همسویی گفتار و رفتار مبلغان
بسم الله الرحمن الرحیم
جستاری پیرامون سفارش اکید امام صادق علیه السلام در ضرورت
ویژه نامه شهادت امام صادق علیه السلام
نهی از تبلیغ بدون عمل
از جمله سفارشات اکید و مکرر حضرت امام صادق علیهالسلام به عموم مردم و شیعیان و به طور خاص کسانی که در جایگاه تبلیغ و تربیت و اشاعه فرهنگ دینی و تربیتی قرار دارند، این است که با نهی از اکتفا به دعوت با گفتار، ارزش حداقلی آن را گوشزد کرده و به عمل بر طبق گفتار توصیه جدی میفرماید:
«مردم را با رفتارهایتان دعوت کنید و دعوت کننده با زبان نباشید!» (قرب الاسناد ، ص ۷۷).
مشابه این فرمایش، با تعابیر و معانی دیگری نیز در گفتار و سیره حضرت بسیار مشاهده میشود.
شاید به همین دلیل خدای متعال، مؤمنانی را که گفتارشان مطابق رفتارشان نیست بهشدت سرزنش میکند و در بیانی عتابآلود به آنها نهیب میزند:
«ای کسانی که ایمان آورده اید، چرا سخنی میگویید که عمل نمیکنید؟! نزد خدا بسیار خشم آور است که سخنی بگوئید که عمل نمیکنید.» (صف، 2 و 3).
حضرت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام نیز در خصوص موعظه به دیگران میفرماید:
ازجمله کسانی نباش که… در موعظه [دیگران] سخت کوشند؛ اما خود از آن پند نگیرند. در سخن گفتن زبر دستند؛ اما در عمل کوتاهدست. در آنچه نابود میشود، به رقابت میپردازند؛ اما در آنچه باقی میماند، سهلانگاری میکنند. سود را زیان و زیان را غنیمت به شمار میآورند. (تحف العقول، ص 158)
همچنین حضرت امیرالمؤمنین (ع) علم بىعمل را به درختى بدون ثمر؛ کمانى بدون زه؛ دارویى بدون سود؛ و عین گمراهی و ضلالت تشبیه فرموده است (غرر الحکم ، ج 2، ص 498).
درختی که بار و بهره ندارد هرچند سهی باشد و سر به فلک بکشد، برای مردمی که انتظار میوه میکشند و متقاضی حاصلی برای رفع تشنگی و گرسنگی خویش هستند چه نفعی خواهد داشت و کمانی بدون زه، هر چند مرصع و تنومند بوده و صدها تیر قوی در ترکش داشته باشد، چه تیری را از حق و حقیقت به هدف خواهد نشانید، و داروی بدون سود، جسم و جان کدام بیمار ناتوان را علاج میکند و بالاخره گمراهی و ضلالت، چگونه دستمایه هدایت و سعادت و تقویت باورهای حقیقی مردمان میشود؟! اینها حال مبلغی است که رفتارش ناهمسو با گفتار است و بااینحال فلسفه وجودی خود را تقویت باورهای دینی و ایمانی مردم میداند!
البته توجه به این هشدار ضروری است که وقتی کسی در سلک عالم و مبلغ دین درآمد و بر فراز منبر و مجلس نشست و به وعظ و خطابه پرداخت، باید که تمام هم و غم خویش را در عمل به گفتار خود بکار گیرد و بداند که بازخواست و محاسبه اعمال از او بسیار سختتر و شدیدتر خواهد بود چنانکه در صورت عمل به گفتار، از اجر جزیل و بیحسابی برخوردار خواهد شد. حضرت امام صادق چنین کسانی را شقیترین مردم معرفی میفرماید:
حضرت عيسى فرمود: شقىترين و بدترين انسانها كسى است كه در ميان مردم با علم و فضل شهرت پيدا كرده، ولى در مقام عمل مجهول و ناشناخته است!
