نظر به وجه و کفین- بررسی روایات مجوزه- بررسی اجماع در حرمت نظر
بسم الله الرحمن الرحيم
77/11/27
نظر به وجه و کفین- بررسی روایات مجوزه- بررسی اجماع در حرمت نظر
خلاصه درس قبل و اين جلسه:
در جلسه گذشته، بعضي از رواياتي را كه براي جواز كشف وجه و كفين و يا جواز نظر به وجه و كفين مورد استدلال قرار گرفته بود، مورد بحث و بررسي قرار داديم، در اين جلسه نيز به بعضي از روايات ديگر كه در لسان فقها مورد استدلال قرار گرفته، ميپردازيم و دلالت يا عدم دلالت آنها را مورد بررسي قرار ميدهيم و از مجموعه روايات معتبر به اين نتيجه ميرسيم كه «وجه و كفين» از حكم لزوم ستر و بالملازمه از حرمت نظر به اجنبيه، استثناست، به طوري كه اطلاق روايات، صورتي را كه شخص، علم به وجود ناظر هم دارد، شامل ميشود.
الف) روايات مورد استناد مجوّزين:
1ـ ادامه بحث در باره مرسله مروك بن عُبيد:
ظاهر نقل كافي و خصال اين است كه فتواي كليني و صدوق استثناي وجه و كفين و قدمان است. در خصال بابي تحت عنوان «ما يحل النظر بخمسه» منعقد شده[1] و بناي صدوق بر جمع هر روايتي نبوده است، مثلاً در باب استحباب خضاب دو روايت از پيامبر(ص) از طريق زبير و ابوهريره نقل ميكند، سپس عذرخواهي ميكند كه چرا من اين روايات را نقل كردم، معلوم ميشود كه بناي ايشان بر نقل هر روايتي نبوده است، سپس ميفرمايد: چون عامه در خصوص استحباب خضاب شيعه را مورد طعن قرار دادهاند، لذا در اين مسأله اين دو روايات را از اين باب كه مقبول است، نقل كردم. پس بناي صدوق بر گلچين روايات بوده است، بسيار مستبعد است كه شخصيتي مانند صدوق روايتي كه اجماع بر خلاف آن قائم شده، نقل نمايد. پس نقل آن مشعر به اين است كه ايشان آن را قبول دارد.
2 ـ وجه اعتماد به مرسله از سوي كليني و صدوق (رحمة الله عليهما):
سؤالي كه باقي ميماند، اين است كه چگونه اين روايت مرسله را قبول كردهاند؟
چون معتقد بودند كه آنچه ستر آن بر زن واجب است، «عورت» است، و به قرينه دستوري كه براي پوشش در نماز وجود دارد، «قدمين» جزء عورت نيست، پس ستر قدمين هم واجب نيست، بنابراين روايت مرسله مروك بن عبيد، مؤيد به دليل ديگري در باب صلوة است، و چون معمولاً قدمان پوشيده نميشد، ميتواند مصداقي براي «ماظهر» در آيه شريفه نيز باشد.
3 ـ مناقشه استاد «مدّ ظله»:
بنظر ما اين وجه ناتمام است، چنانچه در جلسات گذشته عرض كرديم، «عورت» يعني آن چيزي كه سترش مناسب است و در مواقع مختلف، مراتب گوناگوني دارد و به اختلاف مراتب، احكامش نيز متفاوت است. به يك اعتبار تمام بدن زن عورت است، حتي اندام او نيز نبايد نمايان شود چنانچه در بعضي از روايات اين مضمون وارد شده مثل «فاحبسوهن في البيوت» كه چون نمايان شدن اندام و هيكل زن نيز مفاسدي دارد، مناسب است كه در خانه باشد، به اعتبار ديگري، غير از وجه و كفين، بقيه بدن عورت است، به اعتبار ديگري «سوأتين» عورت است كه بايد از محارم پوشانده شود.
پوشاندن بعضي از مراتب عورت الزامي است و بعضي از مراتبش استحباب مؤكد و بعضي از مراتبش استحباب، پس به مجرد استثناي وجه و كفين و قدمين در نماز، نميتوان جواز كشف آنها را در برابر نامحرم استفاده كرد. پس نميتوان با استناد به اين وجه، به مرسله عمل كرد و قدمان را نيز از وجوب ستر، استثنا نمود.
به علاوه كه روايات معتبر متعددي وجود دارد كه فقط وجه و كفين[2] را استثنا كردهاند. البته اگر روايت فوق، از نظر سند صحيحه بود، با روايات معتبر ديگر تعارض پيدا ميكرد و بدنبال جمع عرفي ميرفتيم، ولي از نظر سند در حدّي نيست كه بتواند با روايات معتبر متعدد معارضه نمايد، لذا قدمان مستثني نيست.
