نظر به محارم – نظر به محارم بالمصاهره – نظر به محارم بالرضاع
بسم الله الرحمن الرحيم
77/12/5
نظر به محارم – نظر به محارم بالمصاهره – نظر به محارم بالرضاع
خلاصه درس قبل و اين جلسه:
در جلسه پيش ضمن نقد و بررسي متن و سند رواياتي كه مفهوم «عورت» را توسعه ميداد، سرانجام به اين نتيجه رسيديم كه مقصود از «عورت»، «سوأتين» است؛ نه «ما بين السّرة والركبة». آنگاه به اختلاف نظر برخي از فقها مثل مرحوم علاّمه در باره نگاه به ما عداالعورة و مواضع زينت اشاره كرديم و در پايان نتيجهگيري كرديم كه در مورد محارم آنچه از حكم جواز نظر مستثنا شده، تنها عورتين است؛ در اين جلسه به نقد و بررسي دو تفصيل جداگانه در باره محرّمات بالرّضاع كه در نظر آية الله خويي و آية الله حكيم ـ رحمهما الله ـ مطرح شده، ميپردازيم:
در باره عبارت مسأله 32 عروة الوثقي كه ميفرمايد: «يجوز النظر الي المحارم الّتي يحرم عليه نكاحهنّ نسباً أو رضاعاً أو مصاهرة …» گفتيم كه مناسب بود مرحوم سيد قيد «أبداً» را ذكر مينمود؛ زيرا كساني مثل خواهرزن كه ازدواج با آنها حرام ابدي نيست، جزء محارم محسوب نميشوند و جواز نظر تنها در مورد كسي است كه ازدواج با او حرام ابدي ميباشد.
الف) تفصيل آية الله خويي(ره) در مقام:
ايشان در باره محرّمات بالمصاهرة پس از آن كه موارد حرمت موقّت مثل خواهر زن را استثنا ميكنند، ميفرمايند: حرمت ابدي كه به سبب مصاهره به وجود ميآيد، گاهي ناشي از علقه زوجيّت است و گاهي ناشي از اسباب ديگر، مثل: زني كه شوهردار بوده و مزنّيبها واقع شده و بر زاني حرام شده يا زني كه با لِعان يا نُه طلاق بر همسرش حرام شده، در اين گونه موارد جواز النظر نيست.
1 ) نقد تفصيل:
به نظر ميرسد آنچه ايشان به عنوان تفصيل در مقام ذكر كردهاند، اصلاً مورد بحث نيست و تخصّصاً از بحث خارج است، زيرا حرمت زني كه با لعان بر همسرش حرام ميشود يا به نذر و عهد و قسم (اگر قائل به انعقاد نذر و عهد و قسم شويم) حرام ميشود، حرمت بالمصاهرة نيست.
بلي در برخي موارد فقها مصاهره را در يك معناي عام استعمال ميكنند و مرادشان زوجيّت و توابع آن مثل ملكيّت است. مثلاً اگر پدر زيد مملوكهاي داشته باشد و منظور يا ملموس به شهوت واقع شود، بر زيد حرام ابد ميشود؛ گاهي فقها مصاهره را كه استعمال ميكنند، معناي عامي از آن قصد ميكنند كه چنين موردي را هم در بر ميگيرد، اما اين كه همسر خود انسان به سببي مانند لعان بر انسان حرام شود، اين را حرام بالمصاهره نميگويند.
ب) تفصيل آية الله حكيم(ره) در مورد محرّمات رضاعي:
مرحوم آية الله حكيم در مورد محرّمات بالرّضاع كه نظر به آنها جايز است، تفصيلي دارند، خلاصه تفصيل ايشان اين است كه حكم محرّم بالرضاع گاهي با استناد به: «يحرم الرضاع ما يحرم بالنسب» ثابت شده، مانند مادر رضاعي، دختر رضاعي، عمه و خاله رضاعي و … . در اين صورت، ترديدي در جواز نظر نيست، ولي گاهي حرمت رضاعي مقتضاي دليل خاصّي است كه در خصوص مورد وجود دارد. مثلاً اين كه پدر طفل شيرخوار نميتواند با اولاد نسبي و رضاعي صاحب اللّبن و اولاد نسبي مرضعه ازدواج كند؛ در اين گونه موارد، جواز نظر وجود ندارد. جواز نظر، مختصّ به صورت اول است. براي اين كه شقّ دوم فرمايش ايشان روشن شود، توضيحي را ذكر ميكنيم.