انتظار خدای متعال و اهلبیت از همه بندگان و شیعیان، همسویی گفتار و رفتار است،اما این توقع از مبلغین بهطور خاص بیشتر است و بلکه آنان در کانون این توجه و توقع قرار دارند. ائمه اطهار به دوستان و شیعیان خویش بهصراحت نسبت به عمل بر طبق گفتار سفارش نموده و تصریح میفرمایند که:
هر كس از شما كه در دينش پارسا باشد و راستگو باشد و امانت را به صاحبش برگرداند و اخلاقش با مردم خوب باشد گويند: اين جعفرى است و اين مرا شاد كند و از عمل او شادی به من میرسد و میگویند: این ادب جعفر است و اگر خلاف این باشد، ننگ و عار آن بر من و ارد میشود و میگویند: این ادب جعفر است(الجواهر السنية، ج5، ص 525)!
اینگونه هشدارها در حقیقت به اهمیت نقش الگویی رفتار اشاره دارند که در مبلغین بسیار جدیتر خواهد بود. به تعبیر دقیقتر، همسو نبودن رفتار و گفتار از هر کسی بد است، از مبلغ دین بدتر! و در روایات نیز عقاب و عذاب خاصی برای چنین افرادی ذکر شده است(ابن أبي جمهور، 1405 ق، ج4، ص 76).
وظایف دوگانه مبلغین: ابلاغ و عمل
مبلغ دین (و هر انسان مؤمنی که به حقیقتی دست مییابد) نسبت به یافتههای معرفتی خویش دو وظیفه و مسئولیت بر عهده دارد: 1. ابلاغ به دیگران؛ 2. عمل خود بر طبق آن.
نکته مهم این است که این دو وظیفه هر کدام بهطور مجزا و مستقل، از جهت عملی موضوعیت دارند و متداخل و لازم و ملزوم هم نیستند و اینگونه نیست که انسان تنها مجاز است حقایقی را که یافته و دانسته و به آن عمل کرده، به دیگران ابلاغ نماید و در جایگاه وعظ و نصیحت و امر به معروف و نهی از منکر، اگر چیزی را خود قبلاً عمل نکرده است به دیگران نیز ابلاغ نکند. هر کدام از این دو وظیفه،بر هر کسی واجب است و اگر گفته میشود کسی که به گفتار خویش عمل نمیکند، گفتارش تأثیر در مخاطبان ندارد، از یکسو بهطور عام و کلی حرف نادرستی است؛ و از سوی دیگر صحت آن در مورد میزان تاثیرگزاری بیشتر و عمیقتر و نیز بهرهمندی از اجر بالاتر و بیشتری است که در پی همان تاثیرگزاری بیشتر نصیب گوینده میشود و ناظر به این مسئله نیست که اگر کسی به حقیقتی عمل نکرد، حق بازگویی و مطلع ساختن دیگران از آن را ندارد. شاهد این مدعا آن است که هرگز شنیده نشده است که واعظان در طول تاریخ ادعای عمل به گفتار خویش داشته باشند و مخاطبان نیز پذیرش حرف گویندگان و ناصحان را منوط به عمل قبلی آنان به گفتار خود کرده باشند. این ارتکاز ذهنی مربوط به مسئله میزان تاثیرگزاری گفتار در دل و جان مخاطبان است.
البته اگر در جایی ابلاغ، موجب تثبیت و تقویت خاص روحیه نفاق در وجود خود گوینده باشد یا زمینهساز ریاکاری در جمع مردم و مخاطبان و یا موجب القای جلب توجه انحراف برانگیز و مرید پروری و یا موجب القای توجیه برانگیز برای نفاق در گفتار و رفتار در دل مخاطبان شود باید از آنچه عمل نمیکند، تبلیغ هم نکند. چنانکه اگر در موردی همزمان با گفتار و وعظ و نصیحت در دید مردمان شرایطی عمل به همان گفتار فراهم شده و گوینده از عمل به گفتههای خویش ناتوان باشد، لازم است برای جلوگیری از ایجاد وهن در اعتقادات مردم به اصل دین و نیز به کسوت مبلغین دینی،از گفتن آن امتناع ورزد.
بههرحال، در اخلاق قرآنی درون و باطن آدمی باید بهتر از بیرون و گفتار و نمودش باشد و اگر «حال» و درون آراستهتر از بیرون نباشد، نباید بهگونهای تظاهر كرد كه بیرون آراستهتر از باطن و درون به نظر آید كه زمینه نفاق را فراهم میسازد. توصیه به آنچه عمل نمیکند موجب پیدایش تناقض و شكاف در ساحتهای وجودی او خواهد گردید و این تفاوت بین گفتار و عملكرد در صورت تداوم و استمرار وی را به ورطه نفاق سوق خواهد داد كه فرجام منافقان به تعبیر قرآن «فِی الدَّرْكِ الأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ»( نساء، 145) میباشد.
