـتـنـد كـه فـهـم و كمال به آنان عطا شده است ..
3ـ حـَكـَم بـن عـُتـَيـْبـَه ـ گـفـتـه انـد او از فـقـهـاى عـامـه بـود و زراره و حـمـران قـبـل از ايـنـكـه امـام را بـشـنـاسـنـد، شـاگـردان او بـودنـد و گـفـتـه انـد اعـتـقاد به ارجاء داشت ..
امـام بـه حـمـران بـن اعـيـن پـيـام داد كـه چـرا بـراى حـكـم نـقـل كـردى كـه :(اوصـيـاى پـيـامـبـر مـحـدّث هـسـتـنـد) امـثـال ايـن حـديـث را براى حكم و مانند حكم نقل نكن ..
عـبـدالله بـن عـطـا گـويـد: حـكم بن عتيبه با اين كه در بين مردم مقام و منزلت بلندى داشت ، در محضر امام باقر همچون طفل در محضر معلمش بود..
4ـ عِكرَمَه ، از مفسران معروف اهل سنت ، نيز از محضر امام استفاده مى برد. وقتى به امام باقر(ع ) خـبـر دادنـد كـه او در حـال احـتـضـار اسـت ، امـام بر بالين او رفت ولى دير رسيد. بعد حضرت فـرمـود: اگـر او را در حـال حـيـات مـى يافتم ، كلماتى به وى ياد مى دادم كه برايش سودمند بـاشـد و ولكـن وقـتـى رسـيـدم جـان به جايگاه خود رسيده بود. امام پرسيدند كه آن كلمات چه بود؟ فرمود: شهادت ، توحيد و ولايت ..
5ـ قـتـادة بـن دعـامـه بـصـرى از ديـگـر مـفـسـران مـعـروف عـامـه اسـت كـه چهل مساءله آماده كرده بود تا از امام بپرسد و وقتى به محضر امام رسيد و امام او را از به عهده گـرفـتـن مرجعيت علمى برحذر داشت ، در مورد حكم فقهى مايه پنير (كه در شكم برّه مرده است ) سؤ ال كرد و امام به طور استدلالى جواب وى را بيان كرد..
6ـ محمد بن منكدر از رجال عامه كه برخورد وعظ آميز وى با امام و جواب متين و عبرت آموز امام به وى قبل از اين گذشت .
7ـ طـاووس يـمـانى فقيه يمن كه جلساتى خدمت امام رسيد و سوالات بسيارى مطرح كرد و جواب گرفت ..
8ـ عمروبن عبيد معتزلى از علماى بزرگ معتزله نيز با طرح سوالات و گرفتن جوابهاى آنها از امام استفاده علمى برد كه سؤ ال او قبلاً گذشت .
9ـ عـمـروبـن دينار، كه شيخ طوسى او را فردى مورد اطمينان شمرده است .. او از رجال صحاح سته است .
10ـ عبدالرحمن اوزاعى از رؤ ساى مذاهب عامه كه مذهب وى منقرض شده است . وى از امام صادق نيز حديث نقل مى كند.
11ـ عـبـدالملك بن عبدالعزيز بن جريح اموى مكّى ؛ حسين بن يزيد گويد: خدمت امام صادق عليه السـلام بـودم كـه عبدالملك بن جريح مكى وارد شد. امام از او پرسيد: آيا در مورد متعه چيزى مى دانـى ؟ جـواب داد: پدرت از جابربن عبدالله نقل كرد كه پيامبر خطبه خواند و … (تا آخر حديث . كه دلالت بر جواز متعه دارد.)
12ـ ابـوبـكر محمد بن مسلم بن شهاب زهرى ، از شاگردان امام سجاد و امام باقر عليهماالسلام واز بزرگان علماى اهل سنت كه صاحبان صحاح به احاديث وى احتجاج كرده اند.
13ـ ربـيعة بن عبدالرحمن معروف به ربيعة الراءى ، فقيه مدنى عامى مذهب . از شـاگـردان امـام بـاقـر بـود و اوزاعـى ، سـفـيـان ثـورى و ديـگـران از وى حـديـث نقل كرده اند.
