نامه امام حسن عسكرى علیه السلام به علىّ بن بابويه
نامه امام حسن عسكرى علیه السلام به علىّ بن بابويه
شرائط نابسامان سیاسی در روزگار امام حسن عسکری علیه السلام و اختناق شدیدی حکّام وقت، باعث شده بود که امام حسن عسکری علیه السلام بیشتر از طریق مکاتبات و نامه های مختلف، به راهنمایی و رهبری جامعه شیعی بپردازند.برخی از این نامه ها پیرامون تبیین عقائد صحیح و توصیه های اخلاقی به شیعیان بوده، چرا که امام ارتباط حضوری سهل و آسانی با جامعه نداشته تا آنها مسائل دینی و اجتماعی خویش را از حضرت بپرسند و امام به آنها پاسخ دهد. بدین منظور نامه های چندی را امام برای شیعیان ارسال می کردند. به عنوان نمونه می توان به نامه حضرت به اسحاق بن اسماعیل نیشابوری، نامه حضرت به اهالی قم، و نامه ایشان به علی بن بابویه اشاره کرد.
با توجه به نکات ارزشمند و توصیه های اخلاقی مهمی که در این نامه وجود دارد، آن را ذکر کرده و به برخی از نکته های آن اشاره می کنیم :
علىّ بن حسين بن بابويه قمىّ(پدر شیخ صدوق) از برجستهترين علما و فقهاى زمان خود بود. او در بازار، دكّان كوچكى داشت و از طريق كسب و تجارت، در نهايت زهد و عفاف، امرار معاش مى كرد.
همچنين، ساعاتى از روز را نيز در منزل، به تدريس و تبليغ معالم دين و نقل روايات اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السّلام مى پرداخت.
جلالت شأن و منزلت اين فقيه بزرگوار، تا بدان پايه رسيد كه حضرت امام حسن عسكرى علیه السلام ، طى نامهاى او را با القابى چون «شيخى»، «معتمدى» و «فقيهى» مورد خطاب قرار داد.
همچنین با توجه به این که عمر با بركت علىّ بن بابويه از پنجاه مىگذشت و هنوز فرزندى نداشت، لذا نامهاى به محضر مبارك حضرت ولىّ عصر علیه السلام نوشت و از آن حضرت درخواست كرد برايش دعا كند تا خداوند به او فرزندى صالح و فقيه مرحمت فرمايد.
ابو جعفر بن علىّ الاسود مى گويد: من نامه ابن بابويه را به حسين بن روح، سومين نايب خاصّ حضرت حجّت رساندم. پس از سه روز به من خبر داد كه حضرت براى علىّ بن حسين بن بابويه دعا فرموده و «انّه سيولد له ولد مبارك ينفع اللَّه به و بعده اولاد» به زودى خداوند به او فرزند مباركى عطا مى فرمايد و به سبب او [به مردم] خير مىرساند و بعد از او (شيخ صدوق) نيز فرزندان ديگرى به او (ابن بابويه) مرحمت مى فرمايد.
شيخ صدوق در يكى از كتابهايش به نام «كمال الدين»، ضمن نقل موضوع فوق، اضافه مىكند كه هر گاه ابو جعفر بن علىّ الاسود مرا مىديد كه براى طلب علم و دانش به محضر استاد مىرفتم، به من مىفرمود: اين علاقه و اشتياق تو به علم، تعجّبى ندارد، زيرا تو به دعاى امام زمان عليه السّلام متولّد شده اى.
مرحوم علّامه مجلسى نيز در كتاب ارزشمند «بحار الانوار»، اين قضيه را از معجزات حضرت ولىّ عصر عليه السّلام دانسته است. (بحار الانوار، ج 51، ص 335 و 336)
اما متن نامه:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ « الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ و العاقبة للمتّقین و الجنّة للموحّدین و النّار للملحدین و لا عدوان الّا على الظّالمین و لا اله الّا اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ و الصّلوة على خیر خلقه محمّد و عترته الطّاهرین.