نقش عمل در تقویت باورها
دانش باطني و باور قلبي انسان است که او را به انجام کارها بر اساس اعتقاديات وامیدارد و انجام هر عملي بر مبناي پشتوانهي ايمان قلبي است. هر چه معرفت قلبي آدمي بيشتر باشد، اعمال خويش را بر اساس اين معرفت، دقیقتر شکل میدهد و با نيت و انگیزه قویتر و شفافتری پي گيري مینماید. بنابراين هر چه يقين انسان به حقايق بيشتر باشد، تلاش عملي وي در دستيابي به آن حقايق نيز بيشتر خواهد شد. اما همانطور که يقين در رشد کيفي و کمي اعمال انسان تأثیر مثبت و مستقيم دارد، عمل نيز متقابلاً در جهت ارتقاي رتبه يقين و نورانيت باطني انسان تأثیرگذار است و هر اندازه آدمي در مجاهدت با نفس و مراقبت از مقام حق، بر اساس يقينيات خويش – در هر مرحلهاي که باشد- استقامت ورزد و از عمل و انجام آداب عبوديت فرونگذارد، بر ميزان کيفي يقين وي افزوده خواهد شد و چراغ پرنور و گرمي جانش بیشازپیش به فروغ يقين و معرفت مجهز میگردد. به تعبير ديگر، يقين پشتوانهي عمل و عمل تقویتکنندهی يقين است. هر چند «ايمان» بهعنوان واسطهي ميان عمل و يقين نقشآفرین است اما درهرصورت چيزي جز عمل صالح موجب فزوني يقين انسان نخواهد شد. چنانکه حضرت امام موسي کاظم ميفرمايد:
متعهد شويد که نسبت به نعمتهاي پروردگار متعال با استفاده از آنها در جهت اصلاح خودتان قرار ميگيريد تا يقينتان زياد شود(تفسیر صافی ، ج5، ص 152).
تقویت باورها در گرو عمل صالحی است که انجام میشود و این دو در یکدیگر اثر متقابل دارند. با این توضیحات معلوم میگردد مبلغی در کار خویش موفق است که بتواند روحیه عملگرایی را در مردم زنده کند تا در پی آن، باورهای آنان تقویت گردد. تمام تلاش مبلغ و هدف از تبلیغ آن است که مردم به معارف دینی، عمل کنند و این وقتی حاصل میشود که پشتوانه باور و اعتقاد قلبی آنان با موتور عمل به پویایی برسد. به تعبیری: گفتار مبلغ علم را تقویت میکند، رفتارش ایمان را.
حال اگر گفتار و رفتار مبلغ همسو نباشد و مردم او را اهل عمل ندانند، بهطور طبیعی هیچ زمینه عمل صالحی در میان افراد جامعه فراهم نشده باور و یقین قلبی هم شکل نخواهد گرفت بلکه فقط ممکن است محفوظاتی در ذهن مخاطب برف انبار شود و چهبسا بیعملی مبلغ، زمینهساز الگوبرداری منحرفانه شده مردم نیز به اعمال ناصالح روی آورند و همین اعمال ناصالح،باورهای غلط و نادرست را در وجودشان ایجاد و تقویت نماید.
وقتی صحبت از «باورها» میشود، بیدرنگ پای «قلب و دل» در ميان میآید و در این عرصه، تنها معرفت کارآمد خواهد بود آنهم معرفتي که برخاسته از عمل صالح و جلب رضايت حق بر اساس انگیزههای صحيح و بصيرت ايماني باشد و بس؛ اما آنچه از سواد علم و مطالعه و انبار کردن اصطلاحات در لوح ذهن نقش میبندد، تنها قدري مفاهيم ذهني است که جزء افزودههاي ذهني انسان به شمار میرود. چهبسا عالمان بي هماوردي که در مرحله عمل و يقين کميتشان لنگ مانده و از راه بازماندهاند، چون تمام تلاش و مجاهدتشان از مرحله ذهن و خيال و انباشتن اصطلاحات و دقايق علمي فراتر نرفته و سروکارشان با کوچهباغ خلوت دل و منزلگاه خاص دلدار نيفتاده و پاي مرکب جانشان در منجلاب هوا و هوس فرورفته و گرفتار تعلقات دنيايي و نفساني ماندهاند، هر چند عالم دهر و استاد کل في الکل بودهاند.