ب) روايت صحيحه مسعدة بن زياد[3]:
عن مسعدة بن زياد قال و سمعت جعفراً و سئل عمّا تظهر المرأة من زينتها، قال: الوجه والكفين.
ظاهر كلمه «تظهر» اين است كه اظهار كند نه اينكه خود به خود ظاهر شود، يعني زن ميتواند وجه و كفين خود را آشكار سازد بنابراين روايت بر جواز كشف و اظهار وجه و كفين دلالت دارد.
1ـ بيان صاحب جواهر(ره) در دلالت روايت:
صاحب جواهر[4] از روايت اينگونه پاسخ داده كه مراد سائل اين است كه زن چه عضوي را ميتواند ذاتاً ستر نكند؟ و حضرت ميفرمايد: وجه و كفين، يعني وجه و كفين مانند ساير اعضاي بدن نيست كه شخص بايد بپوشاند تا مباداچشم ديگران بيفتد و به عبارت ديگر زن نبايد در معرض ديد و نگاه اتفاقي افراد باشد، اما وجه و كفين ميتواند در معرض نگاه اتفاقي افراد باشد و اين بدان معنا نيست كه در فرضي كه قطعاً نگاه شخصي ميافتد يا عمداً نگاه ميكند، باز هم كشف وجه و كفين جايز باشد.
2 ـ پاسخ استاد (مد ظلّه):
ما قبلاً عرض كرديم كه اطلاق روايت اقتضا ميكند كه حتي در صورت نگاه عمدي ديگران نيز ستر لازم نباشد، چرا كه «اظهار في نفسه» در روايت مراد نيست، بلكه سؤال از اظهار در برابر اجنبي است، لذا وجهي براي اخراج صورتي كه قطع به وجود اجنبي و نگاه او داريم، نيست.
پس اين روايت نيز بر جواز كشف وجه وكفين و بالملازمه بر جواز نظر به وجه و كفين، دلالت دارد.
ج) روايت علي بن جعفر[5]:
عن علي بن جعفر عن أخيه موسي بن جعفر عليه السلام قال: سألت عن الرجل مايصلح له أن ينظر اليه من المرأة التي لاتحلّي له؟ قال: الوجه و الكف و موضع السوار.
اين روايت مانند روايت مروك بن عبيد، مستقيماً در باره نظر است نه ستر، تا بالملازمه حكم نظر استفاده شود. «موضع السوار» به معناي جاي دستبند است كه در اين روايت استثنا شده كه ميتوان به آن نگاه كرد.
1 ) تعارض با صحيحه فضيل[6]:
اين روايت با ظاهر يا صريح صحيحه فضيل بن يسار معارض است، چون در آن روايت «ما دون السوارين» به معناي «ما يستره السوارين و تحت السوارين» به عنوان زينت مخفي معرفي شده كه بايد پوشانده شود، ولي در اين روايت «موضع السوار» به عنوان زينت آشكار معرفي شده كه نگاه به آن مجاز است.
2 ) حل تعارض:
جمع اين دو روايت آن است كه كشف «وجه و كفين» جايز است بدون آنكه كراهتي داشته باشد، و كشف «موضع السوار» جايز است، ولي كراهت دارد. در صحيحه فضيل كه آن را زينت مخفي شمرده، بخاطر آن است كه كشف آن مكروه است، و در اين روايت كه جزء زينت آشكار شمرده شده كه نگاه به آن جايز است، به خاطر آن است كه كشف آن حرام نيست و فقط مكروه است.
3 ) مناقشه در راه حل فوق و طرح روايت:
اما چون احتمال وجود چنين فتوايي در مورد «كشف جاي دستبند»، بعيد است و ما برخورد نكردهايم، در باره قدمان اقوالي پيدا كرديم كه آن را به وجه و كفين ملحق كردهاند، اما در مورد «موضع السوار» چنين چيزي نيافتهايم.
به علاوه در روايت فوق، عبدالله بن حسن علوي در سند قرار دارد كه توثيق نشده است و نقل «حميري» هم از او، ذاتاً دليلي بر وثاقت او نيست، زيرا هدف حميري، نقل روايات عالي السند بوده است يعني رواياتي كه واسطه بين راوي و امام كمتر از متعارف باشد، و معمولاً اشخاصي كه بدنبال اين هدف بودهاند، عنايتي به اعتبار روات نداشتهاند، لذا رواياتي را كه جنّ واسطه بوده، بخاطر آن كه عالي السند اصطلاحي بر آن صدق ميكرده، نقل كردهاند. بنابراين به نظر ميرسد كه بين اين دو روايت جمع عرفي نشايد.
