نَحْنُ أَقْوَامٌ افْتَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَنَا وَ لَنَا الْأَنْفَالُ وَ لَنَا صَفْوُ الْمَالِ
قرن دوم هجري يكي از ادوار شكوفايي علم و دانش و تحقيق و برخورد انديشه ها و پيدايش فرقه ها و مذاهب گوناگون در جامعه اسلامي بود. تلاش های علمی و سیاسی امام سجاد و امام باقر علیهما السلام ، آگاهیهای اجتماعی و سیاسی جامعه و تحقق آمادگی بالقوه و احساس نیاز به تشکیل حکومت عدل نیز این زمینه را به وجود آورده بود که امام صادق علیه السلام به تبیین مساله امامت به طور صریح و بدون تقیه بپردازد.
بر همین اساس یکی از محورهای برجسته و خطوط روشن در حیات پر برکت امام صادق علیه السلام مساله تبیین امامت به صورت صریح و روشن و نفی حکام جور و ظلم بدون هیچ گونه بود. امام در هنگام اشاعه و تبلیغ این مطلب، خود را در مرحلهای از مبارزه میدیده است که میبایست به طور مستقیم و صریح، حکام زمان را نفی کند و خویشتن را به عنوان صاحب حق واقعی ولایت و امامت به مردم معرفی نماید. این در حالیست که تبلیغ مساله امامت تا آن زمان غالبا به صورت تقیه صورت می گرفت. البته واضح است که بدون زمینه مناسب در سطح جامعه، اتخاذ این روش کاری بی فائده و بی ثمری خواهد بود.
نکته دیگری که باید مورد توجه قرار گیرد، این است که امام در مواردی به این بسنده نمیکند که امامت را برای خویش اثبات کند؛ بلکه همراه نام خود، نام امامان بحق و اسلاف پیشین خود را نیز یاد میکند و در حقیقت سلسله امامت اهل بیت علیهمالسلام را متصل و جداییناپذیر مطرح میسازد.
در روز عرفه که از سرتاسر جهان اسلام برای اعمالی خاص در صحرای عرفات جمع شده اند امام صادق علیه السلام خود را به این جمع رسانده و پیامی را اعلام می کنند.
در روایت ابی المقدام چنین می خوانیم:
عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِي الْمِقْدَامِ قَالَ رَأَيْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَوْمَ عَرَفَةَ بِالْمَوْقِفِ وَ هُوَ يُنَادِي بِأَعْلَى صَوْتِهِ أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ الْإِمَامَ ثُمَّ كَانَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَيْنُ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ع ثُمَّ هَهْ فَيُنَادِي ثَلَاثَ مَرَّاتٍ لِمَنْ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ عَنْ يَمِينِهِ وَ عَنْ يَسَارِهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ اثْنَيْ عَشَرَ صَوْتا..(اصول کافی ج 4 ص 466)
دیدم امام در میان مردم ایستاد و با صدای هر چه بلندتر – با فریادی که باید در همهجا و در همه گوشها طنین بیافکند و بهوسیله شنوندگان به سراسر دنیای اسلام پخش شود- پیام خود را سه مرتبه گفت. روی را به طرف دیگری گرداند و سه مرتبه همان سخن را ادا کرد. باز روی را به سمتی دیگر گرداند و باز همان فریاد و همان پیام. و بدین ترتیب امام دوازده مرتبه سخن خود را تکرار کرد.
در حدیث دیگر از ابی الصباح کنانی چنین می خوانیم:
نَحْنُ أَقْوَامٌ افْتَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَنَا وَ لَنَا الْأَنْفَالُ وَ لَنَا صَفْوُ الْمَالِ…(اصول کافی ج 1 ص 546)
«ما کسانی هستیم که خدا اطاعت ما را بر مردم لازم ساخته است. انفال و صفوالمال در اختیار ماست.» صفوالمال، اموال گزیدهای است که طواغیت گردنکش به خود اختصاص داده و دستهای مستحق را از آن بریده بودند و هنگامیکه این اموال مغصوب، با پیروزی سلحشوران مسلمان از تصرف ستمگران مغلوب خارج میشود، مانند دیگر غنایم تقسیم نمیشود تا در اختیار یک نفر قرار گیرد و به او حشمتی کاذب و تفاخری دروغین ببخشد، بلکه به حاکم اسلامی سپرده میشود و او از آنها در جهت مصالح عموم مسلمانان استفاده میکند.امام در این روایت، خود را اختیاردار صفوالمال و نیز انفال – که آن نیز مربوط به امام است – معرفی میکند و با این بیان، به روشنی میرساند که امروز حاکم جامعه اسلامی اوست و این همه باید به دست او و در اختیار او باشد و به نظر او در مصارف درستش به کار رود.
امام در حدیثی دیگر، امامان گذشته را یکیک نام میبرد و به امامت آنان و اینکه اطاعت از فرمانشان واجب و حتمی است، شهادت میدهد و چون به نام خود میرسد، سکوت میکند. شنوندگان سخن امام به خوبی میدانند که پس از امام باقر (علیه السلام ) میراث علم و حکومت در اختیار امام صادق (علیه السلام )است. و بدین ترتیب، هم حق فرمانروایی خود را مطرح میسازد و هم با لحن استدلالگونه، ارتباط و اتصال خود را به نیای والامقامش علیبنابیطالب (علیه السلام ) بیان میکند.
در ابواب «کتاب الحجه» از کافی و نیز در جلد ۴۷ بحارالانوار از این گونه حدیث که به صراحت یا به کنایه، سخن از ادعای امامت و دعوت به آن است، فراوان میتوان یافت.