1 ) ذكر توضيحي براي بيان تفصيل آية الله حكيم (ره):
در مبحث رضاع، بحثي شبيه به اصل مثبِت كه در اصول وجود دارد، مطرح است. خلاصه اين بحث اين است كه آيا «يحرم من الرضاع ما يحرم بالنسب» …. بر عموم تنزيل دارد؟ به اين معنا كه هر گاه به سبب رضاع عناويني مانند امومت، بنت الاخ، بنت الاخت و … محقّق شد، قطعاً رضاع موجب حرمت ميشود،[1] مثلاً همان گونه كه مادر نسبي حرام ابدي است، مادر رضاعي هم حرام ابدي است؛ ولي اگر رضاع سبب تحقّق عنواني شد كه خود آن عنوان مستقيماً موضوع حكم حرمت نيست؛ ولي ملازم با عنواني است كه آن عنوان در باب نسب موجب حرمت است؛ مثلاً در باب نسب اگر كسي خواهر ابويني داشته باشد و آن خواهر هم، داراي خواهري باشد، طبعاً خواهرِ خواهر انسان، خواهر خود انسان است و تفكيك معنا ندارد؛ ولي در باب رضاع اين مسأله مطرح است كه اگر انسان خواهر رضاعي داشته باشد و آن خواهر داراي خواهري ابويني شود، حال خواهر خواهر هم از باب رضاع بر انسان حرام ميشود؟
كساني معتقدند: «يحرم من الرضاع ما يحرم بالنسب» و دلالت بر عموم تنزيل ميكند، حكم ميكنند كه اين خواهر هم خواهر خواهر انسان و در نتيجه حرام ابدي است، همانگونه كه اگراين رابطه با نسب پيدا ميشد موجب حرمت بود، اكنون هم كه اين رابطه با رضاع تحققّ يافته، موجب حرمت است. اكثر علما قائل به عدم منزلت نيستند و عموم منزلت را شبيه به اصل مثبِت[2] ـ كه حجيّت نيست ـ ميدانند، زيرا «يحرم من الرضاع ما يحرم من النسب» ظهور قوي در عناوين محرمهاي كه مستقمياً محقق ميشود، دارد. نه عناوين مع الواسطه؛ هر چند ميرداماد قائل به عموم منزلت شدهاند.
در مسأله معروف «لاينكح ابوالمرتضع في اولاد صاحب اللّبن ولادة و رضاعاً و في اولاد المرضعة ولادة» كه حاصل آن اين است كه هر گاه مثلاً هند كه زوجه عمرو است، فرزندي را شير داد، زيرا نميتواند با اولاد نسبي و رضاعي عمرو و اولاد نسبي هند ازدواج كند، اگر بخواهيم حرمت ازدواج را با عموم تنزيل اثبات كنيم، بايد بگوييم: دختران نسبي و رضاعي عمرو خواهران فرزند زيد هستند و همان گونه كه در باب نسب ازدواج با فرزند و خواهر فرزند انسان كه باز هم فرزند انسان محسوب ميشود، حرام است، در اينجا هم كه به سبب رضاع فرزند زيد داراي خواهري شد، زيد نميتواند با او ازدواج كند و همينطور در مورد فرزندان نَسبي مُرضِعه.
در خصوص اين مسأله اگر هم نتوانيم حرمت را با عموم تنزيل در «يحرم بالرضاع ما يحرم من النسب» درست كنيم ولي با توجه به اين كه دو روايت معتبر در خصوص مسأله وارد شده، روشن است.
حالا به تفصيل مرحوم آية الله حكيم(ره) باز ميگرديم خلاصه تفصيل ايشان ـ چنانكه گذشت ـ اين است كه جواز نظر به محارم مربوط به مواردي است كه حكم با استناد به ادله تنزيل ثابت شود؛ اما اگر در مواردي ـ مثل مسأله لاينكح ابوالمرتضع ـ حكم با استناد نصوص خاصه ثابت شده و صرف تعبّد است، در اينجا نميتوانيم حكم به جواز نظر نماييم.
2 ) اشكال مرحوم آية الله خويي(ره) به صاحب مستمسك:
آية الله خويي به اين تفصيل مرحوم حكيم ايراد نمودهاند كه اگر رواياتي كه دلالت بر حرمت ازدواج پدر مرتضع با اولاد صاحب لبن واولاد مرضعه ميكند، فاقد تعليل بوده و صرفاً ما را متعبّد به مطلبي ميكرد اين مطلب صحيح بود؛ ولي اين روايات مشتمل بر تعليل است. در اين روايات تعليل شده كه: «ان ولدها صارت بمنزلة ولده»: «فرزندان مرضعه به منزله فرزند پدر مرتضع است» بنابراين، حكم جواز نظر ثابت است.