و در مقام ترجيح، چون روايت مقابل كه فقط وجه و كفين را استثنا كردهاند، هم متعدند، هم اصحّ سنداً و هم روات آنها افقهاند و هم شهرت فتوايي موافق آنهاست، مقدم ميباشند، تمام مرجحاتي كه براي دو خبر متعارض ذكر كردهاند، در اينجا وجود دارد.
به علاوه نسخهاي كه از قرب الاسناد در اختيار است، نسخه سقيم بوده و اغلاط فراواني دارد، لذا نميتوان با روايتي در كتاب قرب الاسناد در برابر روايات متعددي كه در كتب معتبري چون كافي نقل شده، ايستاد.
د) صحيحه علي بن سويد[7]:
قلت لابي الحسن الرضا عليه السلام: «اني مبتلي بالنظر الي المرأة الجميلة فيعجبني[8] النظر اليها فقال: يا علي لابأس اذا عرف الله من نيّتك و ايّاك والزنا»[9].
از روايت استثناي وجه از حرمت نظر به اجنبيه استفاده شده و بالملازمه كف نيز بدان ملحق شده است.
1 ) بيان آقاي خوئي(ره) و صاحب جواهر(ره):
صاحب جواهر[10] و آقاي خوئي روايت را بر نگاه اتفاقي حمل كردهاند يعني شخصي كه اتفاقاً نگاهش به زن زيبا ميافتد و تحريك ميشود. اما كسي كه عمداً نگاه كند و به تحريك بيفتد، بالاجماع جايز نيست، لذا بايد روايت را بر نگاه اتفاقي حمل كرد.
2 ) نكاتي ديگر در بيان مرحوم آقاي خوئي (ره):
آقاي خوئي دو نكته ديگر نيز در باره روايت دارند، ميفرمايند:
اول: اگر روايت بر نگاه اتفاقي حمل نشود، چون در روايت سخن از نگاه به صورت نيست، پس ميتوانيم نگاه به مو را نيز مشمول روايت بدانيم، چرا كه استفصالي در كلام حضرت وجود ندارد، ممكن است در خانه نگاهش به زنها ميافتاده و اين نگاه هم منحصر به نگاه به صورت نيست، بلكه سر و گردن را هم شامل ميشود يا شايد در كوچه و خيابان به افرادي نگاه ميكند كه علاوه بر صورت، برخي از موهايشان هم بيرون است، به علاوه كه در بسياري از موارد تنها از مشاهده صورت تحرك حاصل نميشود، بلكه با مشاهده صورت و بخشي از موها تحريك صورت ميگيرد.
پس اگر به ظاهر ابتدايي روايت توجه كنيم، مطلبي استفاده ميشود كه بر خلاف اجماع علماست و همين امر قرينه است بر اين كه مراد سائل، نظر اتفاقي است نه نگاه عمدي.
دوم: علي بن سويد از اجلاء روات است، بعيد است كه عمداً به زنان زيبا نگاه كند و با كمال صراحت آن را هم براي امام(ع) نقل نمايد. معلوم ميشود كه مراد او، نگاه اتفاقي است.
3 ) پاسخ مرحوم شيخ انصاري(ره) از كلام صاحب جواهر(ره):
آنچه مورد اجماع و تسالم اصحاب است، نگاهي است كه با هدف تلذّذ انجام گيرد و لذت بردن هدف باشد و چنين نگاهي جز براي شوهر و مالك جايز نيست، ولي كسي كه با هدف لذت بردن نگاه نميكند، بلكه از تعبير سائل استفاده ميشود كه از اين نگاه كردن، ناراحت است و فعلاً بدان مبتلا شده است، ولي شغلش اينگونه اقتضا ميكند كه با زنان سر و كار دارد، مثلاً فروشندهاي است كه مشتريانش زنان هستند، و بخاطر خريد و فروش و مكالمه ناچار است كه نگاه كند و بر اثر اين نگاه كردن تحريك ميشود، نه آنكه براي لذت بردن، نگاه ميكند، هر چند بداند كه همين نگاه كردنهاي معمولي، او را تحريك ميكند. حرمت چنين نگاهي، اجماعي نيست.
4 ) پاسخ استاد (مد ظلّه) به بيان مرحوم آقاي خوئي (ره):
اولاً: ظاهر سؤال سائل اين است كه اگر زن زيبا نبود، اعجابي در كار نيست، «اني مبتلي بالنظر الي المرأة الجميلة فيعجبني النظر» اگر اعجابي براي شخص رخ نميداد، مشكلي نداشت كه از حضرت سؤال كند، پس سؤال نميتواند ناظر به بقيه بدن زن باشد كه اعجاب در او مدخليتي ندارد و مطلقاً حرام است، پس غير از وجه و كفين، از ابتدا از سؤالِ سائل خارج است، و پاسخ حضرت نيز ناظر به سؤال از نگاه به وجه و كفين زني است كه شخص را به اعجاب واميدارد. بنابراين نيازي به استفصال در پاسخ حضرت نيست.