بهمحض فکر و استدلال، کسي به محضر يار بار نمییابد و سخنوري و منطق، مرکب سير مجاهدات نفسانيه نخواهد شد. البته علم میتواند زمينهساز مبارک و فوقالعادهاي در اين سير و مجاهدت باشد، اما براي کسي مفيد است که داغ هجر يار و ديار بر دل و جانش افتاده و کمر همت براي تعالي حضرت معبود بسته آنگاه با علم و دانش و استدلال، قوت جاني فراهم میآورد و راه را براي خويش روشنتر میسازد؛ اما صرف برف انبار نمودن اصطلاحات علمي و فني، جز کدورت و سياهي نخواهد افزود و عالم بیعمل و مبلغ بی رفتار، نه خود به جايي نخواهد رسيد و نه آبی به کام تشنه باورجویان حق طلب خواهد رساند. نتیجه آنکه عملگرایی عالم دین و همسویی گفتار و رفتار مبلغان، رابطه مستقیم با تقویت باورهای مخاطبان دارد، هر چند رسیدن به این مهم،از کانال تقویت عمل صالح در مردم صورت میپذیرد.
تقدم عمل بر تعلیم، از اموری است که در آموزههای دینی بسیار مورد تکرار و در حد یک اصل و ملاک حقیقی معرفی شده است. حضرت امام صادق علیهالسلام مىفرماید:
هر اندازه که دلتان مىخواهد بیاموزید اما (بدانید که) تا به علم عمل نکنید خداوند هرگز از آن (علم) به شما سودى نمىرساند، زیرا علما به عمل کردن اهتمام مىورزند و نادانان به روایت کردن(بحارالأنوار، ج2، ص 37).
بنا بر این میتوان بهعنوان یک فرمول کلی و ثابت استنباط کرد که: اصالت در تبلیغ با رفتار است و نه گفتار و گفتاری که مؤید عملی و رفتاری نداشته باشد نهتنها ارزشی در باورافزایی مخاطبان ندارد که خشم شدید خدای متعال را نیز به دنبال دارد(صف، 2 و 3)؛ زیرا اثر معکوس بر جای میگذارد و موجب انحراف بندگان و تضعیف باورها نیز خواهد شد.
البته توجه به این نکته بسیار مهم است که مقصود از همسویی گفتار و رفتار، آن است که اعمال فردی و بین فردی مبلغ دین از نگاه کلی و عمومی، در مسیر دعوتهای تبلیغی وی باشد و دارای زاویه کلی و شاخص نباشد.
لزوم همسویی نه تطابق کامل
آنچه بنابر عقل و نقل در همنوایی قول و فعل مورد تأکید است، لزوم همسویی است نه تطابق کامل گفتار و رفتار. همسویی به معنای این است که جهتدهی کلی سبک و مهارت زندگی گوینده در مسیر گفتار خود باشد و تمرکز اصلی وی در رفتار، بر مسئله عمل به گفتار باشد. روشن است که خطاهای احتمالی که احیاناً صادر میشود، با رویکرد اعتقادی «ممکن الخطا بودن انسان» قابل توجیه است و مبلغ دین و واعظ و نصیحتگر نیز انسانی مانند دیگر انسانها است،با این تفاوت که با زحمت کم و بسیار، توانسته به فرمولهایی در سبک و مهارت درست و برحق زندگی دست یابد و آنها را متواضعانه در اختیار عموم قرار میدهد تا خودش و دیگران آنها را به کار بندند و به حیات طیبه و زندگی سعادتمند دست یابند. تطابق کامل و صد درصدی گفتار و رفتار، تنها از حضرات معصومین صادر میشود و گمان نمیرود هیچ مبلغ و واعظی ادعای عصمت داشته باشد بلکه حتی ادعای عمل کامل به گفتههای خویش نیز ندارد.