امّا بعد اوصیک یا شیخى و معتمدى و فقیهى ابا الحسن علىّ بن الحسین بن بابویه القمىّ- وفّقک اللَّه لمرضاته و جعل من صلبک اولادا صالحین برحمته- بتقوى اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِیتاءِ الزَّکاةِ فانّه لا تقبل الصّلاة من مانع الزّکاة و اوصیک بمغفرة الذّنب و کظم الغیظ و صلة الرّحم و مواساة الاخوان و السّعى فی حوائجهم فی العسر و الیسر و الحلم و التّفقّه فی الدّین و التّثبّت فی الامر و التّعاهد للقرآن و حسن الخلق و الامر بالمعروف و النّهى عن المنکر، فانّ اللَّه عزّ و جلّ قال: لا خَیْرَ فِی کَثِیرٍ مِنْ نَجْواهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلاحٍ بَیْنَ النَّاسِ و اجتناب الفواحش کلّها و علیک بصلاة اللّیل فانّ النّبىّ صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم اوصى علیّا علیه السّلام فقال: یا علىّ علیک بصلاة اللّیل علیک بصلاة اللّیل علیک بصلاة اللّیل و من استخفّ بصلاة اللّیل فلیس منّا، فاعمل بوصیّتى و أمر شیعتى حتّى یعملوا علیه و علیک بالصّبر و انتظار الفرج فانّ النّبىّ صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم قال: افضل اعمال امّتى انتظار الفرج، و لا تزال شیعتنا فی حزن حتّى یظهر ولدى الّذى بشّر به النّبىّ صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم بملاء الارض قسط و عدلا کما ملئت ظلما و جورا. فاصبر یا شیخى یا ابا الحسن علىّ و أمر جمیع شیعتى بالصّبر فانّ الْأَرْضَ لِلَّهِ یُورِثُها مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ و السّلام علیک و على جمیع شیعتنا و رحمة اللَّه و برکاته و صلّى اللَّه على محمّد و آله».
ترجمه نامه:
امام حسن عسکرى علیه السلام در این نامه، پس از حمد خدا و درود بر پیامبر و عترت طاهرینش مىفرماید اى فقیه مورد اعتماد من، على بن الحسین بن بابویه القمى، خداوند تو را به کارهاى مورد رضایتش توفیق دهد و از نسل تو، اولاد صالح بیافریند. تو را به رعایت تقوى و برپا داشتن نماز و اداى زکات وصیّت مىکنم، به رعایت تقوى و بر پا داشتن نماز و اداى زکات، زیرا کسى که زکات نپردازد، نمازش قبول نخواهد شد. و نیز تو را سفارش مىکنم به بخشایش گناه دیگران، و خویشتندارى به هنگام خشم و غضب، ارتباط با خویشاوندان، تعاون و همکارى با برادران دینى و کوشش در رفع نیازهاى آنها در تنگدستى و گشادهدستى، بردبارى و کسب آگاهى و معرفت در دین. در کارها ثابت قدم و با قرآن همپیمان باش، اخلاق خود را نیکو گردان و دیگران را به کارهاى شایسته امر کن و از پلیدىها باز دار، زیرا خداوند فرموده است: «در بسیارى از سخنان آهسته و در گوشى آنها، هیچ خیرى نیست مگر اینکه ضمن آن، به صدقه یا کار نیک و یا اصلاح بین مردم امر نمایند» [و بطور کلّى] تو را سفارش مىکنم به خوددارى از تمام معاصى و گناهان.
نماز شب را ترک مکن، زیرا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم)در وصیّت خود به علىّ علیه السّلام، سه مرتبه فرمود: «بر نماز شب مواظبت نما. و [آگاه باش] هر کس نسبت به نماز شب بىاعتنا باشد، از ما نیست» پس اى علىّ بن الحسین، تو خود به سفارشات من عمل کن و شیعیان مرا نیز دستور ده تا عمل کنند.
نیز تو را به صبر و پایدارى و انتظار فرج توصیه مىکنم، زیرا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم)فرمود: «بهترین کارهاى امت من، انتظار فرج است». شیعیان ما همواره در غم و اندوه به سر مىبرند تا فرزندم ظهور کند،همان کسى که پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلّم بشارت آمدنش را داده است. او زمین را از عدل و داد پر مىکند، همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است.