3 ) نقد استاد ـ مد ظلّه ـ نسبت به بيانات عَلَمين:
نقد كلام مرحوم آية الله خويي(ره):
به نظر ميرسد هم اصل تفصيل مرحوم آية الله حكيم و هم مناقشه مرحوم آية الله خويي در كلام ايشان، هر دو ناتمام است. وجه عدم تماميّت تفصيل مرحوم حكيم را بعداً ذكر ميكنيم. اما تمام نبودن فرمايش آية الله خويي(ره) به دليل آن است كه آنچه ايشان بدان استناد نمودهاند و نام آن را تعليل گذاشتهاند، در حقيقت چيزي بيش از يك تنزيل نيست؛ تعليل روايت ميگويد: علت اين كه پدر مرتضع نميتواند با اولاد صاحب لبن يا اولاد مرضعه ازدواج كند اين است كه اولاد مرضعه به منزله اولاد پدر مرتضع است؛ ولي اين تنزيل ظهور در تنزيل از تمام جهات ندارد. بنابر اين احكامي مانند: وجوب قضاء فوائت كه بر ولد اكبر ثابت است، يا قطع رحم كه حرام است يا نذر و يمين ولد كه بايد با اجازه والد باشد، يا وجوب اطاعت و حرمت مخالفت ـ در مواردي كه ثابت است ـ شامل چنين ولدي نميشود. پس هر چند در روايت تعليل ذكر شده؛ ولي چون اين تعليل دلالت بر تنزيل در تمام آثار نميكند، نميتوان از تنزيل، جواز نظر را هم استفاده كرد.
نقد كلام مرحوم آية الله حكيم(ره):
براي اين كه تمام نبودن فرمايش آية الله حكيم روشن شود، ابتدا بايد ببينيم دليل جواز نظر به محرّمات رضاعي چيست؟
آية الله خويي براي اصل مسأله جواز نظر به محارم سه دليل ذكر ميكنند: يكي سيره مستمره متصله به زمان معصوم(ع)؛ ديگري آيه 31 سوره نور: «ولايبدين زينتهنّ الا لبعولتهنّ الايه» و سوم: رواياتي كه دلالت ميكند زن و مرد محرم ميتوانند بدن ميّتي را كه با او محرم بوده، غسل دهند.
به نظر ما از اين سه دليل، دليل اول و دوم نميتواند جواز نظر در محرّمات بالرضاع را اثبات كند؛ و تنها دليل سوم براي استدلال، مناسب است؛ چون جواز غسل با جواز نظر، ملازمه عرفي دارد. و «يحرم بالرضاع ما يحرم بالنسب» هم اثبات حرمت ابدي ميكند در واقع يحرم بالرضاع ما يحرم بالنسب اثبات صغري ميكند براي ادلهاي كه دلالت بر جواز نظر به محارم دارد، پس: نگاه به محارم جايز است (به دليل روايات تغسيل) (كبري) محرم رضاعي هم محرم است (صغري) پس نگاه به محرم رضاعي جايز است.
از آنچه گذشت ناتمام بودن تفصيل آية الله حكيم روشن ميشود؛ زيرا پس از آن كه كبراي مسأله، روايت باب تغسيل محرم است، تفاوتي ندارد كه صغراي اين دليل با يحرم بالرضاع ما يحرم بالنسب ثابت شود يا با مثل آن دو روايتي كه ميفرمود: «لاينكح ابوالمرتضع في اولاد صاحب اللّبن …» مهم اين است كه با هر دليلي صغرا ثابت شود.
ج) مناقشه در كلام آية الله خويي(ره) در مقام:
در اينجا به مناسبت به مناقشهاي كه در كلام آية الله خويي است، اشاره ميكنيم: ايشان در مسأله جواز نظر به محرّمات بالمصاهرة ميفرمايند: اگر بخواهيم براي اثبات جواز به آيه شريفه (آيه 314 سوره نور) استناد نماييم، گرچه آيه شريفه برخي از محرّمات بالمصاهرة را ذكر نكرده است؛ ولي با قول به عدم فصل، حكم موارد غير مذكور هم روشن ميشود به علاوه با قطع نظر از آيه شريفه و عدم قول به فصل ميتوانيم با استناد به ادله جواز غسل محارم، حكم محرّمات بالمصاهره را اثبات كنيم و قائل به جواز نظر شويم.
ولي بعداً ميفرمايند: نگاه به زني كه با لعان و طلاق يا يمين و شرط در ضمن عقد لازم حرام شده باشد، جايز نيست؛ چون ادله جواز تغسيل محارم قطعاً از چنين محارمي منصرف است. ظاهر ادله تغسيل محرمهايي است كه مَحرم بودن آنها با قرآن مجيد ثابت شده است.