این مسئله در میان آموزههای دینی و سفارشات قرآنی و روایی فراوان به چشم میخورد. از جمله خدای متعال در حدیث معراج در توصیف پاکان عالم که همانا اهل آخرت و محبوبان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله هستند، جدایی تام و تمام از برخی مشتهیات مذموم نفسانی را ملاک قرار نداده و میفرماید: حمق و مکر آنان اندک است! (الفصول المهمة ، ص 384)
بااینحال این مسئله چیزی از وظیفه شرعی و عقلی و اخلاقی و عرفی مبلغین در بکار گیری همه تلاش خویش برای عمل ابتدایی به گفتارشان کم نمیکند و از اهمیت آن نمیکاهد.
بیاعتمادی به مبلغ نتیجه عدم همسویی
ازآنجاکه در فرهنگ ديني و توحيدي، هر علمي شايستگي آموختن و ارزش تعلم و فراگيري ندارد، هر عالمي نيز شايستگي استفاده بردن و بهرهگیری را ندارد و به همين جهت شناخت عالم رباني و مبلغ واقعی که مورد تأیید اسلام و اوصياي الهي باشد از عالم غير نافع و مبلغ دروغین که بايد از او پرهیز کرد بسيار ضروري است. در روايات اسلامي فريفتگي به دنيا، از بدترين آفات عالمان برشمرده شده است. از امام صادق نقل شده است:
اگر عالم را دوستدار دنيا يافتيد، او را نسبت به دينتان متهم كنيد كه هر دوستدارى به آنچه دوست دارد متعهد و در آن فرورفته است(علل الشرائع ، ج2، ص 394).
روشن است که فریفتگی به دنیا، در عمل نکردن به دانستههای حق بازتاب دارد و وقتی عالم به عملش عمل نمیکند، مخاطبین نسبت به او بدبین شده با دیده سوءظن و بیاعتمادی به وی و گفتههایش مینگرند و چهبسا گمان کنند که تمام ماجرای تبلیغی که او به راه انداخته، سناریوی مشخصی برای رسیدن به اهداف خاص دنیوی باشد! چنانکه در اغلب موارد دیدگاه عموم مردم نسبت به دعوتگر بیعمل همینگونه است و وقتی بیاعتمادی حاصل شد، اولین پایه تبلیغ از جهت اثرگزاری در مخاطب که همانا داشتن جایگاه مردمی و اعتماد عمومی به گوینده و گفتار اوست، منهدم میشود و آنگاه صحبت میزان تأثیر نقش او در تقویت باورها،سالبه به انتفای موضوع خواهد بود!
چه بسیار مشاهده شده است که در برخی محلهها و روستاها و شهرها و حتی کشورها _ با توجه به گستردگی رسانهها و شبکههای لحظهای اطلاعرسانی _ وقتی یک مبلغ دین، دچار عدم همسویی در رفتار و گفتار شده و این ناهمگونی بالعیان مشاهده شده و یا از طرق مختلف نسبت به آن آگاهی پیدا میشود، عده بسیاری بلکه هزاران نفر نسبت به اصل دین و باورهایشان دچار بددلی و تنگنظری و تنفر شده و تا مدتها و بلکه سالهای سال، از پذیرش مبلغ دینی امتناع ورزیدهاند و همین امر زمینهساز کوتاه ماندن دست اهالی و بهویژه نوجوانان و جوانان از معارف الهی و دینی گردیده است و البته وزر و وبال آن بر گردن همان مبلغ خطاکار است. این جمله معروف بهراستی چه زیباست که: «اذا فسَدَ العالِم،فسَدَ العاَلم!»
نیز هماهنگی گفتار و کردار مبلّغ تأثیر مثبت و عمیقی بر اطرافیان او به جا میگذارد. انسان بهطور فطری همواره به عمل برخاسته از تقوا و عدالت و آزادی، بیشتر از سخنان زیبا درباره تقوا و عدالت و آزادی ارج مینهد و افرادی که اعمالی در راستای این صفات نیک داشتهاند، همواره مورد ستایش مردم بوده و هستند. تنها با عمل مطابق با سخن است که مبلّغ صداقت خود را در تبلیغ اثبات میکند. به همین جهت است که در قرآن مجید و فرهنگ دینى، دانشمند و دعوتگرِ بىعمل به شدّت مورد نکوهش قرار گرفته و محکوم شده است؛ زیرا وقتى انسان با زبانش سخنى مىگوید و عمل نمىکند، یا به این خاطر آن است که دلش با زبانش یکی نیست و به گفتههاى خود اعتقاد ندارد که این چیزی نیست جز نفاق و یا به خاطر سستى در اراده است که این رذیله خطرناک نیز با سعادت انسان در تضادّ است.