14ـ اعـمـش ، ابـو مـحـمـد سـليـمـان بـن مـهـران اسـدى كـوفـى از رؤ سـاى مـذاهـب مـنـقـرض شـده اهل سنت از ديگر شاگردان امام باقر(ع ) بود.
15ـ قـرهّ بـن خـالد سـدوسـى از روات صـحـاح سـتـّه كـه حـدود صـد حـديـث از وى نقل شده است .
16ـ يـحـيـى بـن كـثـيـر از رجـال مـشـهـور صـحـاح سـتـّه و از عـلمـاى مـشـهـور اهل سنت كه او را از زهرى هم برتر شمرده اند.
17ـ ابـو مـحـمـد عـبـدالله بـن ابـى بـكـر بـن عـمـر بـن حـزم انـصـارى از رجال صحاح ستّه و از شيوخ مالك بن انس ، هشام بن عروه و سفيان ثورى ، كه مالك ابن سعد و نسائى او را موثق شمرده اند.
18ـ مـوسـى بـن سـالم مـولى آل العباس كه احمد حنبل ، ابن معين ، ابوزرعه ، ابو حاتم و ديگر علماى رجال اهل سنت وى را موثق شمرده اند.
19ـ قاسم بن فضل بن سعدان
20ـ قـاسـم بـن مـحـمـد، كـه او را يـكـى از فـقـهـاى هفتگانه و يكى از بزرگان شمرده اند. اواز رجال صحاح سته بوده وابن سعد گويد:اوثقه ، عالم ، فقيه ، و صاحب روايت بسيار بود.
21ـ محمد بن سوقه ، علماى رجال اهل سنت وى را موثق شمرده اند.
22ـ حجاج بن ارطاة قاضى كوفى ، او از فقها و فتوا دهندگان كوفه بود.
23ـ مـعـروف بـن خـربوذ كوفى از خواص و راويان امام باقر بود. البته او غير از معروف بن خربوذ كوفى است كه از اصحاب امام رضا بوده است ..
24ـ شَيْبَة بن نصاح قارى ، مدنى و كوفى
25ـ اسلم منقرى كوفى
26ـ محمد بن اسحاق صاحب كتاب مفازى
27ـ عبدالله بن عطاى مدنى از رجال صحاح سته و از شيوخ اسحاق ، شعبه و ثورى .
28ـ عروة بن عبدالله بن قشير
29ـ عبدالله بن حبيب بن ابى ثابت كوفى
افـراد بـسـيـارى از عامه نيز از محضر زيد بن على بن الحسين عليهم السلام استفاده برده اند و چـون زيـد از شـاگـردان برادرش امام باقر بود، آنان نيز به واسطه زيد از امام باقراستفاده كـرده انـد. از جـمـله آنـان مـى تـوان زهـرى ، اعـمـش ، شـعـبـه ، سـعـيـدبـن خـيـثـم ، اسـمـاعـيـل السـّدى ، زكـريـابـن ابـى زائده ، عـبـدالرحـمـن بـن حـارث بـن عـيـّاش را نـام برد.اينها تعدادى از شاگردان عامى مذهب مكتب امام باقر عليه السلام بودند. ..(بحار ج 46، اختصاص 204،اختیار معرفه الرجال ص 210 ).
بر همین اساس و با توجه به جایگاه علمی ممتاز امام باقرع در بین بزرگان اهل سنت و پیروانشان و وابستگی علمی هر یک از آنها به مدرسه اهل بیت ع ، زمینه مناسبی برای تقویت وحدت شیعه و سنی ایجاد کرده [1]بدون آنکه نیاز به عدول از آراء و اصول کلی بر تاریخ و عقائد شیعه باشد .
…………………………………………………………………………………………………
[1] – همچنین می توان در کنار مرجعیت علمی اهل بیت ، از مرجعیت معنوی و سیاسی ایشان نام برد که تاکید بر هر یک از آنان می تواند نقش بسیار موثری در تقریب بین شیعه و سنی باشد . که بررسی هریک از این موارد به جای خود ودر فرصت مناسب واگذار می شود