ثانياً: اگر علي بن سويد به قصد تلذذ نگاه كرده باشد، البته با مقام و منزلت او سازگار نيست، ولي چنانچه با آمدن به كوچه و خيابان چشمش به زنان همسايه بيفتد يا كارش اقتضا كند كه زنان را ببيند و حتي عمداً هم نگاه كند اما نه به قصد تلذذ.
به علاوه كه معلوم نيست كه هنگام سؤال هم به آن جلالت و مقام رسيده بود، شايد بعدها به مقام و منزلت علمي دست يافته باشد و هنگام اين سؤال چندان شخصيتي نداشته، اتفاقاً تعبير و هشدار حضرت به او كه «ايّاك والزّنا» شاهدي است بر اينكه چندان هم از جلالت قدر برخوردار نبوده است، وگر نه اين هشدار به يك فرد متقي و جليل القدر گفته نميشود.
ه) دليلي ديگر در كلام صاحب رياض(ره):
صاحب رياض ميفرمايد: در روايات، سؤالات متعددي در باره نظر يا ستر ميكنند، در هيچ يك از آنها ـ غير از باب ازدواج و اشتراء ـ از نگاه به وجه سؤال نشده است، معلوم ميشود كه استثناي وجه از لزوم ستر و يا حرمت نظر، امر مسلّمي بوده است.
1 ) پاسخ صاحب جواهر(ره)[11]:
صاحب جواهر ميفرمايد: اين مطلب نميتواند دليل استثناي وجه و كفين باشد، همين كه بين نگاه به موي شخص و نگاه به وجه تلازم وجود دارد و سائلي از مو سؤال كرده و حضرت پاسخ منفي داده، حكم نگاه به وجه هم روشن باشد و نيازي به سؤال جداگانه نباشد. چون معمولاً تنها به مو نگاه نميشود تا حكم آن سؤال شود، بلكه بمو كه نگاه ميشود، صورت هم همراه آن است، پس ممكن است نگاه به صورت هم حرام باشد.
2 ) مناقشه استاد (مد ظلّه) در كلام صاحب جواهر(ره):
سخن صاحب جواهر بر اساس پارهاي از روايات قابل قبول است، اما نسبت به پارهاي ديگر از روايات تمام نيست، اگر حضرت ميفرمود: نگاه به مو جايز است، حكم صورت هم استفاده ميشود، ولي اگر بفرمايد: نگاه به مو ـ كه به نظر ايشان ملازم با نگاه به صورت ميباشد ـ حرام است، حرمت نگاه به صورت به تنهايي استفاده نميشود. پس «جواز نظر به مو» با «جواز نظر به وجه» ملازم است، اما «حرمت نظر به مو» با «حرمت نظر به صورت» تلازمي ندارد. به علاوه، روايات متعددي داريم كه «حرمت نظر» را فقط به شعر مترتب كرده كه ان شاء الله در جلسه آينده مطرح خواهيم كرد.
«والسلام»
[1] ـ خصال ص 302/ باب ان للرجل ان يري من المرأة التي ليست له بمحرم خمسه اشياء.
[2] ـ احتمال اينكه «كف» بر كف پا هم اطلاق شود، منتفي است، نه در لغت عرب چنين معنايي براي«كف» وجود دارد و نه در استعمالات موجود بين عرب زبانها.
[3] ـ وسائل الشيعه ج 20/ ص 202/ رواية 25429 به نقل از قرب الاسناد للحميري.
[4] ـ جواهر الكلام ج 29/ ص 75.
[5] ـ بحار ج 104/ ص 34 / رواية 11 عن قرب الاسناد.
[6] ـ وسائل الشيعه ج 20/ ص 211/ روايت 25425 به نقل از كافي.
[7] ـ وسائلالشيعه / باب 1 من ابواب النكاح المحرم / ح 3.
[8] ـ اعجاب دو گونه است: گاهي زيبائي را به عنوان مظهر قدرت و جمال الهي ميبيند و تعجب ميكند، چنين حالتي از مشاهده يك شخص زيبا ممكن است براي يك پيرمرد هم حاصل شود، اما مراد از اعجاب در روايت، اين قسم نيست، بلكه اعجابي است كه شهوت شخص را تحريك ميكند. تعابيري همچون «خداوند نيت تو را ميداند» و «مبادا به زنا نزديك شوي» شاهد بر اين معناست.
[9] ـ وسائل، ابواب النكاح المرحم، باب 1، ح 3.
[10] ـ جواهر ج 29/ ص 79.
[11] ـ جواهر الكلام ج 20 / ص 80.