دعوتکنندهای که به سخنش عمل نمیکند، گفتهاش از ایمان سرچشمه نمىگیرد و هدفهای غیر الهى و مادّى، او را به تبلیغ واداشته و این هرگز رنگ خدایی ندارد و مخاطب گمان میکند که حتماً خودش به گفتههای خودش اعتقاد و باور ندارد پس آنچه میگوید حق و حقیقت نیست و در نتیجه نسبت به داشتههای قبلی خود نیز سست میشود.
وقتى سخنی از دلِ سوخته و دردمند بیرون نیاید تبلیغ در مخاطبان تأثیر نخواهد گذاشت و هرگز در دل شنونده جاى نمىگیرد؛ و وقتی مردم میبینند که عمل گوینده با گفتههایش مخالفت دارد به راستى و درستى سخنش شک مىکنند و با تردید مىپرسند: چرا خودش به آنچه مىگوید عمل نمىکند؟
البته،توصیه مبلغ به آنچه خود عامل نیست موجب خواهد شد با توجه به حساسیتی كه ذهن انسان به مغایرتهای رفتاری و گفتاری دیگران دارد از لحاظ حیثیت و اعتبار، آبروی وی نزد دیگران خدشهدار شود. رفتار و گفتار مبلغینی که به دانستههای خود عمل نمیکنند با یکدیگر مطابق نخواهد بود و بهناچار کردار ناشایست آنها زیبا نخواهد بود و هم به ضرر خودشان میباشد و هم به ضرر جامعه مسلمین؛ چراکه امت اسلامی در الگو گیری به طلاب و عالمان دینی نظاره خواهند کرد.
شاید کمترین پیامد رفتار موعظه گران بیعمل، آموزش نفاق گفتاری و رفتاری در جامعه باشد. چنین افرادی میتوانند این سهم مهلک را در حیات اجتماعی بپراکنند که میتوان ذهنیت و زبانی اخلاقی داشت و از آن بهرههای اجتماعی برد، اما عمل و رفتاری متناسب با آن زبان اخلاقی نداشت! ایجاد شکافی عمیق میان زبان و عمل اخلاقی از کمترین پیامدهای چنین افرادی است.
بیبهره بودن عالم بیعمل از علم خویش
در روایات متعددی به این نکته تصریح شده است که عالم بیعمل از علمش منتفع نمیشود. روشن است که یکی از بهرهها برای عالمی که در جایگاه مبلغ و دعوتگر قرار گرفته، پذیرش حرف او از سوی مخاطبان است. اگر منادی حق و حقیقت، خود به گفتههای خویش عمل نکند، نمیتواند موجب تقویت دین و ایمان مردم شود در نتیجه هر چند در این راه عمری مصروف سازد و زحمات طاقتفرسا به جان بخرد، نفعی از این علم و دانش نخواهد برد. امام صادق علیهالسلام فرمود:
همانا وقتى که عالم به علمش عمل نکند، (باید بداند که) موعظهاش در دلهاى (شنوندگان) بلغزد و (اثر نکند) همانگونه که باران بر سنگ صاف مىلغزد (و نفوذ نمىکند.) (رياض السالكين ، ج3، ص 427)
خداوند متعال در آیه ۵ سوره جمعه، قوم یهود را که تنها به نام تورات یا تلاوت آن قناعت میکردند، بی آنکه در محتوای آن اندیشه کنند و عمل نمایند، به درازگوشی تشبیه کرده که کتابهایی بر پشت دارد، اما از آن چیزی جز سنگینی احساس نمیکند: «کسانی که مکلف به تورات شدند، ولی حق آن را ادا نکردند، مانند درازگوشی هستند که کتابهایی حمل میکنند، (آن را بر دوش میکشند، اما چیزی از آن نمیفهمند!) گروهی که آیات خدا را تکذیب میکنند، مثال بدی دارند و خداوند قوم ستمگر را هدایت نمیکند.» این گویاترین مثالی است که برای عالم بیعمل میتوان بیان کرد، چون سنگینی مسئولیت علم را بر دوش دارد، بی آنکه از برکات آن بهره بگیرد.