پس بار دیگر اى علىّ بن بابویه، تو را به صبر و استقامت توصیه مىکنم و تو نیز به همه شیعیان و پیروان مرا به صبر و استقامت فرمان بده. «به راستى زمین از آن خداست و آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد به ارث مىدهد و عاقبت از آن پرهیزگاران است».
سلام و رحمت و برکت حقّ بر تو و بر همه شیعیان ما، و درود خداوند بر محمّد (صلی الله علیه و آله و سلّم)و آل او.[1]
برخی از نکته های این روایت :
1. قدر و منزلت و علم و ورع ابن بابویه به درجه ای است که امام از او به عنوان مورد اعتماد خویش و بزرگوار و فقیه اهل بیت نام می برد و انصافاً علی بن الحسین القمی از اصحاب جلیل القدر و از رهروان راستین کتاب و عترت است که از ارکان و استوانه های تشیع به شمار می رفت.
2. امام علیه السلام پس از حمد و سپاس الهی این فقیه جلیل القدر را به صبر و تقوا و انجام فرایض و ادای فریضه شب می خواند. ظاهرا حضرت می خواهد به همه شیعیان بفهماند که رهیابی حقیقی در صورتی است که انسان به فرایض الهی چنگ زند و به آنها عمل کند.
3. امام علیه السلام ، علی بن الحسین را دعوت می کند به انتظار فرج و این انتظار را بالاترین کردارهای یک شخص شیعی می داند. البته باید توجه داشت که مراد حضرت صرف انتظار ظهور نیست، چرا که اگر این امر عبادت باشد همگان در انتظار حضرتش به سر می برند. بلکه باید گفت که مراد حضرت از انتظار ممدوح و مطلوب، انتظار انسان راه یافته و متمسک به اهل بیت و انتظار شیعه ای است که با کردارهای صالحه خویش در روی زمین، زمینه و مقدمه ظهور حضرتش را آماده می کند.
4. امام علیه السلام در بخشی از نامه اش برای علی بن الحسین دعا می کند که او توفیق انجام کردارهای مرضی حق را بیابد و فرزندانی صالح به او عطا گردد و این دعای حضرتش متسجاب شد و علی بن الحسین ،ره یافته ای شیفته گشته بود که مأمن و مأوای دیگران بود. خداوند نیز به میانجی دعای حضرت فرزندی صالح و شایسته و با برکت به او عطا کرد فرزندی که چون پدر خویش از درخشانترین علمای شیعی است. او چون پدر خویش با انحرافات و کجرویها به مبارزه پرداخته و مأمنی برای شیعیان گردید. از این انسان والامقام حدود سیصد اثر بر جای مانده است که کتاب من لا یحضره الفقیه او در رأس همه آنهاست. شیخ صدوق بنا به مقتضیات زمان خویش در زمینه های گوناگون به تألیف و تصنیف دست زد. او هیچ گاه از آموزش و پرورش خویشتن و شیعیان غافل نماند. اگر در زمینه فقه و عقاید مذهب تشیع دست به قلم زد همچنین در زمینه تربیت خویش و جامعه به اخلاق علمی نیز توجه داشت و کتاب ثواب الاعمال و عقاب الاعمال شاهد این مدعاست.
………………………………………………..
منابع : بحار الانوار(علامه مجلسی )، صفات الشیعه(ترجمه توحیدی) ،زندگی امام حسن عسکری (جهانی)
[1]– این نامه را اکثر محقّقین و صاحبان تراجم نقل نمودهاند که از جمله آنها، مىتوان از علامه بحرانى در« لؤلؤة البحرین»، ص ۳۸۴، محقّق خوانسارى در« روضات الجنّات»، ج ۴، ص ۲۷۳، علامه مجلسى در« بحار الانوار»، ج ۵۰، ص ۳۱۷ و ۳۱۸، محدّث نورى در« مستدرک الوسائل»، ج ۳، ص ۵۲۷، قاضى نور اللَّه شوشترى در« مجالس المؤمنین»، ج ۱، ص ۴۵۳، محدّث قمى در« فوائد الرضویة»، ص ۲۸۱، و علامه شیخ محمّد تقى تسترى در« قاموس الرّجال»، ج ۶، ص ۴۷۴، نام برد.