چگونه ميشود ايشان از يك سو براي اثبات جواز نظر به محارمي كه در آيه شريفه ذكر شده، به ادله جواز تغسيل تمسّك ميكنند ولي بلافاصله ادله تغسيل را تنها ناظر به همان مواردي كه مَحرم بودن آنها با آيه اثبات شده، ميدانند؟ ضمن اين كه وجهي براي ادعاي انصراف ادله تغسيل محرم به محرمات مذكور در آيه شريفه وجود ندارد.
تتمّهاي مربوط به جلسه قبل:
در جلسه قبل گفتيم در جواهر و مستند و برخي ديگر از كتابهاي فقهي به مرحوم علامه نسبت دادهاند كه ايشان در تحرير در مورد محارم، خواستهاند علاوه بر نگاه به سوأتين موارد ديگري را هم حرام بدانند. مرحوم علامه علاوه بر تحرير، در باب محارم قواعد هم فرمودهاند: «ليس للمحرم التطلّع علي العورة و الجسد» با توجه به اين دو مطلب، در اين مسأله كه نگاه به بدن محارم به جز عورت جايز است، مرحوم علامه را جزء مخالفين به حساب آوردهاند.
حال آن كه عبارتي كه مرحوم علامه در باب حدّ محارم در تحرير دارند، اين است كه اگر مردي بخواهد به بعض النساء مجردة نگاه كند، جايز نيست و شوهر زن و كسان او ميتوانند از باب نهي از منكر، ناظر را منع كنند و اگر دست برنداشت او را بزنند؛ هر چند مجروح شود؛ چون او حقّ نگاه كردن ندارد.
به نظر ميرسد در اين عبارت اشتباهي شده باشد و صحيح عبارت بُضع النساء باشد؛ و يكي از معاني بُضع، فرْج است. پس اين مسأله، مربوط به نگاه كردن به فرج ميباشد نه بعضي بدن زن؛ چون اين بعض چه خصوصيتي دارد كه ذكر شود؟ ضمن اين كه تعبير بعض در اينجا مناسب نيست. در اين صورت نظر مرحوم علامه هم مطابق با نظر معروف و مشهور خواهد بود كه در باب محارم، تنها عورتين مستثنا شده است. البته عبارت ايشان در قواعد، اينگونه نيست؛ در قواعد فرمودهاند: العورة والجسد ما احتمال ميدهيم مقصود ايشان العورة و الجسد مكشوفة باشد، چون بعد از اين مطلب ميفرمايد: انكشاف جايز نيست و مقصود از انكشاف جسد، انكشاف تمام جسد است، نه بعض آن. بنابر اين معناي عبارت اين ميشود كه نظر به زن مكشوف العورة يا زني كه كاملاً مكشوفه است، جايز نيست. اما زني كه عورتين را ستر كرده و مثلاً يك قسمتي از بدن او مكشوف است اين را عبارت شامل نميشود و بدين ترتيب، مذهب علامه هم با رأي مشهور هماهنگ ميشود.
در مورد محرمي كه كاملاً مكشوف باشد چه بسا ميتوان گفت: نگاه كردن به او قباحت عرفي هم دارد. ولي مثلاً اگر محرمي در حمام است و سوأتين را تستّر كرد، و انسان به بدن او نگاه كند، معلوم نيست كه مرحوم علامه چنين نگاهي را حرام بداند. خلاصه عبارت ايشان را ميتوان طوري تأويل نمود كه مخالفت با مشهور از آن فهميده نشود.
به هر حال حكم مسأله روشن است؛ نگاهي كه بالذات و با قطع نظر از تحقّق عناويني همچون: ايذاء، هتك، قباحت عرفي و .. حرام است، تنها نگاه به سوأتين محارم است. ولي نگاه به ساير اعضا و قسمتهاي بدن محارم جايز است.
«والسلام»
[1] ـ اين مسأله در كتابهاي فقهي از جمله شرح لمعه با عنوان «لاينكح أبوالمرتضع في اولاد صاحب اللبن ولادة و رضاعاً و في اولاد المرضعة ولادة» مطرح است.
[2] ـ مقصود از اصل مثبِت اين است كه اثر مطلوب بر خود مستصحَب مترتّب نباشد، بلكه اثر بر لازم مستصحَب مترتب باشد. و معروف، عدم حجيّت اصل مثبت است. زيرا ادله حجيّت استصحاب قاصر از شمول نسبت به چنين موردي است.